فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۲۱ تا ۱٬۳۴۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
ارتباط تاب آوری، استرس و خود کارآمدی با رضایت از زندگی در دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی بالا و پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین ارتباط تاب آوری، استرس و خود کارآمدی با رضایت از زندگی در دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی بالا و پایین انجام شد و یک مطالعه همبستگی بود. آزمودنی های پژوهش 120 نفر بودند که از میان دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی بالا و پایین دبیرستان های دخترانه به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس های تاب آوری، استرس، خودکارآمدی و رضایت از زندگی استفاده شد. نتایج تحلیل واریانس چند متغیری نشان داد که تاب آوری، خودکارآمدی و رضایت از زندگی در دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی بالا در مقایسه با دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی پایین به طور معناداری بیشتر و استرس آنها کمتر است. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که متغیرهای تاب آوری و استرس مثبت در دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی پایین و تاب آوری در دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی بالا به عنوان قوی ترین پیش بینی کننده رضایت از زندگی بودند. این یافته ها تلویحات ضمنی مهمی درباره آموزش و خدمات مشاوره ای برای دانش آموزان دارد.
تحول مفاهیم اخلاقی و دیگر دوستی در دانش آموزان دوره راهنمایی
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش فرایند تحول مفاهیم اخلاقی و دیگردوستی در دانشآموزان دوره راهنمایی تحصیلی بررسی شد. 1020 دانشآموز(510 دختر و 510 پسر) از پایههای تحصیلی اول تا سوم راهنمایی و در پنج منطقه اقتصادی- اجتماعی شهر تهران به طور تصادفی با روش نمونهگیری خوشهای انتخاب و سطوح تحول اخلاقی و دیگردوستی آنان به وسیله پرسشنامه ”ما“ (MDT، 1989) تعیین شد. تحلیل دادهها نشان داد (1) دیگردوستی با افزایش سن متحول نمیشود اما رفتارهای دیگردوستانه با تغییر نوع روابط از نزدیکان به بیگانگان تغییر میکند. (2) تفاوت شاخص کلی تحول اخلاقی بین پایه اول با پایههای دوم و سوم معنادار بود اما عدم افزایش معنادار نمرات بین پایههای دوم و سوم، توقف روند تحول این شاخص را نشان داد. (3) نمرات دانشآموزان دختر و پسر در متغیرهای کلی دیگردوستی(RAT، RBT، RCT) و در شاخص کلی تحول اخلاقی(TJ) تفاوت معناداری را به دست نداد. (4) وجود رابطه معنادار بین وضعیت اقتصادی- اجتماعی با تحول اخلاقی و دیگردوستی برجسته شد و پایینترین میانگینها در مناطق غیرمرفه و بالاترین میانگینها در مناطق مرفه به دست آمد. یافتهها ضرورت ایجاد یک جـّو تعاون و تقابل در روابط اجتماعی، لزوم ارائه الگوهای دیگردوستانه و جامعهگرایانه توسط بزرگسالان و اتخاذ راهبردهایی به منظور تضمین شرایط بهینه تحول شناختی را مطرح کردند.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر شادکامی و بهزیستی روانشناختی افراد دارای نشانه های افسردگی: مطالعه تک آزمودنی با چند خط پایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه ی کارآمدی روان درمانی مثبت گرا برای افزایش بهزیستی روانشناختی در افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی در فرهنگ ایرانی است. بدین منظور از طرح تک آزمودنی چند خط پایه با دوره پیگیری استفاده شد. برای انجام این پژوهش ابتدا از بین افراد دارای علایم و نشانه های افسردگی که به یک مرکز مشاوره در تهران مراجعه کرده بودند و ملاک های ورود و خروج در پژوهش حاضر را دارا بودند و برای شرکت در پژوهش اعلام آمادگی کردند، 3 نفر به شیوه نمونه-گیری هدفمند انتخاب شدند. برای هر کدام از شرکت کنندگان به صورت تصادفی بین 3 تا 7 هفته مرحله خط پایه در نظر گرفته شد. درمان به صورت انفرادی بر اساس دستورالعمل سلیگمن و همکاران (2006) در 6 جلسه توسط پژوهشگر انجام گرفت. ارزیابی ها با استفاده از پرسش نامه افسردگی بکویرایش دوم(بک و دیگران، 1996) پرسشنامه شادکامی آکسفورد(آرگایل و دیگران، 1995)، آزمونجهت گیری های شادکامی (پترسون و دیگران، 2005)، مقیاس رضایت از زندگی (دینر و دیگران، 1985) و پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف (ریف، 1995) در مرحله خط پایه، جلسات درمان و دو ماه بعد از پایان درمان (پیگیری) انجام گرفت. یافته ها نشان می دهد که هر سه مراجع با شروع درمان روند کاهشی معناداری را در طراز نمرات افسردگی نشان می دهند (71 درصد). همچنین هر سه مراجع روند افزایشی معناداری را در طراز نمرات بهزیستی روانشناختی (21 درصد)، شادکامی (46 درصد) و رضایت از زندگی (61 درصد) نشان می دهند. این نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است. بر این اساس، به نظر می رسد روان درمانی مثبت گرا یک درمان کوتاه مدّت مؤثر برای کاهش علایم و نشانه های افسردگی و افزایش بهزیستی روانشناختی در فرهنگ ایرانی است.
