فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶٬۴۸۱ تا ۶٬۵۰۰ مورد از کل ۳۳٬۹۷۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر اضطراب و کاهش وسوسه مصرف سیگار بود. روش تحقیق حاضر از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سیگاری مراجعه کننده به خانه های سلامت در منطقه 22 شهر تهران در بهار 1396 بود.30 نفر از این افراد، به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و افراد با گمارش تصادفی به دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه تقسیم شدند. برای سنجش اضطراب از پرسشنامه اسپیلبرگر و وسوسه مصرف سیگار از پرسشنامه فاگرشتروم بهره برده شد. پس از انتخاب گروه آزمایش و گواه، مداخله شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای و یک جلسه در هفته اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس یک راهه استفاده گردید. نتایج نشان داد که بین نمره های پس آزمون گروه های آزمون و کنترل در اضطراب و وسوسه مصرف سیگار تفاوت معنادار وجود داشت (05/0P<)؛ به طوریکه شناخت درمانی مبتنی بر ذهنآگاهی باعث کاهش اضطراب و وسوسه مصرف سیگار در گروه آزمایش گردید. در کل می توان نتیجه گرفت که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند باعث بهبود مولفه های روانشناختی موثر در ترک مصرف سیگار گردد.
پیش بینی اثربخشی تدریس معلمان با توجه به بهزیستی عاطفی و مؤلفه های سکوت سازمانی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: تدریس اثربخش به معنای دستیابی به اهداف، با عوامل روانشناختی و سازمانی بسیاری تبیین می شود به همین دلیل بررسی مولفه های پیش بینی کننده آن ضروری است. هدف: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی اثربخشی تدریس معلمان با توجه به بهزیستی عاطفی و مؤلفه های سکوت سازمانی بود. روش: پژوهش حاضر جزو تحقیقات پیمایشی- توصیفی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه معلمان ابتدایی شهر بانه در سال تحصیلی ۹۶-۱۳۹۵ بود که تعداد این افراد برابر با ۸۳۲ نفر بود. از جامعه مذکور با توجه به جدول مورگان و روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی ۲۶۳ نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از سه پرسشنامه سکوت سازمانی، اثربخشی تدریس معلمان و پرسشنامه بهزیستی عاطفی مربوط به شغل استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نسخه ۲۵ نرم افزار SPSS و با استفاده از روش های آماری تحلیل رگرسیون تک متغیره و چند متغیره انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بهزیستی عاطفی با بتای ۲۷۵/۰ و مؤلفه سکوت نوع دوستانه با بتای ۲۳۲/۰ به صورت مثبت و معنی داری در سطح ۰۰/۰ اثربخشی معلمان را پیش بینی می کنند. بهزیستی عاطفی در گروه زنان (بتای ۰/۲۳۷ در سطح ۰/۰۵) و مردان (بتای ۰/۲۷۹ در سطح ۰/۰۱) معنی دار بوده اند. همچنین سکوت تدافعی فقط در گروه زنان با بتای ۲۳۹/۰- در سطح ۰/۰۵ معنی دار بود. سکوت مطیع (بتای ۲۰۳/۰- در سطح ۰/۰۵) و نوع دوستانه (بتای ۳۱۴/۰ در سطح۰/۰۱) در گروه مردان معنی دار بود؛ اما در گروه زنان معنی دار نبوده اند. نتیجه گیری: بهزیستی عاطفی و سکوت سازمانی معلمان جهت ارتقاء اثربخشی تدریس باید مورد توجه قرار گیرد.
نقش واسطه ای خودبسندگی در رابطه بین خود انتقادگری با نشانگان افسردگی دانشجویان
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ارزیابی وضعیت سلامت روانی در سراسر جهان به افزایش اختلال های جدی روانشناختی بخصوص نشانگان افسردگی اشاره دارد. هدف: با توجه به شیوع بالا و اهمیت افسردگی پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودبسندگی در رابطه خود انتقادگری با نشانگان افسردگی انجام شد. روش : پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری دانشجویان ساکن خوابگاه های پسرانه دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران در سال تحصیلی ۹۸-۱۳۹۷ بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس تعداد ۲۷۰ نفر انتخاب شد و مقیاس خودبسندگی عمومی، مقیاس خود انتقادگری و سیاهه افسردگی بک را تکمیل نمودند. داده های گردآوری شده با آزمون رگرسیون سلسله مراتبی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین خود انتقادگری با افسردگی (۰/۰۱ p< ، ۰/۷۰= r ) رابطه مثبت معنی دار؛ بین خودبسندگی با نشانگان افسردگی (۰/۰۱ p< ، ۰/۴۷-= r ) و بین خود انتقادگری با خودبسندگی (۰/۰۱ p< ، ۰/۵۹-= r ) رابطه منفی معنی دار وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی نشان داد با وجود اینکه خود انتقادگری و خودبسندگی با هم در مجموع ۴۹/۶ درصد از واریانس افسردگی دانشجویان را تبیین می کنند؛ اما خودبسندگی در رابطه بین خود انتقادگری با افسردگی نقش واسطه ای ندارد (۰/۰۹۶ p= ). نتیجه گیری: در مجموع، با توجه به اثر مستقیم خود انتقادگری بر افسردگی می توان انتظار داشت که کاهش خود انتقادگری مسیر مهمی برای کاهش افسردگی دانشجویان باشد.
