فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۵۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
فخر الدین رازی عکس مستوی قضایای حقیقیه و خارجیه را برای نخستین بار به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است، اما افضل الدین خونجی بسیاری از احکام او را مورد نقد قرار داد و بیش تر این نقدها از سوی منطق دانان بعدی پذیرفته شده است. عکس مستوی قضایای خارجیه در مقالة دیگری بررسی شده و با فرمول های منطق جدید آشکار شده است که در دو مورد فخر رازی خطا کرده و خونجی بر حق بوده است و در موارد دیگر، اختلاف فخر رازی و خونجی به اختلاف در تفسیر اصطلاحات برمی گردد. در این مقاله نشان می دهیم که در عکس مستوی قضایای حقیقیه نیز مشابه همین خطا و اختلاف در تفسیر رخ داده است. برای نمونه، فخر رازی تأکید دارد که در قضایای حقیقیه، موجبه های فعلیه (یعنی غیر از دو ممکنه) به مانند خود منعکس نمی شوند و سالبه های دائمه و عرفیه اصلاً عکس ندارند؛ اما خونجی مدعی است که در قضایای حقیقیه، موجبه های فعلیه به جزئیة ضروریه عکس می شوند و سالبه های دائمه و عرفیه به مانند خود. فرمول های منطق جدید در این دو مورد حق را به خونجی می دهد. در دیگر موارد اختلافی نشان می دهیم که رازی موجهات حقیقیه را با دو ادات وجهی در نظر می گرفته است و خونجی با یک ادات وجهی؛ و این راز اختلاف آن ها در احکام عکس مستوی است.
پارادوکس اخبار از مجهول مطلق: تحلیل مفهوم «خبر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نخست از این بحث می کنیم که پارادوکس اخبار از مجهول مطلق چه فرقی با پارادوکس هایی چون مجهول یا معدوم مطلق دارد و این پارادوکس چگونه با پارادوکس اخبار از معدوم مطلق هم ساختار است، سپس نشان خواهیم داد که هرچند راه حل تمایز حملین برای دفع شبهة معدوم یا مجهول مطلق کفایت می کند، اما نمی تواند شبهة اخبار را حل کند. درادامه راه حل دیگری را ارائه خواهیم کرد؛ با تحلیل مفهوم خبر و تمییز «خبردادن از مجهول مطلق» و «سخن گفتن دربارة آن» نشان خواهیم داد که «قابل اخبار نبودن مجهول مطلق» نه خبر ی از مجهول مطلق بلکه خبری از وضعیت معرفتی انسان می دهد؛ بنابراین پارادوکس اخبار از مجهول مطلق تناقضی را نتیجه نخواهد داد.
مبانی فلسفی منطق شهودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطق شهودی، به عنوان منطقی فلسفی و غیر کلاسیک، بیش از همه بر فلسفه شهودگرایی براوئر (Brouwer) و نظریات فلسفی او در مورد ریاضیات و منطق بنا شده است. این نظریات، رویکردی کاملاً متفاوت را با رویکرد کلاسیک به منطق و ریاضیات عرضه می دارد. شهودگرایی براوئری، منطق را مقدم بر ریاضیات نمی شمرد و آن را نتیجه ای برساخته از روندهای ساخت هویات و براهین ریاضی می داند. در مقاله حاضر، به تبیین مبانی نظری منطق شهودی پرداخته خواهد شد. این نظریات شامل انتقادهای براوئر به ریاضیات و منطق کلاسیک و رویکرد خاص خود او به ریاضیات و منطق است.
