هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی دیدگاه دبیران درباره عوامل مؤثر بر عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی در جریان یاددهی و یادگیری در مدارس متوسطه استان مازندران بوده است. روش انجام این تحقیق توصیفی ـ پیمایشی، و جامعه آماری کلیه دبیران مقطع متوسطه استان مازندران که دارای سابقه تدریس بیش از دو سال داشته اند را، شامل می شده است. از کل جامعه آماری به روش نمونه گیری تصادفی ساده، نمونه ای به تعداد 360 نفر طبق جدول نمونه گیری مورگان انتخاب گردید، و داده های مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری گردید و در تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد. نتایج تحلیل داده های تحقیق حاکی از آن بود که عواملی چون نگرش منفی دبیران نسبت به وسایل کمک آموزشی، کمبود و عدم وجود وسایل کمک آموزشی، تراکم دانش آموزان در کلاس درس، عدم تسلط معلمان در به کارگیری وسایل کمک آموزشی، و نارسایی در شیوه مدیریت مدارس بر عدم به کارگیری وسایل کمک آموزشی در جریان یاددهی و یادگیری تاثیرگذار است.
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش آموزش مجازی در دستیابی به هدف های تربیتی است که با توجه به تبیین مشترک فیلسوفان برجسته هستی درباره انسان و زندگی او استنتاج شده اند. روش پژوهش نیز تحلیل تطبیقی اندیشه فیلسوفان هستی از رویکردهای پژوهش کیفی است. هدف نخست کمک به فراگیر است تا در کنار شیوه های تعقل ، احساس های خود را نیز در زندگی واقعی نشان داده و رشد دهد. در صورتی که بر بنیاد یافته های پژوهش تجربه مجازی بیش از آن که تجسدی و همراه با درگیری کامل بدنی با واقعیت باشد، مشاهده ای و ذهنی است. هدف دوم، توجه به آگاهی و آزادی فراگیران است. در این باره تربیت فراگیران همچون عضو سودمند جامعه هم به معنی آماده کردن آن ها برای شغل و زندگی آینده است که آموزش مجازی در این زمینه فرصت های فراوان و مفیدی فراهم کرده و هم به معنی بیدار کردن، نگهداری و پروردن سنت ها و فرهنگ تاریخی اصیل و مخصوص آن جامعه در فراگیران است که از راه زندگی روزانه، چگونگی سخن گفتن و برخوردهای اجتماعی مثل برخورد چهره به چهره با شخصیت انسانی معلم ممکن است. در نتیجه گیری، برخی تلویح های کاربردی چون پی گیری آموزش مجازی در کنار آموزش حضوری و چهره به چهره، تأکید بر جامع نگری در بهره گیری از آموزش مجازی، به جای یکسونگری فنی، و طراحی آموزش مجازی برای تسهیل خردورزی، نقد و خلاقیت پیشنهاد شده است.
هدف اصلی پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر به کارگیری نرم افزارهای آموزشی با روش تدریس سنتی بر یادگیری درس ریاضی پایه چهارم مقطع ابتدایی پسرانه شهرستان قائمشهر می باشد. در این پژوهش که از نوع شبه آزمایشی است از میان 65 کلاس چهارم ابتدایی، به روش تصادفی ساده، دو کلاس از مدارس (فجر و سما شماره 1) پسرانه که جمعاً 60 دانش آموز در آنها مشغول به تحصیل بوده اند به عنوان نمونه انتخاب شدند.گروه نمونه به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند و جهت دستیابی به هدف پژوهش، روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون بین دو گروه آزمایش و کنترل اتخاذ گردید. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از نمرات پیش آزمون و پس آزمون از آزمون t گروه های مستقل استفاده شد. مقایسه میانگین نمرات پیش آزمون دو گروه آزمایش و کنترل با آزمون t گروه های مستقل نشان داد بین دو گروه قبل از شروع آزمایش در پیش دانسته های لازم برای آموزش مباحث پیش بینی شده تفاوت معنی داری وجود ندارد. مقایسه میانگین نمرات پس آزمون بین دوگروه با آزمون t گروه های مستقل نشان داد که بین عملکرد دو گروه آزمایش و کنترل از نظر آماری تفاوت معنی داری وجود دارد. نتایج نشان داد که عملکرد دانش آموزانی که به وسیله نرم افزار آموزشی، آموزش دیده اند در مقایسه با دانش آموزانی که به شیوه سنتی آموزش دیده اند در آزمون پیشرفت تحصیلی ریاضی به طور قابل ملاحظه ای بهتر بوده است.
مقدمه: از آنجا که حرفه پزشکی در حال تغییر است، روشهای آموزشی دانشجویان پزشکی نیز تغییر میکند. مولفان مختلف تصدیق کردهاند که به استراتژیهای تدریس و یادگیری دیگری نیاز است که دانشجویان را قادر به حفظ مقادیر عظیم اطلاعات، یکپارچهسازی مهارتهای تفکر انتقادی و حل دامنه مشکلات پیچیده بالینی کند. پژوهشهای قبلی نشان دادهاند که نقشههای مفهومی ممکن است از جمله چنین استراتژیهای تدریس و یادگیری باشند. این مقاله قصد دارد: (الف) تحقیق حاضر را بهعنوان یک رویکرد آموزشی بالقوه برای یادگیری دانشجویان پزشکی مورد بازبینی قرار دهد و (ب) پیامدهای آن را برای تدریس و یادگیری دانشجویان پزشکی مطرح کند تا راهنمایی برای تحقیقات آینده باشد.
نتیجهگیری: عملکرد نقشههای مفهومی از طریق 4 روش اصلی (الف) ارتقای یادگیری معنیدار، (ب) ارایه منبعی برای یادگیری، (ج) قادرساختن اساتید برای ارایه بازخورد به دانشجویان و (د) اجرای ارزیابی یادگیری و کارآیی اعمال می شود. این بازبینی، ایده هایی را برای گروه اساتید پزشکی در زمینه استفاده از نقشههای مفهومی در تدریس و یادگیری ارایه میدهد. استراتژیهایی مانند پرورش تفکر انتقادی و استدلال بالینی، گنجاندن نقشهکشی مفهومی در یادگیری براساس حل مساله و استفاده از نقشه کشی مفهومی در یادگیری جمعی و گروهی شناخته شده است. تحولات جدید در آموزش پزشکی شامل استفاده از نقشههای مفهومی سریالی، استفاده از نقشههای مفهومی بهعنوان روشی برای کمک به فراگیران با قابلیت هوشی پایینتر و ترکیب نقشههای مفهومی گروهی با بازخورد ساختاری است.