بررسی رابطه ی ساختاری افسردگی و اضطراب با علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی در بزرگسالان: با توجه به نقش میانجی گری خودتنظیمی هیجان و نقص در انواع توجه شناختی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال کمبود توجه-بیش فعالی جزء گروه اختلالات عصبی-رشدی است که در آن رشد سیستم عصبی مرکزی مختل می شود. هدف: بررسی رابطه ی ساختاری افسردگی و اضطراب با علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی بزرگسالان، با توجه به نقش میانجی گری تنظیم هیجان و نقص در توجه شناختی هدف پژوهش حاضر بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های تهران در سال ۱۳۹۸ بود. نمونه پژوهش شامل ۱۴۴ (۱۲۴ نفر زن و ۲۰ نفر مرد) دانشجوی دانشگاه خوارزمی بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (۲۰۰۶)، پرسشنامه افسردگی بک (۱۹۹۶)، پرسشنامه اضطراب بک (۱۹۸۸)، پرسشنامه کانرز بزرگسالان (۱۹۹۹) و تست دیداری شنیداری توجه (۱۹۹۴) بود. داده های پژوهش با استفاده از روش همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری توسط نرم افزار SPSS نسخه ۲۳ و LISREL بررسی شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که علائم افسردگی و اضطراب، رابطه مستقیم و غیرمستقیم معنادار با علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی دارند (۰/۰۵> p ). همچنین، تنظیم هیجان ناسازگارانه و نقص شناختی توجه نیز نقش میانجی در رابطه بین متغیرهای افسردگی و اضطراب با علائم اختلال نقص توجه-بیش فعالی دارند (۰/۰۵> p ) . نتیجه گیری: بر طبق نتایج پژوهش، افسردگی و اضطراب با توجه به نقش میانجی گری تنظیم هیجان و انواع توجه با اختلال نقص توجه-بیش فعالی در بزرگسالان رابطه دارند؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت، اختلال در انواع توجه شناختی و استفاده از راهبردهای ناسازگارانه تنظیم هیجان، وقتی با علائم افسردگی و اضطراب همراه شود، می تواند اختلال نقص توجه-بیش فعالی را تبیین کند.
نقش انعطاف پذیری شناختی در اضطراب فراگیر افراد دارای روان رنجوری
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اضطراب یک جنبه مهم روان رنجوری است که ممکن است با متغیرهایی مانند انعطاف پذیری شناختی مرتبط باشد . هدف: هدف پژوهش حاضر تبیین اضطراب فراگیر در افراد روان رنجور بر مبنای انعطاف پذیری شناختی بود. روش: این پژوهش از نوع مطالعه همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل دانشجویان دانشگاه اراک در سال ۱۳۹۸ بود که یک نمونه ۳۰۰ نفری به شیوه ی نمونه گیری در دسترس از بین آن ها انتخاب شد. ابتدا مقیاس روان رنجوری پرسشنامه شخصیتی پنج عاملی نئو، پرسشنامه اضطراب فراگیر اسپیتزر و همکاران و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال در مورد آن ها اجرا گردید. سپس، ۷۰ نفر از شرکت کنندگانی که دارای نمرات بالایی براساس مقیاس روان رنجوری نئو بودند (نمره ۲۴ و بالاتر) مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه هم زمان توسط نرم افزار SPSS نسخه ۲۱ تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مؤلفه های انعطاف پذیری شناختی حدود ۱۸ درصد از واریانس اضطراب فراگیر افراد روان رنجور را پیش بینی کردند (۷/۱۴۱= F و ۰/۰۰۱> P ) به طوری که درک کنترل پذیری (با ضریب بتای ۰/۴۱۷-) سهم معناداری در این پیش بینی داشت؛ اما جایگزین های شناختی سهم معناداری در آن نداشت. نتیجه گیری: می توان گفت که درک کنترل پذیری متغیر مهمی در پیش بینی اضطراب فراگیر افراد روان رنجور است که برای تعدیل اضطراب آن ها باید مورد توجه جدی قرار گیرد.
