فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
زمینه: بر اساس تعریف جدید صاحب نظران از مفهوم کم توانی ذهنی، می توان برخی رفتارهای این گروه از جامعه را بهبود بخشید، بنابراین ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، با هدف بررسی اثربخشی موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی انجام شد.
روش کار: 40 دانش آموز دختر کم توان ذهنی از میان جامعه کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس حرفه ای دخترانه شهر تبریز به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و در 2 گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند (هر گروه 20 نفر) و از ابزارهای مقیاس خودکارآمدی شرر، آزمون عملکرد حرفه ای کودکان کم توان ذهنی و مقیاس رفتارسازشی واینلند، برای جمع آوری داده ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای موجب بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی می شود.
نتیجه گیری:نتایج پژوهش حاضر، نشان داد که برخی مهارت های اجتماعی را می توان به دختران کم توان ذهنی آموزش داد که موسیقی یکی از روش هایی است که در تسهیل این آموزش می تواند موثر واقع شود. به این صورت که نتایج نشان داد، پخش موسیقی ملایم هنگام انجام فعالیت های حرفه ای می تواند بر بهبود عملکرد شغلی، خودکارآمدی و رفتار سازشی دختران کم توان ذهنی موثر باشد.
مقایسه تصورات یادگیری و عادت های مطالعه در بین دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه تصورات یادگیری وعادت های مطالعه دانشجویان با استعداهای درخشان و دانشجویان عادیانجام شد. طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعة آماری شامل همه دانشجویان با استعدادهای درخشان و عادی دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 91-1390 بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 242 نفر (141 نفر دانشجوی با استعدادهای درخشان و 141 نفر دانشجوی عادی) به روش هدفمند انتخاب شدند و به پرسش نامه های تصورات یادگیری (پردی و هاتی، 2002) و عادت های مطالعه (پالسانی و شارما، 1989) پاسخ دادند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد که بین دو گروه از نظر تصورات یادگیری کلی تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0P>). با وجود این، میانگین نمره دانشجویان عادی در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان به دست آوردن اطلاعات، یادگیری به عنوان یادآوری و استفاده از اطلاعات، به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان با استعدادهای درخشان بود (05/0P<)، میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان در خرده مقیاس های یادگیری به عنوان تغییر شخصی، یادگیری به عنوان فرآیندی که به زمان و مکان محدود نیست و یادگیری به عنوان رشد قابلیت اجتماعی به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) و در خرده مقیاس یادگیری به عنوان وظیفه بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0P>). افزون بر این یافته های پژوهش نشان داد که میانگین نمره عادت های مطالعه کلی دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی است (01/0P<). همچنین در خرده مقیاس های تقسیم بندی زمان، وضعیت فیزیکی، توانایی خواندن، یادداشت کردن و انگیزش یادگیری میانگین نمره دانشجویان با استعدادهای درخشان به طور معنی دار بالاتر از دانشجویان عادی بود (01/0P<) اما در خرده مقیاس های حافظه، برگزاری امتحانات و تندرستی بین دو گروه تفاوت معنی داری دیده نشد (05/0P>). با توجه به یافته های به دست آمده می توان گفت که عادت های مطالعه مناسب مستلزم تصورات یادگیری عمیق تر است. بنابراین پیشنهاد می شود آموزش و یادگیری کاربردی تر شود تا تصورات یادگیری دانشجویان عمیق تر شود و از این طریق عادت های مطالعه آن ها بهبود یابد.
مقایسه سازگاری اجتماعی پدران دارای فرزند با و بدون کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: حضور یک کودک ناتوان، بار مراقبتی زیاد و فشارهای روانی، اجتماعی و مالی به همراه دارد که می تواند تاثیرات نامطلوبی بر ساختار و عملکرد خانواده داشته باشد و والدین را تحت تنش های جسمی، روانی، اجتماعی و اقتصادی قرار می دهد. برای مطالعه موضوع یادشده، پژوهش حاضر با هدف ارزیابی سازگاری اجتماعی پدران دارای فرزند با و بدون کم توانی ذهنی انجام شد.
روش: این پژوهش علی- مقایسه ای روی 87 پدر (40 پدر دارای فرزند کم توان ذهنی و 47 پدر دارای فرزند عادی) که فرزندشان در مدارس ابتدایی شهر مریوان مشغول به تحصیل بودند، مورد مطالعه قرار گرفت. روش نمونه گیری به شیوه در دسترس انجام شد. از مقیاس سازگاری اجتماعی پیکل و ویسمن (1999) به عنوان ابزار سنجش استفاده شد.
