فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان دختر دبیرستانی تیز هوش و عادی شهرستان خوی در سال تحصیلی 1388-89 می باشد. این تحقیق از نظر روش توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر تیز هوش و عادی پایه دوم و سوم متوسطه رشته های علوم تجربی و ریاضی فیزیک (شاخه نظری) دبیرستانهای دولتی شهرستان خوی به تعداد 1982 نفر است که از این تعداد 1774 نفر دانش آموز عادی و 118 نفر دانش آموز تیز هوش می باشند تعداد نمونه آماری مطالعه حاضر با استفاده از فرمول کوکران به ترتیب 268 نفر و 51 نفر می باشد که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، شامل دو پرسشنامه هوش هیجانی (شرینگ) و مهارتهای اجتماعی دانش آموزان (جرج هربرت) است.نتایج مطالعه نشانگر ان بود که بین هوش هیجانی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان تیزهوش و عادی رابطه معنی داری وجود ندارد اما میانگین نمرات هوش هیجانی و مهارت های اجتماعی دانش آموزان تیز هوش بطور معنی داری بیشتر از دانش آموزان عادی است.
بررسی میزان تقویت توانمندسازی شغلی در برنامه درسی دانش آموزان کم توان ذهنی، از دیدگاه کارشناسان ستادی، متخصصان برنامه ریزی درسی و دبیران ذیربط
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی میزان تقویت توانمند سازی شغلی در برنامه درسی دانش آموزان کم توان ذهنی است. جامعه آماری این پژوهش، کلیه کارشناسان ستادی سازمان آموزش و پرورش استثنایی، کلیه متخصصان برنامه ریزی درسی در مقطع متوسطه حرفه ای و کلیه دبیران مقطع متوسطه کم توان ذهنی استان قزوین میباشد که از بین آنان به ترتیب (40)، (80)، (93) نفر به عنوان نمونه آماری و به شیوه تصادفی ساده و از طریق فرمول کوکران انتخاب شدند. ابزار پژوهش در این بررسی پرسشنامه محقق ساخته بود که پایایی آن بر اساس آلفای کرانباخ (0.95=) محاسبه و روایی آن بر اساس نظریه اساتید صاحب نظر مورد تایید قرار گرفت.تجزیه و تحلیل یافته ها نشان داد دبیران بر خلاف کارشناسان ستادی و متخصصان برنامه ریزی درسی معتقدند برنامه های درسی دوره متوسطه حرفه ای با علایق و رغبتهای شغلی دانش آموزان دوره متوسطه حرفه ای تناسب کمتری دارد، کمتر توانسته فارغ التحصیلان را به خودکفایی فردی برساند و در توانبخشی حرفه ای دانش آموزان کم توان ذهنی نقش کمرنگی ایفا نموده است.
تاثیر تمرین بدنی و ذهنی بر یادگیری حرکتی دانش آموزان عقب ماندة ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی و مقایسة تأثیر شیوه های مختلف تمرین بدنی و ذهنی بر یادگیری مهارت شوت بسکتبال بود. به منظور تحقق اهداف 40 نفر از دانش آموزان عقب ماندة ذهنی آموزش پذیر مبتدی مقطع راهنمایی استان تهران به صورت تصادفی انتخاب شده و بر اساس نمره های پیش آزمون و بهرة هوشی در 5 گروه 8 نفری همگن سازماندهی شدند. پس از توجیه کلی در مورد چگونگی انجام تمرینات مربوط، آزمودنی ها تمرینات خود را به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه و هر جلسه به تعداد 30 تکرار انجام دادند. جمع آوری اطلاعات لازم در زمینة چگونگی وضعیت و پیشرفت آزمودنی ها در مهارت ملاک، با استفاده از آزمون پرتاب آزاد بسکتبال از نقطة پنالتی صورت گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها که با استفاده از آزمون آماری K-s، t همبسته، تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد، نشان داد که تمرین بدنی و ذهنی بر یادگیری حرکتی دانش آموزان عقب ماندة ذهنی تأثیر معنی داری داشته است و تمرین بدنی که تمرین ذهنی دنبال شود، به بیشترین میزان یادگیری منجر می شود. ازاین رو، نتایج تحقیق نشان می دهد ترکیب تمرین بدنی و تمرین ذهنی در افراد کم توان ذهنی به بیشترین میزان یادگیری منجر می شود.