رابطه بین عاطفه آموزشگاهی و انگیزش تحصیلی حالتی با هدایت مسیر شغلی: نقش واسطه ای خودپنداره تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدل علّی جهت بررسی رابطه عاطفه آموزشگاهی و انگیزش تحصیلی حالتی با هدایت مسیر شغلی با در نظر گرفتن نقش واسطه ای خودپنداره تحصیلی بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود . جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دوره متوسطه اول شهر سنندج در سال تحصیلی 99-1398 بود. 284 نفر به شیوه نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبی بر حسب جنسیت و پایه تحصیلی وارد پژوهش شدند. برای جمعآوری دادههای مورد نیاز از پرسشنامه انگیزش تحصیلی حالتی (درخشان و همکاران، 1396)، پرسشنامه عاطفه آموزشگاهی (مک کوچ، 2003)، پرسشنامه خودپنداره تحصیلی (لی و همکاران، 2005) و پرسشنامه رشد مسیر شغلی فرم کوتاه ویرایش استرالیا (کرید و پاتون، 2004) استفاده شد. تحلیل دادهها با روش مدلسازی معادلات ساختاری انجام گرفت. نتایج نشان داد عاطفه آموزشگاهی و انگیزش تحصیلی حالتی میتوانند به طور معناداری از طریق خودپنداره تحصیلی بر رشد مسیر شغلی تاثیرگذار باشند. با توجه به نتایج، میتوان راه رسیدن به رشد مسیر شغلی را در پرتوی توجه به عاطفه آموزشگاهی، انگیزش تحصیلی و خودپنداره تحصیلی برای دانشآموزان فراهم نمود.
پدیدارشناسی تغییرات هویت همسری مادران پس از تولد اولین فرزند از دیدگاه همسرشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم اردیبهشت ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
139-150
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تغییرات هویت همسری مادران پس از تولد اولین فرزند از دیدگاه همسرشان بود. برای دستیابی به این هدف از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. جامعه موردپژوهش، پدران ساکن شهر تهران بود که از تولد اولین فرزندشان حداقل یک سال و حداکثر هفت سال گذشته باشد. نمونهگیری به روش هدفمند انجام شد و ۱۲ نفر شامل بهعنوان نمونه انتخاب شدند. جمعآوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته محققساخته و تحلیل دادهها با بهرهگیری از روش تحلیل مضمون صورت پذیرفت. درنهایت یافتههای پژوهش در قالب ۱۳ مضمون فرعی و ۳ مضمون اصلی به دست آمد. مضامین مستخرج عبارتاند از: تغییرات نقشی (کاهش حمایت عاطفی، افزایش حمایت عاطفی، کاهش حمایت ابزاری، افزایش حمایت ابزاری و کاهش حمایت اطلاعاتی)، تغییرات قواعدی (محوریت فرزند، ارتباط با خانوادههای اصلی و دوستان، گسترش انتظارات از همسر و افزایش توجه به خانواده) و تغییرات درونی (رشد شخصی، ویژگیهای رفتاری و شخصیتی، تنشهای درونی و نگرش و جهانبینی). نتایج بهدستآمده نشان داد گروهی از مشارکتکنندگان تغییر هویت همسری بانوانشان را بعد از تولد فرزند، مثبت و گروهی دیگر این تغییرات را منفی تلقی میکنند. به نظر میرسد کیفیت روابط زناشویی قبل از ورود فرزند، حمایتهای خانواده اصلی و مشارکت مرد در مسئولیتهای والدینی و امور منزل، از عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری هویت منسجم مادران در گذار به مرحله والدینی است.
تدوین شیوه نامه درمانی مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی و بررسی اثربخشی آموزش آن بر سوگیری، صمیمیت و سازگاری زوجین ناسازگار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: صمیمیت و سازگاری زناشویی در بین زوجین باعث حفظ و استحکام بنیان خانواده می گردد. هدف از پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی شیوه نامه مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی و تعیین اثربخشی آموزش آن بر سوگیری ، صمیمیت و سازگاری زوجین با ناسازگاری زناشویی بود. مواد و روش ها: روش تحقیق نیمه آزمایشی و طرح تحقیق پیش آزمون، پس آزمون، همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش زوجین دارای مشکلات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره در شهر اراک در سال ۱۳۹۸ بود. نمونه پژوهش شامل ۱۶ زوج (۳۲ نفر) دارای ناسازگاری زناشویی و سوگیری شناختی بود که به روش در دسترس انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه سازگاری لاک- والاس (۱۹۵۹)، صمیمیت زناشویی واکر وتامپسون (۱۹۸۳) و نرم افزار تکلیف کاوش نقطه (۱۳۹۴) جمع آوری شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها و بررسی روابط بین متغیرها از تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که شیوه نامه درمانی مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی روایی محتوایی قابل قبولی دارد. همچنین نتایج مداخله آموزشی نشان داد که آموزش شیوه نامه به طور معنی داری سوگیری شناختی زوجین را کاهش می دهد و صمیمیت و سازگاری زوجین را افزایش می دهد . ( P ≤۰.۰۰۱) نتیجه گیری: به نظر می رسد که آموزش شیوه نامه درمانی مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی می تواند به عنوان برنامه ای روا و کارآمد برای کاهش سوگیری شناختی و افزایش صمیمیت و سازگاری زوجین ناسازگار مورد توجه قرار گیرد .
