فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۵۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
نظریه مدل محدود را می توان بخشی از نظریه مدل دانست که هدف آن بررسی مفاهیم و نتایج نظریه مدل در یک زبان شامل یک رابطه ترتیبی است در حالتی که سورهای مورد بحث همگی از نوع محدود هستند. از نظریه مدل محدود می توان برای مطالعه مسائل مربوط به نظریه حساب محدود استفاده کرد. حساب محدود را می توان زیرنظریه ای از حساب مرتبه اول پئانو در زبانی گسترش یافته دانست. خود حساب محدود، کاربردهای فراوانی در نظریه پیچیدگی محاسبات دارد. با تعریف و مطالعه مفاهیم پایه ای نظریه مدل در حالت محدود مانند حذف سور محدود و مدل کامل محدود، نتایج جالبی در نظریه مدل با کاربردهایی در نظریه پیچیدگی محاسبه و حساب محدود به دست آمده است. در این مقاله، ضمن مروری بر نتایج موجود در این زمینه، برخی مفاهیم و نتایج جدید را در این راستا ارائه می کنیم و ارتباط های آن ها را با برخی مسائل بنیادی در نظریه پیچیدگی محاسبه مطالعه می کنیم.
قیاس ضمیر، کلید طلایی تشخیص مغالطات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعریف و طبقه بندی انواع مغالطه نزد فیلسوفان و منطق دانان متفاوت است. در این مقاله پس از گزارش مختصری در این زمینه، تعریف و طبقه بندی جدیدی برای انواع مغالطه ارائه گردیده و بر آن اساس جایگاه استدلال عرفی یا قیاس ضمیر برجسته شده است. قیاس ضمیر استدلالی است که از یک مقدمه به عنوان دلیل، نتیجه ای اخذ می شود. همان طور که منطقدانان گفته اند، در قیاس ضمیر کبرا حذف شده که در بسیاری از حالات این امر برای پنهان کردن خطای کبرا صورت می گیرد. از آنجا که نکته ی مذکور در مغالطات فراوانی مصداق می یابد، براین مبنا کلید طلایی تشخیص مغالطات طراحی شده که عبارت است از بازسازی استدلال اولیه و اضافه کردن کبرا در قالب یک گزاره ی شرطی و تعمیم آن گزاره ی شرطی و تردید در صدق آن. در ادامه برای نشان دادن میزان موفقیت این کلید طلایی، بیست مثال از کتب آموزش مغالطه انتخاب و به عنوان نمونه بررسی شده است. در پایان فهرستی بالغ بر پنجاه مغالطه ی قابل شناسایی از این طریق آمده و این نکته ی مهم بیان شده که تشخیص مغالطات از طریق کلید طلایی، مزایای متعددی نسبت به روش معمول در معرفی تک تک مغالطات دارد.
وحدت در گزاره های رمزانشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وحدت در گزاره های رمزانشی چکیده: درباره ی گزاره ها (ی متداول)، خانواده ای از مسئله ها وجود دارد که ذیل عنوان مسئله ی وحدت گزاره مطرح می شوند و از این می پرسند که چگونه یک گزاره، بازنمایاننده است؛ چگونه معنایی منسجم و واحد، فراتر از مجموع معانی دخیل در آن دارد و چگونه برخلاف اجزائش، قابل تصدیق و تکذیب است. در این مقاله، مسئله (ها)ی مشابهی درباره ی گزاره های رمزانشی –یعنی گزاره های حاوی حمل رمزانشی در برابر حمل متداول- مطرح خواهم کرد. فرض وجود این نوع حمل، ما را قادر می سازد تا عبارت هایی از این قبیل که "کوه طلا، کوه است" را بر خلاف تحلیل های کلاسیک، نه تنها معنادار بشماریم بلکه تصدیق کنیم. نشان خواهم داد که حمل متداول قابل فروکاست به رمزانش است و بر این مبنا راهکار منسجمی برای پاسخ به مسئله ی محوریِ وحدت گزاره پیش می کشم. پذیرش این راهکار، متضمن صورت بندی جدیدی از مسئله ی وحدت خواهد بود.