نگاهى به بحث تلازم بین متصله لزومیه و منفصله در کلام خواجه نصیرالدین و فخر رازى و بررسى تطبیقى آن با منطق جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در فصل هشتم از نهج سوم کتاب اشارات و تنبیهات در بیان اقسام ترکیب قضایاى شرطیه متصله و منفصله از اجزایى چون قضایاى حملیه و شرطیه، چند مثال مطرح مى کند که نخستین آنها براى قضیه متصله مرکب از متصله و منفصله است. همین مثال، مبناى منازعه اى تأمل انگیز بین دو تن از شارحان این کتاب یعنى خواجه نصیرالدین طوسى و فخر رازى مى گردد. فخر رازى معتقد است هر قضیه متصله لزومیه تنها با یک قضیه منفصله از نوع مانعه الخلو هم ارز است؛ دیدگاهى که شباهتى با مباحث منطق جدید دارد. در مقابل خواجه طوسى معتقد است این انحصار صحیح نیست و مى توان هر قضیه متصله لزومیه را به یک منفصله مانعه الخلو و یا منفصله مانعه الجمع، بدون رجحان هیچ کدام تأویل کرد. در این بین، هم براى داورى میان فخر رازى و خواجه طوسى و هم براى تبیین دیدگاه منطق جدید در این باره، از منطق جدید کمک گرفته ایم و در نهایت ضمن تبیین تفاوت نظر فخر رازى و منطق جدید، نشان داده ایم که نظر صحیح همان رأى خواجه طوسى بوده و منطق جدید نیز در این مورد مؤید دیدگاه خواجه مى باشد.
شناسایی و تحلیل کاربرد منطق و سیستم های فازی در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان ها در زندگی روزانه از کلمات و مفاهیمی استفاده میکنند که درجاتی مختلف و نسبی دارند و نمیتوان با آنها به صورت منطق دوارزشی رفتار نمود. مفاهیم فازی با مراتب فراوان، بسته به مبدأ مقایسه، دارای موقعیت گوناگون و در حال تغییر میباشند. بر این اساس، آیات قرآن کریم که دارای مفاهیم بلند اعتقادی، اجتماعی، نظامی، سیاسی، مدیریتی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی میباشد، دارای منطق ویژه و خاصی است که شناسایی آن میتواند مبانی تفکر صحیح بشر را تعیین کرده، انسان را از نابسامانی انتخاب یک منطق مناسب نجات دهد. این مقاله به دنبال شناخت و تحلیل بخشی از کاربردهای منطق فازی در قرآن کریم میباشد و نمونه هایی از مفاهیم قرآن با منطق فازی در آن بررسی شده است. سپس با استفاده از قواعد طراحی و مدل سازی سیستم های فازی، نمونه هایی از مصادیق این مدل ها و سیستم های فازی در حوزه علوم دینی تدوین گشته و در معرض قضاوت صاحب نظران علوم اسلامی قرار داده شده است.
منطق فازی، ابهام و پارادوکس خرمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار نخست توصیفی از سیستم استاندارد فازی به عنوان نظریه ای دربارة ابهام طرح می شود؛ بدین قرار که ابتدا پشتوانه های شهودی این نظریه را مطابق ادعای حامیان آن مطرح می کنیم سپس بیانی نسبتاً صوری از سیستم استاندارد منطق فازی ارائه می کنیم. درادامه راه حل های مبتنی بر این سیستم برای پارادوکس خرمن معرفی می شوند، پس از آن این سیستم در دو موضع نقد می شود؛ نقد نخست این است که پاسخ های معمول حامیان فازی به مسئلة مقادیر دقیق ارزش یا کافی نیست یا مرتبط نیست. بر اساس نقد دوم، این سیستم راه حل یک نواختی برای پارادوکس خرمن، خصوصاً در بخش روان شناختی، ندارد.
تحلیل عموم های سه گانة اصول فقه در منطق جدید
حوزه های تخصصی:
عموم مجموعی و عموم استغراقی و عموم بدلی سه نوع از انواع عموم اند که اصولیان در مبحث عام و خاص و مبحث مطلق و مقید به آن می پردازند و برای آن، چه در فقه و چه در اصول، کاربردهای فراوانی یافته اند و مثال های گوناگونی ذکر کرده اند. در این مقاله، برخی از این کاربردها و مثال ها را به زبان منطق جدید صورت بندی کرده ایم و پیچیدگی های بعضی از آن ها را نشان داده ایم. برای این کار، ترکیب سور با ادات سلب و ترکیب سور با ادات شرطی و ترکیب سور با سور را برای تحلیل انواع عموم به خدمت گرفته ایم. در ادامه، نشان داده ایم که این روش برای تحلیل انواع عموم، به رغم همه توانمندی ها و ظرافت هایی که دارد، وقتی با قواعد منطق جدید درمی آمیزد، نتایج شگفت و گاه ناپذیرفتنی به دست می دهد و به فروکاهی عموم مجموعی و عموم بدلی به عموم استغراقی می انجامد. بنابراین، این مقاله در صدد است تا نشان دهد که مبحث انواع عموم ظرافت ها و پیچیدگی هایی دارد که به پژوهش بیشتری پیرامون زوایای تاریک و ناشناختة آن نیاز است.
تحلیل پارادوکس دروغگو در چهارچوب نظریه ساختاری گزاره ها
حوزه های تخصصی:
پارادوکس دروغگو جمله ای است که درباره خود می گوید که کاذب است. در این مقاله نخست دو راه حل سنتی و معروف این پارادوکس نقد و رد می شود و سپس به کمک دو پیش فرض مهم راه حل جدیدی برای پارادوکس عرضه می کنیم. نخست این که گزاره ها حامل اصلی صدق اند و نه جمله ها؛ هر چند گاه با مسامحه و آسان گیری، صدق را به جمله ها نیز نسبت می دهیم؛ این قبیل مسامحه فقط تا جایی جایز و رواست که دقت بحث قربانی نشود و ساخت پارادوکس نیز دقیقاً یکی از آن موارد است؛ به این ترتیب با کنار نهادن مسامحه و تدقیق بحث، جملة مزبور در پارادوکس دروغگو باز نویسی می شود به جمله ای که می گوید گزاره ای که خود بیان می کند کاذب است. پیش فرض دوم، که استفاده می شود نظریه ساختاری گزاره هاست که بر مبنای آن هر گزاره مجموعه ای مرتب یا یک چند تایی مرتب است (گزاره ها از جنس مجموعه ها محسوب می شوند). حال به کمک اصل تنظیم در نظریه مجموعه ها نشان می دهیم که هیچ مجموعه ای نمی تواند عضو خود باشد و از آن جا که گزاره نیز مجموعه است نمی تواند خودش عضوی از خود باشد و از کذب خود بگوید؛ به این ترتیب اصلاً چنین گزاره ای یافت نمی شود و جمله مزبور در پارادوکس دروغگو گزاره ای را بیان نمی کند و بی معنی است. به این ترتیب نشان می دهیم که حامل صدق دانستن گزاره ها (به جای جمله ها) و پذیرش نظریه ساختاری گزاره ها (گزاره ها از جنس مجموعه ها محسوب می شوند) کمک می کند تا راه حلی پذیرا برای پارادوکس دروغگو به دست آید، اما به این موضوع می توان دقیقاً از زاویة مقابل هم نگریست و این دستاورد را دلیلی بر قوت آن مفروضات به حساب آورد. یعنی یکی از نقاط قوت حامل صدق دانستن گزاره ها و نظریه ساختاری گزاره ها این است که می توانند راه حل قابل قبولی برای پارادوکس دروغگو در اختیار ما بگذارند.
آشیل به لاک پشت چه گفت؟
حوزه های تخصصی:
لوئیس کرول در مقالة «لاک پشت به آشیل چه گفت؟» یکی از بنیان های منطق را زیر سؤال می برد و در گفت وگویی خیالی این مسئله را مطرح می کند که اصولاً چرا باید از مقدمات یک استدلال به نتیجه رسید. آیا منطق به تنهایی می تواند توجیه کنندة استفاده از منطق نیز باشد یا باید کاربرد منطق را در خارج از علم منطق توجیه کرد.