شناسایی و تبیین عوامل تاثیرگذار بر کیفیت آموزش دستیاری تخصصی در اجرای طرح تحول سلامت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به هم زمان بودن آموزش و درمان در بیمارستان های آموزشی و تاثیرپذیری از یکدیگر و اهمیت نقش درمانی و آموزشی دستیاران در بیمارستان های آموزشی، کیفیت آموزش دستیاران تخصصی تحت تاثیر این طرح قرار گرفته است. هدف از این مطالعه شناسایی و تبیین عوامل تاثیرگذار بر کیفیت آموزش دستیاری تخصصی در اجرای طرح تحول سلامت است. روش ها: مطالعه کیفی حاضر با رویکرد تحلیل محتوا در بهار 1398 بر روی 24 نفر از مدیران، استادان و دستیاران دانشگاه علوم پزشکی مشهد به روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری و با رعایت محرمانه بودن اطلاعات انجام شد. داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختار یافته جمع آوری، و با نرم افزار MAXQDA10 سازماندهی و مقوله بندی و تحلیل شد. یافته ها: داده ها در سه محور اصلی بارِ درمانی، آموزش بالینی، نظارت بر فرآیند و 9 محور فرعی اولویت درمان بر آموزش، افزایش تعداد بیماران، اخلاق حرفه ای(خطای پزشکی، رضایتمندی)، مهارت دستیاران، آموزش استاد به دستیار، آموزش تئوری، ضعف مدیریت و کارشناسی طرح، عدم تفکیک صحیح بودجه و زمان آموزش و درمان و پژوهش، ضعف تخصیص منابع و امکانات استخراج شدند. نتیجه گیری: یافته ها پژوهش نشان داد در اجرای طرح تحول نظام سلامت، کیفیت آموزش پزشکی تخصصی در سه بعد بارِ درمانی، آموزش بالینی، نظارت بر فرآیند از این طرح تاثیر پذیرفته است. با توجه به این ابعاد، لزوم توجه به بحث آموزش پزشکیِ دستیاران تخصصی در بیمارستان های آموزشی در مراحل بعدی اجرای این طرح و یا طرح هایی از این قبیل، ضروری است. واژگان کلیدی: طرح تحول نظام سلامت، کیفیت آموزش دستیاری، دستیار
تحلیل بیوانفورماتیکی نیم رخ بیان ژن در زنان دارای اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه:اختلال افسردگی اساسی، یک اختلال روانی است که در زنان دو برابر مردان رخ می دهد. در هر دو جنس، میانگین سن مبتلایان به اختلال افسردگی اساسی حدود 25 سال است. مطالعات خانوادگی و دوقلویی و اپیدمیولوژیک همه به ویژگی های چند عاملی و چند ژنی صفات روان پزشکی اختلال افسردگی اساسی اشاره دارند. هدف از این مطالعه، غربال گری ژن های مرتبط با بیماری زایی اختلال افسردگی اساسی توسط بیوانفورماتیک بود. روش کار: با استفاده از داده های ریزآرایه GSE98793 از پایگاه داده GEO، 223 ژن متفاوت بیان شده (DEGs) از مقایسه نمونه های زن بیمار با کنترل توسط نرم افزار TAC به دست آمد. ژن های Hub از طریق STRING و Cytoscape و سپس روش غنی سازی KEGG غربال گری شدند. یافته ها: در مقایسه نمونه های زن بیمار با گروه کنترل 103 ژن افزایش بیان و120 ژن کاهش بیان نشان دادند. نتایج تجزیه و تحلیل غنی سازی مسیر KEGG و panther از مقایسه نمونه های زن بیمار با گروه کنترل نشان داد که DEG ها عمدتاً در مسیر سیگنال رسانی HIF-1، مسیر سیگنال رسانی FOXO، مسیر تمایز سلول های Th-17، مسیر سیگنال رسانی PI3K-Akt، مسیر مرگ برنامه ریزی شده سلول (فروپتوزیز) و مسیر سنتز پورین ها مهم بودند. نتایج این مطالعه نشان داد که ژن های IGF1R و ATM با افزایش بیان و ژن GMPS با کاهش بیان برای زنان این بیماری نیز می تواند گزینه مناسبی جهت اهداف درمانی باشند. نتیجه گیری: ژن های کلیدی که با تجزیه و تحلیل داده های ریزآرایه در مطالعه حاضر به دست آمد، سرنخ های مهمی برای آشکار کردن ساز و کار مولکولی و درمان هدفمند بالینی افسردگی در زنان فراهم می کند.