تاثیر آموزش کارکرد های اجرایی بر عملکرد ریاضیات و خواندن دانش آموزان دبستانی با ناتوانیهای یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی در چهار عامل سازمان دهی، برنامه ریزی، حافظه فعال و بازداری پاسخ بر بهبود عملکرد خواندن و ریاضیات دانش آموزان با اختلال یادگیری ویژه پرداخته شده است.
روش: با توجه به ماهیت موضوع از روش نیمه تجربی و طرحهای بلوکی تصادفی ساده با پیش آزمون- پس آزمون و مرحله پیگیری استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل دانش آموزان دختر و پسر پایه چهارم دبستان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات شهر اصفهان به تعداد 209 نفر بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 90 دانش آموز به شکل تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل به شکل تصادفی قرار گرفتند.در مرحله پیش آزمون از آزمونهای حافظه فعال کورنولدی و آزمون عصب شناختی کولیج برای اندازه گیری کارکردهای اجرایی و از آزمونهای ریاضیات کی- مت و آزمون تشخیص سطح خواندن به ترتیب برای اندازه گیری عملکرد ریاضیات و خواندن استفاده شد. آموزش کارکردهای اجرایی به شکل گروهی و برای هر کارکرد در هر بلوک ده ساعت آموزش اعمال شد. تمرکز اصلی آموزش بر فعالیتهایی بود که موجب تحریک و تقویت پیوندهای عصب شناختی کودک می شد. پس از آموزش ، پس آزمون و بیست و پنج روز بعد مرحله پیگیری به اجرا درآمد. از روش تحلیل واریانس چندمتغیره آمیخته همراه با اندازه گیری مکرر برای آزمون فرضیه ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین کارکردهای اجرایی در دو گروه دانش آموزان با اختلال خواندن و اختلال ریاضیات به تفکیک جنسیت تفاوت معنادار آماری وجود دارد . همچنین تاثیر آموزش کارکردهای اجرایی بر بهبود عملکرد خواندن و عملکرد ریاضیات به لحاظ آماری معنادار است (p < .01) .
نتیجه گیری: آموزش و توجه به تقویت کارکردهای اجرایی به مثابه کارکردهایی با زیربنای عصب شناختی می تواند به صورت رویکردی نوین در درمان اختلالهای یادگیری ویژه، مطرح شود.
بررسی سازگاری اجتماعی کودکان و نوجوانان مصروع ( 18-12 سال ) شهر اصفهان در سال 1384(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صرع از جمله بیماریهای مزمنی است که جنبه های مختلف سازگاری اجتماعی افراد مصروع را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف از این پژوهش سنجش سازگاری اجتماعی کودکان و نوجوانان مبتلا به صرع 18-12 ساله در شهر اصفهان بود.
روش پژوهش توصیفی و جامعه آماری کلیه کودکان و نوجوانان مصروع مراجعه کننده به کلینک نور شهر اصفهان در سال 1384 را شامل بود. حجم نمونه 61 نفر بود که برابر با جامعه آماری است. ابزار گرد آوری داده ها در این پژوهش دو پرسشنامه جمعیت شناختی و پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا (زیر مقیاس سازگاری اجتماعی) بود. داده های پژوهش از طریق روش آماریt تک متغیره تجزیه و تحلیل شد.
یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمره سازگاری اجتماعی کودکان و نوجوانان مصروع شرکت کننده در پژوهش در مؤلفه نقشهای اجتماعی (87/3) بزرگتر از سطح متوسط (3) بود، اما میانگین نمره آنها در دیگر مؤلفه های سازگاری اجتماعی [مهارتهای اجتماعی (55/2)، علائق ضداجتماعی (22/2)، روابط خانوادگی (89/2)، روابط اجتماعی (93/2)، روابط مدرسه ای (76/2)] کمتر از سطح متوسط (3) بود.
بر اساس یافته های به دست آمده می توان اذعان داشت که کودکان و نوجوانان مصروع در رفتارهای مربوط به نقشهای اجتماعی و دوری از رفتارهای ضداجتماعی سازگاری اجتماعی مناسبی دارند، ولی در رفتارهای مرتبط با مهارتهای اجتماعی، روابط خانوادگی و برقراری رابطه مناسب با دیگر اعضاء خانواده، روابط مدرسه ای و روابط اجتماعی با مشکل مواجه شده و سازگاری خوبی ندارند.