در این مقاله، به دو رویکرد کلی در پاسخ به این سؤال توجه می شود. نخست، رویکردی کاملاً منطقی که از راسل با عنوان نمایندة آن نام برده می شود و دوم، رویکردی اجتماعی ـ درون گرایانه که پیتر وینچ از آن دفاع می کند. این دو فیلسوف در برخی از کتاب های خود چندین بار به این مقالة کرول ارجاع داده اند. در رویکرد راسل بیان می شود که، تحلیل منطقی به تنهایی می تواند ضرورت حرکت از مقدمات به نتیجه را توضیح دهد و در مقابل وینچ و موافقان او می گویند هر حرکتی از جمله استنتاج نتیجه از مقدمات ریشه در بطن زندگی دارد و اگر حرکت فکری در استدلال از آن حذف شود، چیزی به نام منطق وجود نخواهد داشت. به هر دو رویکرد انتقاداتی وارد است که به تفصیل مطرح می شوند.
راه حلی که در نهایت پیشنهاد می شود بازگشت به اساس منطق صوری است. وقتی منطق صوری فهمیده شد دیگر لازم نیست منطق دیگری، چه نظری چه عملی، عرضه شود که به ما بگوید منطق را چگونه بفهمیم. استدلال های معتبر منطق صوری معادل با منطق اند و اگر کسی این استدلال ها را نقض کند، خارج از اساس منطق قرار دارد.
تمایز حملین نزد ملاصدرا از منظر تحولات معنایی «حمل
حوزه های تخصصی:
واژة «حمل»، با توجه به دو مؤلفة اتحاد و تغایر، در برخورد با مهمانان ناخوانده ای همچون گزاره های طبیعیه و گزاره های مبتنی بر حمل اولی ذاتی دستخوش تغییراتی معنایی شده است که بر این اساس می توان سه دورة مجزا را از هم بازشناخت: 1. دوره ای که در آن «ما به الاتحاد» در خارج و «ما به التغایر» در ذهن است؛ 2. دوره ای که در آن ما به الاتحاد، علاوه بر خارج، می تواند در ذهن نیز باشد و «ما به التغایر» نیز به سطح فراتر ذهن و یا ذهن دیگر عزیمت کند؛ 3. دوره ای که در آن ما به الاتحاد و ما به التغایر، علاوه بر منظر و ناظر، می توانند به ترتیب در ناظر و منظر قرار گیرند. بدون تفکیک این دوره ها نمی توان به درستی به بازخوانی نظریة تمایز حملین در آثار ملاصدرا پرداخت. در این مقاله ما به الاتحاد و ما به التغایر در سیری تاریخی تحلیل می شوند تا از این طریق، گوشه ای از ابهامات نظریة تمایز حملین زدوده شود.
ارزیابی ترجمة عربی «قیاس ارسطو» (دفتر دوم)
حوزه های تخصصی:
ارغنون ارسطو حدود یازده قرن پس از پیدایش، به عربی ترجمه شد و دانشمندانی مانند فارابی و ابن سینا پس از آشنایی با همین ترجمه ها، دست به خلق آثار منطقی در جهان اسلام زدند و همین آثار سبب پیدایش و بالندگی منطق میان مسلمانان شد. تحلیل و ارزیابی نخستین ترجمه های ارغنون سبب می شود از یک سو با اهتمام مسلمانان به میراث یونانی در سده های نخستین و از سوی دیگر با میزان صحت و دقت این ترجمه ها آشنا شویم. عبدالرحمن بدوی نخستین ترجمه های عربی از مجموعة ارغنون ارسطو به علاوة ایساغوجی فرفوریوس را در یک مجموعة سه جلدی جمع آوری و تصحیح کرده است. پس از مقایسة ترجمة عربی «قیاس» با متن یونانی و ترجمة انگلیسی جنکینسون و ترجمة فارسی ادیب سلطانی از تحلیلات اولی (دفتر دوم)، با حدود صد مورد اختلاف کلی و جزئی مواجه شدیم. این اختلافات را با عباراتی مانند، کاستی ها در ترجمه، عربی نامفهوم، عبارات اضافی، خطای ترجمه، تغییر مثال، خطای تصحیح، و ترجیح نسخة بدل دسته بندی کرده ایم.