نظریه حمل سید صدرالدین دشتکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دشتکی در ارائه نظریه حمل خود، از دو نظریه بدیل یاد می کند؛ «ثبوت امر لامر» و «تغایر مفهومی موضوع و محمول و اتحاد در ذات». دشتکی با نقد این دو دیدگاه، «تغایر اعتباری و اتحاد در وجود» را به عنوان نظریه حمل استاندارد معرفی می نماید. تحلیل ویژه دشتکی از مشتقات نقش مهمی در این نظریه دارد. انکار نسبت از دیگر عناصر تشکیل دهنده نظریه دشتکی است و با کمک آن می تواند حمل را به هوهویت و عینیت موضوع و محمول تحلیل کند. دشتکی در می یابد که هر یک از بساطت یا ترکب مشتق با نظریه حملی که او به دنبال آن می باشد، در تنافی اند و لذا تحلیل ویژه ای از مشتقات عرضه می کند. تحلیل او از مشتقات، راه را برای تفکیک دوگانه «ثبوت مبدا برای موضوع» و «اتحاد محمول و موضوع» هموار می سازد و او را در تحلیل قاعده فرعیه و جهت در عقدالوضع یاری می کند. همه این عناصر به یاری دشتکی می آیند تا بتواند قضایای لابتیه، هلیه بسیطه و معدوله را تحلیل کند و نظریه حمل منتخب خود را در مورد آن ها به کار گیرد.
واقعیت های منفی و مسئله صادق ساز گزاره های سالبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس حداکثرگرایی در باب صادق ساز، هر گزاره ی صادقی صادق ساز دارد. یکی از مسائل پیش روی حداکثرگرایان این است که صادق سازهای گزاره های سالبه چه نوع اموری هستند؟ پاسخ های متعددی از سوی حداکثرگرایان به این مسئله داده شده است. یک رده از این پاسخ ها مبتنی بر امور منفی است. در این مقاله بعد از معرفی کوتاه مسئله، اشاره ای به بعضی پاسخهایی که مبتنی بر امور منفی هستند و برخی از اشکالاتی که دارند خواهیم داشت. این پاسخ ها به ترتیب مبتنی هستند بر وضعیت تام، قطبیت، غیاب و واقعیت های منفیِ بنیادین. براساس راه حل مبتنی بر وضعیت تام، علاوه بر واقعیت های مثبت، واقعیت های دیگری متشکل از تمامیتِ واقعیت های مثبت وجود دارند که صادق ساز گزاره های سالبه خواهند بود. براساس پاسخِ نظریه قطبیت، اشیاء می توانند ویژگی ها را به دو نحو مثبت یا منفی تحقق بخشند و واقعیت های منفی که حاصل تحقق بخشیِ منفیِ ویژگی ها توسط اشیاء هستند، صادق ساز گزاره های سالبه هستند. براساس پاسخِ نظریه غیاب، صادق ساز گزاره های سالبه غیابِ صادق سازِ گزاره ی ایجابیِ متناظرش است. براساس پاسخِ نظریه واقعیت های منفیِ بنیادین، واقعیت های منفی همانند واقعیت های مثبت به نحو بنیادین متحققند و این واقعیت ها صادق ساز گزاره های سالبه هستند. در ادامه به ارائه ی راه حلی برای این مسئله مبتنی بر واقعیت های منفی و بر اساس تحقق اعدام مضاف پرداخته و نشان می دهیم که این راه حل بسیاری از اشکالات دیدگاه های مشابه را ندارد.
همتاهای وجهی برای برخی منطق های زیرشهودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی ما در این مقاله پیدا کردن همتاهای وجهی برای برخی منطق های زیرشهودی معرفی شده توسط دیانگ و شیرمحمدزاده است. آنها برای اثبات تمامیت منطق های زیرشهودی معرفی شده ، دو نوع قاب همسایگی ، به نام های قاب N-همسایگی و قاب NB- همسایگی را معرفی کرده اند. ساختار قاب های N-همسایگی شبیه قاب های همسایگی شناخته شده برای منطق های وجهی غیر-نرمال است و ساختار قاب های NB-iمسایگی متفاوت و پیچیده تر از قاب های همسایگی استاندارد شناخته شده ی منطق های وجهی غیر-نرمال است. لذا به منظور پیدا کردن همتای وجهی برای این منطق های زیر شهودی ما دو نوع ترجمه ، یکی از زبان منطق گزاره ای شهودی به زبان منطق وجهی غیر-نرمال و دیگری از زبان منطق گزاره ای شهودی به زبان منطق وجهی دو موضعی را در نظر گرفته و به مقایسه اثبات پذیری یک فرمول و ترجمه ی آن خواهیم پرداخت. در نهایت و با استفاده از این دو نوع ترجمه، برای آن دسته از منطق های زیرشهودی که نسبت به کلاس خاصی از قاب های N-همسایگی درست و تمام هستند ، همتاهای وجهی متناظر را پیدا کرده و برای آن دسته از منطق های زیرشهودی که نسبت به کلاس خاصی از قاب های NB- همسایگی درست و تمام هستند ، همتاهای وجهی دوموضعی متناظر را بدست آوردیم.