بررسی باورهای معلمان ایرانی در مورد یادگیری و تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: باورهای معلمان، مهم ترین عامل در کنش گری آنهاست. این در حالی است که منبع بسیاری از باورهای معلمان، تجربه های شخصی آنها از دوران دانش آموزی خود و بعد از آن تجربه های آنها با کلاس درس است. هدف پژوهش حاضر، بررسی فهم معلمان ایرانی در مورد مفاهیم یادگیری، تدریس و بررسی میزان انطباق آن با دیدگاه های اخیر علمی و به ویژه علوم شناختی در مورد یادگیری بود. روش کار: در این پژوهش از روش پدیدارشناسی استفاده شد که در آن به بررسی انواع شیوه های فهم از یک مفهوم یا پدیده از منظر گروه خاصی از افراد پرداخته شد. شرکت کنندگان در این پژوهش ۱۵ نفر از معلمان مدرسه ابتدایی بودند که باورهای آنها در مورد یادگیری و تدریس از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته بررسی شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد معلمان ایرانی بیش از همه در جریان اصلاحات آموزشی اخیر از نقش معلم در تدارک بازی ها و تجارب متنوع برای دانش آموزان آگاه شده اند، در حالی که تفاوت ها و تناقضات دو مفهوم دانش آموز محوری و معلم محوری کماکان برای معلمان روشن نیست و در اظهارات خود به تناوب به این دو رویکرد اشاره کرده اند. همچنین معلمان از اهمیت نقش دانش قبلی به عنوان چارچوب سازمان دهنده به تجربه ها و اطلاعات جدید غافلند، توجه اندکی به نقش عوامل اجتماعی بر یادگیری دارند، جایگاه دانش را درون ذهن قلمداد می کنند و با وجود اهمیت زیادی که برای عوامل هیجانی و انگیزش قائلند از نظریه های دقیق انگیزشی بی اطلاعند. همچنین علی رغم تأکید زیادی که بر وارد کردن مفاهیم روان شناسی شناختی و علوم اعصاب شناختی در دوره های آموزش معلمان وجود دارد، معلمان درک محدودی از مفاهیمی مانند حافظه و توجه دارند. نتیجه گیری: مطابق با یافته های قبلی، نظام باورهای معلمان ایرانی نیز ناهمسو و حاوی باورهای متناقض است. بررسی دقیق تناقضات و دلایل شکل گیری آنها، روشن گر مداخلات آینده برای بهسازی کلاس درس خواهد بود.
نقش واسطه ای ادراک شایستگی و حل مسئله اجتماعی در رابطه بین سبک های دلبستگی و پرخاشگری در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای ادراک شایستگی و حل مسئله اجتماعی در رابطه بین سبک های دلبستگی و پرخاشگری در نوجوانان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمام نوجوانان دانش آموز شهرستان شهریار در سال تحصیلی 1399-1398 تشکیل دادند که از میان آن ها 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس وارد پژوهش شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992)، مقیاس دلبستگی بزرگسالان تجدیدنظرشده (کولینز و رید، 1990)، پرسشنامه خودادراکی کودکان (هارتر، 1985) و فرم تجدیدنظرشده حل مسئله اجتماعی (دی زوریلا و همکاران، 2002) بود. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد ادراک شایستگی (001/0= P ، 104/0-= β ) و حل مسئله انطباقی (001/0= P ، 096/0= β ) رابطه بین سبک دلبستگی ایمن و پرخاشگری را در نوجوانان واسطه گری می کنند. نوجوانان دارای سبک دلبستگی ایمن، احساس شایستگی بیشتری در تعاملات با محیط پیرامون خواهند داشت و در مواجهه با ناکامی های محیطی از راهبردهای تنظیم هیجانی منفی کمتر بهره می جویند و در نتیجه رفتارهای پرخاشگرانه کمتری را از خود بروز می دهند.
