فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۵۴۱ تا ۴٬۵۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم آذر و دی ۱۳۹۹ شماره ۳۵
133-158
حوزه های تخصصی:
دزدیده شدن دختری به دست دیو، زندانی شدن او در مکانی مانند باغ یا قصر و تقاضای آمیزش جنسی دیو از دختر، از مضامین اصلی افسانه های شفاهی تیپ 467 (مطابق فهرست جهانی آرنه- تامسون) نظیر افسانه تنبلو است که به اشکال مختلف در مناطق متفاوت ایران روایت شده است. خون دختر پس از چکیدن در آب به گل تبدیل می شود؛ اعتقاد به این مضمون (روییدن گیاه از خون یا اندام انسان) از دیرباز در بین اقوام مختلف رواج داشته و بن مایه اساطیری آن را می توان در داستان کیومرث در بندهش و روییدن گیاه ریباس از نطفه او یافت. دیو که در این دسته از افسانه ها همواره از دختر تقاضای آمیزش جنسی دارد، نماد انسانی است که به واسطه خصوصیات اخلاقی ناپسند از جامعه طرد شده و اکنون می خواهد با درآمیختن با همنوع خویش دوباره به جامعه بازگردد. اما دختر از پذیرش درخواست دیو سر باز می زند و با رسیدن قهرمان شیشه عمر دیو پیدا شده و قهرمان دیو را از میان بر می دارد. در این پژوهش سعی شده است با نگاهی همه جانبه به این مضامین و تحلیل آنها از دیدگاه های مختلف، چرایی رفتار دیو مشخص شود. شیوه تحقیق در این مقاله تحلیلی-توصیفی است.
جستاری در ارتباط بینامتنی قصیده ایوان مدائن خاقانی و سینیه بحتری
منبع:
قند پارسی سال سوم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۷
21-40
حوزه های تخصصی:
یولیا کریستوا اصطلاح بینامتنیت را نخستین بار در سال 1966 مطرح کرد، امّا از نظر او و رولان بارت که بنیان گذاران اصلی این نظریه بودند، بینامتنیت به عنوان دیدگاهی روشمند برای بررسی و ردیابی تأثیر یک متن در متن دیگر نبود . بنابراین مطالعات آنها هیچ گاه به روشی برای مقایه و تحلیل ارتباط متون نینجامید. نسل دوم نظریه پردازان بینامتنیت مانند لوران ژنی، ژنت و ریفاتر تلاش کردند تا بینامتنیت را کاربردی تر کنند. آنها به دنبال جستجو و کشف تأثیر متون بر یکدیگر بودند. از این منظر، بینامتنیّت اخیر را می توان وجه متکامل ادبیات تطبیقی دانست که در تلاش بررسی تأثیر متون بر یکدیگر است؛ بدون توجّه به اینکه این متون به یک یا چند فرهنگ متعلّق باشند. در واقع، ادبیات تطبیقی نیز به دنیال دریافتن تأثیر و تأثر متون در ارتباط با یکدیگر است. در این مجال با بررسی سخن این دو شاعر پیرامون ایوان کسری در دو سطح فنون ادبی و مضمون ابیات و ترسیم نمودار آرایه های به کار رفته، سطح پرداختن به وصف در دو قصیده سنجیده شده است. بنابراین ضمن مقایسه و تطبیق این دو متن، این نتیجه حاصل شد که بر خلاف نظر پژوهشگران، قصیده ایوان مدائن خاقانی فاقد ارتباط بینامتنی با سینیه بحتری است.
نقد ساختاری مقالات حوزه ادبیات تطبیقی براساس اصول مقاله نویسی مطالعه موردی: دَه مقاله تطبیقی فارسی مجله ادب عربی دانشگاه تهران
حوزه های تخصصی:
با توجه به شتاب روزافزون تولید علم و انتشارات مقالات، گاهی شاهد شتاب زدگی و عدم رعایت اصول مقاله نویسی در این مقالات می باشیم. بدون شک مقالات چاپ شده در نشریات و مجلات علمی، خالی از عیب و اشکال نخواهد بود و نقد آنها، که به «نقدِ نقد» موسوم شده، زمینه یادگیری سایر نویسندگان را فراهم آورده و نیز سبب برطرف شدن ایراد و اشکال مقالات بعدی خواهد گشت. مجله ادب عربی که توسط دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران مدیریت می شود، یکی از مجلات معتبر علمی - پژوهشی به شمار می رود. نویسندگان پژوهش حاضر به منظور بررسی انتقادی این مجله، 10 مقاله تطبیقیِ نگاشته شده به زبان فارسی را که از ده شماره آخر آن انتخاب شده، به روش توصیفی- تحلیلی آنها را از جنبه های ساختاری مانند: عنوان، چکیده، کلیدواژگان، ارتباط نتیجه با سؤالات و نیز منابع و استناددهی مورد بررسی قرار داده و با استفاده از نرم افزارspss مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد این مقالات از حیث اسلوب مقاله نویسی در سطحی قابل قبول قرار دارند امّا برخی کاستی ها در ساختار آنها مشاهده می شود مانند: 5 عنوان نادرست که بیشتر به استفاده از کلمه «بررسی» در عنوان برمی گردد. چکیده مقالات نیز دارای ضعف هایی مانند عدم طرح روش، هدف، نتایج و مکتب مورد استفاده است. در چندین مورد از مقدمه مقالات نیز روش، هدف و سؤال پژوهش مطرح نشده است. بارزترین نقص مقالات به کلیدواژگان و نیز عدم ذکر مکتب تطبیقی مورد استفاده برمی گردد.
ارزیابی ساختاری مقاله های حوزه ادبیات عربی در نشریه ادبیات پایداری
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش ارزیابی ساختاری مقاله های حوزه ادبیات عربی نشریه ادبیات پایداری است. روش پژوهش تحلیل محتوای تلفیقی (کمی و کیفی) است که داده های کیفی پس از جمع آوری از طریق پرسش نامه و با آمار توصیفی و نرم افزار اکسل به داده های کمی تبدیل شده اند. جامعه آماری این پژوهش مقاله های نشریه ادبیات پایداری در حوزه ادبیات عربی از سال 1388 تا 1396 است که درمجموع 16 شماره را شامل می شود که از این تعداد 72 مقاله به حوزه ادبیات عربی اختصاص دارد. نتایج پژوهش نشان می دهد که مقاله ها با توجه به معیارهای هفت گانه مطرح شده در پرسش نامه از سال 1388 تا سال 1396 روند رو به رشد داشته اند. بیشترین اشکال ها به سال های آغازین مجله برمی گردد و این مشکلات تا سال 1394 وجود داشت، ولی پس از آن، مقاله ها با ساختار تعریف شده مقاله های علمی پژوهشی مطابقت بیشتری دارند. بارزترین اشکال ها در قسمت مقدمه مقاله ها بود. نبودن انسجام بین هدف، سؤال، و پیشینه مقاله ها از مهم ترین کاستی های مقدمه مقاله ها بود.
بررسی دو کتاب مختارات من النصوص الأدبیه فی العصر العباسی الثانی و المنتخب من نظم العصر العباسی و نثره (2)
حوزه های تخصصی:
کتاب هایی که در یک موضوع نگاشته می شود گاهی این سؤال را درپی دارد که با وجود بودن یکی، فایده بعدی چیست؟ آیا نقص یا خللی نویسنده دوم را بر آن داشته که دست به نگارش جدیدی بزند یا حتی فراتر از آن با وجود بودن تألیفات فراوانی در متون منتخب، که گاهی با شرح و تحلیل همراه است، چه سودی به بار می آورد؟ دو کتاب موردنقد در یک سال نگاشته شده و هر کدام با انگیزه ای خاص یا احساس نیازی گردآوری شده است. اگر دو تألیف در یک سطح و با رویکرد واحدی بود امر موازنه دقیق تر و قدری سخت تر می شد، اما از این دو تألیف مختارات عامری درس نامه ای برای این ماده درسی به شمار می آید و دیگری در راستای کتاب های سازمان سمت است که بیشتر جنبه آموزشی دارد و معیارهای خاصی نیز برای چاپ این کتاب ها دارد. نویسنده قصد خود را تکمیل کتاب تاریخ خود دانسته است. به سبب شکل دو اثر و شیوه پرداختن به متون این دوره، مقایسه دقیق بین دو کتاب کمی دشوار به نظر می رسد. از مهم ترین نتایج حاصل از این تحقیق آنکه اشکالات تقریباً فراوان شکلی و محتوایی در هر دو کتاب وجود دارد که نباید در کتاب های آموزشی وجود داشته باشد. گزینش سروده ها در کتاب مختارات بیشتر بر اساس واقعیت دانشجوی کارشناسی است و کاملاً یک درس نامه به شمار می آید، اما متون در کتاب المنتخب کامل تر و متنوع تر است.
نقد و بررسی کتاب مناهج البحث الأدبی اثر یوسف خُلَیف
حوزه های تخصصی:
هر پژوهش علمی از روش یا مجموعه ای از روش ها تبعیت کند. کتاب مناهج البحث الأدبی اثر یوسف خُلَیف در زمره آثاری است که در حوزه روش های تحقیق و شیوه تدوین اثری علمی نوشته شده است. مقاله حاضر در صدد است با روش توصیفی انتقادی، این کتاب را از نظر شکلی و محتوایی مورد نقد قرار دهد. با توجه به علاقه نگارنده به مباحث روش شناسی در پژوهش های علمی، کتاب یادشده برای نقد انتخاب شد. نتایج پژوهش نشان می دهد کتاب مذکور دارای محاسن و معایبی است: از محاسن آن طبقه بندی مطالب از علم روش شناسی در غرب تا ادبیات عربی؛ اختصاص فصلی به شیوه تدوین پایان نامه؛ نقد بی طرفانه روش های پژوهش در برخی از آثار قدیم و معاصر عربی؛ و ذکر نمونه هایی برای آن ها، ارائه مأخذشناسی در فصل چهارم، و از معایب این کتاب ایرادات چاپی، ویرایشی و گاهی نحوی؛ عدم هماهنگی میان عنوان کتاب و اهداف نویسنده؛ عدم مطابقت عنوان فصل ها با محتوای آن؛ عدم مطابقت فهرست مطالب با محتوا؛ و عدم وجود فهرست منابع است.
روان زخم و پیامدهای آن با تأکید بر دیدگاه اسلاوی ژیژک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
231 - 276
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر بررسی و تحلیل مفهوم روان زخم و پیامدهای آن از منظر اسلاوی ژیژک است. ژیژک معتقد است که روان زخم ناشی از ورود نابهنگام امر واقع به امر نمادین است و در ساختار کُنش به تعویق افتاده معنا می یابد. افراد مختلف واکنش های متفاوتی نسبت به روان زخم نشان می دهند. به زعم لاکاپرا واکنش ها به روان زخم در دو دسته کلی قرار می گیرند؛ برون ریزی و درونی سازی. فرایند برون ریزی با نشانه های ترومایی از جمله اختلال های انگیختگی، تحمیل یا محدودیت همراه است. ولی در فرایند درونی سازی سوژه با فقدان ناشی از رویداد آسیب زا کنار می آید و به سوگواری می پردازد. در پیوستار واکنش های گوناگون به روان زخم، ژیژک مدعی است که روان زخم در نهایت به تولد یک سوژه جدید موسوم به سوژه پسا ترومایی می انجامد. بارزترین پیامد تجربه یک رویداد آسیب زا این است که بحران بیرونی به تجربه یک بحران درونی منجر می شود، چراکه روان زخم ماهیتی پس نگر دارد و کارکرد موفقیت آمیز زنجیره دلالت را تضعیف می کند. روان زخم به صورت یک اختلال و همراه با نشانه هایی نمایان می شود که هویت سوژه را تحت تأثیر قرار می دهد و او را رها نمی کند
مخالف خوانی و ترک ادب شرعی، خصیصه بارز سبکی تقی دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقی دانش از فضلا و ارباب قلم و از شعرای گمنامِ صاحب سبکِ سنت گرای اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی است که تحت تأثیر اشعار و افکار شعرای سبک های: خراسانی، آذربایجانی، عراقی، مکتب واسوخت و بخصوص سبک هندی قرار گرفته است. در اشعار و غزلیات تقی دانش، با تأسی از شعرای نامدار سبک هندی، دو نوع اندیشه و نگرش متضاد از هم (موافق خوانی و مخالف خوانی(آشنایی زادیی و هنجارشکنی) به چشم می خورد، یعنی: زمانی نگرشش به عناصر و پدیده های شعری و شخصیت های مشهور داستانی و تاریخی و قرآنی و اسطوره ای، همان نگرش کلیشه ای و تک بُعدی و تکرار شونده در سنت دیرینه ادبی( سبک های شعری خراسانی، آذربایجانی، عراقی) است، زمانی نیز با تأسی از شعرای سبک هندی نسبت به همان عناصر و پدیده های شعری و شخصیت های مشهور نگاه متفاوتی ابراز داشته به هنجارشکنی و مخالف خوانی پرداخته است. منظور از مخالف خوانی(آشنایی زادیی) در شعر تقی دانش، که از خصایص بارز سبکی وی بشمار می آید، آن است که با تأسی از شعرای سبک هندی، به جهت دستیابی به «معنی بیگانه» و فرار از سنت دیرینه ادبی، در خصوص معانی و مضامین کلیشه ای و تک بُعدی و تکرار شونده در عرف و هنجار ادبی و شخصیت ها و عناصر مشهور داستانی و قرآنی و اسطوره ای از زوایه ای غیر عرفی نگریسته و به خلاف آمد عادت در خصوص آنها به قضاوت می نشیند و در خصوص عناصر و شخصیت های مذهبی و قرآنی، با تأسی از شعرای سبک هندی، ترک ادب شرعی می کند. نگارنده در این پژوهش موارد مخالف خوانی( آشنایی زادیی) و ترک ادب شرعی را از اشعار تقی دانش استخراج کرده و به ترتیب حروف الفبایی مورد بحث و بررسی قرار داده است. هدف از این تحقیق تعیین موارد مخالف خوانی( هنجار شکنی) و ترک ادب شرعی در محدوده شعر تقی دانش است. نتیجه تحقیق اینکه مخالف خوانی و ترک ادب شرعی در شعر دانش با تأسی از شعرای سبک هندی در حد قابل توجهی بکار رفته است.
کاربرد ادبی حرفِ الف در اشعار شعرایِ عارف (سنایی، عطار و مولوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
62 - 86
حوزه های تخصصی:
آ، الف، ا، (همزه)، اوّلین حرفِ الفبای زبان فارسی و عربی است و نیز نخستین حرف از حروفِ جمّل و ابجد بوده و به حساب جمّل نماینده عدد یک است. الف، رمز برج ثور است. الف، در ادبیات عرفانی و کلامی و فلسفی، کنایه از ذات یکتای احدیّت، روح اعظم، عالَم تجرید و تفرید و سرِّ بیچون... است. حرفِ الف، به واسطه شکل و جایگاه خاصّ و برخی از ویژگی های منحصربه فرد، یکی از پُرکاربردترین حروف در ساخت مضامین بکر و فضاهای شاعرانه و ترکیبات و تعبیرات نغز و ظریف ادب پارسی به ویژه اشعار عارفانی چون سنایی، عطار، مولوی و شاه نعمت الله ولی است. در اکثر اشعار این شاعران، الف؛ سابق، پیشوا، مظهرِ تنهایی، تجرّد، تفرّد، صداقت، درستی و پاکی است. الف، بی حرکت و ساکن است. آفرینشِ الف، با نقطه آغاز می شود. جمله حروف و اعداد، بر محورِ حرفِ الف می گردند. الف، اوّلین حرفِ آفرینش است. الف، نماد خُردی و کوچکی و ریزی هم است. الف، یکی از مشبه به های پُرکاربرد ادب پارسی است و شعرا در تصاویر و مضامین شعری، خار، هلال ماه، عصا، قلم، انگشت، سرو، ماه نو، کمرِ باریک و... را به الف مانند می کنند. در این مقاله، سعی شده است به کاربرد ادبی و هنری حرفِ الف در اشعار شعرای عارفِ طراز اوّل، یعنی؛ سنایی، عطار، مولوی و شاه نعمت الله ولی پرداخته شود.
سیر تحوّلات ادبیّات تطبیقی در اردن (از پژوهش های سنتی تا نقد فرهنگی تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر چه تاریخچه ادبیات تطبیقی در کشور اردن، همگام و همپای دیگر کشورهای عربی از جمله مصر نبوده است، اما این کشور نمونه دیگری را از رشد ادبیّات تطبیقی در جهان عرب عرضه می کند؛ تطبیقگران اردنی، ابتدا به بررسی روابط تأثیر و تأثّر آثار پیشین ادبیّات عربی و سایر ملل؛ به ویژه غرب می پرداختند. لذا، پژوهش های دوره نخست، بیشتر بر محور ادبیّات سنّتی و پیشین؛ به طور خاص شعر، می چرخید. با ظهور مدرنیسم، پژوهش های تطبیقی در اردن نیز وارد مرحله جدیدی شد. تطبیقگران درصدد کشف میزان اثرپذیری ادیبان عرب زبان از تحولّات ادبیّات جهانی و جنبش های آزادی بخش غرب برآمدند. توجّه به سایر شاخه های ادبیّات در کنار شعر؛ داستان ها و نمایشنامه ها از جمله ویژگی های پژوهش های تطبیقی این دوره است. با رشد ملّی گرایی و پان عربیسم و همچنین نقد روش ها و نظریات کشورهای سابقاً استعمارگرِ جهان، تطبیقگر اردنی دریافت که پافشاری های نخ نما شده برای ردیابی خاستگاه اثر ادبی، دیگر مطلوب و شایسته ادبیات تطبیقی نیست. از این رو، پژوهش های تطبیقی پسامدرنیسم به عرصه مطالعات تطبیقی اردن گام نهاد. مقاله حاضر، با رویکردی توصیفی- تحلیلی، در صدد آن است تا ضمن به تصویر کشیدن تاریخ تحوّل ادبیّات تطبیقی در اردن به دوره پژوهش های تطبیقی آثار سنّتی (المقارنات التراثیه)، پژوهش های تطبیقی ادبیّات عصر تجدد (مقارنات أدب الحداثه) و پژوهش های تطبیقی- فرهنگی ادبیّات عصر پساتجدّد (المقارنات الثقافیه وما بعد الحداثه)، تحوّلات این دانش را در این کشور عربی بررسی و تحلیل نماید.
بررسی طرحواره های تصویری و استعاره های مفهومی در جزء سی ام قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
یکی از زیرساخت های مهم در حوزه دانش معناشناسی شناختی، کاربرد طرحواره های تصویری و استعاره های مفهومی است. طرحواره های تصویری اغلب حاصل تعامل انسان با جهان خارج است که در قالب مفاهیم انتزاعی شکل می گیرد و ابزاری پایه برای درک بسیاری از مفاهیم ذهنی به شمار می رود. این پژوهش، به بررسی طرحواره های تصویری در جزء سی ام قرآن کریم می پردازد. طرحواره های تصویری اغلب به لحاظ الگویی جهان شمول و انعطاف پذیر، قابل تطبیق با متون دینی و ادبی می باشد. جستار حاضر در صدد پاسخگویی به این پرسش است که طرحواره تصویری در سه رویکرد "حرکتی، حجمی و قدرتی" که بالاترین بسامد را در جزء سی ام از قرآن کریم دارا هستند تا چه حد می تواند الگویی مناسب برای مطالعه استعاره های قرآن باشد. در ابتدا پس از ارایه تعاریفی درباره مبحث طرحواره های تصویری و استعاره های مفهومی از دیدگاه معناشناسی شناختی، به تشریح مبانی استعاره مفهومی و انواع طرحواره های به کار رفته در این جزء اشاره می شود سپس به استخراج نمونه ها و شاهد مثال های مطابق با این مفهوم از آیات شریفه جزء سی ام با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی می پردازیم. بررسی های به عمل آمده حاکی از آن است که در زیرساخت استعاره های موجود در آیات منتخب، انواع طرحواره ها به چشم می خورد که به عنوان شاهد مثالی از هنجارها و ناهنجاری های در قرآن از طریق استعاره های حاوی طرحواره های اجبار، مانع، رفع مانع، تغییر مسیر یا انحراف، نیروی متقابل، جذب و کشش و توانایی از طریق این الگو منطبق و قابل اجرا است.
تحلیل محتوایی معارضه صفی الدین حلی با ابن معتز در اثبات برتری امام علی (علیه السلام)
حوزه های تخصصی:
معارضه یکی از فنون ادبی و صنایع بلاغی است و به شعر یا نثری گویند که در تقلید از اثر شاعر یا نویسنده دیگر پدید آید. در ادبیات عربی این فن بیش تر در شعر ظهور یافته و یکی از ویژگی های معارضه در شعر، همسانی بحر، حرف روی و موضوع اشعار شاعران مورد نظر است. ادیبان و شاعران در دوره های مختلف ادبیات عربی، از دوره جاهلی تا معاصر این فن را مورد توجه خود قرار داده و به آن پرداخته اند و حوزه ادبیات متعهد دینی و خاصه شیعی نیز از این گونه معارضات تهی نیست. از جمله این معارضات، چکامه صفی الدین حلی در پاسخ به ابن معتز می باشد. ابن معتز در قصیده ای عباسیان را برای خلافت نسبت به فرزندان فاطمه زهرا3 به پیامبر6 نزدیک تر و سزاوارتر می داند. در مقابل صفی الدین حلی در همان وزن و قافیه و موضوع و در قالب معارضه و از نوع معاکسه، با ارایه دلایل قرآنی، عقلی و نقلی به ابن معتز پاسخ گفته و ادعاهای وی را نقض کرده است. نویسنده در این مقاله برآن است تا به تحلیل محتوایی این معارضه صفی الدین حلی بپردازد و مهم ترین اشارات و نکات، قرآنی، روایی و تاریخی قصیده وی راتبیین نماید.
نگاهی به ادبیات از دیدگاه زبان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۴۴)
84 - 117
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی و خوانش استعاره های به کار رفته از دیدگاه زبان شناسی در اشعار شاملو و بهار ، شعرای معاصر، بوده که یکی شعر نو و دیگری شعر سنتی دارد. همچنین تحلیل و خوانش داده ها براساس رویکرد شناختی و به طورویژه، انگاره ی نظریه ی آمیختگی مفهومی (انگاره ی نام) فوکونیه و ترنر (2002،1998،1994) انجام گرفته که هدف آن، فراهم سازی یک الگوی شناختی عام، برای معناسازی و پیدایش مفاهیم نو است. انگاره ی نام، مفهوم سازی یک حوزه براساس حوزه ی دیگر نیست که یک سویه و جهت دار باشد؛ بلکه به فضای آمیخته ی نوبنیاد چهارمی که در پدیدآمدن آن؛ مفهومی سازی ذهنی مخاطب که از نگاشت و تناظر عناصر در فضاهای درون داد 1 و 2 به دست آمده است، اشاره دارد. ماهیت انجام این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده که به دلیل محدودیتِ حجم مقاله، نگارندگان به گونه ای تصادفی به بررسی برخی استعاره ها با استفاده از انگاره ی نام در اشعار شاملو و بهار پرداخته اند. نتایج نشان داد که استعاره ها و ترکیب های به کار رفته در این مجموعه ی اشعار، با استفاده از فرایندهای ترکیب، بسط و تکمیل، فضاهای نوبنیادی را به وجودآورده است؛ یعنی با فرافکنی عناصر متناظر در هر دو فضای درون داد، فضای آمیخته ی نوبنیادی ساخته شده است؛ بنابراین، یافته ها نشان داد که شاملو و بهار در اشعار خود، از انگاره ی استعاره ی مفهومی (انگاره ی اسم) لیکاف و جانسون (1980) فراتر رفته و از انگاره ی نام بهره گرفته اند. یافته ها حاکی از آن است که استعاره های به کار رفته در این اشعار، از نوع شبکه ی دو ساحتی هستند. به عبارتی، فضای آمیخته ی نوبنیاد، متعلق به عناصر متناظر و متفاوت در هر دو فضای درون داد است. در پایان، بررسی ها نشان داد که بهار در اشعارش از استعاره ی «یأس و ناامیدی» و در مقابل شاملو از استعاره ی «امید» استفاده کرده است. واژه های کلیدی: هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی و خوانش استعاره های به کار رفته از دیدگاه زبان شناسی در اشعار شاملو و بهار ، شعرای معاصر، بوده که یکی شعر نو و دیگری شعر سنتی دارد. همچنین تحلیل و خوانش داده ها براساس رویکرد شناختی و به طورویژه، انگاره ی نظریه ی آمیختگی مفهومی (انگاره ی نام) فوکونیه و ترنر (2002،1998،1994) انجام گرفته که هدف آن، فراهم سازی یک الگوی شناختی عام، برای معناسازی و پیدایش مفاهیم نو است. انگاره ی نام، مفهوم سازی یک حوزه براساس حوزه ی دیگر نیست که یک سویه و جهت دار باشد؛ بلکه به فضای آمیخته ی نوبنیاد چهارمی که در پدیدآمدن آن؛ مفهومی سازی ذهنی مخاطب که از نگاشت و تناظر عناصر در فضاهای درون داد 1 و 2 به دست آمده است، اشاره دارد. ماهیت انجام این پژوهشِ کیفی، توصیفی-تحلیلی بوده که به دلیل محدودیتِ حجم مقاله، نگارندگان به گونه ای تصادفی به بررسی برخی استعاره ها با استفاده از انگاره ی نام در اشعار شاملو و بهار پرداخته اند. نتایج نشان داد که استعاره ها و ترکیب های به کار رفته در این مجموعه ی اشعار، با استفاده از فرایندهای ترکیب، بسط و تکمیل، فضاهای نوبنیادی را به وجودآورده است؛ یعنی با فرافکنی عناصر متناظر در هر دو فضای درون داد، فضای آمیخته ی نوبنیادی ساخته شده است؛ بنابراین، یافته ها نشان داد که شاملو و بهار در اشعار خود، از انگاره ی استعاره ی مفهومی (انگاره ی اسم) لیکاف و جانسون (1980) فراتر رفته و از انگاره ی نام بهره گرفته اند. یافته ها حاکی از آن است که استعاره های به کار رفته در این اشعار، از نوع شبکه ی دو ساحتی هستند. به عبارتی، فضای آمیخته ی نوبنیاد، متعلق به عناصر متناظر و متفاوت در هر دو فضای درون داد است. در پایان، بررسی ها نشان داد که بهار در اشعارش از استعاره ی «یأس و ناامیدی» و در مقابل شاملو از استعاره ی «امید» استفاده کرده است. واژه های کلیدی:
تحلیل ساختار ادبیّات پایداری در ژانرهای تعلیمی و مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
57 - 84
حوزه های تخصصی:
ادبیّات پایداری تاریخچه ای به وسعت پانهادن انسان بر زمین دارد و ایستادگی در برابر نفس سرکش در اولین اشعار فارسی که به شکل ادبیّات تعلیمی بروز کرده است، گونه ای از ادبیّات پایداری است. ادبیّات پایداری کهن که به شکل ادبیّات تعلیمی متجلّی گردیده است، پایداری انسان در برابر نفس(دشمن درونی) را به تصویر کشیده و دستور زبان روایی(ساختار بوطیقایی) مختص خود را دارد؛ اما مفهوم پایداری در گستره زمان و بر اساس موقعیت انسان ها و ایستادگی آنها در برابر دشمنان خارجی متجاوز، در ژانر دیگری با عنوان ادبیّات مقاومت (ادبیّات پایداری)، با ساختاری دیگر متجلّی گردیده است؛ به طوری که عناصری چون: موقعیت زمانی، جایگاه روایت شنو، نوع ژانر و ... در تشکیل این دو ساختار دخیل بوده اند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به بررسی عناصر روایی تأثیرگذار در تحول ساختار ادبیّات پایداری در دو ژانر تعلیمی و مقاومت پرداخته است. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که اگرچه مفهوم ادبیّات پایداری در هر دو دیدگاه- قدیم و جدید- به معنای ایستادگی است؛ اما عناصری چون: «موقعیت روایت شنو»، «نوع دشمن»، «مفهوم پیام»، «موقعیت زمانی»،«بن مایه های مختلف» و «نوع ژانر» در تشکیل و تفکیک ساختار ادبیّات پایداری در دو ژانر تفاوت هایی ایجاد کرده است.
شکسته نویسی در ادبیات کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات کودک اگر از کودک انتظار برود که علاوه بر یادگیری زبان معیار با گویش محاوره ای و واژگان شکسته هم روبه رو شود، دچار نوعی دوگانگی خواهد شد. پیشنهادهای مقاله برای حل این دوگانگی عبارتند از: اول: تاکید بر راه حل محمود کیانوش یعنی استفاده از «نحو شکسته» به جای «واژه های شکسته». دوم: انتخاب واژه ها از میان مترادف ها نه فقط متناسب با فهم مخاطب بلکه متناسب با لذت آن ها از خواندن داستان. سوم: توجه به جغرافیا و عرف زبانی منطقه ی خاصی که متن در آن جریان دارد. چهارم: توجه به این نکته که واژه های سالم بدون نیاز به شکسته شدن، خود در موقعیت و فضای داستانی در ذهن مخاطب می شکنند. پنجم: گزینش واژه هایی که در عین سالم بودن، در گفت و گوهای اغلب مردم به کار می روند. ششم: توجه به واژه هایی که در ادبیات رسمی و حتی کهن وجود دارند اما در عین حال در محاورات مردم جاری اند. هفتم: بهره گیری از ضمایر ملکی متصل و حذف واژه هایی دست و پاگیر مانند «است» که کمک می کنند تا داستان به گویش مردم نزدیک شود. هشتم: توجه به این نکته که در داستان های تاریخی شکستن واژه ها ممکن است فضای گفت و گو را لوث کند. نهم: اگر به هر علتی تصمیم به شکستن واژه گرفتیم، بهتر است در این کار زیاده روی نکنیم. دهم: توجه به استثناهاست. در مواردی که سالم نویسی تصنعی جلوه می کند بهتر است واژه به شکل شکسته آورده شود. در پایان مدل «کاهش تعداد هجا»ی علی صلح جو نقد و مدل «نثر طبیعی» پیشنهاد شدده است. بر اساس این مدل، تعیین چیستی و چندوچون محاوره با قاعده میسر نیست. برای تعیین محاوره «خود نویسنده و منطق داستانش» ملاک اصلی هستند. پارادایم پژوهش کیفی با رویکرد تفسیری و شیوه ی داده کاوی قیاسی استقرایی و روش گردآوری منابع کتابخانه ای است.
سیری در سفرنامه نویسی (بررسی چرایی رواج سفرنامه نویسی در ایران دوره قاجار، تحول و افول آن پس از انقلاب مشروطه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرچند سفرنامه نویسی در ایران، سابقه ای طولانی دارد، اما تا دوره قاجار فقط تعداد انگشت شماری، سفرنامه به زبان فارسی نگاشته شده است. از دوران فتحعلیشاه تا پایان دوره قاجار، روند سفرنامه نویسی در ایران سرعت گرفت و بیش از سی سفرنامه در وصف فرنگ و پیشرفت های آن به زبان فارسی نگاشته شد. در دوران پهلوی از سویی روشنفکران ایرانی به جای توصیف غرب، به نوشتن سفرنامه هایی در وصف کشورهایی که نظام سوسیالیستی بر آنها حاکم بود یا وصف سفر به سرزمین های دورافتاده ایران پرداختند و از سوی دیگر تعداد سفرنامه های فارسی کاهش یافت تا جایی که اندک اندک از صحنه ادبیات معاصر ایران به حاشیه رانده شد و به شکل خاطره نویسی به حیات خود ادامه داد. در این مقاله تلاش نگارنده بر آن است تا به تبیین چرایی رواج سفرنامه نویسی در یک دوره تاریخی معین، تغییر رویکرد آن در دوره ای دیگر و در نهایت به حاشیه رانده شدن آن بپردازد. چنین به نظر می رسد که کارکرد سفرنامه ها در دوران قاجار، یعنی معرفی نظام فکری، اجتماعی و سیاسی غرب، سبب رونق آن در این دوره شده باشد. با تحقق نظامی سیاسی مشروطه و برخی پیشرفت های اجتماعی دیگر در دوران پهلوی، همچنین نفوذ گرایش های سوسیالیستی و کمونیستی در این دوران، توجه روشنفکران به جای غرب، متوجه کشورهایی شد که نظام اشتراکی بر آنها حاکم بود، در نتیجه برای آزمودن این نظام، به این کشورها سفر کردند و سفرنامه هایی در وصف آنها نگاشتند. از سوی دیگر با شکل گیری گفتمان غربزدگی و بازگشت به خویشتن، توجه جامعه روشنفکری ایران معطوف به نواحی دورافتاده داخلی ایران شد و سفرنامه هایی در توصیف این نواحی نگاشته شد. در نهایت با از تب و تاب افتادن این گفتمان ها سفرنامه نویسی به شیوه گذشته، اندک اندک از رونق افتاد و بیش تر به شکل خاطره نویسی به حیات خود ادامه داد.
بررسی تطبیقی حماسه گیلگمش و اودیسه ی هومر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گیلگمش نخستین حماسه موجود جهان است که اساسی ترین مسائل انسانی را می توان در آن دید. جامعه هومری یونان از طریق میسین و شرق یونان با فرهنگ شرق و بین النهرین آشنا و تأثیرپذیر بوده است. بنابراین، گیلگمش احتمالاً بر اودیسه هومر تأثیر گذاشته است. از آنجا که ادبیات تطبیقی ما را قادر به درک عمیق متون می سازد؛ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال بررسی مشابهت های دو حماسه گیلگمش و اودیسه هومر به صورت تطبیقی و مقایسه ای است. این دو حماسه بن مایه های مشترکی مانند موجودات فوق طبیعی، خدایان شبیه به هم و فلسفی بودن دارند. همچنین شخصیت هایی نیز دارند که از نظر کارکردهایشان به هم شباهت دارند. زن مقدس و نوزیکائا از این نظر که عاشق قهرمان می شوند؛ ایشتر و سیرسه از این نظر که توانایی تبدیل انسان به حیوان را دارند؛ گیلگمش و اولیس از این نظر که با هیولاها جنگیده اند، به خاطر غفلت فرصت هایی را از دست داده اند، از دریا گذر کرده اند، شخصیتی بزرگ دارند، از خودراضی اند، به جهان زیر زمین سفر کرده اند، برای رسیدن به راهنما رنج را تحمل کرده اند، سرکش بوده اند، ناامید شده اند، به سرزمین های ناشناخته سفر کرده اند، دوستان خدایان را کشته اند، گاو مقدس را کشته اند و به خواب بی موقع فرورفته اند.
بررسی موتیف های «پهلوانی» در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی
منبع:
مطالعات داستانی سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
163 - 188
حوزه های تخصصی:
موتیف ها را عناصر،مفاهیم، نام ها،نشانه ها و ایده هایی می دانند که در اشکال و انواع مختلف، در آثار ادبی و هنری، به عنوان جان مایه های مهم متن حضور دارند و به طور ترجیعی، در محور یک اثر یا آثار متعدد از یک نویسنده به کار می روند. با بررسی چند اثر از یک نویسنده، ممکن است به موتیفی پی ببریم که به شیوه های مختلف در تمامی آثار او حضور دارند و به نوعی دغدغه ی ذهنی نویسنده هستند که او به هر دلیلی، توجه ویژه ای نسبت به آن موتیف داشته است. این مقاله، جستاری تحلیلی در چگونگی حضور و کارکرد موتیف های «پهلوانی» در پنج رمان نوجوان اثر محمدرضا یوسفی است. مباحث نظری این مقاله در درجه ی نخست، پیرامون تعریف موتیف و تاریخچه ای مختصر از مطالعات مربوط به این عنصر ادبی است و در حوزه ی کاربردی، به بررسی و تحلیل نقش اساسی و کارکردی که این موتیف در آثار این نویسنده دارد، می پردازد. بر اساس نتایج به دست آمده، یوسفی به گونه ای هدفمند، از این موتیف در تمامی این آثار بهره برده است و توجه به این عناصر به نوعی دغدغه ی ذهنی او محسوب می شود. روشی که او اغلب برای نشان دادن اهمیت عناصر پهلوانی به کار گرفته است، به این صورت است که ابتدا هدفی برای شخصیت های داستان طرح می کند، سپس با کمک گرفتن از عناصر پهلوانی آن هدف را تحقق می بخشد تا بر نقش مهم این عناصر تأکید کند. این پژوهش با تحلیل پنج رمان، کارکرد مثبت و نقش اساسی عناصر پهلوانی در پیشبرد اهداف داستان و باز شدن گره های داستانی به وسیله ی آنان را نشان می دهد.
قضا گفت گیر و قدر گفت ده (بررسی جایگاه و وضعیت بیتی در شاهنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴۲
277 - 298
حوزه های تخصصی:
در تصحیح متنی مانند شاهنامه علاوه بر تشخیص نویسش ها و بیت های اصیل، یافتن جایگاه درست ابیات نیز در محور عمودی کلام اهمیّت ویژه ای دارد. زیرا ممکن است کاتبان با پس و پیش نوشتن یا نقل ابیاتی از حافظه در حاشیه یا متن دستنویس ها نظم اصیل روایی آنها را دگرگون کنند. یکی از این موارد، بیتِ «قضا گفت گیر و قدر گفت ده / فلک گفت احسنت و مه گفت زه» با پنج بیت دیگر است که در دو جا از شاهنامه آمده است؛ یک بار در رزم رستم با اشکبوس و یک بار دیگر در جنگ بهرام چوبین با ساوه شاه. ما در این مقاله کوشیده ایم، نخست با درنگی بر وضعیّت این بیت در دستنویس های شاهنامه، نشان دهیم، جایگاه اصلی آن بر خلافِ پنج بیتِ دیگر، داستان رزم رستم با اشکبوس است. پس از آن کوشیده ایم، با نقدِ پژوهش های پیشین و توجّه به وضعیّت این بیت در دستنویس ها، درباره اصالتِ آن بحث کنیم. بر پایه جست وجوهای ما، تا کنون دلیل استواری برای الحاقی پنداشتن این بیت ارائه نشده و علاوه بر همصدایی دستنویس ها، می توان در دیوان همام تبریزی نیز تأییدی جنبی برای اصالت آن یافت. از دیگرسو به رغم اینکه این بیت در دوازده دستنویسِ مهم تا قرن نهم هجری آمده است، کهن ترین دستنویس شاهنامه و دستنویس سن ژوزف آن را ندارند و بنداری نیز آن را ترجمه نکرده است. از همین روی تصمیم گیری قطعی درباره آن دشوار است و تا یافتن سندی معتبر بهتر است آن را در چنگک شک به متن ببریم.
تحلیل شخصیّت سعدی بر اساس تیپ های شخصیّتی (برون گرایی- درون گرایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم ادبی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۷
119 - 145
حوزه های تخصصی:
برون گرایی(Extraversion) و درون گرایی(Introversion) از جمله صفت های شخصیتی در نظریه شخصیّت انسان است. این دیدگاه توسط کارل گوس تاو یونگ در سال 1920 میلادی عمومیت یافت. پس از یونگ، دیگ ر نظریه پردازان شخصیّت با رویکرد صفات در شخصیّت از جمله هانس آیزنک به موضوع تیپ های شخصیّتی پرداختند. هر دو صفت برون گرایی و درون گرایی، در شخصیّت تمامی انسان ها وجود دارد و اغلب به آن به شکل یک زنجیره پیوسته واحد نگریسته شده است. بنابراین، همه انسان ها هر دو گرایشِ برون گرایی و درون گرایی را دارند، ولی یکی از آن دو بر دیگری غالب است و افراد با آن وج ه غالب معرفی می شوند. سعدی یکی از بزرگ ترین شاعران ادب فارسی است. علاوه بر آنکه سخنش در فصاحت، بلاغت و زیبایی در اوج قرار دارد، محتوای سروده ها و نوشته هایش نیز همواره مورد توجه بوده و به شیوه های گوناگون مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بسیاری از اندیشه های سعدی با مفاهیم روان شناختی امروز قابل تطبیق اند. برای شناخت بهتر شخصیّت او، با بررسی و تحلیل آثار و نوشته ها و اشعارش با تکیه بر بوستان و گلستان، و تطبیق مفاهیم آن ها با تعریف و ویژگی های افراد درون گرا و برون گرا، در پی آنیم که شخصیّت سعدی را از این زاویه بنگریم و خواهیم دید سعدی برپایه آثار اصلی و ممتازش و تحلیل روان شناختی آن ها، شخصیّتی برون گرا دارد. ویژگی شخصیّتی سعدی بر اساس تیپ های هشت گانه شخصیّتی یونگ و نظریه صفات آیزنک به دو تیپ شخصیّتیِ برون گرای حسی و برون گرای شهودی نزدیک تر است.