تاثیر بروموکریپتین ، فلئوکستین و نورتریپتیلین در کاهش علائم منفی در اسکیزوفرنیا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: علایم منفی در اسکیزوفرنیا یکی از عوامل مهم بازدارنده در فرایندهای مرتبط با توانبخشی این دسته از بیماران محسوب می گردد. داروهای کمکی و آموزش مهارتهای اجتماعی می توانند جهت تقلیل شدت این دسته از علایم بکار رود. در این پژوهش نقش بروموکریپتین، فلئوکستین و نورتریپتیلین را در کاهش علایم منفی مورد بررسی قرار می دهیم. در این بین نقش نورتریپتیلین برای اولین بار است که مورد مطالعه قرار می گیرد.
مواد و روش تحقیق: یکصد بیمار اسکیزوفرنیک بستری در مرکز روانپزشکی رازی بطور تصادفی انتخاب و پس از تقسیم به چهار گروه مساوی در یک آزمون دوسو کور و کنترل شده به ترتیب تحت درمان با بروموکریپتین 2.5 میلی گرم، فلئوکستین 20 میلی گرم، نورتریپتیلین 25 میلی گرم و بالاخره پلاسبو، به اضافه رژیم درمانی جاری شان (شامل آنتی سایکوتیک های تیپیکال) قرار گرفتند.
پس از سه هفته دوز داروها به دو برابر افزایش یافت و این روند به مدت سه هفته دیگر ادامه یافت و سپس داروها قطع گردید. وجود و شدت علایم منفی در ابتدا و قبل از آغاز درمان و سپس در انتهای هفته سوم و بالاخره در انتهای هفته ششم با استفاده از مقیاس سانس کنترل و ثبت گردید. در طی این مدت (6 هفته) یک بیمار از گروه فلئوکستین بدلیل عدم تمایل و بیمار دیگری از گروه پلاسبو بدلیل فوت در اثر بیماری جسمانی از مطالعه حذف شدند. صرف نظر از این دو مورد هیچگونه عارضه جانبی خاصی که موجب ناراحتی بیماران با قطع دارو گردد، مشاهده نشد. پس از استخراج اطلاعات بدست آمده و با استفاده از روش محاسبات آماری Z و chi-square (X2-test) ارتباط بین متغیرها سنجیده شد.
یافته ها: علایم منفی در چهار گروه فوق الذکر تحت تاثیر پلاسبو، بروموکریپتین، فلئوکستین، و نوروتریپتیلین بترتیب در 37.5%، 44%، 62.5% و80 % از بیماران دچار تقلیل شد. این کاهش در اکثریت قریب به اتفاق موارد محدود به 20% از سطح پایه باقی ماند. فقط نورتریپتیلین در سه مورد و بروموکریپتین در یک مورد به میزان 40 % علایم منفی را کاهش دادند. از حیث شدت علایم پاسخ دهنده به درمان تفاوتی میان انواع شدید و غیرشدید مشاهده نگردید. همچنین تقلیل مورد بحث علایم منفی بطور غیر وابسته به یکدیگر و بصورت متفرق صورت گرفته بود.