آیا تارسکی مفهوم عام نتیجه ی منطقی را فراچنگ می آورد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به این مسأله می پردازد که آیا تعریف تارسکی از مفهوم نتیجه ی منطقی در مقاله ی دوران سازش «درباره ی مفهوم نتیجه ی منطقی» (1936) چنان که مدعای این مقاله است مفهوم عام نتیجه ی منطقی را فراچنگ میآورد یا نه. برای آن-که دریافته شود رویکرد غالب به نتیجه ی منطقی در زمان تارسکی (مفهوم نظریه برهانی نتیجه) چه خللی داشت که او را به کوشش برای ارائه ی تعریف جدیدی از نتیجه منطقی سوق داد، نخست رویکرد نظریه برهانی به مفهوم نتیجه ی منطقی را معرفی و ناکارآمدی آن را از نظر تارسکی بررسی خواهیم کرد، سپس دو تفسیر از مفهوم نتیجه ی عامِ مد نظر او را بیان خواهیم نمود. تفسیر نخست از مفهوم عامِ نتیجه نزد تارسکی آن مفهومی است که همه ی انسان های معمولی و غیرمتخصص در فلسفه، منطق و ریاضیات در زبان روزمره بکار می برند؛ تفسیر دوم آن است که مراد تارسکی از مفهوم عام نتیجه آن مفهومی است که برای اهل فن یعنی منطق دان و ریاضی دانان «عمومیت» دارد و در روش اصل موضوعی بکار رفته است. ما از تفسیر دوم دفاع می کنیم و ضمن بررسی توصیفی- تحلیلیِ تعریف پیشنهادی او از این مفهوم و ارائه ی مثالی از آن در نهایت نتیجه می گیریم که کوشش تارسکی برای فراچنگ آوردن مفهوم عام نتیجه قرین موفقیت بوده است.
ردیّات ابن تیمیه بر بخش حدود منطق ارسطوئی/سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقی الدین ابوالعباس احمد ابن شهاب الدین عبد الحلیم ابن تیمیه (661-728ه ق) در میان طیف وسیع مخالفان و منتقدان و ستیزه جویان منطق (ارسطوئی/سینوی) و بطور عام عقلی مشربی فیلسوفان مسلمان قرار دارد . کسانی که تمامی آنان دغدغه بازگشت به سنت و سلف دارند ( از جمله ابوبکر باقلانی، امام الحرمین جوینی، محمد امین استرآبادی، ابن الصلاح، جلال الدین سیوطی، شیخ عبداله جیلانی، ابوالنجا الفارض، و ..) اما وجه تمایز او نظام پردازی و استدلال آوری و صورت بندی اشکالات ناظر به منطق ارسطویی است که از قضا با بسیاری از نقدهای معرفت شناسان دوران جدید و منطق دانان جدید مشابه و مشترک است. وی در چندین کتاب به تفصیل انتقادات خود را مطرح می کند، اما در کتاب الردّ علی المنطقیین بر مبنای تصویر دو بخشی منطق ( تصور و تصدیق) و طرح نقد خود علیه دو مدعا در مورد هر بخش منطق، نظامی برای ردیات خود پرداخته است و کتاب خود را در چهار فصل تبویب می کند: الف) تصور مطلوب جز بوسیله تعریف (حد) به دست نمی آید. ب) تعریف، علم به تصورات را به دست می دهد. ج) تصدیق مطلوب جز از طریق قیاس حاصل نمی شود. د) قیاس یا استدلال منطقی علم به تصدیق را حاصل می کند.
جستاری در روش تحلیل منطقی با تکیه بر نظریه وصف های راسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف راسل تأسیس زبانی ایدئال برای حل کژتابی های فلسفی و دشواری های زبان طبیعی است. این زبان منطقاً کامل، ساختار اندیشه ما و ساختار معرفت ما را آشکار می سازد. پروژه تأسیس زبان ایدئال چیزی جز حرکت درجهت تحلیل منطقی نیست. راسل، با تکیه بر تحلیل منطقی، با رسم تمایز میان نام و وصف به سه پرسش اساسی در باب این همانی، اصل طرد شق ثالث یا گزاره های سالبه جزئیه و گزاره هایی که موضوع آنها عدم است، یا به عبارتی به هیچ چیز اشاره نمی کند، پاسخ می دهد. در مقاله نیز حاضر برآنیم تا ضمن شرح دیدگاه راسل در باب تحلیل منطقی و تعریف آن، به نظریه وصف های او، در مقام موخره و وجه مصداقی تحلیل منطقی، نظر کنیم. در بحث از «تحلیل منطقی» کوشیده ام نشان دهم، معنای «تحلیل منطقی کردن» چیست. برای بیان مقصود راسل در این باب، به توضیح پروژه راسل یعنی تأسیس زبان ایدئال نیز، پرداخته ایم. در قسمت دوم مقاله، نظریه وصف های راسل را به مثابه وجه مصداقی تحلیل منطقی ، با تکیه بر دو مقاله «درباره اشاره» و «درباره وصف ها» توضیح داده ام.
مفهوم «جهان غیرمنطقی» از نظر ویتگنشتاین متقدم و رایل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین در رساله منطقی-فلسفی در شمار ه های ۳.۰۳۱-۳.۰۲ می گوید که جهانی غیرمنطقی تصورناپذیر است و درباره اش نمی توان سخن گفت. رایل (1946) مدعی شده است که اصولاً چیزی به نام معمای تصورناپذیری جهان غیرمنطقی و ناممکنی سخن در مورد چنین جهانی وجود ندارد. به زعم وی چنین معمایی وجود ندارد و بحث بر سر معناداری سخن در باب جهانی غیرمنطقی محصول خطای مقولهای است. رایل با نظر به معانی مختلف مفهوم «کاربست منطق» کوشیده است مفهوم «جهان (غیر)منطقی» را توضیح دهد. به باور او مفهوم «(غیر)منطقی» را تنها و تنها می توان بر اجراکنندگان قواعد منطق یا متخطیان از آن به کار بست، چرا که جهان و واقعیات سازنده آن به هیچ روی اجراکننده قواعد منطق یا متخطی از آنها نیستند. تنها زمانی می توان چیزی را (غیر)منطقی دانست که آن چیز توانا به پیروی یا تخطی از قواعد منطق باشد. جهان و واقعیات آن فاقد چنین توانی هستند. این بدان معنا است که اندیشناکی در مورد حمل مفهوم «(غیر)منطقی» بر جهان یکسر بیوجه و عبث است. حمل مفهوم «(غیر)منطقی» بر جهان مصداقی از خطای مقولهای است. در این مقاله خواهم کوشید با استفاده از تمایز هارمن میان منطق (استلزام) و عقلانیت (استنتاج) نشان دهم استدلال رایل علیه ویتگنشتاین برهانی ناکام است. استدلال خواهم کرد که دلیل رایل بر امتناع اسناد مفهوم «(غیر)منطقی» بر جهان ریشه در نادیده گرفتن تمایز مهمی است که هارمن بدان اشاره کرده است.
باز خوانی تعریف عکس مستوی در قضایای مطلقه با تاکید بر اشکالات محقق طوسی بر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فارابی اولین منطق دان مسلمانی است که در آثارش به تعریف عکس مستوی پرداخته است. ابن سینا با وامداری از او و با افزودن قیدی «بقاء کذب»، عکس مستوی را چنین تعریف کرده:«جابجایی موضوع و محمول به همراه بقاء کیف، صدق و کذب». منطقییون پس از ابن سینا و در راسشان محقق طوسی بر این تعریف چندین اشکال گرفته اند و سعی در ارائه تعریفی دقیق و سازوار با نظام منطقی داشته اند. در این پژوهش ضمن سنجش و ارزیابی این نقض و ابرام ها، به بررسی سیر تاریخی تعریف عکس مستوی توسط منطق دانان مسلمان پرداخته شده است. به همین منظور تطورات تعریف عکس مستوی مورد مطالعه قرار گرفته و با ذکر اشکالاتِ تعاریفِ منطق دانانی چون «فارابی»، «اخوان الصفا»، «فخر رازی»، «ابن سهلان ساوی» و... به این نتیجه رهنمون شده ایم که تعریف «خونجی» و هم عصرانش(«محقق طوسی»، «ارموی» و...) تعریفی مناسب و بی اشکال و به اصطلاح جامع افراد و مانع اغیار است.
مقایسه (میانِ) و نقد (بر) شرح های ترنس اروین و رابرت بولتن درباره ی روش های ارسطو در علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار علم ارسطو استنتاجی است و به مقدماتی نیاز دارد که از طریق استنتاج به دست نیامده باشند. بنابراین، شناخت مقدمات علم مرحله مهمی در پژوهش های علمی به حساب می آید. ارسطو در تحلیل ها و توپیکا دو روش استقراء و جدل را برای این مرحله پیشنهاد می کند. شارحان ارسطو دراین باره اختلاف نظر دارند. به عنوان نمونه، بولتن استقراء و اروین جدل را ترجیح می دهد. مطابق تفسیر بولتن ارسطو فیلسوفی تجربه گرا است که از داده های جزئی محسوس آغاز می کند و به کمک استقراء به شناخت اصول کلی علم می رسد. اروین معتقد است پژوهش های ارسطو، به مثابه فیلسوفی عقل گرا، از دسته خاصی از مشهورات آغاز می شود و اصول علم از طریق نوع خاصی جدل شناخته می شود. در این مقاله تفاوت های دو تفسیر بولتن و اروین، ناظر بر موضوع روش شناخت اصول علم، را نشان می دهیم. سپس برخی از مهم ترین اشکالات تفسیر ایشان را بررسی می کنیم و در پایان پیشنهادهایی برای رسیدن به تفسیر مطلوب ارائه می دهیم.
حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی و کاربرد آن نزد میرداماد در مسئله وجود ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فلسفه اسلامی، بحث از وجود ذهنی و اشکال های مطرح به آن است. از میان اشکال هایی که به وجود ذهنی مطرح شده است، دو اشکال بنیادهای این مسئله را با تردید مواجه کرده است. اشکال اجتماع جوهر و عرض و اجتماع مقوله های عرضی تحت یکدیگر. مسئله اصلی این مقاله نشان دادن کاربرد تمایز میان حمل اولی و حمل شایع در اثبات و حل اشکال های وجود ذهنی نزد میرداماد است. روش بحث، روش کتابخانه ای و تاریخی خواهد بود. پاسخ اجمالی که این به مسئله اصلی این است که میرداماد را می توان یکی از طلایه داران بحث از حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی دانست و وی توانسته همان جوابی را با تفکیک بین دو حمل به مسئله وجود ذهنی بدهد که بعدها به نام شاگردش ملاصدرا ثبت شده است. در ضمن میرداماد در بسط و گسترش نظریه حمل و تمایز حمل اولی و شایع تأثیر به سزایی داشته است.
آیا شرطی های خبری غیر تابع ارزشی هستند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناهمخوانی ادات ربط زبان طبیعی و ادات زبان منطق کلاسیک در تابع ارزشی بودن، موجب شده است تا برخی گمان کنند که زبان منطق کلاسیک در بازنمایی جملات زبان طبیعی و صورتبندی استدلالهای این زبان ناتوان است. در این مقاله تلاش می شود تا نشان داده شود که زبان منطق کلاسیک یکسره از آن صورت بندی عاجز نیست و مدعای مخالفان توانایی زبان منطق در بازنمایی جملات و استدلالهای زبان طبیعی، کامل نیست. دفاعیات در این زمینه به دو دسته دفاعیات مستقیم و غیر مسقیم تقسیم میشوند. اگرچه نظریه گرایس در این زمینه یک نقطه عطف برای دفاع غیر مستقیم محسوب میشود، در این مقاله به طرح بخشی از دفاعیات مستقیم در برابر مدافعان نا همخوانی استدلالهای صوری شده زبان منطق با زبان طبیعی می پردازیم: ابتدا با ذکر استدلالهای استراسون در مخالفت با بازنمایی جملات زبان طبیعی توسط زبان منطق کلاسیک به دفاعیات کلارک خواهیم پرداخت و سپس چالشهای یانگ در مقابل کلارک و پاسخهای کلارک را خواهیم دید.
حمل شیء بر خود: حمل اولی، شایع یا اینهمانی منطق جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حمل از جمله ابزارهای اصلی در تحلیل های منطقی به حساب می آید. در میان اقسام حمل، حمل شیء بر خود در فلسفه اسلامی مورد نقد و نظرهای فراوانی قرار گرفته است. از جمله این نقد و نظرها چیزی است که می توان با ادبیاتی پساصدرایی آنرا حمل اولی انگاری و یا حمل شایع انگاری حمل شیء بر خود دانست و یا می توان با ادبیاتی مرتبط با منطق جدید آن را اینهمانی انگاری حمل شیء بر خود خواند. اما اگر در آراء پیشینیان به دقت توجه شود، آنگاه می توان دریافت که نمی توان به سادگی حمل شیء بر خود را ذیل هیچیک از عناوین حمل اولی، شایع و یا اینهمانی منطق جدید قرار داد. در مقاله حاضر سعی می شود تا نشان داده شود که چگونه هر یک از برداشته های مزبور از حمل شیء بر خود با مشکلاتی مواجه است. در تحلیل ها از تمایز دو مؤلفه «ما به الاتحاد» و «ما به التغایر» در حمل که معمولاً به عنوان محک و معیار در مباحث فلاسفه اسلامی در مورد حمل پذیرفته شده است، استفاده می شود.
ظهور و افول ایده «زبان ایدئال» در دو جریانِ فلسفه تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایده زبان ایدئال از مباحث مهم و محوری در فلسفه تحلیلی است. عمده فیلسوفان جریان نخست فلسفه تحلیلی که از فرگه آغاز و در راسل و ویتگنشتاین متقدم و پوزیتیویست های منطقی بسط یافت نه تنها از این ایده استقبال می کنند، بلکه تحقق آن را همچون هدفی اصلی و محوری دنبال می کنند. اما ایده زبان ایدئال در جریان دوم فلسفه تحلیلی، که آن نیز ملهم از آثار و ایده-های فرگه است و در مور و ویتگنشتاین متاخر بسط می یابد، رو به افول نهاد. در اینجا سعی خواهیم کرد اولا تاثیرپذیری فیلسوفان جریان نخست را در طرح و بسط ایده زبان ایدئال از فلاسفه جدید (دکارت، لایب نیتس و تجربه گرایان کلاسیک) نشان دهیم، و در ثانی توضیح دهیم که چگونه هر دو جریان مذکور –اولی در در حمایت و دومی در رد ایده زبان ایدئال- متاثر از جنبه ای از اندیشه فرگه در باب معنا و نسبت آن با مصداق بودند، و آخر این که نقش پررنگ نگاه ویتگنشتاین متاخر به مساله معنا و نیز مفهوم «شباهت خانوادگی» او را در افول آرمانی به نام زبان ایدئال وضوح بخشیم.
تحلیلی بر معنای امکان اخص از منظر ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن سینا در کتاب های منطقی خود به صورت مبسوطی به بحث جهات و قیاس های موجهه پرداخته است. علاوه بر این، نوآوری وی در افزودن جهات زمانی موردتوجه منطق دانان خصوصاً منطق دانان غربی قرار گرفته است. بااین وجود با مراجعه به آثار وی نوعی ابهام در معنای امکان اخص دیده می شود. برخی از منطق دانان غربی نیز وجود چنین ابهامی را گزارش داده اند گاهی نیز این ابهام سبب بدفهمی در این زمینه شده است؛ بنابراین شناخت دقیق معنای موردنظر ابن سینا ازاین جهت دارای اهمیت است. با مراجعه به آثار ابن سینا مشخص می شود که تعریف او از امکان اخص در کتاب شفا (العباره و البرهان) همان تعریف امکان استقبالی است. در کتاب منطق المشرقیین و کتاب اشارات امکان اخص و استقبالی به صورت مجزا تعریف شده است اما بااین وجود تعاریف ارائه شده کاملاً با هم منطبق نیستند. برای رفع این ابهام دو استراتژی مطرح خواهد شد. در نهایت به نظر می رسد تمایز میان امکان استقبالی و امکان خاص تمایزی اعتباری است.