شیوع پدیده طلاق شناختی در بین زوجین متقاضی طلاق: مطالعه مروری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال دهم شهریور ۱۴۰۰ شماره ۶ (پیاپی ۶۳)
199-210
حوزه های تخصصی:
عوامل شناختی نقش تعیین کننده ای در زندگی زناشویی زوجین به ویژه شناخت آنها از یکدیگر، توانایی کنار آمدن با شباهت ها و تفاوت های یکدیگر و ادراک زوجین از تعارضات زناشویی دارد. مطالعات متعددی بر اهمیت عوامل شناختی صحه گذاشته اند. نظریه پردازان شناختی و رفتاری مشکلات زناشویی را نتیجه مهارت های ناکارآمد همسران در برقراری ارتباط، ناتوانی در حل موثر مشکلات و تعارض ها، انتظارات و باورهای غیرمنطقی و تبادلات رفتارهای منفی می دانند. با وجود اینکه بسیاری از مشکلات زوجین که به طلاق می انجامد به عوامل شناختی مربوط است، کمتر به بررسی این عامل در زندگی زناشویی پرداخته شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی مروری شیوع پدیده طلاق شناختی در بین زوجین متقاضی طلاق صورت گرفت. کلیدواژه های طلاق، عوامل شناختی طلاق، عوامل شناختی موثر در طلاق عاطفی، باورهای زوجین در پایگاه های معتبری مانند اس آی دی، مگیران، ایرانداک، ساینس دایرکت، گوگل اسکالر، اسکوپوس جستجو گردید. مقاله حاضر با بررسی مطالعات انجام گرفته تاکنون، علاوه بر تبیین پدیده طلاق شناختی و مولفه های آن، به نقش این پدیده در پیدایش طلاق عاطفی می پردازد. فرآیندهای شناختی اعم از نگرش ها، باورها، اندیشه ها، نقشه های ذهنی، طرحواره های ذهنی و مواردی از این قبیل که در نوع عملکرد، رفتار و روابط زوجین با یکدیگر تاثیر می گذارد و زوجین را در تعبیر و تفسیر کردن موقعیت ها هدایت می کند به گونه ای که اگر تعبیر و تفسیر در زوجین با خطای شناختی، افکار منفی گرایانه و تحریف همراه باشد، پدیده ای بنام طلاق شناختی تجلی پیدا می کند. مولفه های طلاق شناختی براساس مطالعه انجام گرفته شده عبارت بودند از: تفکر آرمان گرایانه، نگرش تخریب کنندگی، ذهن خوانی، ادراک وابسته، عدم بلوغ شناختی و آسیب شناسی هم بافته. طبق مقالات بررسی شده و مستندات، اختلال در زمینه های هیجانی و شناختی زوجین می تواند طلاق عاطفی را به همراه داشته باشد. به عبارتی بین شناخت، افکار و هیجان زوجین با طلاق عاطفی رابطه وجود دارد و قبل از طلاق عاطفی زوجین دچار طلاق شناختی می شوند. شناسایی ماهیت طلاق به عنوان آسیب زا ترین نحوه بروز تعارض زوجین می تواند در جهت برنامه ریزی مناسب به منظور جلوگیری و کاهش طلاق در سال های آینده مؤثر واقع شود.
تغییر موضوع در سالمندان مبتلابه آلزایمر بر اساس مدل کرو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدفِ بحث و بررسی پیرامون تغییر موضوع در گفتمان سالمندان مبتلابه زوال عقل نوع آلزایمر از دیدگاه عصب شناسی زبان در چارچوب مدل کرو (1983) انجام گرفته است. ماهیت روش شناختی این پژوهشِ کمی، علّی-مقایسه ای بوده، و داده ها شامل 20 نفر آزمودنی (10 نفر بیمار آلزایمری و 10 نفر سالمند سالم) بودند ؛ و برای تعیین سطح زوال عقل، آزمون تعیین سطح کارکرد حافظه از آزمودنی ها به عمل آمد و افراد با نمرات (2 > نمره ≥ 5/0) انتخاب شدند. سپس، آزمودنی ها به سؤالات مربوط به خانواده، زندگی و فعالیت های روزمره شان پاسخ دادند و گفتگوها ثبت و آوانویسی شد. همچنین، داده ها بر اساس مدل گفتمانی دایکسترا و همکاران (2004) کدگذاری و بر اساس مدل تغییر موضوع کرو (1983) دسته بندی شدند . در پایان، با استفاده از آزمون آماری تی-مستقل نتایج آماری بدست آمد . یافته ها تفاوت معنا دار تغییر موضوع (001/0 = P ) و حفظ موضوع (01/0 = P ) را در گفتمان هر دو گروه افراد با زوال عقل نوع آلزایمر و افراد سالم نشان داد ، به گونه ای که ویژگی تغییر موضوع هم در همان نوبت گیری و هم در نوبت گیری بعدی رخ می دهد. همچنین، نتایج نشان داد که در گفتمان گروه زوال عقل نوع آلزایمر، تغییر موضوع بیشتر اتفاق می افتد و این تغییر موضوع بیشتر در همان نوبت گیری انجام شده و شروع موضوع جدید از فراوانی بیشتری برخوردار است و مهم ترین دلیل تغییر موضوع، مربوط به عدم ادامه گفتمان است.
