هرچند از مراکز آموزش عالی انتظارمیرود ‘ پاسخگویی خود را نسبت به محیط اطراف بیشتر کرده و به جهان شمولی اقتصاد واکنش بیشتری نشان دهند؛اما این مراکز خود با مسایل متعددی روبه رو هستند.به منظور مقابله با این مسائل ‘ باید کوشش مستمری برای بهبود کیفیت در آموزش عالی به عمل آید. با توجه به موارد یادشده‘این مقاله ابتدا به مسایل نظام های آموزش عالی اشاره میکند. سپس مفهوم خود- ارزیابی را به عنوان وسیله ای برای بهبود کیفیت آموزش عالی معرفی مینماید.پس از توصیف فرآیند و پیامدهای حاصل از اجرای آزمایشی یک طرح ارزیابی درونی(خود-ارزیابی)در دانشگاههای علوم پزشکی ایران ‘ مقاله به تحلیل هدفهایی که به وسیله این طرح تحقق یافته است میپردازد.این هدفها ‘علاوه بر جنبه های دیگر ‘شامل موارد زیر است:الف)ارتقای حس اعتماد وهمکاری اعضای هیأت علمی از طریق افزایش دانش ودرک آنان؛ب)بهبود تدریس‘پژوهش وعرضه خدمات تخصصی؛پ)تسهیل مقایسه های بین – دانشگاهی.براساس تجربه های حاصل از اجرای آزمایشی طرح یاد شده‘یک الگوی اعتبارسنجی عرضه شده است . در این الگو ارزیابی درونی نقش اساسی را در بهبود کیفیت مستمر آموزش عالی ایفا میکند.
هدف از این پژوهش تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل ناکامی و نگرش های ناکارآمد مادران دانش آموزان با کم توانی ذهنی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری شامل تمامی مادران دارای دانش آموز کم توان ذهنی دختر یا پسر در مدارس ابتداییِ ویژه دانش آموزان کم توان ذهنی بودند. نمونه ی پژوهش شامل 32 نفر از مادران دارای دانش آموز با کم توانی ذهنی بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در دو گروه 16 نفره آزمایش و گواه جایگزین شدند. مادران گروه آزمایش درمان پذیرش و تعهد را در جلسات گروهی که شامل 8 جلسه 60 دقیقه ای به صورت هفته ای یک جلسه دریافت کردند و گروه گواه هیچ آموزشی دریافت نکردند. هر دو گروه یک هفته پیش از جلسه اول و یک هفته پس از جلسه ی آخر و 45 روز بعد از طریق پرسشنامه ی تحمل ناکامی و نگرش های ناکارآمد سنجش شدند. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری، تک متغیره و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحمل ناکامی و نگرش های ناکارآمد تاثیر دارد. نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد می تواند تحمل ناکامی و نگرش های ناکارآمد مادران را تعدیل کند و روش مناسبی برای کاهش مشکلات مادران دارای کودکان کم توان ذهنی باشد.
زمینه: هدف از این پژوهش، مقایسه سازگاری تحصیلی در دانش آموزان پسر دارای مشکلات یادگیری و دانش آموزان پسر دارای پیشرفت تحصیلی پایین، متوسط و بالا بود.
روش: آزمودنی های پژوهش شامل 160 دانش آموز پسر (40 نفر دارای مشکلات یادگیری، 40 نفر دارای پیشرفت تحصیلی پایین، 40 نفر دارای پیشرفت تحصیلی متوسط و 40 نفر دارای پیشرفت تحصیلی بالا) پایه تحصیلی دوم راهنمایی بود که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای از میان دانش آموزان مدارس راهنمایی پسرانه اردبیل انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه شخصیتی کالیفرنیا، آزمون هوشی ریون، آزمون های محقق ساخته خواندن، نوشتن و ریاضیات استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) نشان داد میانگین نمره های سازگاری تحصیلی در دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی بالا، بیشتر از دانش آموزان دارای مشکلات یادگیری، دارای پیشرفت تحصیلی پایین و متوسط است؛ این در حالی است که بین دانش آموزان دارای مشکلات یادگیری و دانش آموزان دارای پیشرفت تحصیلی پایین و متوسط تفاوت معنی داری به دست نیامد.
نتیجه گیری: از این یافته ها می توان درزمینه آموزش و خدمات مشاوره ای برای دانش آموزان یاد شده استفاده کرد.
تحولات فزاینده در ابعاد گوناگون جامعه و گسترش علوم و دانش بشری؛ نیاز به بازنگری و تغییر در برنامه های درسی را ضروری می نماید.این ضرورت بیش از پیش در نظام آموزش عالی احساس می شود. این پژوهش در پی آن است که ضرورت و امکان استفاده از برنامه درسی تلفیقی در نظام آموزش عالی بخصوص رشته علوم تربیتی (مطالعه موردی: گرایش مدیریت آموزشی) را با استفاده از روش توصیفی– پیمایشی مورد بررسی قرار دهد. جامعه آماری انتخاب شده شامل استادان و دانشجویان مقطع کارشناسی گرایش مدیریت آموزشی دانشگاه های دولتی شهر تهران می باشد. یافته های بدست آمده، با ضریب اطمینان 99% نشان دهنده نارضایتی استادان و دانشجویان گرایش مدیریت آموزشی از برنامه درسی فعلی از یک سو و حمایت ایشان از برنامه درسی تلفیقی، از سوی دیگر می باشد. در نهایت با استناد به یافته های تحقیق چنین نتیجه گیری می شود که: عدم کارایی برنامه درسی کنونی در نظام آموزش عالی اثبات و ضرورت تغییر این برنامه درسی احساس شده و در نهایت امکان این تغییر و تحول در برنامه درسی و حرکت به سمت تلفیق وجود دارد.