فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۱۰۱ تا ۶٬۱۱۵ مورد از کل ۶٬۱۱۵ مورد.
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
265 - 286
حوزه های تخصصی:
قاسم امین مصری از روشنفکرانی بود که با دو اثر تألیفی خود، منشأ تغییرات اجتماعی بسیاری در مصر و دیگر کشورهای اسلامی شد. هدف این پژوهش، کشف دیدگاه امین درمورد حجاب و حضور زن در جامعه و مقایسه این موارد با اندیشه مرتضی مطهری است. نظرات او در تقابل کامل با اندیشه مطهری در مسئله حجاب و حضور زن در اجتماع است. حجاب زنان شرقی را عامل پسرفت شرقیان می داند و معتقد است بی حجابی زنان غربی، عامل پیشرفت غربیان است. همچنین حجاب را عامل تحریک شهوت می داند. برای زنان چهار دوره تاریخی قائل است تا به رهایی کامل برسند. قاسم امین حجاب را زندان زن می داند. از دیدگاه او، حجاب مخصوص زنان پیامبر است. تمامی دیدگاه های مذکور توسط آثار مرتضی مطهری مقابله و پاسخ داده شده است. تأثیرپذیری امین از مدرنیته غربی و جایگاهی که غربیان برای زن متصور بودند انکارناپذیر است. وی از دریچه توسعه جنسیتی با تأکید بر آموزش زنان استدلال هایش را مطرح می کند و تنها راه نجات و رهایی را درآمیختن با تمدن غرب و رفع کامل حجاب می داند. در پژوهش پیش رو از روش مطالعه تطبیقی انتقادی استفاده شده است که به صورت کلی، این روش در چند محور انجام می پذیرد و درصدد پاسخ به پرسش های خرد و کلان و کشف میزان تطبیق پذیری است، همچنین این پژوهش به دنبال پاسخگویی به میزان انطباق دیدگاه امین و مطهری در مسئله حجاب و حضور زن در اجتماع، و کشف میزان تطبیق پذیری دیدگاه های امین بر مطهری در مسائل مورد نظر است.
شیوه نمایش زنان در شش مرقع قاجاری (از منظر آرایش، پوشش، زیورآلات و پیکربندی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
41 - 59
حوزه های تخصصی:
در طول افزون بر یکصد و بیست سال حکومت قاجاریان، دو دوره هنری قابل بازیابی است که اولی با عصر فتحعلی شاه و دومی با عهد ناصرالدین شاه شناخته می شود. پیش تر بررسی هنر دوران، بیشتر با نظر به نقاشی های بزرگ انجام شده است. هدف این مقاله، مقایسه شیوه بازنمایی زنان در شش مرقع قاجاری است که سه نسخه از آن ها به دوره اول و سه نسخه دیگر به دوره دوم تعلق دارد. با این نگاه، پرسش آن است که چگونه می توان با مقایسه شیوه آرایش، پوشش، زیورآلات و پیکربندی زنان در شش مرقع قاجاری، شباهت ها و تفاوت های مربوط به نمایش ایشان را در قالب سبک های نقاشی قاجاری تبیین کرد. نتیجه این پژوهش تاریخی به شیوه تحلیلی-تطبیقی و با نمونه گیری هدفمند دوازده نگاره از شش نسخه مرقع قاجاری نشان داد آرایش، پوشش و زیورآلات و به همین نسبت بازنمایی زنان در هریک از تصاویر، وام دار سبک و شیوه هنری زمانه است. به همین جهت در دوره اول، جنبه تجملی و تصنعی بیشتری دارد، اما در دوره دوم، کیفیت طبیعت گرایانه به خود گرفته است؛ چنان که در این دوره حتی در فضای بیرونی تصویر شده و نمود زنان کوچه و بازار در سنین سالخوردگی است. درباره پیکربندی نیز هرچند اندازه اندام بانوان در دوره دوم حقیقی تر می نماید، اما فضاسازی در هر دو دوره متقدم و متأخر، همچنان بی توجهی نقاش به محیط پیرامون را نشان می دهد و حداکثر به تجسم چند ترنج، فرش و مخده خلاصه می شود؛ به طوری که مانند مرقعات تصویری دوره اول، مخاطب فضای نامشخصی از اندرون یا بیرون متصور خواهد شد.