بحث ونتیجه گیری: هر سه داروی بروموکریپتین، فلاکستین و نوروتریپتیلین موجب تقلیل علایم منفی بیماران اسکیزوفرنیک گردیدند. از این بین در مقایسه با پلاسبو، نورتریپتیلین موثرترین (P<0.005) و بروموکریپتین ضعیف ترین (P<0.75) بوده و فلاکستین نیز در حد واسط بین این دو قرارداشت (P<0.01). اگرچه بین نورتریپتیلین و فلاکستین تفاوت معنی داری ملاحظه نشد (P<0.25) اما نورتریپتیلین بطور مشخص موثرتر از بروموکریپتین (P<0.01) بود. این امر در مورد مقایسه فلاکستین با بروموکریپتین صادق نبود (P<0.25)."
رابطه سلسله مراتب نیازهای مزلو با اضطراب آموزشگاهی و عملکرد تحصیلی با کنترل وضعیت اجتماعی – اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش تعیین رابطه سلسله مراتب نیازهای مزلو با اضطراب آموزشگاهی و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان پایه دوم دبیرستانهای شهرستان ایذه است. در این مطالعه، 311 دانش آموز (156 پسر و 155 دختر) که با روش نمونه گیری تصادفی ساده از جامعه آماری مورد نظر برگزیده شدند. به عنوان گروه نمونه تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند. فرضیه های تحقیق به طور کلی عبارت از این بودند که بین سلسله مراتب نیازهای مزلو و اضطراب آموزشگاهی و عملکرد تحصیلی رابطه ساده و چندگانه وجود دارد. برای سنجش فرضیه ها از پرسشنامه سلسله مراتب نیازها، مقیاس اضطراب آموزشگاهی فیلیپس، نمره های تحصیلی و پرسشنامه کوتاهی جهت تعیین وضعیت اجتماعی – اقتصادی. رابطه نیازها با اضطراب آموزشگاهی و عملکرد تحصیلی همچنان ثابت و معنی دار باقی می ماند.
انسان کامل از دیدگاه روان شناسی
حوزه های تخصصی:
رابطه میان مفاهیم انسان و مفاهیم مذهبی ریشه ای عمیق به قدمت پیدایش اولین اجتماعات انسانی و شاید آغاز سخن گفتن و جدل کردن داشته باشد و مسئله مورد بحث و قابل توجه اغلب دانشمندان ومکاتب مختلف بوده است .در این میان هدف غایی انسان که در سالهای 1126-1196 میلادی توسط ابن رشد و ابن میمون ‘ آن هم جهت ارتباط دادن به ایمان و خرد مطرح می شود‘ تقریبأ همان است که هشتصد سال بعد یعنی در فاصله سالهای 1902-1987 میلادی توسط کارل راجرز و آبراهام مازلو بنیانگزاران انسانی مطرح می شود. جالب آنکه این همان است که قرآن در آیات مختلف بیان می کند‘ آنجا که می گوید انسان استعداد دستیابی به والاترین مراتب کمال را دارد ‘ یعنی می تواند به چنان مقامی برسد که موجودی ملکوتی شود.
