فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۴٬۴۲۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف:مراقبت از بیماران مبتلا به دمانس، از جمله آسیب پذیرترین و چالش برانگیزترین نوع مراقبت به شمار می رود و منجر به افزایش فشار مراقبتی و کاهش کیفیت زندگی در مراقبان می گردد. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش مهارت های ارتباطی بر فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس انجام شد. مواد و روش ها:این مطالعه از نوع نیمه تجربی همراه با پیش آزمون، پس آزمون و گروه شاهد بود. نمونه های مورد مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس و از بین مراقبان خانگی انتخاب شدند که از میان آن ها، 30 نفر به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایش و شاهد قرار گرفتند. ابزارهای اندازه گیری، پرسش نامه فشار مراقبتی (Caregiver Burden Inventory یا CBI) و مقیاس کیفیت زندگی مراقبان (Caregivers' quality of life) بود که توسط شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل گردید. گروه آزمایش طی 7 جلسه هفتگی 60 دقیقه ای، تحت آموزش مهارت های ارتباطی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها:آموزش مهارت های ارتباطی باعث بهبود کیفیت زندگی و فشار مراقبتی گروه آزمایش در مرحله پس آزمون و پیگیری شد. نتیجه گیری:نتایج بر اهمیت کاربرد این مداخلات در فشار مراقبتی و کیفیت زندگی مراقبان خانگی سالمندان مبتلا به دمانس و ارایه افق های جدید در مداخلات بالینی این بیماران تأکید دارد و می توان از آن به عنوان یک روش مداخله ای مؤثر بهره گرفت.
بررسی اثربخشی آموزش کفایت اجتماعی خانواده محور بر مهارت های اجتماعی کودکان با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش کفایت اجتماعی خانواده محور بر مهارت های اجتماعی دانش آموزان پسر کم توان ذهنی شهر شیراز بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را همه دانش آموزان پسر کم توان ذهنی 7 تا 12ساله شهر شیراز به همراه والدین شان تشکیل دادند. برای انتخاب آزمودنی ها به روش نمونه گیری تصادفی از مدارس استثنایی شیراز، یک مدرسه انتخاب و از میان دانش آموزان آن 40نفر به همراه والدین شان (40مادر و 24پدر) به طور تصادفی انتخاب و به 2گروه آزمایش و گواه به طور مساوی تقسیم شدند. گروه آزمایش با حضور مادران و پدران دانش آموزان طی 12جلسه تحت آموزش کفایت اجتماعی خانواده محور قرار گرفت ولی به گروه گواه آموزشی ارایه نشد. ابزار جمع آوری اطلاعات، مقیاس ارزیابی مهارت های اجتماعی کودکان ماتسون و برنامه آموزشی کفایت اجتماعی خانواده محور بود. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد.
یافته ها: یافته ها نشان داد که گروه آزمایش و گواه دست کم در یکی از خرده مقیاس های مهارت های اجتماعی تفاوت معناداری داشتند (01/0 > P). نتایج نهایی تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش کفایت اجتماعی خانواده محور بر مهارت های اجتماعی کلی، رفتارهای اجتماعی مناسب، رابطه با همسالان، کاهش رفتارهای غیراجتماعی و پرخاشگری اثر مثبت داشته اما در مولفه برتری طلبی این تاثیر معنادار نبوده است.
نتیجه گیری: برنامه آموزشی کفایت اجتماعی خانواده محور باعث بهبود مهارت های اجتماعی کلی، رفتارهای اجتماعی مناسب، رابطه با همسالان،کاهش رفتارهای غیراجتماعی و پرخاشگری دانش آموزان کم توان ذهنی شد.
بهبود تعاملات اجتماعی سه پسر آسپرگر متعاقب تمرین فنون کاتا، پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال در تعاملات اجتماعی یکی از ویژگی های مهم کودکان مبتلا به سندروم آسپرگر است. هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش تمرین فنون کاتا بر بهبود تعاملات اجتماعی سه کودک مبتلا به سندروم آسپرگر بود. در این پژوهش از روش مورد منفرد استفاده شد. شرکت کنندگان در یک دوره 12 هفته ای تمرین کاتای هیان شرکت کردند. تغییر در شدت اختلالات تعاملات اجتماعی در طول مداخله و یک ماه پس از پایان مداخله در توالی های یک هفته ای از طریق مقیاس رتبه بندی اتیسم گیلیام - ویرایش دوم اندازه گیری شد. آموزش فنون کاتای هیان شودان تعاملات اجتماعی هر سه شرکت کننده را بهبود بخشید (با PND 33/83% برای شرکت کننده اول و سوم و 75 % برای شرکت کننده دوم) و این بهبود یک ماه پس از پایان مداخله پایدار ماند. پیشنهاد می شود اثربخشی چنین مداخله ای با استفاده از طرح های پژوهشی تجربی نیز انجام شود.