تحلیل جایگاه زنان در رمان نانی روی میز دایی میلاد اثر محمد النعاس براساس مکتب زیبایی شناسی انتقادی فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
23 - 40
حوزه های تخصصی:
انتقاد به جایگاه زنان در جامعه لیبی یکی از مشخصه های رمان نانی روی میز دایی میلاد، رمان برگزیده بوکر عربی 2022 و نوشته محمد النعاس نویسنده معاصر لیبیایی است. این رمان دربرگیرنده تعداد زیادی شخصیت زن و بیان شرایط و عقاید و افکار آن ها در جامعه ای با فرهنگ مردسالاری و نگاه جنسیتی به زن است. این اثر با توصیفات تلخی از زنان داستان و سرنوشت آنان، ریشه درماندگی هایشان را حاکمیت مردسالاری می داند که مانع از بروز استعدادهای آن ها می شود. به دلیل بازتاب دیدگاه انتقادی محمد النعاس در بستر رمان مذکور و تطابق با دیدگاه زیبایی شناسی انتقادی مکتب فرانکفورت نسبت به اینکه هنر و ادبیات باید با رویکرد سلبی و مخالف خوان به مبارزه با شرایط موجود برای رسیدن به شرایط مطلوب برآیند، بر آن شدیم تا رمان مذکور را براساس این نظریه با رویکرد تحقیق کیفی و با روش تحلیل محتوا بررسی کنیم. مقاله حاضر کوششی برای تحلیل و بررسی این دیدگاه انتقادی است. یافته های پژوهش بیانگر انطباق دیدگاه محمد النعاس با رویکرد انتقادی مکتب فرانکفورت است و نشان می دهد او با هدف آگاه کردن جامعه و بهبود جایگاه زنان، با دیدگاه مخالف خوان و سلبی به انتقاد از وضعیت آنان در جامعه پرداخته است. همچنین با ایجاد تقابل میان زنان سنتی و مدرن به انتقاد از نظام مردسالاری حاکم و ستم هایی که بر زنان روا داشته شده می پردازد و با کمک گرفتن از شخصیت های مرد علیه نظام مردسالاری، سعی در آگاه کردن زنان و مردان جامعه اش نسبت به جایگاه زن و نقش او در خانواده و اجتماع دارد.
نقد فمینیستی رمان «الّتی تعدّ السّلالم» براساس نظریه الین شوالتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
1 - 21
حوزه های تخصصی:
در نقد فمینیستی، مسئله زن و جایگاه او در جامعه مطرح می شود. رمان «التی تعد السلالم»، اثر هدی حمد نویسنده زن عمانی، رویکردی نقادانه نسبت به جایگاه زنان در جامعه دارد و دربردارنده مفاهیمی چون اختلاف طبقاتی میان زنان، چالش های فرهنگی آنان و سیطره نظام مردسالارانه است. پژوهش پیش رو با رویکرد کیفی و روش توصیفی-تحلیلی رمان یادشده را در تطابق با رویکردهای چهارگانه نقد فمینیستی «الین شوالتر» شامل رویکردهای زیست شناختی، روان شناختی، زبان شناختی و فرهنگی بررسی می کند و در پی پاسخ به این پرسش است که نویسنده چگونه مؤلفه های زنانه را در اثر خود بازتاب داده است. حمد در بعد زیست شناسی زنان به مسائلی چون زایمان، ختنه زنان و بارداری اشاره کرده و در بعد روانی، مسائلی مانند وسواس فکری و عملی، خواب و دوگانگی رفتاری را مورد توجه قرار داده است. کاربرد ویژگی های برجسته زبانی توسط نویسنده همچون واژگان و لهجه عامیانه عربی در انعکاس مسائل زنانه و مشکلات فرهنگی چون قاچاق زنان و آزار جسمی آن ها، موجب خلق اثری تأثیرگذار و آگاهی بخش شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد حمد با تکیه بر شگردهای زبان زنانه خود با توجه به مسائل اجتماعی و فرهنگی زنان در هویت بخشی به زنان موفق عمل کرده و بسامد بالای مؤلفه های الگوی شوالتر، زنانهبودن اثر وی را اثبات می کند. نویسنده با زبان زنانه خود، دغدغه های مهم و عمیق درباره زنان را در قالب مسائل زیستی، روانی و فرهنگی مطرح کرده است.