آموزش: آموزش هیپنوتیزم (القا و تلقین در هیپنوتیزم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه پیشرفت مهارت نوشتن در دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی و عادی پایه اول ابتدایی
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور مقایسه پیشرفت مهارت نوشتن در دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی و عادی پایه اول ابتدایی انجام شده است.روش: در این پژوه، روش مورد استفاد، علی مقایسه ای و جامعه آماری کلیه دانش اموزان پایه اول ابتدایی در شهر فسا است که از کل مدارس ابتدایی، 6 مدرسه دخترانه و پسرانه و از هر مدرسه 5 دانش آموز عادی (مجموعا 30 دانش آموز دختر و پسر) به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. برای گزینش دانش آموزان با نارسایی توجه/بیش فعالی، با مراجعه به 23 دبستان و با استفاده از معیارهای تشخیضی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا (2000) و مقایس کانرز نسخه مربوط به معلمان، 30 دانش آموز دختر و پسر با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی غربالگری شدند. ابزار مورد استفاده برای سنجش مهارت نوشتن، آزمون پیشرفت مهارت نوشتن پایه اول ابتدایی (راغب، 1384) است. برای تحلیل داده ها از آزمون t، تحلیل واریانس، همبستگی و خی دو استفاده شده است.یافته ها: در نوشتن (املا و انشا) برخوردارند. در خرده آزمون «نوشتن اسم تصویر» بین گروه ها تفاوت معناداری مشاهده نگردید.در مقایسه گروه عادی و زیر نوع های اختلال، بیشترین تفاوت مربوط به گروه با اختلال از نوع بی توجه و گروه با اختلالاز نوع بی توجه و گروه با اختلال از نوع تکانشگری بود. همچنین، بین عملکرد دختران و پسران در گروه عادی و بیش فعال، تفاوتی به دست نیامد. یافته های پژوهش نشان داد که بین پیشرفت مهارت نوشتن و زیر نوع های اختلال رابطه معناداری وجود ندارد، از سوی دیگر بین معیارهای تشخیصی انجمن روانپزشکی امریکا و مقایس کانرز همبستگی در سطح 0.87 به دست آمد.نتیجه گیری: دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی، به ویژه نوع بی توجه ضعیف ترین عملکرد را در املا و انشا از خود نشان دادند.
نقش میانجی اشتیاق شغلی در رابطه جو روانشناختی و خودارزشیابی های محوری با عملکرد وظیفه ای و قصد ترک شغل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر جو روانشناختی و خودارزشیابی های محوری بر عملکرد وظیفه ای و قصد ترک شغل با میانجیگری اشتیاق شغلی در کارکنان شرکت صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا) بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 267 نفر از کارکنان شرکت چوکا به عنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش از الگوی معادلات ساختاری و روش بوت استراپ برای تحلیل نتایج استفاده شد. یافته ها نشان داد که جو روانشناختی هم به طور مستقیم و هم از طریق اشتیاق شغلی با قصد ترک شغل و فقط از طریق اشتیاق شغلی با عملکرد وظیفه ای رابطه دارد. همچنین خود ارزشیابی های محوری هم به طور مستقیم و هم
از طریق اشتیاق شغلی با عملکرد وظیفه ای و فقط از طریق اشتیاق شغلی با قصد ترک شغل رابطه دارد.
بررسی و نقد فلسفی برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران براساس فلسفه تربیت اسلامی و دلالت های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله برخی از عناصر مهم محتوایی «برنامه درسی ملی جمهوری اسلامی ایران» (نگاشت سوم) را از لحاظ میزان سازگاری با مضامین اصلی فلسفه تربیت اسلامی و دلالت های آن، بررسی کرده ایم؛ بخش اول به تبیین مبنای اصلی نقد اختصاص دارد. که نخست «فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران» اشاره شده که اهم آن ها عبارتند از: تلقی تعاملی، تدریجی و یکپارچه از «تربیت»؛ تصویری لایه ای، تلفیقی و سیال از «هویت» و نگاه مراتبی و ذو ابعاد به «حیات طیبه» و آمادگی برای آن، نقش همه ارکان تربیت و لزوم مشارکت تمام عوامل اجتماعی در این فرآیند و نیز ضرورت هماهنگی بین انواع تربیت؛ توجه به این گونه مضامین، اقتضا می نماید که نظام تربیت رسمی وعمومی دارای خصوصیاتی باشد نظیر تاکید بر هویت مشترک، توجه به مرتبه لازم و شایسته از آمادگی عموم برای تحقق حیات طیبه، تاکید بر کسب شایستگی های پایه و تعیین اهداف در دو سطح مشترک و ویژه. این بخش هم چنین به ویژگی های برجسته برنامه درسی در نظام تربیت رسمی و عمومی می پردازد.. بخش دوم مقاله به تحلیل و نقد محتوای «برنامه درسی ملی» از نظر توجه به مضامین اصلی مندرج در «فلسفه تربیت در جمهوری اسلامی ایران» برای تبیین چیستی، چرایی و چگونگی جریان تربیت می پردازد. این بخش هم-چنین میزان توجه مفاد «برنامه درسی ملی» به خصوصیات تربیت رسمی و عمومی و ویژگی های برجسته برنامه درسی را بررسی نموده و شواهدی را درباره ناسازگاری و یا غفلت «برنامه درسی ملی» از این خصوصیات و ویژگی ها بیان می کند.