یافته ها: داده ها با استفاده از آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و دورشته ای نقطه ای و آزمون تی مستقل مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین سازگاری اجتماعی پدران دارای فرزند با و بدون کم توانی ذهنی تفاوت معناداری وجود دارد (0/05>P). از میان ویژگی های جمعیت شناختی فقط بین مولفه تحصیلات پدر با سازگاری اجتماعی رابطه معنادار وجود دارد؛ بدین صورت که با افزایش سطح تحصیلات، پدر از نظر اجتماعی سازگاری مطلوب تری دارد.
نتیجه گیری: درمجموع پدران دارای فرزند عادی نسبت به پدران دارای فرزند کم توان ذهنی سازگاری اجتماعی بیشتری دارند؛ میزان تحصیلات پدر می تواند روی سازگاری اجتماعی مطلوب نقش داشته باشد، بنابراین از طریق آگاه سازی پدران به خصوص پدران دارای فرزند کم توان ذهنی می توان به افزایش سازگاری اجتماعی مطلوب کمک کرد.
بررسی و ارزیابی مدل های ناتوانی در علوم توان بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: هدف پژوهش حاضر، بررسی و ارزیابی الگو های ناتوانی در علوم توان بخشی است. در طول 3 دهه؛ پژوهشگران در تلاش برای ایجاد بنیاد معرفت شناختی روشن و آشکار در حوزه توان بخشی بوده اند. به طورکلی الگو های ناتوانی نقش مهمی را در فراهم کردن حمایت های نظری- عملی و خدمات رسانی برای افراد با ناتوانی ایفا می کنند.
روش: پژوهش انجام شده، پژوهشی نظری بود. در حوزه مباحث مربوط به الگو ها و فراهم کردن ارزیابی آن ها؛ تعیین مفروضه های اساسی در رابطه با الگو ها، تعاریف و اصطلاحات از اهمیت ویژه و تعیین کننده ای برخوردار است. بدین منظور، نخست مبانی نظری الگوهای ناتوانی که در علوم توان بخشی مطرح هستند؛ مورد معرفی، توضیح و توصیف قرار گرفتند. در ادامه به تبیین ارتباط بین این الگو ها با یکدیگر پرداخته شد و پس از آن به ارزیابی با استفاده از روش تجزیه و تحلیل منظم و به تبیین ارتباط بین این الگو ها پرداخته شد و مورد بحث نیز قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که پژوهش و شناخت مبانی نظری الگو های ناتوانی می تواند چشم انداز روشنی را برای متخصصان، کارشناسان، درمانگران، آموزگاران، قانون گذاران و افراد با ناتوانی و سازمان هایشان فراهم آورد.
معرفی و کاربرد الگوی رهنموددادن همزمان در آموزش کودکان با اختلال اتیسم وکودکان با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های موثر در آموزش کودکان با اختلال اتیسم و کودکان با کم توانی ذهنی روش رهنموددادن همزمان است. روش رهنموددادن همزمان را می توان هم برای مهارت های مجزا یعنی پاسخ تنها در یک دوره نسبتا کوتاه و هم برای مهارت های زنجیره ای و دنباله دار یعنی یک تعداد از توالی رفتارها که یک رفتار پیچیده را شکل می دهند، استفاده کرد. وقتی رهنموددادن همزمان استفاده می شود، معلم یک رهنمود کنترل شده یعنی رهنمودی را که مطمئن است پاسخ صحیح به حساب می آید؛ همزمان با محرک آماج شامل هدف، ژست، فعالیت یا وضعیتی که می خواهیم یادگیرنده وقتی آموزش تمام می شود، پاسخ دهد، ارایه می دهد.