صورت بندی سوژه زن مدرن در گفتمان های دوره مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
319 - 352
حوزه های تخصصی:
هم زمان با رویارویی ایران با مدرنیته غربی و شکل گیری تقابلات گفتمانی متأثر از آن، زنان، هویت و شرایط زندگی آن ها به عنوان یکی از مهم ترین سوژه ها مورد توجه قرار گرفت. به دنبال آن، دامنه وسیعی از گفتار پیرامون آن ها در این گفتمان ها شکل گرفت و زنان به یکی از محورهای تنازع تبدیل شدند. مقاله حاضر با بررسی گفتارهای شکل گرفته حول محور زنان در نوشته های دوره مشروطه، با بهره گیری از روش تحلیل گفتمان انتقادی به واکاوی نحوه صورت بندی سوژه زن مدرن در گفتمان های برجسته این دوره می پردازد. هدف این پژوهش آن است که معنای سوژه زن مدرن در هر کدام از گفتمان های دوره مشروطه و ایدئولوژی های حاکم بر آن ها را درک کنیم. همچنین به بررسی جایگاه هر کدام از گفتمان ها و احراز موقعیت آن ها در گفتمان مسلط بپردازیم.
نتایج تحقیق نشان می دهد زن مدرنی که در تقابل با سنت شکل گرفت، در گفتمان تجددگرا به مثابه سوژه مطالبه گر نقاد، در گفتمان سنتی، به مثابه زن اروپایی مآب و بی قید است. گفتمان تلفیقی نیز در میانه این تنازع، به برساخت سوژه زنی می پردازد که به مثابه زن آگاه شریعت مدار و تکلیف محور در این کشاکش معنایی شناخته می شود. معنای برساخته گفتمان تلفیقی به دلیل عدم تنازع آشکار با سنت های مذهبی جایگاه بهتری به دست آورده و توانسته است در ادوار دیگر نیز تداوم یابد.
صورت بندی بعد اجتماعی مفهوم جنسیت در نظام حکمت صدرایی با تأکید بر نظریه انسان مکتسب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
803 - 821
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، تبیین و صورت بندی بعد اجتماعی مفهوم جنسیت براساس نظریه «انسان مکتسَب» در حکمت متعالیه با روش اکتشافی و تحلیلی است. آنچه در آثار فلاسفه اسلامی در مسئله جنسیت مشاهده می شود، تنها بحث از ذکورت و انوثت است که به تفاوت های دو جنس اشاره دارد. تعریف مفهوم جنسیت مبتنی بر نظام فلسفی، نیازمند قواعدی است که بتواند عنصر تغییر و تأثیر اجتماع در هویت انسان را توضیح دهد. مبانی و اصول نظریه «انسان مکتسب» در حکمت متعالیه حاوی ظرفیت های تبیینی در این خصوص است. طبق اصل اختیار و حرکت جوهری اشتدادی، به علاوه اصل اتحاد علم و عالم و اتحاد عمل و عامل، هر آنچه انسان از نظر و عمل به آن اقدام می کند ابعاد مختلف هویتی او از جمله هویت جنسیتی او را می سازد یا در تشکیل آن نقش دارد. رفتارشناسی در حکمت متعالیه نیز مؤید آن است که هر رفتار جنسیتی نخست آنکه ابعاد اکتسابی دارد، دوم آنکه هویت جنسیتی زن و مرد را شکل می دهد. درنهایت، طبق اصول حکمت متعالیه، گرچه عنصر اکتساب، هویت جنسیتی را تعریف می کند، اما این تعریف از نظر ارزش گذاری خنثی نیست. همچنین حدود این تغییرات نیز در چارچوب فطرت و طبیعت است و فراتر از آن وارد عرصه ناهنجاری ها می شود.