بررسی رابطه مصرف و نگرش دانشجویان به دخانیات با چهار الگوی رفتاری شخصیتی A,B,C,D
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر با توجه به تغییرات سریع اجتماعی، رفتارهای پرخطر جوانان، ازجمله نگرش به مصرف سیگار، از سوی سازمان های بهداشتی به عنوان یکی از مهم ترین مشکلات موجود در جامعه موردتوجه قرارگرفته است. مصرف سیگار یکی از رفتارهای غیربهداشتی در جوامع بشری است که متأسفانه شیوع روزافزون آن در بین همه اقشار، به خصوص قشر جوان، نگرانی های زیادی به وجود آورده است. هدف این پژوهش بررسی رابطه نگرش دانشجویان به دخانیات و مصرف آن با چهار الگوی رفتاری شخصیتی A, B, C, D بود. جامعه موردپژوهش ما دانشجویان شرکت کننده درترم تابستان 1398 دانشگاه بوعلی بود که از این افراد 300 نفر دانشجو (178 دختر و 122 پسر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های تیپ شخصیتی A و B (روز من و فریدمن، 1974)؛ تیپ شخصیتی C (هوساکا و فوکوشی، 1999)؛ تیپ شخصیتی D (دنولت، 1998) اندازه گیری نگرش نسبت به سیگار، (رجبی، 1385) و یک سری سؤالات محقق افزوده استفاده شد. برای تحلیل داده ها نیز از رگرسیون لجستیک در نرم افزار spss-16 استفاده شد. در تحلیل رگرسیون لجستیکی که اجرا شد عامل نگرش مثبت و منفی به دخانیات به عنوان متغیر ملاک و تیپ های شخصیتی A, B, C, D به عنوان متغیرهای پیش بین به کار رفتند و مدل به طور معنی داری پایا بود (0/013 >p و 8 df= و 8/63=Chi-square). این مدل بین 12/9 تا 8/7 از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کند. درصد پیش بینی درست برای نگرش مثبت 66/7 و برای نگرش منفی به دخانیات 60/3 است و در کل 63/3 درصد پیش بینی ها درست بود. در مورد پیش بینی الگوهای رفتاری شخصیتی و پیش بینی مصرف دخانیات نتایج نشان می-دهد که هیچ کدام از تیپ های شخصیتی نقش معناداری در پیش بینی مصرف یا عدم مصرف دخانیات نداشتند. نتایج این مطالعه نشان داد می توان نگرش مثبت یا منفی به دخانیات را از طریق الگوهای رفتاری شخصیتی پیش بینی کرد. نتایج این مطالعه از پیش بین بودن الگوهای رفتاری شخصیتی A, B, C, D برای مصرف دخانیات (سیگار و قلیان) پشتیبانی نمی کند.
اثربخشی آموزش غنی سازی کیفیت زندگی بر خودارزشمندی و سرمایه های روان شناختی زنان سرپرست خانوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۸)
310 - 331
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش غنی سازی کیفیت زندگی بر خودارزشمندی و سرمایه های روان شناختی زنان سرپرست خانوار بود. روش پژوهش: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود و جامعه آماری پژوهش حاضر را 130 زن سرپرست خانوار (همسران فوت شده یا مطلقه) تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) شهرستان مرودشت در سال 1399-1398 تشکیل دادند که پس از غربالگری با پرسشنامه های خودارزشمندی (کروکر و همکاران، 2003) و سرمایه روان شناختی (لوتانز و اولیو، 2007) 30 زن سرپرست خانوار با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند (هر گروه 15 زن). گروه آزمایش مداخله آموزش غنی سازی کیفیت زندگی (محقق ساخته) را طی دو ماه در 16 جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر مداخله غنی سازی کیفیت زندگی بر نمره خودارزشمندی (71/14=F، 002/0 =P) و سرمایه های روان شناختی (90/20=F، 001/0 =P) و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش غنی سازی کیفیت زندگی با بهره گیری از تکنیک های مسولیت پذیری، مهارت خودآگاهی، صبر، پذیرش و ذهن آگاهیمی تواند به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود خودارزشمندی و سرمایه های روان شناختی زنان سرپرست خانوار مورد استفاده گیرد.
انرژی، شکوفایی و بهزیستی ذهنی: یک مدل میانجی گر تعدیل شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه انرژی کارکنان و بهزیستی ذهنی در قالب یک مدل میانجی گر تعدیل شده بود که در آن شکوفایی به عنوان میانجی گر و انگیزه اجتماع یار به عنوان تعدیل گر مورد بررسی قرار گرفتند. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل 193 نفر از پرستاران بیمارستان بقایی 2 شهر اهواز بود که به روش سرشماری انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش عبارتند از: مقیاس انرژی آتواتر و کارملی، مقیاس شکوفایی داینر و همکاران، مقیاس بهزیستی ذهنی داینر و همکاران، و مقیاس انگیزه اجتماع یار گرنت و سامانث. ارزیابی الگوی نظری پژوهش و اثرات غیرمستقیم، از طریق مدل یابی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS-SEM) و با استفاده از نرم افزار Smart-PLS3 انجام شد. همچنین، بررسی اثرات تعدیلی با استفاده از افزونه PROCESS v3.5 در نرم افزار SPSS-24 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که انرژی کارکنان در کار با شکوفایی (0001/0p< ،61/0β=) و بهزیستی ذهنی (030/0p< ،14/0β=) رابطه مثبت و مستقیمی دارد. همچنین، نقش میانجی گر شکوفایی در رابطه بین انرژی و بهزیستی ذهنی تأیید شد (0001/0p< ،40/0β=). در نهایت، نتایج نشان داد که تعامل انگیزه اجتماع یار و انرژی بر شکوفایی و بهزیستی ذهنی کارکنان اثر منفی و معنی داری دارد. براساس نتایج این پژوهش، بهزیستی ذهنی کارکنان که از شاخص های سلامت روانی است، تحت تأثیر متغیرهای فردی همچون انرژی، شکوفایی و انگیزه اجتماع یار است.