ارزیابی سن بینایی - حرکتی در دانش آموزان با نارساییهای یادگیری ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف پژوهش حاضر ارزیابی سن بینایی- حرکتی در کودکان با نارساییهای ویژه یادگیری است و اینکه آیا این کودکان به لحاظ عملکردهای بینایی – حرکتی متناسب با سن تقویمی خود عمل می کنند.
روش: پژوهش از نوع کاربردی و روش آن زمینه یابی است.جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان مقطع ابتدایی هستند که در اردیبهشت ماه سال 1385 به مرکز نارساییهای ویژه یادگیری-تهران مراجعه کردند. نمونه آماری برابر جامعه آماری و 58 کودک بانارساییهای ویژه یادگیری هستند. برای جمع آوری داده ها از آزمون مهارتهای بینایی- حرکتی ( TVMS-R ) استفاده شده است. مقایسه سن بینایی- حرکتی نمونه های آماری با سن تقویمی آنها با آزمون t یک جامعه ای صورت گرفته است.
یافته ها : در تمام پایه های تحصیلی ( از اول تا پنجم ) اختلاف معنادار آماری بین میانگین سن بینایی - حرکتی و سن تقویمی این کودکان دیده شد.
نتیجه گیری : سن بینایی - حرکتی کودکان با اختلال ویژه یادگیری در مقطع ابتدایی پایین تر از سن تقویمی آنها و در پایه های بالاتر، این فاصله بیشتر بوده است.
بررسی تحول پردازش اطلاعات اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تحول پردازش اطلاعات اجتماعی در دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر با توجه به دیدگاه پردازش اطلاعات اجتماعی کریک و داج (1994) انجام گرفت. روش: برای بررسی پردازش اطلاعات اجتماعی دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر نمونه ای مشتمل بر 120 دانش آموز در سه گروه سنی 10 تا 12 سال، 13 تا 15 سال و 16 تا 18 سال که از مدارس استثنایی شهر شیراز انتخاب شده با داستانهای اجتماعی برایان و تورکاسپا (1994) که برگرفته از نظریه کریک و داج (1994) هستند مورد آزمون قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد با افزایش سن بین میانگین نمرات گروه دوم با گروه اول و سوم در هیچ یک از مراحل پردازش اطلاعات اجتماعی تفاوت معنی دار مشاهده نشد. نتایج به دست آمده نشان دهنده سیر تحولی کند رشد شناختی اجتماعی در کودکان ناتوان ذهنی است. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان دهنده مسیر تحولی کند رشد اجتماعی در کودکان ناتوان ذهنی است.
بررسی ویژگی های زیستی ، روانی و اجتماعی والدین دارای بیش از یک فرزند استثنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
مقایسه تنیدگی فرزند پروری مادران کودکان پسر عادی و استثنایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از پژوهش انجام شده بررسی مقایسه ای تنیدگی فرزند پروری مادران کودکان پسر استثنایی و عادی بود.
مواد و روش ها: نمونه گیری در این پژوهش از مادران دانش آموزان پسر عادی (386 نفر) و استثنایی (352 نفر) 7 تا 12 سال مدارس شهر قم بود که به روش خوشه ای چند مرحله ای انجام شد. این تحقیق به روش علّی– مقایسه ای یا پس رویدادی طراحی شد. داده های پژوهش حاضر شامل فرم کوتاه تنیدگی فرزند پروری والدین Abidin بود که با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین نمرات مادران گروه استثنایی و عادی تفاوت معنیداری از لحاظ میزان تنیدگی فرزند پروری وجود داشت. بررسی اثر گروه در هر یک از خرده مقیاس ها نشان داد که میزان تنیدگی مادران استثنایی در خرده مقیاس های تنیدگی والدین، تعامل نا کارآمد کودک– والدین و ویژگیهای کودک مشکل آفرین بیشتر از مادران عادی است.
نتیجه گیری: مادران کودکان استثنایی نسبت به والدین کودکان عادی، استرس فرزند پروری بیشتری را تجربه میکنند.