نتیجه گیری: این مقاله به بررسی روش رهنموددادن همزمان در آموزش کودکان با کم توانی ذهنی و کودکان با اختلال اتیسم می پردازد
مقایسه تحولی نظریه ذهن در دانش آموزان با و بدون مشکلات ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنبه ای از شناخت اجتماعی که در سال های اخیر توجه فزاینده ای را به خود جلب کرده است، تحول نظریه ذهن در کودکان می باشد. این توانایی برای کارکرد اجتماعی مهم است و به کودکان کمک می کند تا روابط شان با دیگران را هماهنگ کنند. این پژوهش با هدف مقایسه تحول نظریه ذهن و سطوح آن (سطح 1، سطح 2 و سطح 3) در دانش آموزان عادی و مبتلا به اختلال یادگیری مقطع ابتدایی و ارتباط آن با متغیرهای جمعیت شناختی (سن، جنسیت، تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی خانواده) انجام شد. این پژوهش از نوع علّی- مقایسه ای است. جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان عادی و مبتلا به اختلال یادگیری شهر قوچان که در سال 91-92 در مدارس عادی ثبت نام کرده و مشغول به تحصیل بودند، تشکیل داد. انتخاب نمونه از طریق روش نمونه گیری در دسترس انجام شد و از بین دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری که در مرکز آموزش وتوانبخشی مشکلات ویژه یادگیری امید قوچان دارای پرونده بودند 80 نفر انتخاب شدند. برای مقایسه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری با دانش آموزان عادی تعداد 80 نفر از دانش آموزان مدارس عادی که به لحاظ ویژگی های جمعیت شناختی با گروه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری همگن بودند انتخاب شدند. گردآوری داده ها از طریق آزمون نظریه ذهن (فرم 38 سوالی) و پرسشنامه محقق ساخته انجام شد. برای بررسی فرضیه پژوهش تحلیل کواریانس، آزمون t برای مقایسه میانگین دو گروه مستقل و تحلیل رگرسیون چند متغیری (با کدگذاری تأثیر) و نرم افزار SPSS-17 به کار رفت. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که بین نمرات کلی نظریه ذهن و سطوح آن (سطح 1، 2 و 3) در دانش آموزان عادی و دارای اختلال یادگیری تفاوت وجود دارد.و این تفاوت در سطح 01/0 معنی دار است ( 01/0 >P ) و دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری در مقایسه با دانش آموزان عادی در تکالیف نظریه ذهن عملکرد خوبی نداشتند.
اهمیت و ضرورت آموزش جنسی به افراد کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رضایت از زندگی بیانگر نگرش مثبت فرد نسبت به جهانی است که در آن زندگی می کند و در واقع همان احساس خشنودی است. رضایت از زندگی به متغیرهای متفاوتی بستگی دارد که یک سوی این نیازها به حکومت، سوی دیگر آن به جامعه و در نهایت به خود شخص بر می گردد. مسئله اصلی این
مشکلات رشد اجتماعی کودکان با آسیب بینایی از دیدگاه دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: داشتن ارتباطات اجتماعی مناسب از مهم ترین مؤلفه های شخصیت سالم است. همه نظریه ها و مکاتب روان شناسی درباره اهمیت ارتباطات اجتماعی بحث کرده اند. دلبستگی یکی از برجسته ترین مفاهیم روان شناسی معاصر است که به فرایند شکل گیری پیوندهای عاطفی اشاره دارد. روابط کودک با مراقبان در سال های نخستین زندگی به تشکیل الگوهای روانی ویژه ای منجر می شود که مبنای روابط بین فردی در بزرگسالی است.
نتیجه گیری: مشکلات بینایی با محدود و دگرگون کردن دامنه تجربه های کودکان بر روی توانایی حرکت به اطراف، میزان کنترل محیط و ارتباط با آن، رشد شناختی و عاطفی این گروه تأثیر منفی می گذارد، بنابراین فقدان فرصت برای تجربه کامل در محیط، می تواند رشد شخصی و اجتماعی کودک با آسیب بینایی را با کاستی هایی رو به رو کند و به احساس بی کفایتی، وابستگی، عزت نفس پایین و سرانجام به مشکلات رشد اجتماعی، عاطفی و فردی منجر گردد. در این مقاله تلاش شده است تا با مروری بر ادبیات حوزه نابینایی، چگونگی رشد اجتماعی کودکان با آسیب بینایی از دیدگاه دلبستگی بررسی شود.
بررسی تحلیلی انتقادی تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعه حاضر با هدف تحلیل و نقد تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد و ارائه راهکارهای لازم انجام شد.
منابع داده ها: با استفاده از منابع گوناگون مانند کتب، نشریات، اسناد و مدارک و سایت های معتبر داده ها در مورد موضوع پژوهش گردآوری شد.