تأثیر خودآموزی کلامی بر بهبود سازگاری اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق به بررسی تاثیر آموزش خودآموزی کلامی بر علایم مرضی و سازگاری اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال سلوک می پردازد. به عبارتی دسترسی به این مساله که آیا آموزش خودآموزی کلامی می تواند در بهبود علایم مرضی و سازگاری اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال سلوک تاثیر مثبتی داشته باشد یا خیر، هدفی بود که پژوهش به قصد دستیابی به آنها انجام پذیرفت.
روش: این پژوهش از نوع طرح تجربی (آزمایشی) بود که در آن نمونه ای شامل 20 نفر از دانش آموزان مبتلا به اختلال سلوک از مدارس شهر تبریز انتخاب و پس از جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل مورد مطالعه قرار گرفتند. در فرایند طرح، گروه آزمایشی در مدت 10 جلسه تحت آموزش خودآموزی کلامی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد.
یافته ها: نتایج تحلیل های به عمل آمده نشان داد که کاربرد و آموزش خود آموزی کلامی در کودکان مبتلا به اختلال سلوک موجب بهبود سازگاری اجتماعی و روابط بین فردی آنها می گردد. این یافته ها حایز تلویحات نظری و عملی در زمینه های بالینی بوده و به طور تفضیلی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته است.
نتیجه گیری: نتایج نشان داد که کاربرد و آموزش خود آموزی کلامی موجب بهبود سازگاری اجتماعی و روابط بین فردی دانش آموزان دارای اختلال سلوک می شود
رابطه خود ناتوان سازی تحصیلی دانش آموزان با اهداف تسلط، عملکردگرا و عملکرد گریز دانش آموز، والدین، معلم و کلاس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در این پژوهش، سوال ها و فرضیه هایی مطرح شده است که مهمترین آنها عبارت است از بررسی رابطه بین اهداف یادگیری (دانش آموز، خانواده، معلم و کلاس) با خود ناتوان سازی.
روش: در این پژوهش مقطعی - تحلیلی، جامعه آماری را کلیه دانش آموزان پایه اول تا سوم دوره متوسطه شهر اصفهان تشکیل دادند. حجم نمونه پژوهش 190 دانش آموز دختر و پسر بود که از 20 مدرسه شهر اصفهان به شیوه تصادفی مرحله ای، از بین دانش آموزان پنج ناحیه شهر انتخاب شدند. ابزارهای به کار گرفته شده، مجموعه مقیاس های الگوهای یادگیری سازگار بود.
یافته ها: نتایج نهایی پژوهش حاکی از آن بود که متغیرهای اهداف تبحری دانش آموز، اهداف عملکرد گریزی دانش آموز، اهداف تبحری کلاس، اهداف عملکرد گریزی کلاس و به طور جداگانه رابطه معنی داری با خود ناتوان سازی پسران دارند. سایر نتایج نیز نشان داد که در گروه دانش آموزان دختر اهداف تبحری دانش آموز، اهداف عملکرد کلاس و اهداف تبحری والدین به طور مجزا، رابطه معنی داری با خود ناتوان سازی دارند. ضمنا، نتایج پژوهش حاکی از آن بود که پسران به طور معنی داری بیشتر از دختران از راهبردهای خودناتوان سازی استفاده می کنند.
نتیجه گیری: بهتر است نظام آموزشی به گونه ای تغییر یابد که اساس ارزشیابی آن میزان رشد صلاحیت ها و تسلط افراد بر موضوع یادگیری باشد و نه رتبه و نمره، و نیز بر فرآیند پیشرفت دانش آموزان و در نظر گرفتن پاداش برای رشد میزان یادگیری و کنجکاوی آنها تمرکز شود.