بررسی و نقد چند تعریف از مفهوم فراساختنی بودگی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی می کنیم تا چهار شیوة تعریف مفهوم فراساختنی بودگی (conceivability) را بررسی، تحلیل، و نقد کنیم. در این بررسی نسبتاً تاریخی، جایگاه خاصی را برای دکارت، به عنوان نمایندة اصلی تعریف های شامل فهمیدن، قائل شده ایم. سپس، به تعریف های شامل باور پرداخته و با مطرح کردن و نقد یکایک آن ها، به تعریف های شامل اَنگارش (imagining) یک موقعیت (situation) پرداخته ایم و در انتها، تعریف های شامل احراز (verification) در جهان های ممکن سازگار و منسجم را بیان کرده ایم.
«الرساله الزاهره» نوشته اثیرالدین ابهری: نسخه شناسی، متن شناسی، تصحیح، و تحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اثیرالدین ابهری یکی از برجسته ترین منطق دانان دوره اسلامی است که کمتر شناخته شده است. جستار پیش رو، از یکسو، با تصحیح الرساله الزاهره، یکی از منطق نوشته های ارزشمند وی را از پستوی فراموشی به پیشخوان چاپ و انتشار درمی آورد و، از دیگرسو، با شرح و واشکافی و تحلیل آن از دریچه منطق جدید، بر گوشهای از اندیشه های منطقی ابهری پرتو می افکند. مهمترین دستآوردهای این جستار در مقام بازشناسی اندیشه های منطقی ابهری بدین قرارند: 1. ابهری قاعده تعدّی استلزام را منتجِ شرطی متّصل نمی داند. 2. ابهری قاعده دلیل شرطی را می شناخته است؛ 3. ابهری قاعده عکس نقیض شرطی را به چالش می کشد. 4. ابهری بر آن است که در گزاره های حملی، عکس نقیض موافق اعتبار منطقی ندارد. 5. ابهری، همچون منطق دانان ربط، استلزام ربطی را معتبر می داند، درحالیکه جدلیان رقیب وی، همانند رواقیان و پیروان منطق فرگهـراسلی، استلزام مادّی را. الرساله الزاهره بر پایه نسخه های خطّی دانشگاه تهران، مجلس، و کتابخانه آیتاللّه مرعشی، به شیوه گزینشی تصحیح شده است.
نظریه فراارزشگذارها، ابهام و پارادوکس خرمن
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نظریه فراارزشگذارها درباره ابهام توصیف و نقد خواهد شد. این نقد در دو موضع بررسی می شود: نخست این که، این نظریه نمی تواند همه شهودهای درباره ابهام را توجیه کند و برای انتخاب شهودهایی که حفظ می کند توجیهی ندارد. دوم این که، حل روان شناختی پارادوکس خرمن بنا بر این نظریه یا کافی نیست یا به نفع نظریه نیست و راه حل های غیر متعارف را مجاز می داند. نتیجه این خواهد بود که نظریه فراارزشگذارها از عهده وظایف نظریه ای درباره ابهام بر نمی آید.
باز تأملی انتقادی در بهره گیری از سور مرتبة دوم در تحلیل شرطی لزومی
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر تلاشی برای تحلیل سور شرطی لزومی سینوی برپایه منطق مرتبه دوم است. محققان معاصر صورت بندی های متفاوتی از شرطی سینوی به زبان منطق جدید عرضه کرده اند. از تفاوت های اصلی این صورت بندی ها چگونگی تحلیل سور شرطی بوده است. دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی درباره سور شرطی مبنای آخرین تحلیل های محققان قرار گرفته است و می توان آن را با زبان منطق مرتبه دوم صورت بندی کرد؛ بر این اساس، تحلیل های عرضه شده نشان می دهد با بهره گیری از منطق مرتبه دوم، شرطی لزومی فقط با استفاده از منطق ربط و موجهات صورت بندی می شود. در مقاله حاضر می بینیم که تحلیل های پیشین بر پیش فرض نازمانی بودن مقدم و تالی استوار است. با این پیش فرض این مبحث با مشکلاتی همراه است. برای بهبود این تحلیل، پیش فرض زمانی بودن مقدم و تالی را مبنا قرار داده ایم، سپس شرطی لزومی را با بهره گیری از منطق مرتبه دوم، منطق زمان، منطق ربط، و همچنین منطق موجهات بررسی کرده ایم. صورت بندیِ حاصل ترکیبی از منطق ربط و زمان و موجهات است.
متصله لزومیه و انواع آن در منطق سینوی همراه با تحلیل و نقد برخی دیدگاه ها
حوزه های تخصصی:
متصله لزومی که از ارکان منطق سینوی است در منطق شفاء به لزومی بدیهی و غیربدیهی و نیز به لزومی به حسب الزام و لزومی به حسب واقع و نفس الامر تقسیم شده است. فهم ماهیت متصله لزومی و احکام آن و نیز رابطه آن با انواع استلزام در منطق جدید و شناسایی ساختار متصله لزومی، بدون شناسایی و فهم انواع آن امکان پذیر نیست. از این رو در این مقاله پس از بیان تعریف بوعلی از متصله لزومی بدیهی و غیربدیهی و تحلیل و نقد برخی دیدگاه ها دراین باره، به تحلیل نظر ابن سینا و برخی منطق دانان متأخر درمورد متصله لزومی به حسب الزام و متصله لزومی به حسب واقع و نفس الامر (یا به تعبیر خواجه لزومی لفظی و لزومی حقیقی) می پردازیم و در ادامه برخی دیدگاه ها در این زمینه، که به گمان نگارنده به بیراهه رفته اند و به نام ابن سینا از ابن سینا دور شده اند، را تحلیل، نقد و بررسی می کنیم. براساس نتایج این تحقیق اولاً تقسیم لزومی به بدیهی و غیربدیهی در شفاء بوعلی هیچ ارتباطی با تقسیم شرطی به لزومی و اتفاقی ندارد؛ ثانیاً ابن سینا در تقسیم لزومی به بدیهی و غیربدیهی بر جهان واقع و روابط لزومی موجود در آن تکیه کرده است. بنابراین نباید تصور شود که این تقسیم برپایه روابط منطقی و صرفاً صوری استوار است؛ ثالثاً ابن سینا متصله لزومی «اگر پنج زوج است پنج عدد است» را به حسب الزام صادق و به حسب نفس الامر و واقع کاذب دانسته است. بنابراین دلیلی که بر کذب این متصله اقامه کرده است مربوط به مقام واقع و نفس الامر است و نباید با مقام الزام خلط شود؛ رابعاً دلیل ابن سینا بر کذب متصله مذکور به حسب نفس الامر نیز یک دلیل پیوسته و واحد است که مراحل مختلفی دارد و نباید مراحل مختلف آن به منزله دلیلی مستقل تلقی شود. به علاوه این دلیل به زبان منطق محمول ها و نه زبان منطق گزاره ها بیان شده است و هیچ ارتباطی با مغالطه پنهان سازی در منطق ندارد.
بنابراین نه این تصور که، تقسیم متصله لزومی به بدیهی و غیربدیهی با تقسیم متصله به اتفاقی و لزومی متناظر است، با متن شفاء و دیدگاه نگارنده در تفسیر آن مطابقت دارد و نه این تصور که ابن سینا لزومی با مقدم ممتنع را متصله لزومی به حسب الزام به شمار آورده و آن را به حسب واقع و نفس الامر کاذب دانسته است، با تفکیکی که ابن سینا بین دو مقام الزام و نفس الامر قائل شده است سازگار است.