ارتباط مداخله های زودهنگام با موفقیت تحصیلی دانش آموزان آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
صوت درمانی در درمان کودکان درخودمانده
حوزه های تخصصی:
درخودماندگی1 نوعی اختلال رشدی است که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی مشخص می شود. علت اصلی اختلال ناشناخته است و وضعیت اقتصادی،اجتماعی، سبک زندگی و تحصیلات والدین نقشی در بروز آن ندارد.
گفته می شود که برخی از علائم بیماری درخودماندگی نظیر اختلال توجه و نیز حساسیت بیش از حد و یا کمتر از حد در افراد درخودمانده به دلیل وجود اختلال در دستگاه شنوایی آنها و وجود اختلالات پردازش مرکزی شنوایی است (انجمن روانپزشکی کودک و نوجوان ایران).
ممکن است که فقدان درک معانی گفتار در فرد درخودمانده از سوی دیگران به گونه ای تعبیر شود که او نمی خواهد به حرف دیگران گوش دهد و از آنها اطاعت کند .در حالی که او اصلا""قادر به فهم مطالب گفته شده نیست.
اریک کارچسن2 در سال (1978) در دانشگاه کالیفرنیا با استفاده از فناوری امواج مغزی p300 متوجه ضایعات بارزی در پردازش شنیداری افراد درخودمانده شد.
امواج p300 مرتبط با پردازش های شناختی و درکی بوده و از آنها به عنوان شاهدی بر بازیابی حافظه ی بلند مدت یاد می شود.
پژوهش های نمونه برداری از مغز که توسط کامپر و بامن (1994) انجام شده ، نشانگر این مطلب است که منطقه ی هیپوکامپ در دستگاه لیمبیک افراد درخود مانده ،از لحاظ عصب شناختی ناکامل و نارس می باشد. منطقه ی هیپوکامپ مسئول دروندادهای حسی و نیز یادگیری و حافظه می باشد .در افراد درخودمانده ممکن است پس از پردازش اطلاعات شنیداری در هیپوکامپ ، این اطلاعات به درستی وارد حافظه ی بلند مدت نشود.
در اغلب اوقات از درخودماندگی به عنوان یک مشکل ارتباطی – اجتماعی یاد می شود و همانطور که می دانیم پردازش اطلاعات شنیداری نقش محوری و مهم در ارتباطات اجتماعی دارد.هر چه کودک درخودمانده بتواند اطلاعات شنیداری را بهتر پردازش نماید ،خیلی بهتر می تواند محیط اطراف خود را از لحاظ اجتماعی و علمی درک نماید و هر چه شناخت ما از کودک درخودمانده بیشتر باشد بهتر می توانیم راهکارهای مناسب برای ایجاد رفتارهای مطلوب را در این کودکان شناسایی نماییم.
از این رو، روش های مختلفی از صوت درمانی طراحی گشته اند تاموجب بهبود عملکرد شنوایی افراد درخودمانده شوند. از آن جمله: تکنیک آموزش یکپارچگی شنوایی3 که توسط گای برارد طراحی شد را می توان نام برد.