روش : روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی است. بدین منظور پایگاه های علمی با کلیدواژه های مرتبط با موضوع پژوهش مورد جستجو قرار گرفت و از اسناد و مقاله های به دست آمده مواردی که دارای اطلاعاتی در مورد تشخیص افتراقی و تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد بودند و از اعتبار علمی برخوردار بودند، تعداد 24 مورد بدون توجه به زمان نگارش آنها انتخاب شد و مورد تحلیل، بررسی، مقایسه، تفسیر و استنتاج قرار گرفت.
یافته ها: بسیاری از دانش آموزان تیزهوش و با استعداد نه تنها تشخیص داده نمی شوند، که اغلب تشیخص هایی را دریافت می کنند که نشان دهنده نابهنجاری است. تشخیص های نادرست رایج شامل ناتوانی های یادگیری، اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی، نشانگان آسپرگر، اختلال نافرمانی مقابله ای، افسردگی و سایر اختلال های خلقی و اختلال وسواس فکری- عملی است. به همین دلیل دست کم ضروری است که متخصصان، معلمان، مربیان و والدین درک کافی از تیزهوشان داشته باشند تا تیزهوشی را نشانه نابهنجاری ندانند. در این مقاله پس از بیان مقدمه ای کوتاه، عوامل مؤثر در تشخیص های نادرست دانش آموزان تیزهوش و با استعداد بحث شده است. سپس رایج ترین تشخیص های نادرست بیان شده و در پایان نتیجه گیری لازم انجام شده است.
نتیجه گیری: زندگی رهبران آینده در مخاطره قرار دارد و برای پیشگیری از این فاجعه، تشخیص دانش آموزان تیزهوش و با استعداد باید به دقت و با روش های تخصصی قابل دفاع انجام شود.
بررسی تحلیلی انتقادی رویکردهای تشخیصی مختلف ناتوانی های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: اصطلاح ناتوانی یادگیری برای تبیین مشکلات یک فرد با هوش بهر متوسط در کسب مهارت های تحصیلی اساسی به کار می رود و می تواند بر توانایی فرد در درک و استفاده از زبان شفاهی یا نوشتاری، انجام محاسبات ریاضی، هماهنگی حرکت ها، یا توجه مستقیم تاثیر بگذارد. ناتوانی یادگیری می تواند به 3 شکل مشکلات در خواندن، نوشتن و حساب کردن بروز یابد. میزان شیوع این ناتوانی در سال های اخیر، بسیار افزایش یافته و در پژوهش های مختلف برآوردهای متفاوتی از آن صورت گرفته است.
نتیجه گیری: یکی از علل مهم تفاوت های معنادار در میزان شیوع این اختلال در پژوهش های مختلف مربوط به رویکردهای گوناگون تشخیصی است. 3 شیوه مهم در تشخیص ناتوانی های یادگیری عبارت اند از: رویکرد ناهماهنگی پیشرفت – توانایی، رویکرد پاسخ به مداخله و رویکرد پردازش شناختی. هرکدام از این رویکردها طرفداران و مخالفان ویژه خود را دارند. بدین ترتیب در این مقاله ضمن مروری کلی بر تعریف و توصیف ناتوانی یادگیری، رویکردهای مختلف تشخیصی به تفصیل مورد بررسی و نقد قرار می گیرند و در پایان نتیجه گیری نهایی صورت می گیرد
تأثیر آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کم توان ذهنی بود. روش پژوهش، از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه ی مادران کودکانِ کم توان ذهنی دوره ی آمادگی شهر مارلیک در سال تحصیلی 92-1391 تشکیل می دادند که از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، 24 نفر از مادرانی که نمره های فشار روانی شان یک انحراف معیار بالاتر از میانگین گروه بود، انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (12 نفر) و گروه کنترل (12 نفر) جایگزین شدند. به گروه آزمایش، 8 جلسه برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی آموزش داده شد. برای جمع آوری داده ها از فرم 52 سوالی پرسشنامه ی منابع فشار روانی فردریک استفاده شد. داده ها از طریق آزمون آماری کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که فرضیه ی پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان فشار روانی مادران کودکانِ کم توان ذهنی مورد تأیید قرار گرفته است و مادران گروه آزمایش نسبت به مادران گروه کنترل در پس آزمون، به طور معناداری فشار روانی کمتری داشتند (01/0>p). بنابراین، می توان نتیجه گرفت که آموزش برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش فشار روانی مادران کودکانِ کم توان ذهنی تأثیر معناداری دارد.