امکان نقض پذیری قاعده نقیض های اعم و اخص مطلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر فرد آشنا به منطق می داند که اگر میان دو مفهوم کلی، نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار باشد، همان نسبت - ولی با انقلاب - میان نقیض های آنها نیز برقرار است. اما باوجود دلایل مستدل در اثبات این قاعده، منطق دان بزرگ دبیران کاتبی قزوینی(600- 675 ق) شبهه ای در این زمینه طرح کرده و با ذکر مثال نقضی از منطق موجهات (در خصوص امکان عام و خاص)، کلیت قاعده را مورد تردید قرار داده است. دو نامه طرح شبهه توسط کاتبی و دو پاسخ خواجه نصیرالدین طوسی، همگی به نحو مختصر و با بیانی موجز ارائه شده اند. تحقیق حاضر به تبیین، تنقیح و بازسازی این مسأله می پردازد
افراد ممتنع الوجود و منطق مفاهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میان منطق دانان مسلمان، نزاعی دربارة گسترة مصادیق موضوع در قضایای حقیقیه درگرفته است و آن اینکه آیا موضوع در این دسته از قضایا شامل همة مصادیق موجود و ممکن الوجود است یا مصادیق ممتنع الوجود را نیز در بر می گیرد. از ابن سینا تا افضل الدین خونَجی، تصریحاتی به دیدگاه دوم وجود دارد اما منطق دانان بعدی، در ابتدا اثیر الدین ابهری به دیدگاه نخست گرایش پیدا کردند. در این مقاله، تلاش می کنیم دیدگاه ابن سینا و خونجی را در برابر دیدگاه ابهری پشتیبانی کنیم. برای این کار، افراد و مصادیق را به صورت مجموعه هایی از مفاهیم (یا ماهیات) در نظر می گیریم. اگر یک فرد و مصداق، مجموعه ای از مفاهیم متعارض باشد آن را «ممتنع الوجود» می نامیم و اگر مجموعه ای از مفاهیم سازگار باشد آن را «ممکن الوجود» می شماریم و منطق حاکم بر آن را «منطق مفاهیم» می نامیم. برای نظام مندسازی این منطق، سمانتیکی شبیه سمانتیک منطق محمول ها معرفی می کنیم و برای آن، نظامی صوری به زبان منطق مرتبه اول طراحی می کنیم و نشان می دهیم که این نظام منطقی را می توان به بخشی از منطق مرتبه دوم فروکاست. با این کار، نتیجه می گیریم که دیدگاه ابن سینا و خونجی را می توان با منطق مرتبه دوم پشتیبانی کرد.
تمایز روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون
حوزه های تخصصی:
روش دیالکتیکی، ریشه های مشخصی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی دارد. این ریشه ها را می توان از هراکلیتوس و پارمنیدس تا سوفیست ها یافت، و از آن جا می توان نخستین کاربرد منظم آن را نزد سقراط مشاهده کرد، هرچند زنون الئایی از جانب ارسطو به غلط به عنوان مبدع روش دیالکتیکی معرفی شده است. افلاطون در این روش میراث دار سقراط محسوب می شود، اما تمایز آشکاری میان روش دیالکتیکی سقراط و افلاطون مشاهده می شود. تمایزی که با تکیه بر آموزة مُثل آشکارتر هم می شود. این تمایز مبتنی بر تعارض آموزة مُثل با نادانی سقراط است؛ سقراط روش دیالکتیکی را به این دلیل به کار می گرفت که، نشان دهد روش منطقی اش او را از اظهار نظر قاطعانة مبتنی بر دانایی بر حذر می دارد؛ وظیفة او فقط ویرایش است، ویرایشی که انتهایی بر آن متصور نیست. اما افلاطون با واردساختن آموزة مُثل در این روش، آن را به کلی دگرگون می کند؛ با ورود این آموزه روشن می شود که انتهای روش دیالکتیکی، کشف «مثال» موضوع مورد بحث است.
در این مقاله می خواهیم نشان دهیم که:
1. ریشه های روش دیالکتیکی در اندیشة فلسفی یونان پیش افلاطونی کشف شدنی است؛
2. زنون الئایی احتمالاً ربط خاصی به روش دیالکتیکی ندارد؛
3. آموزة مُثل از آن افلاطون است، نه سقراط؛
4. افزوده شدن این آموزه به روش دیالکتیکی، تأثیر روشنی در تعیین پایانة جست وجوی منطقی دارد؛ یا به عبارت بهتر، روش دیالکتیکی در پرتو آموزة مُثل، با روش دیالکتیکی بدون این آموزه، متمایز است.