فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۵۰۱ تا ۵٬۵۲۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
23 - 62
حوزه های تخصصی:
کوشش فردوسی بر این بوده که با نگهداری نام پهلوانان و شهریاران باستانی، آن ها را با زبان حماسه به پیش چشم بکشد. فردوسی از روی دل بستگی ملی، درون مایه های اسطوره ای و هویت ایرانی را که در خطر فراموشی قرار گرفته بود، به حماسه تبدیل و وارد شاهنامه کرد. شاهنامه چکیده فرهنگ، دین، آداب و رسوم و آرزوهای ملتی در گذر سده ها و هزاره ها و تأثیر عمیق باورهای دینی، رویدادهای تاریخی و رسوم فرهنگی در تمامی ادوار تاریخی و اجتماعی آن آشکار است. عشق ها و نفرت ها، پیروزی ها و شکست ها، غم ها و شادی ها، خوشی ها و ناخوشی ها، جنگ ها، ستیزه ها و آشتی ها، همه و همه در حافظه جمعی یک ملت رسوب و ته نشین و دستمایه آفرینش اثری شده اند که بن مایه آن، رویارویی و نبرد اهورا و اهریمن، زشتی و زیبایی، تاریکی و روشنی و ستیز پیوسته نیکان و بدان در پهنه هستی و حماسه است. در شاهنامه و اوستا ما با دو نوع از مردان اهورایی و اهریمنی مواجه می شویم. البته عده ای از مردان در این دو اثر، چهره های متفاوت از یکدیگر دارند و در یکی اهورایی و در دیگری اهریمنی هستند و یا تعیین اهورایی و اهریمنی بودنشان دشوار است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی - تحلیلی و روش کتابخانه ای تنظیم شده است، نویسنده به مقایسه تطبیقی مردان اهورایی در شاهنامه و اوستا با تکیه بر خاندان پادشاهی پرداخته است. در این بررسی مشخص گردید که پادشاهان اشاره شده در شاهنامه و اوستا به جز گشتاسپ، همگی یکسان هستند و دید کلی فردوسی در شاهنامه نسبت به او با بیانات اوستا متفاوت است.
گاو لقمه ربا (توضیح بیتی از مثنوی معنوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۴۸)
117 - 125
حوزه های تخصصی:
زهره نه کس را که لقمه نان خورد زانکه آن لقمه ربا گاوش برد وقتی متعالی ترین معانی و مفاهیم الهی در سلک عبارت کشیده می شود، آن را به شرح و تفسیر نیازمند می کند. مثنوی از آن رو که مشتمل بر دُرر دلالات و احسن مقالات است، توجه شارحان بسیاری را به خود جلب کرده است. در کنار معانی و مفاهیم، مباحث لغوی هم ناگزیر مجال ظهور می یابد و شارحان به این مباحث هم توجه کرده اند. قریب به اتفاق شارحان مثنوی از خواندن درست و درک دقیق مفهوم بیت یادشده در دفتر دوم مثنوی درمانده اند. در این پژوهش با استخراج داده ها و تحلیل محتوا به بازبینی نظر آنان و نکاتی پرداخته می شود که درباره این بیت بیان شده است. پس از نقل و نقد سخنان ایشان، سرانجام مفهوم دقیق بیت گفته می شود. خوانشِ نادرست بیت سبب شده است تا برخی شارحان به اصالت بیت تردید کنند و به نسخه های نادرستی ارجاع دهند که کمکی نمی کند. علاوه بر توسل به نسخه ها، بیشتر شارحان مثنوی با استناد به آنچه گوهرین در فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی با عنوان «گاو (کسی را) بردن» آورده است، به خطای دیگری دچار شده و آن را یک کنایه پنداشته اند که موجه نیست و چنین کنایه ای در فرهنگ دهخدا هم نیامده است. در بیت منظور، «بردن» فعل تام در معنای دزدیدن است؛ گاو نیز کنایه از انسان شکم باره است. این بیت را نمی توان از ابیات دشوار مثنوی به شمار آورد که نیازمند شرح و تفسیر باشد؛ اما خوانشِ نادرست آن و درنتیجه برداشت های ناصواب، در نام آشناترین شروح مثنوی ، آن را به بیتی بحث انگیز تبدیل کرده است.