بررسی نگرش دانش آموزان به تکلیف درسی و ارتباط آن با راهبردهای مدیریت تکالیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف عمده تحقیق تعیین رابطه نگرش دانش آموزان به تکالیف درسی و میزان بهره گیری از راهبر دهای مدیریت تکالیف بود. طرح تحقیق مورد استفاده توصیفی همبستگی و جامعه آماری، شامل کلیه دانش آموزان دوره راهنمایی شهر سنندج در سال 1390 بود. در مجموع، چهار مدرسه بر اساس جنسیت دانش آموزان از دو ناحیه آموزش و پرورش سنندج به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که تعداد 510 دانش آموز را از هر سه پایه تحصیلی در برگرفت. جهت گردآوری داده ها از مقیاس های نگرش به تکالیف درسی و راهبردهای مدیریت تکالیف استفاده شد. نتایج گویای آن بود که مقیاس های مذکور از روایی و پایایی مطلوبی برخوردارند. یافته ها نشان داد که بین متغیر نگرش به تکالیف درسی دانش آموزان با مؤلفه های راهبردهای مدیریت تکالیف همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. دانش آموزانی که نگرش مثبتی به انجام تکالیف داشتند از سطح بالاتری از راهبردهای مدیریت تکالیف برخوردار بودند. دانش آموزان دختر نگرش مثبت تری به تکالیف درسی داشتند و از میانگین نمرات بالاتری نسبت به پسران در بکارگیری راهبردهای مدیریت تکالیف برخوردار بودند. یافته های دیگر بیانگر تفاوت معنادار بین میزان استفاده دانش آموزان از راهبردهای مدیریت تکالیف و نگرش به تکلیف با توجه به پایه تحصیلی آنان بود. دانش آموزان پایه های پایین تر به راهبردهای مدیریتی (مانند: بازخورد معلم در تکالیف و تنظیم فضای انجام تکلیف) توجه بیشتری نسبت به پایه های بالاتر داشتند.
رابطه الگوی پنج عاملی شخصیت با احساس شادکامی در دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید چمران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، رابطه الگوی پنج عاملی شخصیت با احساس شادکامی در دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه شهید چمران مورد بررسی قرار گرفت. افراد شرکت کننده در نمونه تحقیق شامل 569 نفر (356 دانشجوی دختر و 213 دانشجوی پسر) بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از میان دانشجویان دختر و پسر دوره کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز برگزیده شدند. برای بررسی فرضیه های پژوهش، دانشجویان مورد نظر به وسیله فرم کوتاه آزمون شخصیتی نئو و مقیاس شادکامی آکسفورد مورد مطالعه قرار گرفتند. تحلیل داده ها فرضیه های تحقیق را تایید کردند و نشان دادند که بین ویژگیهای پنج گانه شخصیتی و احساس شادکامی همبستگی های ساده و چندگانه وجود دارد.
بررس رابطه بین سبکهای مدیریت تعارض و میزان استرس شغلی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی ورامین- پیشوا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مدیریت تعارض یکی از مسائل مهمی است که راهنمای علمی مدیر در مواجهه با موقعیتهای متعارض بوده و در شکل دهی رفتار آنها برای اتخاذ تصمیمات جهت مقابله با تعارضات سازمانی مؤثر خواهد بود. از آنجا که هر مدیری در محیط سازمان خود با تعارض روبروست و هر رفتار و نحوه برخورد هر مدیر هنگام تعارض با کارکنان و یا ایجاد تعارض بین خود کارکنان، در فشار روانی آنان مؤثر است، به همین منظور به جهت استفاده بهینه از تعارضات که موجب اثرات سودمند بر کارکنان میشود و موجب فشار روانی کمتر در آنان میگردد، پژوهش حاضر به بررسی رابطه بین سبکهای مدیریت تعارض و میزان استرس شغلی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین- پیشوا پرداخته است. روش تحقیق از نوع توصیفی – همبستگی میباشد. جامعه آماری تحقیق کلیه کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین-پیشوا و روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب گردیده است. نتایج این تحقیق نشان داد که بین سبکهای مدیریت تعارض رقابتی، همکاری، اجتناب و مصالحه با استرس شغلی کارکنان رابطه معنیداری وجود دارد ولی سبک انطباق، هیچ رابطه معناداری با استرس شغلی کارکنان نشان نداد، و اینکه کارکنان در موقعیتهای مختلف از سبکهای مختلف استفاده میکنند اما سبک غالب کارکنان (در اکثر اوقات) سبک همکاری میباشد. همچنین مشخص گردید که میزان استرس کارکنانی که مدیرانشان از سبک اجتناب استفاده میکنند از کارکنانی که مدیرانشان از سبک همکاری استفاده میکنند بیشتر است و در نهایت اینکه سبکهای مدیریت میتوانند در کاهش یا افزایش میزان استرس شغلی کارکنان تأثیر معناداری داشته باشند.
بررسی رابطه بین شادکامی با جهت گیری مذهبی و شادکامی روان شناختی و افسردگی در دانش پژوهان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم سال تحصیل 86 - 1385(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، آزمودن این فرضیه است که آیا میان آموزههای دینی (اگر به صورت شاخصهای اندازهپذیر تبدیل شوند) در حوزه شادکامی با شادکامی روانشناختی و افسردگی رابطهای وجود دارد؟ همچنین آیا بر اساس منابع مذهبی میتوان ابزاری ساخت که شادکامی افراد را بسنجد؟ پژوهش حاضر، این رابطه را در 42 نفر از دانشپژوهان متاهل مرد و زن در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدسسره شهر قم بررسی کرده است. بدین منظور، پرسشنامهای از مؤلفههای شادکامی در روایتهای معصومین علیهمالسلام تهیه و اعتباریابی شد و سپس همراه با پرسشنامه شادکامی آکسفورد و سیاهه افسردگی بک، بر روی گروه نمونه اجرا گردید. آنگاه دادهها با استفاده از روش همبستگی گشتاوری پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان دادند میان شادکامی دینی با شادکامی روانشناختی رابطه معنادار مثبت و با افسردگی، رابطه معنادار منفی وجود دارد. با توجه به این رابطه، از این پژوهش برآمد که بر اساس منابع مذهبی میتوان ابزاری ساخت که شادکامی افراد مذهبی و غیر مذهبی را بسنجد. همچنین رابطه معکوس میان شادکامی و افسردگی نشان میدهد که میتوان مداخلههایی ترتیب داد تا سبک زندگی افراد افسرده، به گونهای با تمرین مؤلفههای شادکامی دینی تغییر کند.
فرزندپروری ذهن آگاهانه: نقش مؤلفه های درمان های موج سوم رفتاری در حوزه فرزندپروری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از دهه 1970، جریان یکپارچه شدن ذهن آگاهی با روان درمانی شروع شد و اثربخشی بالایی در درمان بسیاری از اختلالات و ارتقای وضعیت روان شناختی افراد بدون اختلال داشته است. یکی از حوزه های مورد مداخله با استفاده از فنون ذهن آگاهی، بهبود مهارت های فرزندپروری است. این مطالعه به معرفی مدل فرزندپروری ذهن آگاهانه (Mindful parenting) پرداخت.
مواد و روش ها: پژوهش حاضر یک مطالعه موردی ساده (حکایتی) بود که با استفاده از روش شناسی مرور کتابخانه ای منابع و مقالات نمایه شده در پایگاه های PubMed، Google Scholar، Science Direct، SID و Magiran در حیطه فرزندپروری انجام گرفت.
یافته ها: پژوهش های مرتبط با درمان های مختلف در حوزه فرزندپروری از جمله برنامه فرزندپروری مثبت و فرزندپروری ذهن آگاهانه ارایه شد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعات پیشین، می توان گفت که فرزندپروری ذهن آگاهانه اثربخشی خود را در حوزه های مختلف مانند افزایش رضایتمندی مراقبان، بهبود عملکرد خانواده، مهارت های فرزندپروری والدین و کاهش مشکلات رفتاری فرزندان نشان داده است. با این وجود، نقاط ضعف بعضی از این درمان ها، حجم نمونه کم، عدم وجود گروه شاهد و مقایسه با سایر درمان های پیشین در حوزه فرزندپروری است که لزوم مطالعات بیشتر را خاطر نشان می سازد.