"هدف از این تحقیق ساخت و اعتبار یابی مقیاسی برای اندازه گیری الگوی سخت تربیتی والدین است. اعتبار محتوایی مقیاس بر اساس ارزیابی دو نفر متخصص از مواد مقیاس و با توجه به معیارهای سنجش محاسبه گردیده است. نتایج نشان می دهد که مقیاس از اعتبار محتوایی قابل قبولی برخوردار است همچنین برای اندازه گیری پایایی مقیاس از روشهای تنصیف و آلفای کرونباخ استفاده گردیده و نتایج نشان داده است که مقیاس از پایایی قابل قبولی نیز برخوردار است. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پسر سوم راهنمایی شهر اهواز بود که از بین آنان 400 نفر به صورت تصادفی چند مرحله ای انتخاب گردیده است. بررسی ها نشان داده است که بین نمره های کل مقیاس الگوی تربیتی والدین و نمرات مقیاسهای عزت نفس کوپر اسمیت و خود- اثر بخشی تعمیم یافته رابطه منفی معنی داری وجود دارد، بین نمرات الگوی سخت تربیتی پدر و الگوی سخت تربیتی مادر و نمرات مقیاس اضطراب آشکار و پنهان اشپیل برگر رابطه مثبت معنی داری وجود دارد، بین نمرات الگوی سخت تربیتی مادر و نمرات جایگاه مهار درونی- بیرونی راتر رابطه منفی معنی داری وجود دارد، اما بین الگوی سخت تربیتی پدر و جایگاه مهار راتر رابطه معنی داری وجود ندارد.
"
مقدمه و هدف: مطالعه شخصیت افراد به منظور پیش بینی رفتار در روانشناسی جایگاهی ویژه دارد. هدف از این تحقیق شناسایی الگوهای شخصیتی نوجوانان و تعیین میزان همخوانی در نگرش آنها با نگرش اولیاء ایشان می باشد.
مواد و روش کار : در این مطالعه توصیفی ـ تحلیلی الگوهای شخصیتی 400 نوجوان دختر و پسر 12 تا 18 ساله شهر یاسوج به وسیله پرسشنامه شخصیتی آیزنک در سال 1382 مورد ارزیابی قرار گرفت . سپس این پرسشنامه به وسیله 400 تن از والدین این دانش آموزان از طریق تکمیل پرسشنامه به وسیله آزمودنی و مصاحبه انجام شد. انتخاب نمونه به صورت خوشه ای و تصادفی ساده در مناطق سه گانه شهر یاسوج می باشد. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری غیر پارامتری مانند ویلکاکسون و کروسکال والیس تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها : میزان همخوانی نگرش نوجوانان و والدین آنها در مورد الگوهای شخصیتی در کل ضعیف تا متوسط برآورد شد . در حیطه مشکل در برقراری ارتباط با دیگران بیشترین درصد در دختران دوره راهنمایی (6/70 درصد)، در حیطه تمایل به پرخاشگری دانش آموزان پسر دوره راهنمایی (8/45 درصد) ، در حیطه تمایل به کارهای ماجراجویانه پسران دوره دبیرستانی(4/71 درصد)، در حیطه رعایت نظم و انضباط در دختران دوره راهنمایی ( 3/68 درصد) ، در زمینه رعایت حقوق دیگران دختران دوره راهنمایی (3/58 درصد) و در زمینه اضطراب و نگرانی در دختران دوره دبیرستان (1/83 درصد) بود .
بحث و نتیجه گیری : متوسط میزان برون گرایی دانش آموزان کمتر از میانگین مطالعات پیشین بود، ولی در زمینه مقیاس های دیگر مانند ؛ روان پریشی ، روان رنجوری و دروغ سنجی بالاتر از میانگین تحقیقات دیگر بود . از متغیرهای مورد بررسی فقط بی سوادی مادر تاثیر معنی داری بر مقیاس های برون گرایی داشت یعنی کودکان مادران بی سواد کمتر برون گرا بودند . بنابراین پیشنهاد می گردد مطالعات بیشتری در این زمینه صورت گیرد تا به عنوان راهنمایی کوچک برای اولیاء و مربیان مدارس مورد استفاده قرار گیرد .
"سبک رفتاری خانواده و نحوه ارتباط پدر و مادر با فرزندان، عامل موثری در وضعیت روانی و نگرشهای آنان به زندگی و مناسبات اجتماعی و، از جمله، چگونگی نگرش به روابط انسانی در مدرسه است. این تحقیق، که روی یک نمونه 1522 نفری از دانش آموزان دوره راهنمایی و متوسط عمومی و پیش دانشگاهی استان تهران انجام شده، با مطالعه پنج سبک رفتاری خانواده (یعنی خانواده منسجم و صمیمی، خانواده پاسخگو، خانواده بی تفاوت، خانواده مستبد، و خانواده آشفته) در پی پاسخگویی به این سوال بوده است که هر یک از انواع خانواده های مذکور چه تاثیری بر وضیعت روانی و بر نگرش نوجوانان و جوانان مدارس راهنمایی و دبیرستانی نسبت به نوع رفتار اولیای مدارس با دانش آموزان دارند.
برای سنجش عامل روانی، وضعیت متعادل فرد از لحاظ فاقد بودن پنج ویژگی اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، نگرشهای ضد اجتماعی، و روحیه خلافکاری، معیار قضاوت قرار گرفته است. همچنین، پنج متغیر سن، جنس، سطح تحصیلی، وضعیت اقتصادی، و وضعیت فرهنگی دانش آموزان نیز به عنوان متغیرهای زمینه ای بررسی شده است. روشهای آماری به کار رفته در این تحقیق، جدا از آمارهای توصیفی، شامل مقایسه میانگینها و تحلیل رگرسیون چند متغیره برای پیش بینی عوامل موثر بر وضعیت روانی دانش آموزان و نگرش آنان در مورد روابط انسانی در مدرسه بوده است.
نتایج تحقیق حاکی از تاثیر مثبت سبک رفتاری خانواده های منسجم و صمیمی و خانواده های پاسخگو، و تاثیر منفی سبک رفتاری خانواده های بی تفاوت و مستبد و آشفته بر سلامت روانی دانش آموزان و نگرش آنان به روابط انسانی در مدرسه است.
"
"مقاله حاضر به بررسى کارکردهاى مهارتهاى ارتباطى«غیر کلامى»و«گوش دادن مؤثر»در تحقق وظایف و بهبود روابط انسانى در یک سازمان پرداخته است.روش تحقیق، نیمه تجربى و طرح «آزمون نهایى و یک گروه»بود.جمعیت نمونه 56 درصد کل جمعیت 80 نفرى کارشناسان میدانى ادارات منابع طبیعى شهرستانهاى استان فارس را شامل مىشد که پس از تقسیم بر مبناى محل جغرافیایى کار به صورت تصادفى همه در سه کارگاه آموزشى شرکت داده شدند.جمعآورى دادهها، پاسخ به پرسشها و مشاهده بهطور منظم انجام گرفت.روایى پرسشها با کمک متخصصان تعیین گردید.هر کارگاه با یک پرسش باز پیرامون هر یک از دو مهارت ارتباطى آغاز گردید.سپس آموزش پیرامون مهارتهاى یاد شده ارایه شد و پس از آن تمرین انجام مىگرفت.در انتهاى هر کارگاه، شرکت کنندگان به پرسشهاى مکتوب پیرامون کارکردهاى مهارتهاى دوگانه در تحقق وظایف سازمانى و بهبود روابط انسانى پاسخ مىدادند.براى تحلیل پاسخ پرسشهاى باز، از تحلیل محتوایى و پرسشهاى بسته از آمارهاى پارامتریک و غیر پارامتریک استفاده شد.نتایج نشان مىدهند که وضعیت پیش از برگزارى کارگاه و پس از آن، تفاوت معنىدارى دارد.همچنین نقش و مهارت«گوش دادن مؤثر»نسبت به مهارت«غیر کلامى»در تحقق وظایف سازمانى و بهبود روابط انسانى نقش مساعدترى داشته است.افراد در گروه سنى(30-20)سال، پیرامون کارکردهاى مهارت«غیر کلامى»و در گروه 41 سال به بالا در مورد کارکردهاى مهارت گوش دادن مؤثر داشتهاند.کارشناسان ارشد سازمانى، درباره کارکردهاى مهارت گوش دادن مؤثر و دارندگان مدرک رشته کشاورزى نظر مساعدترى پیرامون کارکرد مهارت غیر کلامى، داشتند.پیشنهاد مىشود که این مهارتها در قالب کارگاه آموزشى به افراد بیشترى آموزش داده شوند و دیگر مهارتهاى ارتباطى را نیز دربرگیرد.
"