رد اصل بخش پذیری در منطق کوانتومی با نگاهی به اصل عدم قطعیت و پارادوکس EPR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمانی که منطق کوانتومی توسط فیزیکدان ها ارائه شد این منطق به نحوی در نسبت با مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن شکل گرفت. درواقع مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن تأییدی برای این منطق در نظر گرفته شده است. یکی از بزرگ ترین دستاورد های مکانیک کوانتومی اصل عدم قطعیت است که آموزه ای برای رد بخش پذیری در منطق کوانتومی می باشد. از سوی دیگر EPR نیز به عنوان آموزه ای برای رد مکانیک کوانتومی استاندارد ارائه شده است. حال آیا در صورت رد مکانیک کوانتومی با EPR، منطق کوانتومی هم زیر سؤال می رود؟ در این مقاله به دنبال آن هستیم که نشان دهیم اصل عدم قطعیت، اصل بخش پذیری را رد می کند و نظریه متغیر های پنهآن که به دنبال پارادوکس EPR می آید هم به عنوان یک نظریه رقیب، حتی در صورت رد مکانیک کوانتومی استاندارد، منطق کوانتومی را رد نمی کند. نتیجه چنین امری این است که عملاً منطق کوانتومی مستقل از مکانیک کوانتومی کارآمد است و ممکن است در حوزه هایی به جز مکانیک کوانتومی هم به کارآید.
جنبه های توپولوژیک از منطق مرتبه اول کلاسیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منطق مرتبه اول کلاسیک رایج ترین منطق در کاربردهای ریاضیات و همچنین در مطالعه بنیادهای منطقی می باشد. از دیر باز تنها ارتباط بین منطق و توپولوژی ریاضی محدود به مفهوم فضاهای تایپ بوده و پیوندهای دیگری بین این دو حوزه متصور نبوده است. اخیرا پیوندهای اساسی بین این دو شاخه (یعنی منطق و توپولوژی) ایجاد شده است که کاربردهای زیادی در هر دو حوزه منطق و همچنین در توپولوژی را موجب شده اند. در این مقاله به مطالعه برخی از مهمترین پیوندهای این دو شاخه از ریاضیات و همچنین کاربردهای آنها خواهیم پرداخت. یکی از مفاهیم کلیدی در منطق ریاضی و نظریه مدل ها مفهوم پایداری می باشد که بیانی کاملا ترکیبیاتی دارد. در این مقاله نشان می دهیم که این مفهوم معادل یک مفهوم توپولوژیک برای مجموعه مشخصی از توابع می باشد و با استفاده از آن قضیه ای بنیادین در نظریه پایداری شلاح را ثابت می کنیم. همچنین ارتباط بین مفهوم وابستگی و یک خاصیت توپولوژیک از مجموعه ای از توابع را بیان می کنیم و اثباتی توپولوژیک از برخی از دستاوردهای مهم نظریه مدل ها را ارائه خواهیم داد. برخی از نتایج ارائه شده در این مقاله در هر دو حوزه منطق و توپولوژی کاملا جدید هستند و احتمال کاربردهای بیشتر از آنها در مطالعات آتی متصور می باشد.
راه حلی بر اساس منطق خطی به نفع دیدگاه واقع گرایی علمی در مساله تمایز هستومند های مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانایی کشیدن خط تمایز دقیق بین هستومند های مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر در نظریه های علمی به عنوان موضوعی مورد مناقشه در بین دو دیدگاه مخالف واقع گرایی علمی و پادواقع گرایی هنوز یکی از موضوعات باز در فلسفه علم می باشد. یکی از استدلال هایی که به نفع واقع گرایان ارائه شده است مدعی است که نمی توان علی الاصول خط تمایزی بین این هستومند ها کشید. از طرف دیگر پذیرش انسجام دیدگاه پادواقع گرایی به نوعی مستلزم پذیرش تمایز بین هستومند های مشاهده پذیر و نامشاهده پذیر می باشد. اگر به هر وسیله ای این تمایز به صورت اصولی رد شود نتیجه آن عدم انسجام دیدگاه پادواقع گرایی خواهد بود. پادواقع گرایان برای دفاع از انسجام دیدگاه خود مبهم بودن مفاهیم مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر را مطرح می کنند. در این نوشتار تلاش خواهیم کرد تعبیری از منطق خطی را معرفی نماییم که با به کار بردن آن می توان وضوح بیشتری به محل نزاع بین واقع گرایان با پادواقع گرایان در مورد ناسازنمای ابهام بخشید. نشان خواهیم داد که اگر تعبیر مورد نظر در ناسازنمای ابهام به کار گرفته شود به صورت منسجم تری می توان ادعا کرد که بر خلاف نظر پادواقع گرایان مبهم بودن مفاهیم مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر به نفع دیدگاه آنها نخواهد بود.