تاثیر روش درمان تن آرامی گروهی بر کاهش اختلال اضطراب جدایی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اضطراب جدایی پریشانی کودک است هنگامی که او در تجربه جدایی و یا پیش بینی جدایی از سرپرست خود می باشد. تشخیص اختلال اضطراب جدایی[1]در دوران کودکی از نظر خطر سلامت روان در سراسر عمر قابل توجه است. هدف پژوهشگر از انجام پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی روش تن آرامی گروهی بر کاهش علائم اختلال اضطراب جدایی دانش آموزان پایه اول ابتدایی بود. به همین منظور از طرح پژوهش شبه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه استفاده شد. یک ماه بعد از پایان جلسات مداخله، مرحله ی پیگیری انجام شد. جامعه تحقیق را دانش آموزان دختر پایه اول ابتدایی مبتلا به اختلال اضطراب جدایی شهر سمنان تشکیل دادند. اعضای نمونه شامل 24 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس پنجمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) دارای اختلال اضطراب جدایی تشخیص داده شدند و پس از کسب رضایت والدین برای شرکت در جلسات تن آرامی گروهی به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. سپس مداخله ی تن آرامی گروهی که براساس تئوری آرمیدگی جکوبسون و به شکلی بازی گونه تدوین شده بود در ده جلسه برای گروه آزمایش اجرا گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و برای آزمون فرضیه پژوهش از آزمون تحلیل واریانس آمیخته دو طرفه استفاده شد. یافته ها حاکی از این بود که درمان تن آرامی گروهی بر کاهش نشانه های اختلال اضطراب جدایی دانش آموزان مقطع ابتدایی در دو گروه آزمایش و گواه اثربخش است. با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که مداخله ی تن آرامی گروهی در بهبود نشانه های اضطراب جدایی دانش آموزان موثر است. بنابراین، به منظور مقابله با اختلال اضطراب جدایی کودکان، درمان تن آرامی گروهی پیشنهاد می شود. [1]. Separation Anxiety Disorder (SAD)#,
اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری کنترل خشم بر نوجوانان دارای اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه: مهارت کنترل خشم یکی از موثرترین برنامه های پیشگیری از شیوع انواع رفتارهای پرخطر و افزایش کارآمدی شخصی و اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش شناختی-رفتاری کنترل خشم بر خشم نوجوانان با اختلال سلوک ساکن در مراکز شبه خانواده بود.
روش: روش پژوهش، طرح آزمایشی پیش آزمون–پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل همه نوجوانان 18-12 سال پسر مراکز شبه خانواده بهزیستی شهرستان گرگان در سال 1394 بودند. از بین جامعه آماری تعداد 30نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که 15 نفر آن ها در گروه آزمایش و 15 نفر دیگر در گروه گواه قرار گرفتند. شیوه نمونه گیری در دسترس بود. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل پرسش نامه خودگزارشی مشکلات رفتاری نوجوانان و سیاهه رفتاری کودک، فرم گزارش معلم و پرسش نامه پرخاشگری بود. از آزمون تحلیل کوواریانس برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت کنترل خشم در کاهش پرخاشگری کلی و مولفه های پرخاشگری افکار، رفتار و احساس نوجوانان دارای اختلال سلوک مراکز شبه خانواده موثر است.
نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت که آموزش کنترل خشم به عنوان یکی از درمان های شناختی در کاهش نشانه های اختلال سلوک تاثیرگذار است.
بررسی اضطراب مرگ در چارچوب الگو های دلبستگی در بیماران سرطانی: یک مطالعه مقایسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مطالعات مختلف نشان داده اند که اضطراب مرگ در بسیاری از جنبه های زندگی بیماران سخت العلاج (مانند سرطان) از قبیل کیفیت زندگی و ارتقاء رفتارهای سلامت بخش، مشکلات جسمی و روانشناختی تأثیرگذار است. بنابراین، شناخت عوامل روانشناختی تأثیرگذار بر اضطراب مرگ بیماران سرطانی می تواند ما را در فهم مدیریت بهتر این نوع اضطراب وجودی کمک شایانی نماید. از این رو، هدف از پژوهش حاضر بررسی اضطراب مرگ و الگوهای دلبستگی بیماران سرطانی بوده است که به عنوان یکی از عوامل تعیین کننده در نوع ارتباط با خود، دیگران و دنیا می توانند به عنوان سازه ای در ایجاد و محافظت از اضطراب مرگ عمل نمایند. روش : به منظور مقایسه و بررسی رابطه اضطراب مرگ و الگوهای دلبستگی، 210 نفر شامل سه گروه 70 نفری از بیماران سرطانی تحت شیمی درمانی، کارکنان بیمارستان و افراد عادی که با یکدیگر در متغیرهای جمیعت شناختی همتا شده بودند، انتخاب و پرسشنامه های اضطراب مرگ تمپلر و الگوهای دلبستگی فینی و همکاران را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از مجموعه ای از تحلیل های واریانس و آزمون ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که در بیماران سرطانی اضطراب مرگ با هر چهار الگوی دلبستگی ناایمن رابطه مثبت و معنادار، و با الگو دلبستگی ایمن رابطه منفی و معنادار را نشان داد. نتایج دیگر تحقیق نشان داد که بیماران سرطانی(37/3 ± 78/8 =M) نسبت به افراد عادی (93/2 ± 14/7 =M)، امّا نه کارکنان بیمارستان (06/3 ± 82/7 =M) اضطراب مرگ بالاتری دارند. مقایسه الگو های دلبستگی بین گروه ها نشان داد بیماران سرطانی به احتمال بیشتری نسبت به کارکنان بیمارستان از الگو های دلبستگی ناایمنِ روابط به عنوان اولویت دوم و دل مشغولی نسبت به روابط برخوردار بودند. همچنین بیماران سرطانی و افراد عادی نسبت به کارکنان بیمارستان، الگوی دلبستگی ناایمنِ نیاز به تأیید بیشتری را گزارش کردند. نتیجه گیری: از آنجایی که نتایج نشان داد اضطراب مرگ و الگوهای دلبستگی ناایمن در بیماران سرطانی بالا است و با توجه به اینکه الگو های دلبستگی ناایمن با اضطراب مرگ در گروه بیماران سرطانی با یکدیگر رابطه مثبت دارند، می توان از این موضوع برای مدیریت اضطراب مرگ بیماران سرطانی به وسیله مراقبت های پرستاری بهره جست
مقایسه نظریه ذهن، نگهداری توجه، و همدلی در دانش آموزان مبتلا و غیر مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف:اختلال نافرمانی مقابله ای یکی از شایع ترین اختلال های رفتار مخرب است. هدف پژوهش حاضر مقایسه نظریه ذهن، نگهداری توجه، و همدلی در دانش آموزان دبیرستانی مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای و بهنجار بود. روش:روش پژوهش توصیفی از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر اول تا سوم دبیرستان شهرستان اهواز در سال تحصیلی 95-1394 بود که از بین آنها نمونه ای به حجم 100 نفر (50 نفر دانش آموز بهنجار و 50 نفر دانش آموز مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای) با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه خودگزارشی مشکلات رفتاری نوجوانان آخنباخ (1991)، آزمون ذهن خوانی از طریق چشم ها (بارون-کوهن، 2001)، آزمون عملکرد پیوسته، پرسشنامه همدلی بارون-کوهن (2003) و مصاحبه بالینی ساختاریافته (2013) بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس چندمتغیره استفاده شد.
تأثیر بازخورد هنجاری بر زمان واکنش و خود کارآمدی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بازخورد هنجاری شامل اطلاعاتی است که می تواند یادگیری و اجرای مهارت را تحت تأثیر قرار دهد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر بازخورد هنجاری بر زمان واکنش و خود کارآمدی دانش آموزان دختر کم توان ذهنی است. روش: در این مطالعه نیمه تجربی، به صورت نمونه گیری در دسترس 42 دانش آموز که ازلحاظ بهره هوشی در یک سطح قرار داشتند انتخاب شدند و بعد از اجرای پیش آزمون (زمان واکنش ساده، زمان واکنش انتخابی و خود کارآمدی) در سه گروه 14 نفری بازخورد هنجاری مثبت، بازخورد هنجاری واقعی و گروه کنترل قرار گرفتند. این مطالعه شامل سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و یاد داری بود. یافته ها: نتایج نشان داد که گروه بازخورد هنجاری مثبت در مراحل پس آزمون و یاد داری در مقایسه با بازخورد هنجاری واقعی و گروه کنترل، زمان واکنش کوتاه تری از خود نشان دادند و بعدازآن گروه بازخورد هنجاری واقعی در زمان واکنش ساده، نسبت به گروه کنترل زمان واکنش کوتاه تری در مراحل یاد داری و پس آزمون از خود نشان دادند. نتیجه گیری: همچنین نتایج نشان داد، گروه بازخورد هنجاری مثبت و واقعی در مقایسه با گروه کنترل از خود کارآمدی بالاتری برخوردار بوده اند
بررسی اثربخشی تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمه ی ناحیه ی پشتی-جانبی قشر پیش پیشانی بر ولع مصرف در سوءمصرف کنندگان شیشه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: با توجه به شیوع سوءمصرف شیشه و لزوم درمان های مناسب برای آن، هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمه ی ناحیه ی پشتی-جانبی قشر پیش پیشانی بر کاهش میزان ولع مصرف در سوءمصرف کنندگان شیشه بود.
روش کار: این مطالعه ی بالینی، در طی آذر 1393 تا تیر 1394 با جامعه ی آماری افراد مبتلا به حداقل یک سال سوءمصرف شیشه (بر اساس ملاک های تشخیصی چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی و انجام آزمایش) مراجعه کننده به مرکز درمان اعتیاد مهرآوران و مرکز درمان پرهیزمدار مشهد، انجام شد. از طریق نمونه گیری هدف مند 21 نفر، انتخاب و به شیوه ی تصادفی در سه گروه برابر (تحریک آندی راست، تحریک آندی چپ و شم) قرار گرفتند. از پرسش نامه های مشخصات جمعیت شناختی، سنجش ولع پایه ی مصرف آمفتامین، آزمون تصویری سنجش ولع القایی مصرف شیشه استفاده شد. داده ها با کمک آمار توصیفی، تحلیل کوواریانس و نرم افزار SPSSنسخه ی 20 تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمه ی ناحیه ی پشتی-جانبی قشر پیش پیشانی تاثیر معنی داری در کاهش میزان ولع القایی مصرف کنندگان دارد (002/0=P). در حالی که تحریک این ناحیه به صورت آندی راست/کاتدی چپ در کاهش ولع مصرف تاثیر معنی داری داشت (001/0=P)، تحریک آندی چپ/کاتدی راست با کاهش معنی داری در میزان ولع، همراه نبود (397/0=P). بر خلاف ولع القایی، تحریک ناحیه ی پشتی-جانبی قشر پیش پیشانی چپ و راست در کاهش ولع پایه ی آزمودنی ها موثر بود (000/0=P).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج، به نظر می رسد می توان از تحریک با جریان مستقیم از روی جمجمه ی ناحیه ی پشتی-جانبی قشر پیش پیشانی راست و چپ به عنوان درمان موثر در کاهش ولع مصرف پایه و القایی شیشه در بیماران سوء مصرف کننده ی آن استفاده کرد.
عوامل مؤثر بر اعتیاد و سوءمصرف مواد مخدر در گذر پیشگیری کنشی با تأکید بر رویکرد اجتماع محور
حوزه های تخصصی:
اعتیاد به مواد مخدر یکی از معضلات اساسی جوامع امروزی بوده که عوامل مختلفی به خصوص عوامل بیرونی بر آن مؤثر است. بنابراین دولت ها باید به دنبال ارائه ی راهکارهای پیشگیرانه نسبت به این مسئله باشند تا بتوانند آسیب های ناشی از آن را به حداقل برسانند. مقاله حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که چگونه می توان با معضل سوء مصرف به مواد مخدر مقابله کرد و کدامیک از روش های پیشگیری کنشی یا واکنشی موثرتر است؟ ابتدا سعی شده است که عوامل بیرونی مؤثر بر اعتیاد مورد بررسی قرار گیرد و در بحث پیشگیری، از ابعاد مختلف پیشگیری به این سؤال پاسخ داده شود. همچنین، روش های پیشگیری سه گانه در زمینه اعتیاد (یعنی اولیه، ثانویه و ثالث) و پیشگیری اجتماعی تحت عنوان شیوه های سیاست جنایی پیشگیرانه جامع از مصرف مواد مخدر مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به عدم موفقیت پیشگیری واکنشی (پسین) در مقابله با مواد مخدر یا کاهش معضل اعتیاد، با وصف تصویب و اجرای قوانین سخت گیرانه ی کیفری، پیشگیری کنشی (پیشین) نسبت به پیشگیری واکنشی مناسب ترین شیوه برای مبارزه و کاهش آسیب های ناشی از این معضل است.
سیستم های بازداری- فعال سازی رفتاری و سبک های مقابله ای در افراد مصرف کننده اوپیوم، تحت درمان نگهدارنده متادون و همتایان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه سیستم های بازداری- فعال سازی رفتاری و سبک های مقابله ای در افراد مصرف کننده اوپیوم، تحت درمان نگهدارنده متادون و همتایان سالم انجام شد. روش: پژوهش حاضر ازنظر زمانی گذشته نگر، از منظر هدف بنیادی و به لحاظ شیوه گردآوری داده ها به طرح های علّی-مقایسه ای تعلق دارد. جامعه آماری این پژوهش شامل مردان سوءمصرف کننده اوپیوم بود که در فصل بهار سال 1395 به مراکز ترک اعتیاد شهر ساری مراجعه کرده بودند. نمونه آماری پژوهش شامل 43 نفر از افراد مصرف کننده اوپیوم، 45 نفر دریافت کننده داروی متادون و 40 نفر همتای سالم بودند که از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مقیاس های سیستم های بازداری- فعال سازی رفتاری، و سبک های مقابله ای در هر سه گروه اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین سه گروه در سیستم های بازداری- فعال سازی رفتاری و سبک های مقابله ای تفاوت وجود دارد. همچنین میانگین نمرات مصرف کنندگان اوپیوم و افراد تحت درمان با متادون در سیستم فعال سازی رفتاری و سبک های مقابله هیجان مدار و اجتنابی بیش تر از میانگین گروه بهنجار بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر می تواند راهگشای متخصصان در فهم دقیق علت سوءمصرف مواد، استفاده از روش های مناسب برای پیشگیری از اعتیاد و گسترش روش های درمانی وابستگی به مواد باشد.
مقایسه خطرپذیری و تحریف شناختی در دانش آموزان با و بدون گرایش به اعتیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه خطرپذیری و تحریف شناختی در دانش آموزان با و بدون گرایش به اعتیاد بود. روش: این پژوهش توصیفی، از نوع علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان پسر دبیرستانی در سال تحصیلی 94-93 شهرستان بستان آباد تشکیل دادند. نمونه پژوهش100 دانش آموز دارای گرایش به اعتیاد و 100 دانش آموز بدون گرایش به اعتیاد بود که از میان دانش آموزان شناسایی و انتخاب شده بودند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسش نامه های گرایش به اعتیاد، خطرپذیری نوجوانان و تحریف شناختی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد خطرپذیری و تحریف شناختی در دانش آموزان با گرایش به اعتیاد بیشتر از دانش آموزان بدون گرایش به اعتیاد است. نتیجه گیری: این یافته ها حاکی از آن است که خطرپذیری و تحریف شناختی از متغیرهای مهم در گرایش دانش آموزان به اعتیاد می باشند. بنابراین بر اساس یافته ها در نظر داشتن خطرپذیری و تحریف شناختی برای خدمات پیشگیری، آسیب شناسی و مشاوره ضروری است.
مقایسه عملکرد عصب روان شناختی بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با و بدون بیماری آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه عملکرد عصب روانشناختی بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با و بدون بیماری آلزایمر بود. روش پژوهش از نوع توصیفی بود. جامعه مورد پژوهش شامل بزرگسالان مبتلا به نشانگان داون که در مرکز معلولین و کم توانان ذهنی شهر تهران به صورت تمام وقت نگهداری می شدند و یا نیمه وقت مشغول فعالیت های توان بخشی بودند. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 16 نفر از بزرگسالان مبتلا به نشانگان داون بدون بیماری آلزایمر و تعداد 16 نفر از بزرگسالان مبتلابه نشانگان داون با بیماری آلزایمر از طریق پرسشنامه زوال عقل برای افراد با ناتوانی ذهنی، انتخاب شدند و سپس برای مقایسه ی عملکرد عصب روانشناختی آن ها از آزمون های بندر -گشتالت و چهارمین مقیاس وکسلر کودکان و به منظور بررسی سوالات و تعمیم نتایج به دست آمده از گروه نمونه به جامعه ی پژوهش، از t دو گروه مستقل استفاده شد. نتایج به دست آمده از اجرای آزمون بندر گشتالت نشان داد بین دو گروه بدون بیماری آلزایمر و با آلزایمر در فراوانی خطاها، تفاوت معنی داری ازنظر آماری وجود دارد و فراوانی خطاها در گروه با آلزایمر بیشتر است. نتایج به دست آمده از اجرای مقیاس وکسلر نشان داد بین دو گروه در عامل توانایی عمومی، چیرگی شناختی، مقیاس فهم کلامی، استدلال ادراکی، حافظه ی فعال و سرعت پردازش تفاوت معنی داری وجود نداشت. لازم به ذکر است بین دو گروه در خرده آزمون ها تفاوت معنی دار وجود داشت، افراد در گروه بدون بیماری آلزایمر در مقایسه با گروه با آلزایمر از عملکرد بهتری برخوردار هستند. نتایج پژوهش حاضر همانند تحقیقات گذشته گویای تفاوت در برخی زمینه ها میان این دو گروه است.
اثربخشی آموزش حل مسئله بر اضطراب امتحان و اضطراب اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف این پژوهش، بررسی میزان اثربخشی آموزش حل مسئله بر اضطراب امتحان و اضطراب اجتماعی دانش آموزان پسر دبستانی بود. روش: جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان پسر دبیرستانی شهر نجف آباد در سال تحصیلی 1393-1392 بود که از میان آن ها تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارش شدند. هردو گروه در مراحل پیش آزمون و پس آزمون، به پرسشنامه اضطراب امتحان ابوالقاسمی و همکاران (1375) و پرسشنامه اضطراب اجتماعی جرابک (1996) پاسخ دادند. برای گروه آزمایش، هشت جلسه گروهی آموزش حل مسئله به صورت یک بار در هفته اجرا شد، اما گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تمام متغیرهای وابسته در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل، کاهش معناداری داشت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، آموزش حل مسئله می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر در جهت کاهش اضطراب امتحان و اضطراب اجتماعی در دانش آموزان دبستانی در نظر گرفته شود.
مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی و دارو درمانی بر بهبود علائم خلقی معتادان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی واقعیت درمانی گروهی و دارو درمانی بر بهبود علائم خلقی در بیماران معتاد می باشد. روش: این تحقیق بر روی جامعه بیماران معتاد شهرستان مهاباد انجام گرفت. به شیوه نمونه گیری داوطلبانه تعداد 30 نفر انتخاب شدند که به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. جهت مقایسه دو رویکرد واقعیت درمانی گروهی و دارو درمانی، گروه ها در معرض واقعیت درمانی گروهی و دارودرمانی قرار گرفتند. پرسش نامه DASS-21 در پیش آزمون و پس آزمون اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد علائم خلقی در گروه تحت تاثیر واقعیت درمانی گروهی نسبت به گروه تحت تاثیر دارودرمانی به طور معناداری از بهبود بیشتری بر خوردار بوده است. نتیجه گیری: در نتیجه واقعیت درمانی گروهی می تواند به عنوان یک رویکرد درمانی مناسب در درمان علائم خلقی معتادان مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه تأثیر درمان شناختی- رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و دارودرمانی بر شدت علایم وسواس موکنی: پژوهش مورد منفرد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر درمان شناختی- رفتاری (Cognitive behavior therapy یا CBT)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) و دارودرمانی بر شدت علایم وسواس موکنی انجام شد. مواد و روش ها:شرکت کنندگان مطالعه را ۸ زن و یک مرد بالای ۱۶ سال که مبتلا به اختلال وسواس موکنی بودند، تشکیل داد که به شیوه در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه آزمایشی درمان CBT (3 نفر)، درمان ACT (3 نفر) و دارودرمانی (3 نفر) قرار گرفتند. در تحقیق حاضر از روش پژوهشی مورد منفرد A-B استفاده گردید. پس از سه جلسه خط پایه، مداخله آغاز شد و برای روش CBT و ACT هر کدام ده جلسه انفرادی ۶۰ دقیقه ای هفتگی و برای دارودرمانی نیز ده جلسه هر دو هفته یک بار برگزار شد. یک ماه پس از مداخله، مراجعان در سه جلسه به فاصله یک ماه تحت آزمون پیگیری قرار گرفتند. جهت جمع آوری اطلاعات، از مقیاس Massachusetts (Massachusetts General Hospital Hairpulling Scale یا MGH-HPS) استفاده گردید. یافته ها:یافته های پژوهش بر اساس تحلیل دیداری و شاخص های آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و حاکی از آن بود که روش CBT و پس از آن روش ACT بیشترین تأثیر را بر کاهش شدت علایم اختلال وسواس موکنی داشت و دارودرمانی کمترین تأثیر را در این زمینه نشان داد. نتیجه گیری:با توجه به تأثیر روش های CBT و ACT بر شدت علایم اختلال موکنی، می توان از این دو شیوه برای درمان افراد مبتلا به این اختلال بهره گرفت.
مدل یابی ساختاری سبک های دلبستگی به خدا ،تاب آوری و سلامت روانی در والدین دارای کودکان نارسایی های رشدی و هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مدل یابی ساختاری سبک های دلبستگی به خدا ،تاب آوری و سلامت روانی در والدین دارای کودکان نارسایی-های رشدی و هوشی بود، طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مادران دارای کودکان نارسایی های رشدی و هوشی شهر تبریز در سال تحصیلی 94-1393 در دوره ابتدایی بود. تعداد 200 نفر از این گروه از طریق روش نمونه گیری هدفمند دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند و مقیاس های تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، دلبستگی به خدا روات و کرکپاتریک (2002) و سلامت روانی دراگوتیس و همکاران (1976) برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که در بین دلبستگی به خدا، دلبستگی ایمن منجر به افزایش سلامت روانی، دلبستگی اضطرابی باعث کاهش سلامت روانی و دلبستگی اجتنابی منجر به کاهش سلامت روانی و تاب آوری می شود. افزون بر این، تاب آوری عامل افزایش سلامت روانی شد، ولی تاب آوری در رابطه دلبستگی به خدا و سلامت روانی، نقش واسطه ای ایفا نکرد. باتوجه به اهمیت سازه های معنوی تحولی در ارتقای سلامت روانی و کاربرد آن هم در حوزه های پژوهشی و مداخله های روان شناختی، برای والدین کودکان نارسایی های رشدی و هوشی و دیگر گروه ها پیشنهاد می شود.
نقش تشخیصی انقطاع پاداش تاخیری و هیجان خواهی در افراد مبتلا به مصرف مواد محرک و افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش تشخیصی انقطاع پاداش تأخیری و هیجان خواهی در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک و افیون بود. روش: در قالب یک طرح علی-مقایسه ای از بین مراجعه کنندگان مبتلا به مصرف مواد محرک و افیون به صورت در دسترس 45 بیمار مبتلا به افیون و 45 بیمار مبتلا به محرک انتخاب شدند و پرسشنامه های انقطاع پاداش تأخیری و هیجان خواهی فرم پنج در میان آن ها اجرا شد. یافته ها: نتایج تابع تشخیصی نشان داد هیجان خواهی و انقطاع پاداش تأخیری توانسته اند 66/86 درصد افراد مواد محرک و 44/84 درصد افراد مواد افیونی را درست گروه بندی کنند؛ به عبارت دیگر به صورت کلی 60/85 درصد کل نمونه درست طبقه بندی شده اند. نتیجه گیری: پیشنهاد می شود در برنامه های پیشگیری و درمان مرتبط با این دو اختلال به این متغیرها توجه ویژه شود.
اثربخشی مداخلات روانی آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف: شواهد قابل توجه موجود نشان می دهد که بیماران مبتلا به سرطان از ناراحتی های روانشناختی طولانی مدت و اساسی مرتبط با اشکال متفاوت سرطان و درمان طبی آن رنج می برند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخلات روانی آموزشی بر بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان انجام شد.. روش: در یک پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل، 12 نفر از بیماران 20 تا 40 ساله مبتلا به سرطان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش در معرض مداخلات 12 جلسه ای روانی آموزشی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل در معرض چنین مداخله ای قرار نگرفتند. مقیاس تظاهر بهزیستی روانشناختی در مورد شرکت کنندگان اجرا گردید. داده های پژوهش به کمک نرم افزار آماری SPSS16 و با استفاده از روش تحلیل کوواریانس یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مداخلات روانی آموزشی سبب افزایش بهزیستی روانشناختی بیماران گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل می شوند. نتیجه گیری: مداخلات روانی آموزشی نقش قابل توجهی در بهبود بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان دارد.