مقایسه ی سرزندگی، سازگاری زناشویی و دشواری های تنظیم شناختی – هیجانی والدین دارای کودک ناشنوا با والدین دارای کودک عادی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف این پژوهش مقایسه سرزندگی، سازگاری زناشویی و دشواری های تنظیم شناختی – هیجانی والدین دارای کودک ناشنوا با والدین دارای کودک شنوا بود. مواد و روش های : این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای و نمونه گیری بر اساس خوشه ای چند مرحله ای بود. حجم نمونه شامل مادران 80 دختر بود ، که 40 نفر از مادران کودکان ناشنوا ، 40 نفر از مادران کودکان شنوا شهر اصفهان را در برمی گرفت. ابزار پژوهش عبارت از پرسشنامه سرزندگی دسی و رایان (1995) ،سازگاری زناشویی اسپاینر (1978) و پرسشنامه دشواری های تنظیم شناختی – هیجانی باتلر و گراتز(2004) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها ا ز روش آماری تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) استفاده شد. یافته های پ ژوهش حاکی از آن است که بین دو گروه والدین کودکان ناشنوا و والدین کودکان شنوا در سرزندگی ( 4 0/0 p≤ )، سازگاری زناشویی( 1 0/0P≤ (و دشواری های تنظیم شناختی( 1 0/0 p≤ ( تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج کلی پژوهش نشان می دهد که ناشنوایی کودک می تواند سرزندگی، سازگاری زناشویی و همچنین توانایی والدین در تنظیم هیجان ها در مواجهه با تعارض ها و فشار ها را تحت تاثیر قرار دهد.
اثربخشی داستان خوانی بر افزایش انگیزش خواندن دانش آموزان مبتلا به اختلال نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش روش داستان خوانی بر افزایش انگیزش خواندن دانشآموزان نارسا خوان انجام شد.: پژوهش حاضر از نظر روش شناسی، یک مطالعه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل، بوده است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی مبتلا به نارساخوانی شهر رشت در سال تحصیلی 93-1392 بودند که تعداد 24 نفر از آنها با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. برای جمع آوری داده ها در این پژوهش از آزمون هوش (وکسلر، 1969)، آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی (کرمی نوری و مرادی، 1388)، پرسشنامه انگیزش خواندن (ویگفیلد و گاتری، 1997) استفاده شد. برنامه آموزش داستان، در طی 8 جلسه با مشارکت دانش آموزان به گروه آزمایش آموزش داده شد در حالی که گروه کنترل، آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. نتایج تحلیل کوواریانس پس آزمون نمرات انگیزش خواندن، نشان داد که با حذف اثر نمره های پیش آزمون، اثر داستان خوانی بر نمره-های پس آزمون معنادار است. نتایج آزمون اثر بین آزمودنی ها نشان داد که از بین خرده مقیاس های انگیزش خواندن اثر بین گروهی در میزان خرده مقیاس های پس از تعدیل پیش آزمون، نشان داد که با حذف اثر نمره های پیش آزمون، اثر داستان خوانی بر نمره های پس آزمون این خرده مقیاس ها نیز معنادار است. بنابراین با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر می توان چنین گفت که آموزش راهبرد داستانخوانی می تواند به عنوان یک برنامه آموزشی کارآمد در جهت حل مشکلات دانش آموزان نارساخوان، مورد استفاده قرار گیرد.
تأثیر تغییر سبک اسناد بر کاهش میزان افسردگی نوجوانان دختر نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر تغییر سبک اسناد بر کاهش میزان افسردگی نوجوانان دختر نابینا بود روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. بدین منظور با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 30 دختر نوجوان نابینای افسرده که در مقاطع راهنمایی و دبیرستان مدرسه نابینایان نرجس شهر تهران، در سال تحصیلی 91- 1390 مشغول به تحصیل بودند و در موقعیت های منفی سبک اسناد «درونی، پایدار و کلی» قرار داشتند، انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. آزمودنی های گروه آزمایش طی ده جلسه 45 دقیقه ای به صورت گروهی تحت آموزش برنامه تغییر سبک اسناد قرار گرفتند اما گروه کنترل هیچ گونه آموزشی در این زمینه دریافت نکردند. داده های پژوهش به وسیله آزمون افسردگی کودکان و نوجوانان و پرسشنامه سبک اسناد کودکان و نوجوانان گردآوری و با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس یک راهه (آنکوا) و آزمون تحلیل کواریانس چند راهه (مانکوا) تحلیل شدند. یافته ها نشان داد که تغییر سبک اسناد از درونی، پایدار و کلی به بیرونی، ناپایدار و اختصاصی بر کاهش میزان افسردگی تأثیر معنادار دارد (0001/0> P). به طور کلی می توان نتیجه گرفت که تغییر سبک اسناد در کاهش میزان افسردگی نوجوانان دختر نابینا مؤثر بوده است.
بررسی مقایسه ای پیشرفت تحصیلی و انگیزه پیشرفت در دانش آموزان ابتدایی مدارس عادی و هوشمند شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای پیشرفت تحصیلی و انگیزه پیشرفت در دانش آموزان ابتدایی مدارس عادی و هوشمند شهر تبریز در سال تحصیلی 93-92 بود. روش پژوهش توصیفی از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه دانش آموزان مدارس ابتدایی عادی و هوشمند در سال 1393 در شهر تبریز می باشند که از میان دانش آموزان مدارس عادی بالغ بر 366 نفر و از میان دانش آموزان مدارس هوشمند 208 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انگیزش پیشرفت علی و مک اینرنی و نمره پیشرفت تحصیلی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین دانش آموزان مدارس عادی و هوشمند در پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت و مؤلفه های آن تفاوت وجود دارد. به عبارتی دانش آموزان مدارس هوشمند از پیشرفت تحصیلی و انگیزش پیشرفت بالاتری برخوردارند
مقایسه تنیدگی والدگری و مهارت حل مشکل خانواده در مادران دانش آموزان عادی و دارای نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: شیوه ها یا راهبردهایی که فرد در مقابله با موارد تنیدگی زا به کار می برد، نقشی اساسی در سلامت جسمی و روانی او ایفا می کند . فرآیندهای ارزیابی، مقابله و تلاش های شناختی- رفتاری افراد در تفسیر و غلبه بر مشکلات زندگی موثر هستند. هدف پژوهش حاضر مقایسه تنیدگی والدگری و مهارت حل مشکل خانواده در دانش آموزان با نیازهای ویژه و عادی بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای یا پس رویدادی بود. جامعه آماری این پژوهش ، همه دانش آموزانی بود که در مدارس عادی و با نیازهای ویژه شهرستان شهریار مشغول به تحصیل بودند. با توجه به این که جامعه مورد پژوهش شامل 4 گروه مادران دانش آموزان عادی، اتیسم، آسیب دیده شنوایی و کم توان ذهنی با تعداد جامعه آماری متفاوت بود، به تناسب با روش های نمونه گیری تصادفی خوشه ای، نمونه در دسترس و تصادفی ساده، از هر گروه30 نفر در مجموع 120 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه های تنیدگی والدگری و مقیاس حل مشکل خانواده استفاده شد. در پایان، داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه-آنووا مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که در متغیر تنیدگی والدگری بین گروه ها به ترتیب مادران کودکان دارای اتیسم، کم توان ذهنی، آسیب دیده شنوایی و عادی دارای بیشترین میزان تنیدگی والدگری بودند، به این معنا که مادران کودکان دارای اتیسم در مقایسه با مادران دیگر گروه ها تنیدگی والدگری بیشتری را تجربه می کنند. تنیدگی واﻟﺪﮔﺮی در ﻣﺎدران دانش آموزان دارای نیازهای ویژه در ﻫﺮ 2 ﻗﻠﻤﺮو واﻟﺪﮔﺮی و ﻗﻠﻤﺮو کﻮدک به طور ﻣﻌﻨﺎدار ﺑﺎﻻﺗﺮ از ﻣﺎدران کﻮدکﺎن عادی است کﻪ ایﻦ تنیدگی می تواند ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ کﻮدک، واﻟﺪ یﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
نتیجه گیری: ویژگی های دانش آموزان با نیازهای ویژه، ﻧﮕﺮاﻧی از ﺗﺪاوم ﺷﺮایﻂ، ﭘﺬیﺮش کﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺣﺘی ﺳﺎیﺮ اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده و ﻧیﺰ ﺷکﺴﺖ در دریﺎﻓﺖ حمایت های اﺟﺘﻤﺎﻋی می تواند در ﺑﺮوز ایﻦ تنیدگی ﻣوﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ.