فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۱٬۸۳۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی بر اساس سبک فرزندپروری مادران آنها بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه مورد مطالعه را تمامی مادران کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی شهر شیراز تشکیل می داد که از میان آن ها 58 نفر با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند و پرسش نامه سبک فرزندپروری مادران (رابینسون و همکاران، 1995) و مقیاس مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی (شهیم و یوسفی، 1378) را تکمیل کردند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه نشان داد که سبک فرزندپروری استبدادی و سهل گیرانه پیش بینی کننده مثبت و معنی دار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (05/0>P). همچنین یافته های پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری اقتداری پیش بینی کننده منفی و معنی دار مشکل رفتاری ترس، مشکل رفتار اجتماعی و پرخاشگری است (05/0>P). شایان ذکر است که در این پژوهش بین سبک استبدادی، سبک اقتداری و سبک سهل گیرانه با مشکل نارسایی توجه همبستگی معنی داری مشاهده نشد. با توجه به یافته های به دست آمده طراحی کارگاه های آموزشی در مورد سبک های فرزندپروری و اثرات هر یک از آن ها بر فرزندان بسیار ضروری است تا از این طریق بتوان با تغییر نگرش مادران و بهبود روابط اعضای خانواده مشکلات رفتاری دانش آموزان با کم توان ذهنی را کاهش داد.
مقایسه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنیصورت گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر همه کودکان پیش دبستانی با و بدون کم توانی ذهنی شهر شیراز بودند که از بین آن ها نمونه ای به حجم 116 نفر (58 کودک پیش دبستانی با کم توانی ذهنی و 58 کودک پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی) به شیوه هدفمند انتخاب شدند. از پرسش نامه مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی شهیم و یوسفی (1378) برای سنجش مشکلات رفتاری استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس دوطرفه نشان داد که رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنیبه طور معنی داری بیشتر از مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی است (001/0P<). همچنین نتایج آزمون تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی در خرده مقیاس های نارسایی توجه، ترس، رفتار اجتماعی و پرخاشگری نسبت به کودکان پیش دبستانی بدون کم توانی ذهنی به طور معنی داری بالاتر هستند (001/0>P). با توجه به یافته های این پژوهش می توان بیان کرد که اقدامات مداخله ای به هنگام برای پیشگیری و کاهش و حذف مشکلات رفتاری کودکان پیش دبستانی با کم توانی ذهنی ضروری است.
رابطه بین سلامت عمومی و سبک های اسنادی و مقایسه آن در دانشجویان دختر و پسر سال اول و آخر دانشگاه در رشته های مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلامت عمومی دانشجویان یکی از مباحث مورد توجه در مقیاس های سلامت کل جامعه بوده که با سبک تبیینی (سلیگمن، 1979) خوشبینانه و بدبینانه ارتباط نزدیکی دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی رابطه سلامت عمومی و سبک های اسنادی و مقایسه آن در دانشجویان دختر و پسر سال اول و سال آخر دانشگاه آزاد اسلامی واحدساری بوده است. نمونه آماری تحقیق شامل کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری است درهمین راستا، تعداد 288 نفر (120دختر و 168 پسر) از دانشجویان دانشگاه آزاد ساری در مقطع کارشناسی به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب و به طور همزمان به سؤال های پرسشنامه سلامت عمومی 28 GHQ و آزمون سبک های اسنادی سلیگمن ASQ پاسخ دادند. با توجه به نتایج حاصل از تحلیل داده ها با نرم افزار آماری SPSS بین ابعاد علایم افسردگی و علایم جسمانی با بعد کنترل پذیری همبستگی معکوس وجود داشت (005/0->P). همچنین، بین بعد پایداری ناپایداری و اضطراب اختلال خواب وعلایم افسردگی نیز همبستگی از نوع مثبت وجود داشته است (031/0>P). بین کارکرد اجتماعی و بعد کلی اختصاصی نیز همبستگی وجود دارد (016/0>P). علاوه بر این، دانشجویان سال آخر در مجموع شکست ها و پیروزی های خود را به صورت کلی تر (003/0>P) و ناپایدارتری نسبت به سال اولی ها طبقه بندی می کردند (016/0>P). افزون بر آن، بین دانشجویان سال اول و سال آخر از نظر مقیاس های سلامت عمومی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0>P). دانشجویان گرایش های فنی و مهندسی در بعد کلی اختصاصی با دانشجویان دیگر رشته ها متفاوت بودند (0001/0>P). بین رشته های مختلف تفاوت معنی داری از لحاظ سلامت عمومی مشاهده نشد (05/0>P). بین دختران و پسران در مقیاس های سبک های اسنادی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0>P). همچنین، دختران نسبت به پسران در مقیاس علائم جسمانی (0001/0>P) و اضطراب و اختلال خواب نمره بیشتری کسب کردند (013/0>P).
رابطه سبک دلبستگی و رشد اجتماعی در کودکان نارساخوان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: روانشناسان بر روابط کودکان با کسانی که مراقبت از آنها را به عهده دارند تاکید نموده و این کنش های متقابل را اساس عمده رشد عاطفی، شناختی و اجتماعی قلمداد کرده اند. در واقع سلامت تحولی فرد در هردوره، معلول عواملی است که یکی از ارزشمندترین این عوامل در دوره حساس زندگی ایمنی دلبستگی می باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میان سبک دلبستگی و رشد اجتماعی در کودکان نارساخوان و عادی شهر سمنان انجام شده است. روش کار: نمونه مورد بررسی شامل 30 دانش آموز پسر نارساخوان و 30 دانش آموز پسر عادی پایه چهارم و پنجم ابتدایی بودند. کودکان نارساخوان از مراکز اختلالات یادگیری و کودکان عادی به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای از دبستان های شهرستان سمنان گزینش شدند. به منظور اندازه گیری سبک دلبستگی و رشد اجتماعی از مقیاس سبک دلبستگی رونقی و مقیاس رشد اجتماعی وایلند استفاده شد و جهت تعیین هوشبهر شرکت کنندگان جهت ورود به نمونه پژوهشی نیز از آزمون هوش ریون کودکان بهره برده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که رابطه مثبتی میان سبک دلبستگی ایمن و رشد اجتماعی در هر دو گروه وجود دارد. همچنین بین سبک دلبستگی اضطرابی و رشد اجتماعی در هر دو گروه و دلبستگی اجتنابی و رشد اجتماعی در دانش آموزان عادی رابطه منفی دیده شد. تفاوت معناداری از لحاظ سبک دلبستگی ، رشد اجتماعی و رابطه این در دو گروه مشاهده شد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که سبک دلبستگی می تواند رشد اجتماعی را در هر دو گروه نارساخوان و عادی پیش بینی کند؛ به گونه ای که دلبستگی ایمن با رشد اجتماعی بیشتر همراه است.
تاثیر کتاب های غیردرسی بر بهبود تمیز شنیداری کودکان آسیب دیده شنوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه:پژوهش حاضر به منظور مطالعه تاثیر خواندن کتاب های مناسب سازی شده بر بهبود تمیز شنیداری و مهارت های کلامی کودکان آسیب دیده شنوایی پایه پنجم ابتدایی (شاغل به تحصیل در مدارس استثنایی) در سال تحصیلی 92-1391 انجام شده است.
روش: روش پژوهش، آزمایشی و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر ناشنوای پایه پنجم ابتدایی مدارس روزانه شهرستان های استان تهران است. با توجه به نوع پژوهش، نمونه ای به حجم 30 نفر از دانش آموزان ناشنوا به روش خوشه ای چند مرحله ای برای گروه آزمایش و گواه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون هوش ریون (برای همتا کردن گروه ها به لحاظ بهره هوشی)، آزمون وپمن (جهت سنجش بهبود تمیز شنیداری) و جهت بررسی این فرضیه در گروه آزمایش و گواه از روش تحلیل کوواریانس استفاده شده است.
یافته ها: سطح معناداری بین دو گروه آزمایش و گواه در میزان بهبود تمیز شنیداری (با ثابت نگه داشتن اثر پیش آزمون) برابر با 0001/0 است و بین این دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (01/0P<). همچنین در این پژوهش، مقایسه میانگین نمرات آزمون وپمن برای بررسی بهبود تمیز شنیداری در گروه گواه و آزمایش قبل و بعد از انجام روش مورد نظر نشان می دهد، بین میانگین های به دست آمده تفاوت معناداری وجود دارد.
مقایسه کارکردهای اجرایی دانش آموزان دارای اختلال خواندن با دانش آموزان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
اثربخشی بازی های رایانه ای مبتنی بر راهبرد مهندسی معکوس بر میزان توجه کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بازی های رایانه ای به عنوان یکی از روش های مفید برای بهبود نقص توجه شناخته شده است. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی بازی های رایانه ای مبتنی بر راهبرد مهندسی معکوس بر میزان توجه کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر کلاس چهارم تا ششم مراجعه کننده به دفتر مشاوره احیاء شهر مشهد مبتلا به اختلال نقص توجه بودند. از میان آنان 30 دانش آموز مبتلا به اختلال نقص توجه با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش 12 جلسه 60 دقیقه ای تحت آموزش به کمک بازی های رایانه ای مبتنی بر مهندسی معکوس قرار گرفت و گروه گواه طی این مدت آموزشی دریافت نکرد. شرکت کنندگان در این پژوهش پرسشنامه SNAP-IV و آزمون هوش ریون سیاه و سفید را به عنوان پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. یافته ها: تحلیل داده ها با استفاده از آزمون آماری کوواریانس تک متغیری نشان داد میان دو گروه تفاوت معناداری وجود دارد (05/0p<). به عبارت دیگر بازی های رایانه ای مبتنی بر راهبرد مهندسی معکوس باعث کاهش نشانه های اختلال نقص توجه شده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها کودکان گروه آزمایش نسبت به گروه گواه عملکرد قوی تری در توجه داشتند. بنابراین توصیه می شود مسئولین برنامه هایی برای بهبود توجه این کودکان با استفاده از این رویکرد تدارک ببینند.
مقایسه تأثیر دو روش آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، بر پریشانی روانشناختی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود نشانه های پریشانی روانشناختی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان مادران کودکان عقب مانده ذهنی در شهر تبریز بود. در این مطالعه شبه تجربی، جامعه آماری شامل مادران دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزشگاه های استثنایی شهر تبریز بود. پس از اجرای پرسشنامه افسردگی، اضطراب، استرس، از بین آن ها، تعداد 60 نفر به شیوه تصادفی انتخاب شده و در دو گروه 30 نفره تقسیم شدند. گروه اول یک دوره درمان آموزش تنظیم هیجان را در 8 جلسه 2 ساعتی، دریافت کرد. گروه دوم در طول همین مدت، هشت جلسه شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی را طی کرد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش شامل پرسشنامه راهبردهای تنظیم هیجان شناختی (CERQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) بود. تحلیل نتایج با استفاده از روش تحلیل کواریانس چندمتغیری صورت گرفت. نتایج نشان داد که اثربخشی متغیرهای مستقل (آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی) بر متغیرهای وابسته افسردگی (01/5=F و 03/0=p) ، اضطراب (27/7=F و 01/0=p) و استرس (17/10=F و 00/0=p) معنی دار است. بنابراین می توان گفت که روش های درمانی آموزش تنظیم هیجان و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر روی این متغیرها اثر بخشی متفاوتی دارند. مقایسه دو به دوی گروه ها در متغیرهای وابسته نشان می دهد که در متغیرهای افسردگی، اضطراب و استرس تفاوت میانگین ها بین دو گروه معنی دار است و این تفاوت به نفع گروه آموزش تنظیم هیجان است. یعنی این روش تأثیر بیشتری روی آزمودنی ها داشته است. در مجموع نتایج نشان می دهند که آموزش تنظیم هیجان می تواند در کاهش پریشانی روانشناختی مادران کودکان عقب مانده ذهنی موثر واقع شود.
اثر بخشی آموزش مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی برنامه گروهی آموزش مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینا بود. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون –پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل همه مادران دارای فرزند نابینا شهر تهران بود که فرزندان شان در مدارس نابینایان مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 30 نفر از مادران یادشده بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر درگروه کنترل) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 10 جلسه تحت آموزش گروهی مثبت نگری قرارگرفتند. آزمودنی های گروه آزمایش و کنترل در 2 مرحله، پیش آزمون و پس آزمون از طریق پرسشنامه شادکامی و سخت رویی مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده هایگردآوری شده با روش آماری تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مثبت نگری بر افزایش شادکامی و سخت رویی مادران دارای فرزند نابینارا افزایش (P≤0/05) داده است.نتایج نشان داد بین مثبت نگری با سخت رویی و شادکامی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و افراد سخت رو از میزان شادکامی بالاتری برخوردارند.
اثر بخشی آموزش حافظه کاری بر کاهش مشکلات خواندن و بهبود حافظه کاری دانش آموزان نارساخوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش حافظه کاری بر کاهش مشکلات خواندن و بهبود حافظه کاری کودکان نارساخوان بود.این مطالعه، نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون بدون گروه کنترل انجام شد.جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر نارساخوان پایه دوم تا چهارم ابتدایی تمامی مدارس دخترانه تربت جام بود که که با استفاده از ملاک های تشخیصی پژوهش که شامل آزمون سنجش خواندن و آزمون حافظه کاری بود 15 نفر به عنوان گروه آزمایشی انتخاب شدند. گروه آزمایشی توسط نرم افزار تقویت حافظه کاری به مدت 8 جلسه 30 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند. نتایج تحلیل واریانس و تی همبسته نشان داد که: تقویت حافظه کاری بر بهبود بازشناسی لغت، افزایش توانایی درک متن و همچنین بهبود حافظه کاری دیداری و شنیداری کودکان نارساخوان تاثیر معنادار داشته است. بنابراین نتیجه گیری شد که تقویت حافظه کاری در بهبود نارساخوانی و بهبود حافظه کاری کودکان نارساخوان تاثیر دارد.
رابطه بین باورهای خودکارآمدی معلم و ادراک دانش آموز ازجو کلاس با راهبردهای خودتنظیمی یادگیری دانش آموزان ومقایسه آن در دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه مدارس تیزهوشان وعادی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه
بین خودکارآمدی معلم و ادراک دانش آموز از جو کلاس با راهبردهای خودتنظیمی یادگیری
دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه و مقایسه آن در دانش آموزان مدارس تیزهوشان و
عادی شهر تهران بود. روش پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش
شامل دو گروه معلمان و دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه مدارس تیزهوشان و عادی
شهر تهران در سال تحصیلی سال 91 -1390 بود. در مدارس تیزهوشان با استفاده از روش
تمام شمار کل معلمان پایه اول متوسطه 5 مدرسه را (که شامل 70 نفر بودند) انتخاب شدند
و از بین همین مناطق همین تعداد مدرسه
عادی به روش نمونه گیریچندمرحله ای انتخاب و 70 نفر معلم انتخاب شدند. سپس در کلاس
این معلمان به تفکیک 4 دانش آموز انتخاب شدند. به طور کلی نمونه شامل 140 معلم و
560 دانش آموزبود. برای جمع آوریداده ها از پرسشنامه خود کارآمدی معلم تشانن-
موران و وولفولک (2001)، پرسشنامه در این
کلاس چه می گذرد فراسر، فیشر و مک روبی (1996)و پرسشنامه خودتنظیمی یادگیری
پینتریچ و دی گروت (1990) استفاده گردید. تحلیل یافته های پژوهش که با روش های
آماری رگرسیون چندگانه انجام گرفت نشان داد بین خودکارآمدی معلم و ادراک دانش آموز
از جو کلاس با راهبردهای خودتنظیمی یادگیری دانش آموزان
مدارس تیزهوشان رابطه مثبت و معنادار وجود داشت، همچنین رابطه مثبت و معنادار بین
خودکارآمدی معلم و ادراک از جو کلاس با راهبردهای خودتنظیمی دانش آموزان عادی نشان
داده شد. از طرفی نتایج نشان داد که بین این دو گروه در زمینه این رابطه تفاوت
وجود دارد
توجه انتخابی دیداری دانش آموزان نارساخوان و عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی توجه انتخابی دیداری دانش آموزان نارساخوان و عادی دوره ابتدایی انجام شد. به منظور انجام دادن این پژوهش 20 دانش آموز درهریک از دوگروه در پایه های دوم، سوم و چهارم به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند که ازنظر سن و جنس بایکدیگر همسان بودند. روش پژوهش از نوع توصیفی، علی مقایسه ای بود و ابزارهای پژوهش عبارت بودند از: آزمون توجه دیداری(اعداد و حروف) و (اشکال هندسی) و آزمون کوررنگی (ایشی هارا). نتایج آزمون t مستقل نشان داد عملکرد توجه انتخابی دیداری (اعداد و حروف) در دانش آموزان نارساخوان درسطح معناداری پایین تر از گروه عادی است. عملکرد توجه انتخابی دیداری (اشکال هندسی) در دو گروه نارساخوان و عادی نشان دهنده نبود تفاوت معنادار است. همچنین مقایسه درون گروهی دانش آموزان نارساخوان نشان داد که نمرات توجه انتخابی دیداری (اشکال هندسی) در سطح معناداری بیش از نمرات توجه انتخابی دیداری (اعداد و حروف) در همین گروه است.