هوش و دلبستگی تحلیلی بر خود تنظیم گری عاطفی- رفتاری کودکان تیزهوش، عقب مانده ذهنی و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه ی حاضربه بررسی نقش هوش بر خودنظم بخشی عاطفی و رفتاری کودکان می پردازد. برای این منظور رابطه ی هوش با ایمنی دلبستگی، سبک های دلبستگی (ایمن، دوسوگرا، اجتنابی، آشفته، سرگشته) و مشکلات رفتاری کودکان عقب مانده ی ذهنی خفیف (70-50=IQ)، تیزهوش (140-125=IQ) و عادی (110-95=IQ) بررسی گردید. هم چنین رابطه ی بین نوع و سبک های دلبستگی با مشکلات رفتاری در سه گروه فوق الذکر کودکان بررسی گردید. آزمودنی های این پژوهش شامل 91 کودک عقب مانده ی ذهنی خفیف، تیز هوش و عادی شش و هفت ساله (از هـر دو جنس) شـهر تبریز بودند. ابزارهای این پژوهش شامل آزمون های اضطراب جدایی، مقیاس مشکلات رفتاری آخن باخ ، آزمون هوشی ریون پیشرونده و پرسشنامه محقق ساخته جمعیت شناختی بود. برای تحلیل آماری از تحلیل واریانس یک متغیری و آزمون LSD، آزمون t و آزمون خی دو استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که کودکان عقب مانده ی ذهنی فقط در زیرمقیاس خود اتکائی آزمون اضطراب جدایی از دو گروه دیگر پایین تر بوده و تفاوت معنی داری با آنها دارند. یافته ی مهم دیگر آشکار ساخت که کودکان عقب مانده ی ذهنی بیش از کودکان عادی و تیزهوش در معرض خطر ناایمنی دلبستگی قرار دارند. بین توزیع پراکندگی کودکان عقب مانده ی ذهنی در چهار سبک دلبستگی در مقایسه با توزیع پراکندگی کودکان عادی تفاوت معنی دار بود. در حالی که این تفاوت در بین کودکان عادی و تیزهوش مشاهده نشد. هم چنین یافته دیگر نشان داد که کودکان عقب مانده ی ذهنی بیش از کودکان عادی و تیزهوش در معرض خطر مشکلات رفتاری هستند. بالاترین میزان مشکلات رفتاری در دو سبک اجتنابی و دوسوگرا و در دو گروه عادی و تیزهوش مشاهده شد. در حالی که بین سبک های چهارگانه ی دلبستگی کودکان عقب مانده از لحاظ مشکلات رفتاری تفاوت معنی دار وجود نداشت
مقایسه مشکلات رفتاری و پیشرفت تحصیلی در کودکان با و بدون مشکلات حرکتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : این پژوهش بهمنظور مقایسه مشکلات رفتاری و پیشرفت تحصیلی در کودکان با و بدون مشکلات حرکتی انجام گرفت. روش بررسی: در این تحقیق مقایسهای هفده کودک با مشکلات حرکتی و بیست و پنج کودک بدون مشکلات حرکتی که مهارتهای حرکتی آنان بر اساس مقیاس رشد حرکتی لینکلن- اوزرتسکی سنجیده شده بود، بهطور تصادفی انتخاب و وضعیت رفتاری و تحصیلی آنها مورد مقایسه قرار گرفت. از فرم والد چک لیست رفتاری کودک برای ارزیابی مشکلات هیجانی و رفتاری کودکان استفاده شد. دادههای حاصل با استفاده از آزمون تیمستقل تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد کودکان دچار مشکلات حرکتی در مقایسه با کودکان بدون مشکلات حرکتی پیشرفت تحصیلی ضعیف تری دارند (001/0> p). همچنین نتایج نشان داد که کودکان دارای مشکلات حرکتی، مشکلات کلی، درونی، بیرونی و اجتماعی، شکایات جسمانی، عدم توجه و گوشهگیری بیشتری نسبت به کودکان بدون مشکلات حرکتی دارند (۰/۰۰۱>p)، ولی بین دو گروه از نظر اضطراب/ افسردگی، مشکلات تفکر و جنسیت و رفتار بزهکارانه و پرخانشگرانه اختلاف معناداری وجود ندارد (۰/۰۵
تأثیر آموزش براساس مدل «پرسید- پروسید» بر آگاهی، نگرش و رفتار بیماران مصروع(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: تحقیق حاضر با هدف تعیین تأثیر آموزش بر اساس چارچوب مدل ""پرسید- پروسید"" بر آگاهی، نگرش و رفتار بیماران مصروع انجام گرفت.
روش: در این پژوهش نیمهتجربی، 64 بیمار مبتلا به صرع بزرگ بر اساس معیارهای ورود به مطالعه و بهصورت تصادفی به دو گروه آزمون و شاهد تقسیم شدند. مداخله آموزشی بر اساس الگوی ""پرسید- پروسید"" بهعنوان چارچوب برنامهریزی برای آموزش بیماران در گروه آزمون صورت گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محققساخته شامل سئوالاتی در زمینه مشخصات جمعیتی- بهداشتی بیماران و شاخصهای الگوی ""پرسید- پروسید"" بود. اطلاعات از طریق تکمیل پرسشنامه طی مصاحبه ساختاریافته با نمونههای منتخب در دو نوبت قبل از مداخله آموزشی و دو ماه بعد از آن جمعآوری شد.
