فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲٬۸۹۷ مورد.
۵.

زمان چیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
تعداد بازدید : 18
مساله چیستى زمان از زیباترین و درعین حال بغرنج‏ترین مسائل فلسفى به شمار مى‏رود. از دیرباز فلاسفه براى شکافتن این مبحث از طبیعیات مدد مى‏جستند و در حال حاضر نیز بدون استمداد از یافته‏هاى علم فیزیک امکان بحث جدى در این زمینه وجود ندارد. در این مقاله سعى شده است‏بطور بسیار فشرده گزیده‏اى از آراء گوناگونى که در خصوص چیستى زمان در طول تاریخ مدون فلسفه ارائه شده است، مرور شود و با توجه به نتایج اخذ شده از نظریه‏هاى جدید فیزیکى، میزان معرفت ما به طبیعت زمان تا حدودى روشن گردد.
۷.

اخلاق و فلسفه اخلاق از دیدگاه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: فلسفه اخلاق تکلیف اخلاق، کانت حکم تالیفى پیشینى اخلاقى ما بعد الطبیعه اخلاق اصل اعلاى اخلاق

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه اخلاق
تعداد بازدید : 253
در این مقال، برآنیم که اخلاق محض یا به تعبیرى فلسفه اخلاق را از دیدگاه یکى از متفکران بزرگ مغرب زمین به نام ایمانوئل کانت مورد بررسى قرار دهیم. از نظر کانت، علم، معرفتى است که واجد قضایاى تالیفى پیشینى است. هر معرفتى که عارى از آنها باشد، شایسته علم نیست. احکام تالیفى پیشینى، احکام کلى و ضرورى هستند که مبناى علوم قرار مى‏گیرند. از این رو اخلاق نیز به عنوان یک علم، واجد احکام تالیفى پیشینى است. مانند: ما باید راست بگوییم. «باید»، هیچ گاه از تجربه ناشى نمى‏شود؛ یعنى از «هست» نمى‏توان «باید» را نتیجه گرفت. کانت مى‏گوید: علم و معرفت بطور کلى از دو چیز یعنى ماده و صورت تشکیل مى‏شود. ماده آن از خارج وارد ذهن مى‏شود و صورت را ذهن از پیش خود عرضه مى‏کند و به واسطه همین صورتهاى ذهنى است که انسان مى‏تواند قوانین کلى و ضرورى در هر علمى را توجیه کند. به نظر او معرفت عقلى یا مادى است یا صورى. معرفت صورى را منطق صورى یا استعلایى مى‏گویند. معرفت مادى که درباره موضوعى بحث مى‏کند، بر دو قسم است: طبیعیات یا فلسفه طبیعى و اخلاق یا فلسفه اخلاق. علم طبیعى و علم اخلاق هر دو یک جنبه تجربى و یک جنبه پیشینى دارند. جنبه پیشینى اخلاق را اخلاق محض یا فلسفه اخلاق مى‏گویند. از دیدگاه کانت، وظیفه فلسفه اخلاق، توجیه احکام کلى و ضرورى اخلاقى است. به بیان دیگر وظیفه فلسفه اخلاق این است که عناصر پیشینى را از عناصر تجربى متمایز ساخته و بررسى کند که چه توجیهى براى قبول عناصر پیشینى داریم. یعنى چگونه قادریم، به اصولى از رفتار که براى همه انسانها الزام آور است، دست یابیم. کانت قواعدى را ارائه مى‏دهد که از طریق آنها مى‏توان اصول کلى و ضرورى اخلاقى را تشخیص داد.
۱۱.

فلسفه تاریخ هگل(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: عقل آزادی روح تاریخ فلسفی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید کانت تا ابتدای دوره معاصر ایده آلیسمِ آلمانی (قرون 18 و 19)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تاریخ
تعداد بازدید : 441
در برداشت هگل از فلسفه, تاریخ امری محوری است. به نظر او, تاریخ را به سه شیوه می­توان نگاشت: 1- تاریخ دست اوّل,2- تاریخ اندیشه گرانه, 3- تاریخ فلسفی یا فلسفة تاریخ که روش برگزیدة هگل است. بر جهان عقل حاکم است, درنتیجه تاریخ جهانی جریانی عقلانی و ضروری است نه تصادفی. موضوع تاریخ فلسفی, روح است. روح جوهری است خودآگاه و آزاد و در سیر تاریخی خود به آزادی خود وقوف پیدا می­کند .هر قوم یا ملّتی روحی دارد که مرحله­ای است از تحقق روح جهان. روح جهان توسط شور و شوق افراد جهان _ تاریخی به پیش رانده می­شود. ایشان دورة جدید و مرحلة عالی­تری از آزادی وخودآگاهی را تحقق می­بخشند. هگل تاریخ جهان را به سه دورة شرقی، کلاسیک و ژرمنی تقسیم می­کند.
۱۴.

فلسفه زبان ویتگنشتاین، متقدم و متأخر

نویسنده:
حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی آباء فلسفه تحلیلی
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه تحلیلی عبور از پوزیتیویسم منطقی
  3. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه زبان
تعداد بازدید : 456
معروف است که ویتگنشتاین در طول حیات خود طى دو دوره، دو فلسفه را به وجود آورد که هرکدام تازگى‏ها و نوآورى‏هاى خاص خود را دارد؛ وجه جامع آن دو این است که به مسأله زبان از دید فلسفى مى‏پردازد. آنچه در این نوشتار تقدیم مى‏گردد گزارشى نسبتا جامع از این دو فلسفه است. نویسنده کوشیده است به توصیه خودِ ویتگنشتاین، خطوط اصلى فکر او و مسائل اساسى را که براى او مطرح بوده دنبال کند. در فلسفه متقدم مسأله اصلى نسبت بین زبان و جهان است که ویتگنشتاین تئورى تصویرى را مطرح مى‏سازد. در فلسفه متأخر، ویتگنشتاین معتقد است اساسا فلسفه وظیفه دیگرى برعهده دارد و آن اینکه چون مشکلات فلسفى زاییده سوءتفاهمند باید ریشه آن را بشناسند و آن این است که بازى‏هاى زبانى را با هم خلط مى‏کنیم. در این جا دیگر نباید دنبال معنا رفت، باید به کاربرد زبان توجه کرد. در یک کلمه، فلسفه ویتگشتاین بر آن است تا حد و مرز زبان را مشخص سازد: با زبان چه چیزهایى را مى‏توان بیان کرد و چه چیزهایى را نمى‏توان
۱۵.

نیچه و نیازهاى انسان معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)

کلید واژه ها: اخلاق حقیقت ارزش مابعدالطبیعه نیست انگارى معناى زندگى خداباورى

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 311
نیچه فیلسوفى است متعلق به قرن نوزدهم, اما درباره بحرانى فکرى سخن رانده است که آن را به بشر امروزى متعلق دانسته است. درنظر او مهمترین بحران بشرى این روزگار بى ارزش شدن ارزش هاى حاکم بر زندگى انسان هاست که در سایه افول ایمان به خدا ظاهر شده است, هر چند که ارزش هایى که اکنون به سبب یاد شده بى پشتوانه شده اند, فى نفسه ارزش هاى قابل قبولى نبودند و حتى مایه تباهى و انحطاط زندگى انسان ها بودند. اکنون که روشن شده است این ارزش ها بى اعتبارند, وقت آفریدن ارزش هاى تازه است. نیچه بر وظیفه ارزش آفرینى انسان ها در این دوران تأکید کرده است. این مقاله تأمّل و درنگى است در پیش فرض ها و میزان درستى ادعاهاى نیچه و پیامدهاى دیدگاه او و مى کوشد تا نشان دهد و بر این نکته صحه بگذارد که خداباورى و ارزش هاى اخلاقى, ماوراءالطبیعى و دینى (که از سوى نیچه مورد نقد قرار گرفته اند) نه تنها موجب تباهى زندگى نیستند, بلکه شرط رونق زندگى اند.
۱۶.

هرمنوتیک فلسفی در اندیشه گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تفسیر گادامر تأویل هرمنوتیک فلسفی هرمنوتیک متون‌ فهم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 654
هرمنوتیک‌ فلسفی‌ که‌ مارتین‌ هایدگر آن‌ را بنیان‌ نهاده‌ بود، مورد نقد برخی‌ از متفکران‌ پیرو سنتِ‌ ایده‌آلیستی‌ آلمان‌ قرار گرفت. گادامر در دفاع‌ از هرمنوتیک‌ فلسفی‌ با التزام‌ به‌ اصول‌ مطرح‌ شده‌ هایدگر، اندیشه‌های‌ جدید خود را در این‌ باره‌ مطرح‌ کرد. هستی‌شناسی‌ فهم‌ و تجربه‌ و تاریخ‌مندی‌ آن‌ دو، هستی‌شناسی‌ زبان‌ و جای‌گاه‌ هرمنوتیکی‌ آن، منطق‌ مکالمه‌ یا دیالکتیکی‌ بودن‌ فهم‌ و معرفت، ادغام‌ افق‌ها، رابطة‌ متن‌ و تأویل‌کننده‌ یا خوانندة‌ آن، پیش‌فرض‌های‌ فهم‌ و تأویل‌ مفاهیم‌ و اصول‌ محوری‌ هرمنوتیک‌ فلسفی‌ گادامر را تشکیل‌ می‌دهند. وی‌ در تأکید خود بر دیالکتیکی‌ بودن‌ فهم‌ و معرفت، وام‌دارِ‌ افلاطون‌ و هگل‌ است. چنان‌که‌ در تأکید بر جنبه‌ کارکردی‌ و پراگماتیسمی‌ فهم‌ از حکمت‌ عملی‌ ارسطو الگوبرداری‌ کرده‌ است اهتمام‌ گادامر به‌ تفسیر متن، که‌ در آغاز در هرمنوتیک‌ فلسفی‌ هایدگر چندان‌ مورد توجه‌ نبود، هرمنوتیک‌ فلسفی‌ را کاربردی‌تر و قابل‌ فهم‌تر کرده‌ است. این‌ اهتمام‌ از نگرش‌ خاص‌ گادامر به‌ زبان‌ نشأت‌ می‌گیرد که‌ اندیشه‌ای‌ کاملاً‌ ابتکاری‌ به‌ شمار می‌رود. او زبان‌ را صرفاً‌ وسیله‌ای‌ برای‌ بیان‌ و انتقال‌ افکار نمی‌داند. بلکه‌ برای‌ زبان‌ هویتی‌ عینی‌ قائل‌ است‌ که‌ نقش‌ انسان‌ درک‌ و شناخت‌ آن‌ است‌ نه‌ وضع‌ و ساختن‌ آن.اندیشه‌های‌ گادامر را برخی‌ از معاصران‌ آلمانی‌ وی‌ چون‌ اریک‌ هرش‌ و هابرماس‌ نقد کردند. اساسی‌ترین‌ نقد هرمنوتیک‌ فلسفی‌ دو مطلب‌ است: یکی‌ این‌که‌ روش‌شناسی‌ فهم‌ را چندان‌ جدی‌ نمی‌گیرد. کاری‌ که‌ در کانون‌ هرمنوتیک‌ ماقبل‌ فلسفی‌ قرار داشت. با این‌ که‌ بدون‌ داشتن‌ روش‌ استوار منطقی‌ برای‌ فهم، دست‌ یافتن‌ به‌ فهم‌ میسور نخواهد بود. دیگری‌ این‌که‌ این‌ تفکر فلسفی‌ به‌ نسبی‌گرایی‌ و شکاکیت‌ لجام‌گسیخته‌ای‌ در معرفت‌ می‌انجامد
۱۸.

علم و دین در قرون وسطی

۱۹.

شرح و نقد آراء «لایب نیتس» درباره رابطه نفس و بدن(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: نفس جوهر علیت مناد پدیدار خوش بنیاد هماهنگى پیشین بنیاد علت موقعى

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه ذهن
تعداد بازدید : 168
در این مقاله این مسأله مورد بحث قرار گرفته است که نفس و بدن در فلسفه لایب نیتس از یک جنسند یا نه؟ و آیا در یکدیگر تأثیر و تأثر دارند و انطباق آنها چگونه تبیین مى‏شود؟ به بیان دیگر، آراء لایب نیتس درباره ارتباط نفس و بدن بررسى و نقد شده است. به این منظور برخى مقالات لایب نیتس، بویژه منادولوژى و گفتار درباره مابعدالطبیعه و بعضى از نامه‏هاى او مانند نامه‏هاى او به کلارک و آرنو و همچنین آثار شارحین او از قبیل شرح لاتا، راسل و ایشیگورا به دقت مطالعه و مطالب مربوط به رابطه نفس و بدن استخراج و سپس تجزیه و تحلیل و نقد شده و نتایج زیر به دست آمده است: 1ـ از نظر لایب نیتس نفس و بدن هر دو از یک جنسند؛ نفس مناد حاکم و بدن مجموعه بى‏نهایت منادهاى تابع است، اما با این نظریه لایب نیتس نمى‏توان موافقت کرد، زیرا هیچ برهان صحیحى براى اثبات مناد وجود ندارد و لازمه منادِ حاکم بودن نفس این است که در برخى موارد بدن باید نفس محسوب شود. 2ـ نفس و بدن در فلسفه لایب نیتس هیچ گونه تأثیر و تأثرى بر یکدیگر ندارند و انطباق آنها صرفاً با اصل هماهنگى پیشین بنیاد تبیین مى‏شود، ولى این نظریه مستلزم قول به جبر و از دست رفتن بهترین دلیل اثبات نفس است. 3ـ ترکیب نفس و بدن در سطح منادها انضمامى و در سطح پدیدارها اتحادى است و صحت این نظریه بر صحت نظریه مناد و تعریفى مبتنى است که لایب نیتس در مورد نفس و بدن ارائه کرده است. 4ـ نفس براى تمام بدن حاضر است، اما حضور آن به معناى انتشار نیست.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان