فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۷۰۱ تا ۴٬۷۲۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال دهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۴
23 - 36
حوزه های تخصصی:
یکی از آثار مهم حماسی به زبان فارسی، برزونامه شمس الدین محمد کوسج است. شاعر در این منظومه به شرح رویدادهای مربوط به برزو فرزند سهراب و اطرافیان او پرداخته است. اگرچه نگاه غالب در بروزنامه حماسی است، بازتاب ویژگی های عاطفی که با ادبیات غنایی گره خورده است، به روشنی دیده می شود. از این رو، در مقاله حاضر، مهم ترین مؤلفه های غنایی برزونامه با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد کوسج با استفاده از مضامینی؛ همچون: مدح و ستایش، هجو و نکوهش، پیوندهای عاشقانه، توصیف، دنیاستیزی، گلایه و بث الشکوی، نیایش و مناجات، تقاضا و درخواست، بیان احوال شخصی، سوگند خوردن و مفاخره، ضمن خلق اثری حماسی- غنایی، به تشریح دقیق تر درونی های شخصیت های داستان پرداخته و به جریان روایت پویایی ویژه ای بخشیده است. همچنین، به نظر می رسد خشونت ماهوی متون حماسی با بهره گیری از مؤلفه های غنایی به نرمی و ملایمت گراییده و به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرده است.
اثرپذیری محمد غزالی در احیاء علوم الدین از اللّمع فی التصوّف و قوت القلوب در موضوع سماع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان در این پژوهش می کوشند با تمرکز بر موضوع سماع مشخص کنند ابوحامد محمد بن محمد غزالی در تألیف احیاء علوم الدین (492 ق.) چگونه و چقدر از دو کتاب اللُّمَع فی التصوف (از ابونصر سَرّاج طوسی) و قوت القلوب (از ابوطالب مکی) بهره برده است. رویکرد نویسندگان توصیفی تحلیلی است. تحقیق درباره احیاء علوم الدین به شناخت بیشتر فرهنگ تصوف و ادبیات فارسی یاری می کند. در این پژوهش نمونه هایی مطرح و بررسی خواهد شد که غزالی در تألیف احیاء از اللُّمع و قوت القلوب بهره برده است؛ مانند انواع وجد و سماع و دیدگاه پیامبر اسلام، یاران ایشان و بزرگان تصوف؛ عمده این برگرفته ها گفتار صوفیان و حکایت هایی مربوط به آنان است. شیوه استفاده غزالی از مطالب این دو اثر به چند صورت است: نویسنده مطلبی را موبه مو نقل می کند؛ به ضرورت، مطلبی را تفصیل و گسترش می دهد؛ چکیده و برگزیده مطلبی را می آورد؛ مطلبی را با طبقه بندی و دگرگون کردن عرضه می کند. گفتنی است نقل دقیق سلسله راویان در نظر غزالی مهم نیست.
جایگاه و نقش «خواطر» در سیر و سلوک در سنّت اول عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوعات و بحث های مربوط به سلوک عرفانی به دو دسته کلی تقسیم می شود: امور اکتسابی و امور غیرمکتسب. هر سالکی با کوشش به موضوعات اکتسابی دست می یابد؛ اما امور غیرمکتسب بدون اختیار سالکان بر آنان وارد می شود و همه نمی توانند به آن دستیابی داشته باشند؛ بر همین اساس از این امور با عنوان «واردات» یاد می کنند. یکی از مهم ترین واردات عرفانی «خواطر» است که به سبب اهمیت بسیار، همواره در کانون توجه عارفان و مشایخ سنّت اول عرفانی بوده است. با وجود اهمیت بسیار خواطر، در هیچ یک از طرح های سلوکی که عارفان و مشایخِ عرفان و تصوف تدوین و تبیین کرده اند، جایگاه خواطر به درستی مشخص نیست. در بسیاری از متون عرفانی و سخنان مشایخ، عبارات و اشاراتی درباره خواطر آمده است؛ ولی همه این مباحث غیرمنسجم و پراکنده است و نقش و جایگاه خواطر در نظام سلوکی به صراحت تبیین نشده است. این پژوهش با تحلیل مضمون سخنان مشایخ سنّت اول عرفان اسلامی درباب «خاطر»، نقش و جایگاه خواطر را در سیر و سلوک در سنّت اول عرفانی تبیین کرده است. یافته ها نشان می دهد خواطر در همه مراحل سیر و سلوک ممکن است بر سالک وارد شود و او را از طی کردن مسیر بازدارد و یا بر توان و سرعت او بیفزاید. درواقع خواطر پس زمینه همه منزل ها و اعمال سلوکی به شمار می رود و از ابتدا ضروری است سالک با انواع و اقسام و روش های نفی آن آشنا شود تا خواطر در مسیر سلوک مانع حرکت وی نشود و حتی شتاب و توان او را تقویت کند.
«محو در محو و فنا اندر فنا» نقد شبکه مؤلفه های «محو و فنا و نیستی» در غزلیات عطار از دیدگاه زبان شناسی ساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با مطالعه غزلیات عطار، فراوانی کاربرد مفاهیم و واژگان «محو»، «فنا»، «نیستی» و... بررسی شده است. موضوع فنا در غزل عطار دارای دایره واژگانی متعدد و ساخت های زبانی در سطح های واج، واژه، گروه و جمله و فرم است؛ به حدی که اندیشه اصلی و محوری عطار در غزلیات، موضوع فناست؛ این موضوع ذهن و زبان شاعر را سرشار کرده و عناصر زبانی و معنایی بسیاری را در این شبکه جای داده که تاکنون از منظر زبان شناسی بررسی نشده است. در این پژوهش به روش اسنادی کتابخانه ای و براساس دیدگاه های زبان شناسی ساختارگرا، این موضوع برجسته غزل عطار بررسی، دسته بندی و تحلیل شده است. عطار در محور هم نشینی و تداعی واژگانی، نمادها و تلمیحات و تعبیر های بسیاری را به موضوع پربسامد محو و فنای سالک و عاشق اختصاص داده است؛ شناخت این موارد از منظر زبان شناسی ساختارگرا دیدگاهی تازه به مخاطب خواهد داد. بنابر نتایج این پژوهش افزون بر تقابل ها و تضادها، تداعی معنایی و واژگانی، هم معنایی، باهم آیی اسمی (اسم+ اسم/ اسم + صفت) و... نیز عمیقاً نحو زبان غزل عطار را در بر گرفته است. این شاعر از تداعی آوایی و آوای «ف» نیز غافل نبوده است و از آن برای القای فنا بهره برده است. همچنین بسیار به اسطوره های فنا و مرگ مشتاقیِ دینی و عرفانی مانند حضرت یحیی (ع)، امام حسین (ع)،ادریس و حسین منصور در زمینه همین شبکه مفهومی اشاره کرده است. اندیشه فنا چنان در فکر عطار نفوذ داشته که زبان غزلش سرشار از عناصر متعدد زبانی در این باره است و فرم و ساختار شبکه ای غزل، در بیشتر غزلیات، مرهون نظام مندی همین تمهیدات ساختارساز است.
بررسی دیدگاه ابن برّجان درباره «حَقِّ مُبِین»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از واژه های قرآنی که در عرفان اسلامی کاربرد اصطلاحی دارد، واژه «حق» است که به صورت «الحَقُّ المُبِین» نیز در قرآن آمده است. ابن برّجان (د. 536 ق.) عارف اندلسی، عبارت «حَقِّ مُبِین» را در آثار خود به عنوان یک اصطلاح به کار برده است. هدف این پژوهش، بررسی اصطلاح حَقّ مُبِین از دیدگاه ابن برّجان به روش اسنادی و توصیفی تحلیلی است. یافته ها نشان می دهد از دیدگاه ابن برّجان، حَقِّ مُبِین تجلّی و ظهور خداوند در آخرت است که می توان آن را مشاهده کرد. موجودات آخرت نیز تجلّی و ظهور حَقِّ مُبِین هستند. این تجلّی، دائمی و همواره درحال تجدید است. حَقِّ مُبِین وسعت وجودی دارد؛ زیرا مرتبه وجودیِ آخرت والاتر و وسیع تر است. ابن برّجان معتقد است بین حَقِّ مُبِین و حَقِّ مَخلُوقٌ بِه رابطه وجودی برقرار است. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه تجلّی حَقِّ مُبِین در دنیاست و حَقِّ مُبِین آشکارکننده و مبیّن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است. همچنین حَقِّ مُبِین باطن حَقِّ مَخلُوقٌ بِه است که در آخرت با توسعه وجودیِ حَقِّ مَخلُوقٌ بِه آشکار می شود؛ بنابراین از دیدگاه ابن برّجان حَقِّ مُبِین، هم مبدأ خلقت است و هم غایت خلقت. از نظر او حق در عالم های مختلف اسم های متفاوتی دارد. حَقِّ مَخلُوقٌ بِه در دنیاست و حَقِّ مُبِین و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر یک واقعیت در آخرت دلالت دارد؛ با این تفاوت که حَقِّ مُبِین بر وضوح و مشاهده پذیربودن آن و حَقِّ الَّذِی إلَیهِ المَصِیر بر آن به عنوان غایت مخلوقات تأکید دارد. همچنین قراین و شواهد لازم برای صحبت از دیگر عارفان و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ابن برّجان در موضوع حَقِّ مُبِین یافت نشد.
رهیافت های تحلیلی- انتقادی مولوی در علم و عالم شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
183 - 210
حوزه های تخصصی:
موضوع علم و علم آموزی یکی از مباحث مهم و محوری جلال الدین محمد بلخی، عارف و اندیشمند بزرگ قرن هفتم است که در آثار خود با شناختی دقیق به معرفی و نقد علم و عالمان، و بیان آفات، غایات و آسیب شناسی آن پرداخته است. مولوی دانش های بشری و صاحبان علوم را به دو دسته حقیقی و دینی، و تقلیدی و دنیایی تقسیم می کند؛ اما ضروری ترین بحث با جنبه پیشینی و مقدماتی از نظر او آفت شناسی، غایت شناسی، انگیزه شناسی و وظیفه شناسی درباره انواع علوم و معارفی است که آدمی در این دنیا فرا می گیرد و یا به طالب علمان و متعلمان آن می آموزاند. در این پژوهش با روش تحلیل محتوا و با رویکردی منطقی-روش شناختی و هرمنوتیکی، رهیافت های نظری و انتقادی مولوی در علم و عالم شناسی در چهار عنوانِ نقدی و آسیب شناسانه، کارکردی و غایت شناسانه، روانی و انگیزه شناسانه، و اخلاقی و وظیفه شناسانه دسته بندی شده است. نخستین دستاورد پژوهش آشکار شدن این موضوع است که مباحث مولوی در حوزه علم و عالم شناسی شاید بیشتر و پیش تر از دیگر مباحث او ضرورت و قابلیت بررسی علمی و معرفتی دارد، دوم آنکه فواید و کارکردهای بالقوه یا بالفعل منطقی، انتقادی و اخلاقی این نوع علم شناسی معلوم می شود، و سومین کارکرد مهم و اخلاقی- معرفتی این رویکرد می تواند آن باشد که اهل علم را با توجه دادن به آسیب ها و انگیزه ها و وظایف، از آفات و عوارض ناشی از علم آموزی صرف برحذر دارد.
تحلیل سرودهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس براساس قاعده کاهی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۳۰)
117 - 133
حوزه های تخصصی:
آشنایی زدایی که با هنجارگریزی انجام می شود، یکی از مهم ترین مؤلفه های مکتب فرمالیسم است. در این مکتب به جای هرگونه توجه به علل زیبایی متن در بیرون از آن، بر خود متن تأکید می شود. توهّم اجتماعی این است که مصادیق هنجارگریزی در متون شنیداری بسیار اندک است؛ ازاین رو هدف این مقاله نشان دادن انواع هنجارگریزی آوایی، واژگانی، زمانی، سبکی، گویشی، معنایی، نحوی و نوشتاری در 50 سرود انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، برمبنای فرمالیسم و الگوی هنجارگریزی لیچ است. دستاورد پژوهش این است که از میان هشت نوع هنجارگریزی در سرودهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، هنجارگریزی معنایی به منظور آفرینش اثر شعری و پس از آن هنجارگریزی زمانی یا باستان گرایی از بیشترین بسامد نسبت به سایر مؤلفه ها برخوردار است. مهم ترین نتیجه درباره عوامل فرم ساز سرودها این است که این مؤلفه ها موجب تعقید در زبان سرود نشده اند و باتوجه به مخاطبانِ سرود که از همه طبقات و قشرهای جامعه اند، برای ایجاد شور و آگاهی بخشی، رویکردی ابلاغی و کارکردگرا دارند.
نقد و تحلیل استشهادات ابن میثم بحرانی به اشعار و امثال عربی در شرح نهج البلاغه
حوزه های تخصصی:
شرح ابن میثم بحرانی یکی از شروح برجسته نهج البلاغه است که بیش تر به جنبه های کلامی و فلسفی آن توجه شده و جنبه های ادبی آن مغفول مانده است. یکی از ویژگی های این شرح که نشان از جایگاه ادبی آن دارد؛ اهتمام شارح به استفاده از اشعار و امثال عربی در شرح است. نویسندگان مقاله حاضر با نظر به اهمیت ادبی این شرح، و با شیوه تطبیقی و تحلیلی، کاربردهای گوناگون اشعار و امثال را در این شرح بررسی و دریافته اند که ابن میثم در موارد گوناگون از جمله شرح واژگان، تبیین معنای عبارات و توضیح قاعده های صرفی و نحوی، به اشعار و امثال استناد کرده است. او علاوه بر شرح اشعار و امثال موجود در کلام امام (ع)، گاهی اشعار را تکمیل نموده و گاهی نیز به مطلع قصیده و شاعر آن اشاره کرده است. ابن میثم به شاعران دوره ای خاص بسنده نکرده و به اشعار تمام شاعران از جاهلی گرفته تا محدث و مولد، هم چنین به شعر شاعران فرق گوناگون؛ از قبیل شیعه، خوارج، و موارد دیگر استناد کرده است. اما نقدهایی نیز بر وی وارد می باشد؛ از جمله این که که گاهی نام شاعر را ذکر نکرده و گاهی ابیات را به صورت کامل نیاورده است. هم چنین در برخی موارد، اشعار موجود در شرح ابن میثم، با اصل اشعار اختلافاتی دارد که مقاله حاضر با مراجعه به دواوین و منابع دیگر آن ها را بررسی و اصلاح کرده است.
کاربست واقع گرایانه و غیر کنایی رنگ های سیاه و سفید در قرآن کریم و اشعار حافظ
منبع:
مطالعات ادبی متون اسلامی سال پنجم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۲۰)
119 - 136
حوزه های تخصصی:
رنگ ها اگرچه تنها بازتاب طول موج خاصی هستند، اما در تمدن های بشری، محملی برای بیان احساسات، توصیفات، تخیلات، رمزها و نمادها و دیگر شئونات انسانی شدند. اهمیت این موضوع چنان است که رنگ ها، هم در زبان مخلوقات و هم در کتاب های آسمانی در زبان خالق، با اشکال و مفاهیم مختلف مورد استفاده قرار گرفته اند. شعر حافظ نیز مملو از کارکردهای بیانی مختلف از رنگ است. دو رنگ سیاه و سفید که دلالت هایی بر ظلمت و نور، شب و روز، تاریکی و روشنایی دارند، به دلیل ظرفیت های قابل توجهی که در تصویرسازی دارند، هم به صورت کنایی و هم به شکلی غیر کنایی، در این دو متن شریف به کار رفته اند. این مقاله با روش توصیفی – تحلیلی و تطبیقی، به این نتیجه می رسد که هم قرآن و هم اشعار حافظ، دو رنگ سیاه و سفید را هم از جنبه های کنایی و هم به صورت غیر کنایی با بیانی طبیعت پرداز و واقع گرا مورد استفاده قرار داده اند که این کاربست رویکرد اصلی این جستار به شمار می رود. در بعضی موارد، کارکرد غیر کنایی آن ها مانند توصیف رنگ دست در معجزه موسی (ص) هم چنین رنگ پدیده های طبیعی کاملاً بر هم منطبق است. از دیگر کارکردهای غیر کنایی این دو رنگ در قرآن، می توان به رنگ راه هایی که در کوه ها وجود دارند، رنگ نور صبحگاهی، عیب و بیماری و خشک شدن گیاه و در اشعار حافظ هم به توصیف چهره پیامبر اکرم (ص) و نیز رنگ مار افعی اشاره نمود.
بررسی داستان «گنبد صندلی» نظامی گنجوی بر اساس نظریه ساختارگرای گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
75 - 93
حوزه های تخصصی:
در قرن 20 ساختارگرایان به پیروی از پراپ، درصدد ارائه الگوی کلّی در ساخت انواع روایت برآمدند. در همین زمینه، آ.ژ.گریماس، مشهورترین نظریّه پرداز روایت، از دامنه محدود مطالعات پراپ فراتر رفت و با ارائه الگوی کُنشی و زنجیره های روایتی خود، تلاش کرد تا به دستور کلّی زبان روایت دست یابد و هر روایت را با ساختار روایی خاص تجزیه و تحلیل کند. او الگوی کنشی خود را به گونه ای طرّاحی کرد که با تمام روایت ها قابل تطبیق باشد. بر همین اساس، در این پژوهش سعی بر آن است تا ساختار روایتی داستان «گنبد صندلی»، به عنوان نمونه ای از منظومه های غنایی عاشقانه، بر مبنای نظریّه گریماس مطالعه گردد. این داستان، ششمین داستان از هفت پیکر است و راوی آن، بانوی چین در اقلیم ششم است و ساختار طرح اصلی روایت با تغییر وضعیّت ها بر اساس تقابل های دوگانه و زنجیره های روایی و همچنین الگوی کُنشی روایت تحلیل و بررسی می شود. پس از تجزیه و تحلیل متن بر مبنای الگوی گریماس، روشن شد که هیچ بخش از حکایت در پیشبرد جریان روایت بی تأثیر نیست و در آن داستان با وضعیت متعادل آغازین (آغاز سفر)، با درخواست آب خیر از شر، به وضعیتی نامتعادل (کور شدن خیر) مبدّل می شود تا اینکه این وضعیت با تأثیر نیروی یاری دهنده دختر کُرد و چوپان، سیر صعودی خود را به سوی تعادل پایانی (ازدواج با دختر کُرد، ازدواج با دختر شاه و وزیر و نشستن خیر بر مسند پادشاهی) به پایان می رسد.
بررسی بازتاب اندیشه سفر (مهاجرت) بر شخصیّت پردازی غزلِ عاشقانه سعدی شیرازی و طالب آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
173 - 198
حوزه های تخصصی:
تخیلِ هنری شاعر مهم ترین عامل شکل دهنده به شعر اوست، اما مکان و زمان بر گفتمان وی تأثیر چشمگیری دارد. در پیوند با این موضوع، شعر غنایی فارسی به ویژه غزل، حاصل حساسیت و عاطفه شاعر در روزگاری پُر تلاطم است. چنین روزگاری دو واکنش را از سوی شاعر در برداشته؛ فروخزیدن به جهان درون یا برون رفت از مکان واقعی و جستجوی زمان مکانی عاری از آشوب. در این میان دو شاعر از دو دوره و سبک ادبی فارسی یعنی «سبک عراقی» و «هندی» که به سبب تحولات عمیق فرهنگی دینی، سیاسی و اجتماعی، بخش قابل توجهی از عمر خود را در سفر و مهاجرت سپری نمودند، موجد نگرش های متفاوتی به جایگاه و ویژگی های معشوق در غزل گردیدند که پیش از آن بی سابقه بوده است. در این پژوهش کوشش شده به روش توصیفی تحلیلی، غزل های عاشقانه سعدی و یکی از پیروان او (طالب آملی) بررسی شود تا تحولات ایجاد شده بوسیله این دو شاعر متأثر از سفر و یا مهاجرت بر اجزای غزل نقد گردد. حاصل کار نشان می دهد ریشه های اصلی تفکر دو شاعر، متأثر از زمینه و زمانه مهاجرت یا سفر به غرب و شرق (عراق و شبه قاره)، خودآگاه منجر به تغییر زاویه دید شاعر در پرداخت مضمون عشق، منش وکنش معشوق و عاشق و توصیف ظاهر ایشان شده و مفاهیم و گفتمان جدیدی را در حوزه شعر غنایی فارسی رقم زده است.
اقلیم گرایی در داستانهای ابراهیم یونسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۹
9-33
حوزه های تخصصی:
پیش از این، پژوهشگران ویژگیهای اقلیمی و روستایی را در مناطق شمال، جنوب، آذربایجان، خراسان و کرمانشاه تحلیل کرده اند؛ امّا به دلیل محدوده تاریخی پژوهش خود به داستانهای ابراهیم یونسی نپرداخته اند. در این پژوهش، نگارندگان با روش توصیفی- تحلیلی می کوشند پس از تعریف و تبیین ویژگیهای داستان اقلیمی، عناصر اقلیمی و ویژگیهای مرتبط با رنگ و بوی محلّی را در داستانهای شاخص این نویسنده کُرد بررسی کنند. ویژگیهای اقلیمی در داستانهای یونسی بیشتر به شکل بازتاب واژگان و اصطلاحات کُردی، آوردن جملات به زبان محلّی، ترانه ها و زبانزدهای عامیانه، نام جاهای بومی، اشاره به رویدادهای تاریخی و باورها و آداب و رسوم منطقه کُردستان نمود یافته است و در نتیجه باید یونسی را جزو اقلیمی نویسان حوزه غرب و کردستان به شمار آورد.
تحلیلی بر شیوه های بیان اخلاقی در رمان «ملت عشق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هفدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۹
63-93
حوزه های تخصصی:
نگارندگان در این پژوهش بر آنند تا به شیوه تحلیلی و توصیفی، درونمایه اخلاقی رمان ملت عشق را براساس نحوه بیان نویسنده تفسیر کنند. شافاک در این رمان با وامگیری از اندیشه های شمس و مولانا و با بازخوانی خلاقانه و نوآورانه عشق در دو روایت موازی و با تمرکز بر چهل قانون شمس، ضرورت روی آوردن به اخلاق و معنویت را در زندگی گذشته و امروز یادآور شده است؛ اگرچه رمان در دو زمان و مکان متفاوت روایت شده است که تفاوت چشمگیری دارند از آنجا که هر دو دارای یک بنمایه اند؛ به شکلی بی شباهت به یکدیگر نیستند. یکی از علل توفیق روزافزون شافاک به نحوه تلفیق سنت و مدرنیته و پیوند نامرئی این دو داستان برمی گردد؛ اما دلیل اصلی اقبال خوانندگان به این رمان را می توان معطوف به روایت دوم و نحوه آشنایی و ارتباط شمس و مولوی دانست. مغناطیس رابطه رازناک شمس و مولوی که روایت اول را در خود مستحیل ساخته موجب استحاله معنوی خوانندگان این رمان شده است. یافته های پژوهش، حاکی از آن است که نویسنده، مسائل معنوی را در این رمان به دو شیوه مستقیم و غیرمستقیم در کانون توجه خویش قرار داده و مجدانه در القای ارزش های اخلاقی کوشیده است: در روش مستقیم، نویسنده با تمسک به گزاره های خبری، بهره گیری از مجاوبه ها و استدلال آوری و جمله های قصار و در روش غیرمستقیم از طریق توصیف، بهره گیری از نماد و تشبیه، عملکرد شخصیت داستانی و هم چنین شگردهای آیرونیک، تنگناهای اخلاقی را تبیین کرده و با تصویرسازی و جزئی نگری، زمینه پرورش درک اخلاقی را در مخاطبان فراهم ساخته است. در نهایت، خوانندگان این رمان نیز به مدد شبیه سازی، همدلی و تخیل توانسته اند به تقویت حواس اخلاقی خویش نائل آیند.
بررسی کارکردهای بلاغیِ ساخت های قیدی- وصفی در اشعار اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساخت قیدی- وصفی یعنی اینکه صفتی (هر نوع صفت) در جایگاه قید قرار بگیرد. در این پژوهش تلاش شده این مؤلفه زبانی در اشعار اخوان ثالث مورد واکاوی قرار بگیرد. مسأله اساسی این تحقیق نقطه عزیمت ذهن از زبانشناسی به تحلیل متون ادبی است که البته بحث جدیدی نیست، لیکن در این تحقیق بر عنصری از زبان یعنی ساخت قیدی- وصفی تأکید شده که نه کتب دستور زبان و نه آثاری که در حوزه شناخت و تحلیل متون ادبی براساس کارکردهایی که یک مقوله زبان می تواند داشته باشد، بدان نپرداخته اند؛ این درحالی است که دانش بلاغی نیز برای پرداختن به آن فاقد توان نظری لازم بوده است. جمع آوری اطلاعات در این تحقیق بر اساس روش کتابخانه ای بوده و داده ها بر این اساس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در پایان این نتیجه به دست آمده که اخوان ثالث از ساخت قیدی- وصفی به منظور تصویرسازی شعری و توصیف صحنه ها، ابهام ادبی و ایجاز بهره برده است.
تبیین استعاره های انتقادی بخش اساطیری شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره انتقادی اهداف و ایدئولوژی های سازنده معنای زبان را شناسایی می کند که راهبردی مهم، در جهت نظریه بلاغت برای مشروعیت زبانی در تحلیل های گفتمانی است. داستان های بخش اساطیری شاهنامه، از کیومرث تا کیخسرو که در طرح طبقه بندی زمینه ایدئولوژیک گفتمان قرار دارد، در این نوع تحلیل ها گنجانده می شود تا بتوان زیرساخت معناهای زبانی را از آن ها استخراج کرد. هدف پژوهش حاضر، تبیین این مسأله است که فردوسی چگونه از زبان جهت تولید زیرساخت ها و بازتولید روابط قدرت سازنده گفتمان بهره برده است و با استفاده از چه راهبرد زبانی این مسأله را گفتمان سازی می کند؟ برای دستیابی به این هدف، در این پژوهش که به روش تحلیلی- توصیفی و بر پایه منابع کتابخانه ای است، از چارچوب نظری تحلیل انتقادی گفتمان مبتنی بر رویکرد نورمن فرکلاف استفاده می شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد فردوسی با استفاده از شخصیّت پردازی که استعاره های او را شکل می دهد، توانسته زیرساخت ها و روابط قدرت سازنده گفتمان را در دو فرایند نهادی و اجتماعی، گفتمان سازی کند. استعاره هایی که فردوسی به کار برده، در طرحی طبقه بندی انسجام یافته که موضع فکری و دیدگاه طبقاتی او را در دفاع از ساختارهای جامعه و ارزش های نهفته در زیربنای آن نمایان می کند. آنچه به فهم استعاره های متن کمک می کند، پیش فرض های مهمی در خصوص ویژگی های صوری است که استعاره ها را به ارزش های اجتماعی و روابط قدرت پنهان متن پیوند می دهد. شناسایی استعاره های انتقادی که عبارتند از: فرّه، گاو، فریدون و کیخسرو، ضحاک و افراسیاب به کشف معانی فراتر از سطح زبانی و افزایش آگاهی انتقادی نسبت به نقش زبان در حفظ و تغییر روابط اجتماعی گفتمان کمک می کند.
تحلیل زبان تصویر در غزل رمانتیک حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیّت زبان و زیبایی از دیرزمان در ادبیّات مطرح بوده و این امر در مکتب های ادبی نیز نمود پیدا کرده است. برخلاف نظر علمای بلاغت سنّتی که معتقد بودند تصویرپردازی تنها از طریق صورخیال صورت می پذیرد، تصاویر خیال انگیز بسیاری وجود دارند که عاری از هرگونه صورت خیالی هستند و در انتقال احساس و عاطفه شاعر بسیار خوب عمل می کنند. آفرینش تصویر بدون صورخیال، خود از شیوه های خیال انگیزی و تصویر آفرینی است. مسأله اساسی این مقاله بررسی ویژگی های مکتب ادبی رمانتیسم در شعر منزوی و تحلیل و تبیین تصاویر مبتنی بر خیال و واقعیّت در مؤلفه های مکتبی اثر است. رمانتیسم نهضتی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که در قرن نوزدهم و با در هم شکستن قید و بندهای کلاسیک در اروپا شکل گرفت و شرایط اجتماعی ظهور آن در اواخر عصر مشروطه در ایران فراهم آمد. حسین منزوی از شاعران نوآور و توانای معاصر است که اصول مکتب رمانتیسم و احساسات فردی در بسیاری از اشعار وی به خوبی نمایان است. در مقاله حاضر به شیوه توصیفی– تحلیلی، در دو محورِ تصاویر حقیقی و تصاویر خیالی به تحلیل مؤلفه های شاخص مکتب رمانتیسم از جمله: انعکاس فردیّت شاعر در تصویر، اندوه و تأثیر آن بر تصاویر شعری شاعر، سایه واری تصویر و... در غزل های منزوی پرداخته ایم. یافته های پژوهش نشان می دهد بسیاری از سروده های منزوی حاصل احساس رمانتیک گونه وی است. «انعکاس فردیّت شاعر در تصویر» مؤلفه مکتبی غالب غزل های منزوی است و دیگر اصول این مکتب در ارتباط با این مؤلفه با بسامدی متفاوت شکل گرفته اند. در حوزه زبان، تصاویر حقیقی با بسامدی بسیار کم تر از تصاویر مجازی نمود دارند. تکنیک های بیانی دستوری از جمله صفت، جملات صله، فعل و قید غالباً در بافت کلام تصاویری مجازی و خیالی ایجاد کرده اند.
بررسی مجاز مفهومی در زبان کُردی با توجه به اشعار شیرکو بی کس: رویکردی شناختی
منبع:
قند پارسی سال سوم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹
133-151
حوزه های تخصصی:
بررسی مجاز مفهومی در زبان کُردی با توجه به اشعار شیرکو بی کس: رویکردی شناختی در این جستار نگارنده قصد دارد بر اساس رویکرد شناختی انواع مجازهای مفهومی را در زبان کُردی بررسی نماید. داده های پژوهشِ حاضر، اشعار موجود در کتاب اینک دختری سرزمین من است (2011)، سروده شیرکو بی کس شاعر معاصر کُرد می باشند. پرسش های اصلی پژوهش عبارتند از؛ استفاده از کدام نوع از مجازهای مفهومی در زبان کُردی بیشتر رایج می باشد و آیا مجازهای مورد استفاده در زبان کُردی منطبق بر نظریه مجازهای مفهومی در دیدگاه شناختی هستند. پژوهش حاضر با تکیه بر نظریات لیکاف و جانسون (1980) و کووچش (2010)، به روش کیفی صورت گرفته است و گردآوری داده ها به شیوه کتابخانه ای می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که استفاده از انواع مختلف مجازهای مفهومی در کلام و فرهنگ مردمان کُرد در کنار سایر ساز وکارهای شناختی پدیده ای بارز می باشد، که در این میان مجازهای «جزء به جای کل» و «ظرف به جای مظروف»، دارای بیشترین بسامد تکرار هستند. از دیگر دستاوردهای پژوهش می-توان به این مطلب اشاره کرد که مجازهای به کار رفته در این اشعار و به تبع آن مجازهای روزمره مورد استفاده در زبان کُردی کاملاً منطبق بر نظریه مجازهای مفهومی لیکاف، جانسون و کووچش هستند.
مطالعه تطبیقی آراء ناصرخسرو و برادران شلگل در زمینه «نگاه شاعرانه به جهان» بر مبنای فلسفه فلوطین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در برخی مکاتب فکری نظرگاه های شاعرانه برای تفسیر جهان و پدیده های آن با دیدگاه های فلسفی آمیخته شده اند و پدیداری آثاری با محتوای ادبی-فلسفی حاصل چنین نگرشی بوده است. در این پژوهش، آراء ناصرخسرو (394-481 ه.ق) (از پیروان مذهب اسماعیلی) و برادران شلگل: فردریش (1772-1829 م) و آگوست ویلهلم (1767-1845م) (از بنیان گذاران رمانتیسم آلمانی) در زمینه نگاه شاعرانه به جهان را مورد مطالعه تطبیقی قرار داده ایم. هدف از این مطالعه، نشان دادن شباهت ها و تفاوت های میان اندیشه های متفکران مذکور به عنوان نمایندگانی از دو فرهنگ غنیِ کشورهای ایران و آلمان در زمینه نگاه شاعرانه به جهان بوده است. با توجه به این که ایران و آلمان شاعران بزرگی را به جامعه بشری تقدیم کرده اند، انجام مطالعاتی در زمینه قیاس دیدگاه های شاعران و ادبای دو کشور (با توجه به ریشه های تفکراتشان) برای روشن تر شدن ابعاد مختلف کارهای آنان ضروری می نماید. مطالعه تطبیقی مفهوم «نگاه شاعرانه به جهان» در آثار متفکران مورد بحث نشان می دهد که اینان چگونه سعی داشتند با استفاده از آمیختگیِ دیدگاه های فلسفی و شاعرانه به تفسیر جهان و نیز ترسیم دنیای آرمانی-ذهنی خود بپردازند. توصیف زیبایی های جهان و تلاش برای نشان دادن سرچشمه آن ها در جهان برین، مهم ترین شباهت بین آن ها و تفاوت در نگاه دینی و فلسفی، مهم ترین تفاوتشان به شمار می رود. مطالعه آراء آنان با نگاهی به دیدگاه های فلوطین اسکندرانی (فیلسوف نوافلاطونی) صورت گرفته؛ زیرا مفاهیم اصلی تفکر این فیلسوف به وضوح در اندیشه های ناصرخسرو و برادران شلگل دیده می شود. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی-مقایسه ای از طریق مطالعه کتابخانه های، یادداشت برداری، تنظیم، مقایسه و تحلیل یادداشت ها انجام شده است.