یافتهها : پس از مداخله، در گروه آزمون نسبت به گروه شاهد میانگین نمرات عوامل مستعدکننده شامل آگاهی و نگرش و نیز نمرات عوامل تقویتکننده و نمرات رفتارها افزایش معنیداری داشت (05/0>p)، اما بین میانگین نمرات عوامل قادرکننده در گروه آزمون و شاهد بعد از مداخله تفاوت معنیداری وجود نداشت (05/0p). در گروه شاهد نیز میانگین نمرات شاخصهای آگاهی، نگرش و عوامل قادرکننده قبل و بعد از مداخله تفاوت معنیداری داشت.
نتیجهگیری: آموزش بر اساس چارچوب مدل ""پرسید- پروسید"" در افزایش آگاهی، نگرش، عوامل تقویتکننده و نیز رفتارهای مقابلهای مثبت در بیماران مصروع مؤثر است."
کمک به کودکِ دارای شکاف کام در کلاس درس
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده نکات کلیدی و مفید آموزشی برای آموزگاران این گروه از دانش آموزان یادآوری شود. مشکل دانش آموز ابعاد بسیار گسترده و مختلفی می تواند داشته باشد: مشکل کام، کام و لب، وضعیت خاص لایه های سقف دهان، شکاف بزاقی زیرمخاطی یا یک طرفه و دو طرفه بودن شکاف لب و کام و غیره. میزان و حد ترمیم با جراحی، ضرورت پی گیری کار جراحی، علائم آسیب شنوایی و کارهای دندان پزشکی یک بعد کمک می باشد و مشکل و شناختِ روابط اجتماعی، رفتار افراد عادی با این گونه کودکان، علت غیبت و سرخوردگی آنان و کمک به بهبود نحوه ی برخورد و رفتار متقابل ، لزوم پرهیز معلمان از موضع گیری های تعصب آمیز (که گاه ناخود آگاه است) بعد دیگری است که آگاهی وسیع و دقیق معلم را برای بهترین نوع برخورد و کمک به این دانش آموزان ایجاب می کند .
مقایسه درک ترکیبات استعاری بین دانش آموزان آسیب دیده شنوایی با دانش آموزان شنوا در مقطع راهنمایی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف: آسیب شنوایی شایع ترین نقص هنگام تولد است. بسیاری معتقدند افراد آسیب دیده شنوایی از مشکلات زبانی از جمله درک استعاره ها رنج می برند. هدف مطالعه حاضر مقایسه درک ترکیبات استعاری دانش آموزان شنوا با دانش آموزان آسیب دیده شنوایی شدید مقطع راهنمایی می باشد. روش بررسی: در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و مقایسهای 50 دانش آموز شنوا و 25 دانش آموز آسیب دیده شنوایی به روش نمونه گیری تصادفی ساده از میان مدارس عادی و مدارس استثنایی ویژه ناشنوایان مقطع راهنمایی انتخاب شدند. برای انجام آزمون، از دو تکلیف محقق ساخته استفاده و در ابتدا روایی محتوایی و سپس با استفاده از روش آزمون- باز آزمون، پایایی تکلیف درک واژگان غیر استعاری و تکلیف درک ترکیبات استعاری ارزیابی شد. سپس تکلیف درک واژگان غیر استعاری اجرا و چنانچه آزمودنی به بیش از 75 درصد کلمات پاسخ صحیح داده و بقیه معیارهای انتخاب نمونه را دارا بود، تکلیف درک ترکیبات استعاری اجرا می شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل و تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بین نمره درک ترکیبات استعاری دانش آموزان شنوا و آسیب دیده شنوایی تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P). بیشترین تعداد پاسخهای غلط دانش آموزان آسیب دیده شنوایی از نوع لفظی بود. در هیچ یک از دو گروه، میانگین پاسخهای صحیح در سه پایه تحصیلی اختلاف معناداری نداشت. نتیجهگیری: دانش آموزان آسیب دیده شنوایی در درک ترکیبات استعاری در طول 3 پایه تحصیلی رشدی نداشته و پاسخ های غلط ایشان به آزمون، حاکی از فهم لفظی ایشان از ترکیبات استعاری است. تفاوت قابل ملاحظه دانش آموزان شنوا و آسیب دیده شنوایی در درک ترکیبات استعاری نشان دهنده نیاز ویژه آنها به آموزش در این زمینه می باشد.