نقش واسطه ای پرطاقتی روانی در رابطه بین والدگری توانمندساز با تاب آوری روان شناختی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطه ای پرطاقتی روانی در رابطه ی والدگری توانمندساز و تاب آوری روان شناختی در دانشجویان دختر و پسر انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری پژوهش شامل دانشجویان کارشناسی دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 1401 بودند. نمونه ی آماری نیز شامل 313 دانشجو بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس والدگری توانمندساز (جک، سان، لاتن، چین و واترز، 2016)، نسخه ی کوتاه پرسشنامه ی پرطاقتی روانی (مک گیوئن، استیکلایر تامپسون و کلاگ، 2016) و مقیاس تاب آوری کانر دیویدسون (کانر و دیویدسون، 2003). پاسخ دادند. در این پژوهش، به منظور آزمون روابط ساختاری در مدل مفروض، از روش آماری مدل یابی معادله ی ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که در نمونه ی دانشجویان، مدل مفروض واسطه مندی نسبی پرطاقتی روانی در رابطه ی بین والدگری توانمندساز و تاب آوری روان شناختی با داده ها برازش مطلوبی داشت. هم چنین، نتایج نشان داد که در مدل مفروض، تمامی وزن های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و در این مدل 21 درصد از پراکندگی نمرات تاب آوری روان شناختی از طریق متغیرهای مکنون والدگری توانمندساز و پرطاقتی روانی، تبیین شد. در مجموع، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بافت والدگری توانمندساز در تجهیز ذخایر مقابله ای و سرمایه روان شناختی نوجوانان، مؤثر است.
مروری بر نکات اخلاقی تربیتی حدیث کساء
حوزه های تخصصی:
امروزه یکی از آسیب های جدی فراروی جامعه انسانی، ناپایداری و تزلزل در خانواده ها و فقدان آرامش و روابط مستحکم میان اعضای خانواده است که در صورت غفلت، ضربه های سنگین و جبران ناپذیری بر پیکره جامعه اسلامی وارد خواهد کرد. این در حالی است که با تحقق الگوی اسلامی در جامعه و شکل گیری سبک زندگی بومی و اسلامی در خانواده، به راحتی می توان مانع گسترش چنین مشکلاتی شد. تحقق این امر مهم، منوط به ارائه و تبلیغ انواع سبک های زندگی مقبول و منطبق با آموزه های دینی و اسلامی است. از این رو در پژوهش حاضر تلاش شده است با روش توصیفی به ارائه نکات مهم اخلاقی تربیتی همچون صله رحم، ارتباط کلامی، نوازش کلامی، نحوه صدا کردن والدین، جایگاه پدر و رهبر، اهمیت سلام، صریح بودن، دقت در امور و ... در محدوده حدیث کساء پرداخته شود.
رابطه بین ارزش های اخلاقی بر مبنای راهبردهای نظری امام علی در نهج البلاغه با راهبردهای مقابله با استرس در دختران شهر اصفهان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین ارزش های اخلاقی بر مبنای راهبردهای نظری امام علی علیه السلام در نهج البلاغه با راهبردهای مقابله با استرس در دختران شهر اصفهان بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام دختران شهر اصفهان بود که از بین آن ها 150 نفر دختر 17-20 سال با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و داده ها به وسیله پرسش نامه محقق ساخته ارزش های اخلاقی بر مبنای راهبردهای نظری امام علی در نهج البلاغه و همچنین پرسشنامه مقابله با شرایط استرس زا گردآوری شدند. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها نشان دهنده این موضوع اند که بین ارزش های اخلاقی و راهبردهای مقابله با استرس رابطه معناداری وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که زیرمقیاس های ارزش های اخلاقی به صورت کلی قادرند 12/0 از راهبردهای مقابله با استرس را پیش بینی کنند. بر اساس نتایج به دست آمده، بین ارزش های اخلاقی و راهبردهای مقابله با استرس رابطه مثبت و معناداری وجود دارد که می تواند بیانگر این موضوع باشد که ارزش های اخلاقی را می توان به عنوان راهبردی مقابله ای در برابر عوامل استرس زا در نظر گرفت و ارزش های اخلاقی توانایی پیش بینی راهبردهای مقابله با استرس را دارند.