مقایسه طنز کلامی در دو اثر کله پوک ها و رمان دایی جان ناپلئون
حوزه های تخصصی:
طنز کلامی شاخه ای از تحلیل گفتمان و تحلیل گفتمان شاخه ای از دانش زبان شناسی است که هدف آن بررسی محتوای کلام در بافت است و برای آنکه چگونگی تکوین معنا و کار را توضیح دهد، ویژگی های زبانی، اجتماعی و فرهنگی را بررسی می کند. زبان شناسی تحلیل گفتمان، می تواند کاربردی مناسب در تحلیل متون نمایشی فراهم سازد و تبیین جامعی از تمام ابعاد ساختار زبان متن نمایشی و ابزارهایی را که در پدید آوردن طنز کلامی مؤثرند، ایجاد کند. به این جهت، علاوه بر امکان تحلیل زبان شناختی طنزهای کلامی، الگوهایی را نیز می توان برای ایجاد طنز معرفی کرد. از آنجایی که شناخت و مطالعه گفتمانِ آثار ادبی جهان و تطبیق و مقایسه آنها ما را در شناخت پدیده های انسانی کمک می کند، بنابراین ضرورت دارد که به دو اثر کمدی معروف ایران و آمریکا از این منظر توجّه شود. به همین جهت، نگارنده بر آن شد تا در این جستار، کمدی های دایی جان ناپلئون از ایرج پزشک زاد و کله پوک ها از نیل سایمون را براساس رویکرد تحلیل گفتمان با یکدیگر مقایسه کند. در این مقاله پس از تعریف طنز کلامی، عناصری همچون «تناقض»، «اغراق»، «مجاط»، «بازی با کلمات»، «تکرار» و «کنایه نمایشی» به عنوان عوامل ایجاد «طنز کلامی» بر روی داستان «دایی جان ناپلئون» و «کله پوک ها» همراه با ارائه نمونه هایی بررسی و تحلیل می شوند. براساس یافته های این پژوهش، در دایی جان ناپلئون، همه نوع طنز ناشی از آرایه های کلامی به چشم می خورد، ولی در کله پوک ها، نویسنده در انتخاب الفاظ چندان دقتی ندارد و بیشتر سعی در ارائه مضمون دارد. در حوزه معناشناسی زبان نیز طنز ناشی از تناقض در هر دو اثر زیاد است.
بررسی زمان روایی ژرار ژنت در رمان «ثُقُوبٌ فِی السُّوقِ الأَسوَدِ» اثر احسان عبد القدوس
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
207 - 226
حوزه های تخصصی:
عنصر زمان عامل سازنده روایت و یکی از اجزای جدایی ناپذیر آن است. احسان عبدالقدوس (1919 – 1990م)، داستان پرداز رمانتیسم در ادبیات نوین عربی، در رمان «ثُقُوبٌ فِی السُّوقِ الأَسوَدِ» تصویری از جامعه آفریقایی را در سال 1960م. ارائه داده است. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی و با در نظر گرفتن نظریه زمان روایی ژرار ژنت، در سه مرحله نظم، تداوم و بسامد، به بررسی رمان «ثُقُوبٌ فِی السُّوقِ الأَسوَدِ» پرداخته است. از نتایج پژوهش به دست آمد که 98/19 درصد از رمان با زمان پرشی نقل شده است. روایت در سیر طبیعی خود، در 41 نقطه با گذشته نگری که 85/15 از رمان را دربر دارد و در 44 نقطه با ارجاع به زمان آینده که شامل 13/4 درصد از متن است، نقل شده است. تداوم در این رمان که 259 صفحه و شامل زمان تقویمی 665 روز است، 567/2 روز برای هر صفحه ارزیابی شده است. میانگین شتاب این رمان 02/10 روز برای هر صفحه است که نشانگر ضرباهنگ منفی کل متن است. کارکرد انواع بسامد در این رمان رایج بوده و بسامد مکرر با نقل مکرر 22 رخداد، باعث کند شدن زمان رمان شده است.