مبانی قرآنی حقوق مادری با رویکرد اجتماعی براساس بند 2 اصل 21 قانون اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
435 - 458
حوزه های تخصصی:
قرآن به عنوان منبع اصلی هدایت مسلمانان، چارچوبی جامع برای حمایت از حقوق مادر فراهم می کند و راهنمایی هایی در جنبه های مختلف زندگی مادران ارائه می دهد. در اصل بیست ویکم نیز بر وظیفه دولت در تضمین حقوق زن با رعایت موازین اسلامی تأکید شده است و از جمله این وظایف را حمایت از مادران به خصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند و نیز اعطای قیمومت فرزندان به مادران شایسته برای غبطه آن ها در صورت نبود ولی شرعی دانسته است. از این رو می توان به ماده 946 قانون مدنی در باب حق ارث مادر، ماده 1107 درباره حق نفقه مادر و برای حق حضانت به ماده 1168 و 1169 اشاره کرد. نوشتار حاضر به روش توصیفی-تحلیلی در پی پاسخ به این مسئله است که مبنای قرآنی حقوق اجتماعی مادران طبق بند 2 اصل 21 قانون اساسی چیست. از این رو هدف از این مقاله، بررسی مبانی قرآنی برخی از حقوق اجتماعی زنان در مقام مادری است که به طور مستدل و مستند در قرآن و نظام حقوقی ایران پرداخته شده است. با بررسی آیات قرآن در راستای حقوق اجتماعی مادر در بند 2 اصل 21 قانون اساسی این نتیجه حاصل شد که این حقوق با مبانی قرآنی همسویی دارد و تأمین حقوق مادری در اجتماع مستلزم تلاش و ایجاد سازوکار صحیح دولت و سازمان های مربوطه است. درواقع باید طرحی هدفمند در جهت حمایت از مادران در ایفای مؤثر نقش هایشان پایه گذاری کنند. این راهبردها ممکن است شامل اجرای سیاست های مرخصی زایمان، نفقه، حضانت، ارث، تخفیفات شغلی و قضایی مادران باشد.
تحلیل و بررسی روزنامه های ندای ایران و ندای ایرانی، نخستین تجربه موفق روزنامه نگاری زنان در شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
399 - 416
حوزه های تخصصی:
در عصر مشروطه به تدریج زنان ایرانی به عرصه مطبوعات وارد شدند. ابتدا زنان پایتخت قدم به این عرصه نهادند. اندکی بعد زنان شهرستان ها نیز به تأسی از آن ها به این عرصه وارد شدند و به زودی موفق شدند در این زمینه فعالیت های قابل توجهی انجام دهند و نشریات مهمی را منتشر کنند. پژوهش حاضر به این پرسش پاسخ می دهد که نشریات «ندای ایران» و «ندای ایرانی» در سال های 1326 تا 1331 در ایران به مسائل سیاسی و اجتماعی چگونه نگریسته اند. براساس یافته ها، روزنامه های ندای ایران و ندای ایرانی که در دهه 1320 در شهر شیراز توسط نصرت الملوک کشمیری زاده منتشر شدند، نگاهی انتقادی به مسائل سیاسی و اجتماعی عصر خود داشته اند. این روزنامه ها در زمینه امور سیاسی، با مقالات و تحلیل های تند و تیز انتقاداتی به عملکرد دولتمردان مطرح می کردند و به شدت با دولتمردان کم کار و بیگانه پرست مخالفت می ورزیدند. از سوی دیگر این روزنامه ها مسائل و معضلات اجتماعی شهر شیراز را نیز پیگیری و منعکس می کردند و با مطالبه از مدیران و مسئولان شیراز، خواهان رسیدگی به مشکلات شهر خویش بودند. مسائل زنان از دیگر موضوعات مدنظر این دو روزنامه بود و با به تصویرکشیدن دغدغه های زنان، بر ضرورت تغییر و تحول در جامعه برای بهبود وضعیت زنان تأکید داشتند. روش تحقیق در پژوهش حاضر مبتنی بر روش تاریخی و رویکرد توصیفی و تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به روش آرشیوی، کتابخانه ای و میدانی (مصاحبه) است.
مراتب تحقق جوهر نبوت و ارزیابی وجود مولفه های آن در حضرت مریم از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی زنان سال ۲۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱۰۰
137 - 155
حوزه های تخصصی:
از آنجا که مساله زنان یکی از مباحث روز محسوب میشود، کمتر در کانون مباحث فلسفی قرار گرفته است. یکی از این مباحث مسأله نبوت زنان است. این مسأله گرچه به یک معنا تاریخی است و ثمره عملی بر آن مترتب نمی گردد، لیک در نشان دادن تلقی دین و عقل از زن، بسی سودمند است و از این راه، می توان به کشف نگرش دین و عقل نسبت به زن پی برد و توان و استعداد زنان را از این منظر آشکار ساخت. صدرالمتالهین برای مبحث نبوت به دو جنبه جوهر نبوت و به فعلیت رسیدن آن جوهر (همان وظیفه ابلاغ رسالت) اشاره میکند؛ جوهر نبوت یا نبوت باطنی را با تبیین منازل نفس انسانی تحلیل میکند و برای آن درجات و مقامات و منازلی (حس، خیال و عقل) بر حسب مرتبه وجود قائل میشود که برای هر یک از منازل نفس نبی مختصات و ویژگیهایی برمیشمرد. مقاله پیش رو با روش تحلیلی توصیفی در پی پاسخ به این سوال بوده است که با توجه به اینکه حضرت مریم نیز در هر سه قوای نفسانی عقلی، خیال و حس به کمال رسیده است آیا ایشان، به نبوت باطنی دست یافتند؟ طبق مبانی ملاصدرا پاسخ مثبت است گرچه وی به نبوت ظاهری مبعوث نشدند.
بررسی استعاره های جنسیتی مربوط به زن در داستان های تفسیری (مطالعه موردی: روض الجنان، جلاءالاذهان و منهج الصادقین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
197 - 219
حوزه های تخصصی:
استعاره به مثابه زبانی نمادین و غیرمستقیم، حامل معناهای افزوده و پنهان است. ردپای استعاره ها و کلیشه های جنسیتی را در روایت های تفسیری نیز می توان پی گرفت. در این پژوهش داستان های تفسیری سه تفسیر فارسی روض الجنان، جلاءالاذهان و منهج الصادقین مبنای کار قرار گرفت. در این مقاله ابتدا روایت هایی که از استعاره های جنسیتی استفاده کرده اند یا مضمون آن ها یادآور استعاره های جنسیتی است، انتخاب شد و سپس با روش تحلیل محتوای کیفی، بار ارزشی این استعاره ها و ارتباط آن ها با کلیشه های جنسیتی بررسی شد. استعاره هایی نظیر «عروس قرآن»، «امرأه کاعب»، «فراش»، «بیوت»، «عتبه» و «دنیا» نمونه هایی از استعاره های جنسیتی در این روایت ها است که برخی بار ارزشی مثبت و برخی بار منفی دارند. مهم ترین نتایج این تحقیق عبارت اند از اینکه اغلب استعاره های منفی درباره زن حول نقش زن به مثابه همسر یا شریک جنسی و با تأکید بر بعد جسمانی وی شکل گرفته است. این استعاره ها متأثر از کلیشه های جنسیتی رایجی است که بار منفی دارند. در نقطه مقابل، بیشتر استعاره های مثبت حول نقش مادری و صفاتی نظیر مهربانی، خلق، اصل و ابتدا در نقش مادری شکل گرفته اند. همچنین این پژوهش نشان می دهد پیکر زن در دو وجه «پیکر بهشتی» و «پیکر دوزخی» نمود یافته است که پیکر بهشتی زن نماد التذاذ کامل و بهره مندی است و پیکر دوزخی زن نماد فریبندگی، گناه، تمثل شیطان و زناکاری است. علی رغم تلاش شریعت در تقبیح نگرش های زن ستیزانه، رواج استعاره های جنسیتی درباره زنان در دوره های تاریخی مختلف، در میان مفسران تفاوت چشمگیری نداشته است.
تبیین ایده در دست نگاره های هنری زنان براساس باور معرفت شناختی علمی با نقش میانجی بار شناختی در آموزش طراحی معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
61 - 84
حوزه های تخصصی:
روند طراحی در معماری، یکی از برنامه های درسی رشته معماری است که در سطوح متفاوت آموزشی تدریس می شود. برای برنامه ریزی مطلوب آموزشی، شناسایی متغیرهای مرتبط با آن ضروری است. از جمله متغیرهای مرتبط با روند و شیوه طراحی، باورهای معرفت شناسی و بار شناختی فراگیران است. هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه باورهای معرفت شناختی علمی و بار شناختی با دست نگاره در روند طراحی دانشجویان معماری است. این پژوهش با رویکرد ترکیبی کمی (روش توصیفی-همبستگی) و کیفی (تحلیل نمونه دست نگاره های دانشجویان) انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دختر رشته معماری در دانشگاه های همدان است. نمونه مورد نظر به تعداد 120 نفر به شیوه دردسترس انتخاب شدند. از پرسشنامه های باور معرفت شناسی علمی، بار شناختی و مقیاس ارزیابی ایده در دست نگاره طراحی استفاده شد. داده های پژوهش با روش آمارتوصیفی (میانگین، انحراف معیار و آماره های کجی و کشیدگی توزیع متغیرها) و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر با محاسبه پیش فرض های آن) تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد بین باورهای معرفت شناسی علمی و بار شناختی با ایده در روند طراحی دانشجویان معماری رابطه وجود دارد و چارچوبی را برای تشخیص و تشریح روابط نظری بین مؤلفه های باورهای معرفت شناختی علمی، بار شناختی و شاخصه های دست نگاره ها فراهم کرده است. درنتیجه باور معرفت شناختی علمی و تعادل شناختی یا بار شناختی مطلوب، تبیین و پیش بینی کننده خوبی برای سنجش ایده در دست نگاره دانشجو است.
نقش زن در رقص قاسم آبادی با تأکید بر آیین شالی کاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
133 - 150
حوزه های تخصصی:
سهم بیشتر نیروی کار مرتبط با شالی کاری در استان گیلان، مربوط به زنان روستایی است که از دانش تجربی زیادی در حیطه کاری خود برخوردارند و از این رو حضور آن ها اهمیت ویژه ای دارد. زنان آداب شالی کاری یعنی کاشت، داشت و برداشت را در آیین های نمایشی مانند رقص قاسم آبادی نشان می دهند که علاوه بر جذابیت بصری، بیانگر پیوند معنوی و اسطوره ای با طبیعت هستند. بر همین اساس پرسش پژوهش حاضر در راستای نقش شاخص زنان در رقص قاسم آبادی و اجرای آداب شالی کاری مطرح شده و هدف از آن پاسخ به اهمیت حضور زنان در رقص قاسم آبادی براساس آیین شالی کاری است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، نظری و از لحاظ ماهیت و روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی است. شیوه گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای و میدانی با استفاده از روش مردم نگاری در منطقه، مشاهده، مصاحبه، ثبت و ضبط اطلاعات انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد زنان در رقص قاسم آبادی به کمک انواع مهارت های یدی، قواعد شالی کاری و سپاسگزاری از برکات آن را نمایش می دهند. به عبارتی، رقص قاسم آبادی آینه تنوع فرهنگی و اندیشه های انسانی است. زنان در قالبی شاد، مفهوم الگوهای حرکت در شالی کاری را نشان می دهند و به همین دلیل این مفاهیم جایگاه اسطوره ای پیدا می کنند. از این رو به عنوان یک الهه مادر همتای ایزدبانوی اَناهیتا، مادر انسان و مادر زمین محسوب می شوند و مورد پرستش قرار می گیرند. به عبارت دیگر، تداوم و تمدید حیات و زنده بودن نقش زنان در ناخودآگاه آدمی به منظور انتقال برکت بخشی، پیونددهندگی و شفابخشی تجسم می شود.
در جست وجوی زبان زنانه: مطالعه آثار هنرمندان زن ایرانی با الهام از تجربه های دوختن و بافتن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
221 - 244
حوزه های تخصصی:
در بسیاری فرهنگ ها، بافندگی و نساجی به عنوان پیشه و صنعت، اغلب کار مردان و در قلمرو خانه، اغلب کار زنان بوده است. تمایز میان محل کار و خانه در دوران مدرن موجب تمایز میان دوزندگی حرفه ای مردان و بافتنی ها و سوزن دوزی های تفننی زنان شد. از نظر منتقدان فرهنگی، بافتنی ها و سوزن دوزی های زنان فقط نشانگر ذوق زنانه یا عشق به خانه نبود، بلکه نشانگر الگوهای تحمیل شده به زن خانه دار، مطیع و سازگار بود. هدف این مقاله پرداختن به آثار هنرمندان معاصر زن ایرانی است که با الهام از دوختن و بافتن، در جست وجوی زبان زنانه هستند. از این رو پرسش اصلی این است که هنرمندان زن هنرهای تجسمی، چگونه و با چه شیوه هایی بافتن و دوختن را به راهی برای جست وجوی زبان هویت زنانه تبدیل کرده اند. برای پاسخ به این پرسش با ترکیب روش های «تحلیل رویداد» و «تحلیل روند»، پنج نمایشگاه هنری «تجلی احساس»، «سو+زن»، «زنان می سازند»، «نخش» و «پرسبوک» مطالعه و تحلیل شد. نتایج نشان دهنده تغییرات تجربه هنرمندان زن معاصر ایران طی سه دهه 1370 تا 1400 است. هنرمندان طی دهه 1370- به ویژه در رویداد هنری مخصوص زنان با عنوان «تجلی احساس»- دوختن و بافتن را به عنوان زنانگی مادرانه و مهارت زن در چارچوب کار خانگی و گاه سنتی و روستایی تصویر کردند، اما در پی تغییرات اجتماعی- فرهنگی دهه 1380 در رویدادهای هنری مانند نمایشگاه «سو+زن» و «زنان می سازند» و «پرسبوک» شاهد به کارگیری دوختن و بافتن همچون کنشی انتقادی و زبانی توسط هنرمندان زن برای بازاندیشی هویتی زنان در دهه 1380 و 1390 هستیم.
شمایل شناسی نقش مایه زن در دیوارنگاره های سقانفار کیجاتکیه بابل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
287 - 313
حوزه های تخصصی:
سقانفارها بناهایی مربوط به دوره قاجارند که برخاسته از معماری بومی و آیینی مازندران هستند. در نقوش تصویری دیوارنگاره های سقانفار کیجاتکیه بابل، مضامین تصویری با محوریت زن به وفور دیده می شود. این پژوهش با هدف شناخت مضامین تصویری دیوارنگاره های سقانفار کیجاتکیه بابل و علل اهمیت نقش مایه زن و تحلیل بار معنایی این نقوش براساس رویکرد شمایل شناسی صورت گرفت. سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1. چه مضامینی در دیوارنگاره های سقانفار کیجاتکیه بابل قابل مشاهده است؟ 2. دلایل ظهور و وفور نقش مایه زنانه در دیوارنگاره های سقانفار کیجاتکیه بابل چیست؟ 3. بار معنایی لایه های نقش مایه زن در سقانفار کیجاتکیه بابل براساس رویکرد شمایل شناسی چیست؟ این پژوهش از نظر هدف بنیادی و از نظر روش توصیفی-تحلیلی است. از هر تقسیم بندی نقوش سقانفارها به شیوه غیرتصادفی (حماسی، ماورایی، نمادین و فعالیت روزمره) یک تصویر شاخص با رویکرد شمایل شناسی تشریح شده است. مسئله بازتعریف نقش زن در جامعه، خانواده و عرصه هنر در دوران قاجار اوج گرفت. از سوی دیگر، تأثیر منطقه جغرافیایی و شیوه امرارمعاش، مفهوم جنسیت را در مناطق شمالی ایران متحول کرد. در ظهور نقش مایه زنان، عوامل تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حائز اهمیت هستند. هم زمانی برهه تاریخی بنای تکیه با دوره قاجار، تغییرات بنیادین در روابط اجتماعی، سبک پوشش، جایگاه سیاسی و تعدد تصاویر زنان در دوره قاجار گویای پیوند مستقیم این نقوش با تحولات سیاسی-اجتماعی حاکم بر جامعه زمان خود است و تأثیرپذیری هنرمندان بومی در انعکاس از شرایط سیاسی و اجتماعی را در یک بافت تاریخی خاص روایت می کند.
بررسی تطبیقی روان شناسی رنگ در شعر معاصر زنان ایران و افغانستان بر اساس نظریه ماکس لوشر؛ مطالعه موردی: اشعار فروغ فرخزاد و خالده فروغ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
437 - 457
حوزه های تخصصی:
رنگ، که از معیارهای سنجش شخصیت در روان شناسی جدید است، تأثیری خاص بر روان و جسم بیننده برجای می گذارد و نمایانگر اوضاع و احوال روحی اوست. در رویکرد روان شناسی رنگ ماکس لوشر، ترجیح در انتخاب رنگ ها به شناخت روان انسان ها کمک می کند. در این پژوهش، شعر فروغ فرخزاد و خالده فروغ، از شاعران معاصر جریان رمانتیک ایران و افغانستان، براساس نظریه مذکور واکاوی شده است. کیفیت و میزان کاربرد رنگ ها در اشعار این دو شاعر نشان می دهد در شعر فروغ فرخزاد رنگ سیاه در انتخاب اول قرار دارد و بیانگر کشمکش های درونی، ناخشنودی و انزجار او از محیط و بیان افسردگی و انزوای اوست. اما کاربرد پربسامد رنگ سبز در کنار سیاه حکایت از امیدواری او برای تغییر سرنوشت و تحول جامعه دارد. انتخاب نخست خالده فروغ اما رنگ سبز نماد ایمان، آزادی و آرامش- است و سیاه در کنار آن بیانگر استبداد، خفقان و نابسامانی های اجتماعی است. بررسی دفترهای اشعار این دو شاعر حاکی از آن است که اندک اندک طیف های آرام و امیدبخش جای رنگ های تیره را می گیرند و این بیانگر تمایل و امید آن ها به زندگی بهتر و علاقه به ایجاد تغییر برای به تصویرکشیدن احساساتشان است.