زمان فلسفی در شعر حافظ
منبع:
شفای دل سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
1 - 26
حوزه های تخصصی:
با تأمّل در آثار حکما و اندیشمندان و فلاسفه شرق و غرب، می توان فهمید که درک آن ها از «زمان» عمدتاً دو گونه بوده است: نخست زمان طبیعی و بیرونی، معدود و تاریخی، مستمر و برگشت ناپذیر که مستقل از وجود و تجربه انسان قابل فهم است؛ دیگر زمان انسانی و درونی، اساطیری و مقدّس، پایا و برگشت پذیر که انسان در درون خود آن را تجربه می کند. در این پژوهش، نگارندگان ضمن بیان مختصری از آراء حکما و صاحب نظران فلسفه غرب درباره هر دو مفهوم زمان، اشعار حافظ را نیز بررسی کرده، در پایان به این نتیجه رسیده اند که حافظ هر دو معنای زمان را در دیوان خود با ذوق شعری و عرفانی و دقّت فلسفی مورد توجّه قرار داده و در لابه لای اشعار خود از آن بهره برده است. از آن جایی که زمان (وقت) در عرفان جایگاه ویژه ای دارد و بی تردید حافظ دستی در عرفان نظری و عملی داشته است، بر این اساس به زمان استفاده شده در اشعار حافظ از دیدگاه عرفا نیز اشاره شده است.
La Relecture de l’aspect terminologique de la néoténie linguistique conformément à celui de la didactique des langues(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۴, No ۲۶, L’hiver Et Le printemps ۲۰۲۰
178 - 191
حوزه های تخصصی:
Il existe des termes liés en didactique qui ne sont pas capables de caractériser leurs efficacités conceptuelles lorsqu’on les emprunte dans les échelles variées des analyses linguistiques. La définition hâtive des termes à savoir, « langue maternelle », « langue étrangère », « langue native », « apprenant » etc., loin de toute politique linguistique ne se construisant pas autour de la notion de langue, souffre d’une insuffisance interprétative. Dans les contextes linguistiques et notamment l’appropriation des langues, ces termes ne sont pas lapidaires pour suivre la totalité d’un processus complexe. La néoténie linguistique déclare en toute explicite que les appellations en question souffrent d’une insuffisance conceptuelle et d’une opacité interprétative n’ayant pas un support scientifique adéquates qui régissent la rigueur épistémologique. Dans cet article nous évoquons l’aspect terminologique de la néoténie linguistique s’inspirant de la psychomécanique du langage de Gustave Guillaume qui propose les termes remplaçant à des termes non adéquats (« langue maternelle », « langue étrangère », « langue native », « apprenant ») en didactique via la répartition tripartite temporelle. Nous verrons que le lien cognitif entre le locuteur et les langues s’astreint à suivre un passage opératif du temps guillaumien, de la puissance à l’existence, voire, du virtuel au réel.
سیر تحول شخصیت و شخصیت پردازی در سه رمان منتخب جنگ (دفاع مقدس) دهه شصت تا نود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با شروع جنگ تحمیلی نوع ادبی به ویژه «رمان جنگ» شکل و نضج گرفت، که در طول سه دهه شصت تا نود با فراز و نشیب های فراوانی روبرو بوده؛ به نحوی که طی این سه دهه ضمن برخورداری از نگاه مثبت اندیش، منفی نگر و بینابین نویسندگان آنان به پدیده جنگ از لحاظ عناصر داستانی به خصوص در زمینه تکنیک شخصیت و شخصیت پردازی سیر تحولی به سمت تکامل پیموده است. با توجه به اهمیت این عنصرمهم داستانی و بررسی سیرتحول آن، در این مقاله با انتخاب سه رمان(نخل های بی سر،سفر به گرای 270 درجه، شطرنج با ماشین قیامت) که هریک نماینده یک دهه به شمار می آیند به روش توصیفی-تحلیلی بررسی شده است. نویسندگان این رمان ها با انتخاب اشخاص و افراد مورد نظر خود به عنوان شخصیت های داستانی ضمن ایجاد انسجام داستانی، نکته های پنهان وناپیدای شخصیت ها وجامعه پیرامون شان را به صورت واقعی، عینی و ملموس نشان می دهند. همچنین آنان در پرداخت شخصیت های داستانی خود ازدو روش مستقیم (توصیفی) ویا غیر مستقیم (نمایشی) و یا هر دو در قالب گفتار، رفتار، توصیف قیافه ظاهری و نام استفاده کرده اند. یافته ها نشان می دهد، شخصیت های داستانی در دهه اول بیشتر قالبی، نوعی و در حد تیپ هستند در حالی که شخصیت های داستانی دو دهه بعد از پویایی و جامعیت بیشتری برخوردارند ودارای شخصیت های ملموس تری می باشند. رمان های جنگ دهه هشتاد در پرداخت شخصیت ها موفق تر عمل کرده اند و در شخصیت پردازی غیر مستقیم به عنصر گفت وگو و رفتار بیشترین توجه را داشته اند.
تاریخی مشهور با نامی مجعول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
101 - 117
حوزه های تخصصی:
در تاریخ نگارش کتاب گاه به آثاری برخورد می کنیم که نام نویسنده آن مشخّص نیست، یا تألیفاتی که به دو یا سه نفر منسوب شده اند. از همین دست است، کتبی که به یک نام شهره شده اند و نام دیگرشان اثر گمشده تلقی شده است. امّا کتاب مورد بحث این مقاله، - تجربه الامصار و تزجیه الاعصار- مشهور به تاریخ وصّاف بر اثر تسامح یک فهرست نویس، نامش به تجزیه الامصار و تزجیه الاعصار تغییر کرده و پس از وی در تمامی کتاب های معاصرش به این نام جعلی شناخته شده و علی رغم این که در تمامی نُسخ خطّیِ این تاریخ، نام اصلی صحیح ذکر شده، بدون توجّه به متن نُسخ از نام جعلی استفاده شده است. حتّی اگر این اسم در سایر کتاب های تاریخی با نام اصلی آمده است؛ مصحّحِ محترم، عنوان درست را در پانوشت و نام مَجازی را از بابِ تصحیحِ قیاسی، در متن آورده است! این مقاله بر آن است که نشان دهد، نام حقیقی وعربی تاریخ وصّاف تجربه الامصار و تزجیه الاعصار می باشد.
مقایسه نگرش وزیرانه نظام الملک و دید گاه دبیرانه بیهقی در باب اهمّیت جایگاه قضاوت در حکومت سیاسی بر پایه تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
191 - 216
حوزه های تخصصی:
یکی از اساسی ترین وظیفه های هر حکومتی فصل خصومت و رفع عامل نزاع بین آحاد یک جامعه مدنی و تحقق عدالت اجتماعی است که این امر با وجود محاکم دادگستری، دیوان قضایی مستقل و حضور قاضیانی «مزکّی ومعدّل از هر دستی» میسر می شود. به اعتقاد تمامی اندیشمندان وجود عدالت و مساوات در هر روزگاری و در هر جایگاهی یک ضرورت است. در این پژوهش دو حکایت با موضوع یکسان از کتاب «سیاست نامه» و «تاریخ بیهقی» در نظر گرفته شده و برای تحلیل گفتمانیِ آن ها از رویکرد نورمن فرکلاف به عنوان نظریه پرداز اصلی استفاده شده است. با تحلیل گفتمان انتقادی و بر پایه مدل های سه گانه فرکلاف به توصیف، تفسیر و تبیین نمونه داده های متنی دو اثر پرداخته شده است تا تقابل دیدگاه وزیرانه خواجه نظام الملک توسی و نظرگاه دبیرانه ابوالفضل بیهقی در باب امر مهم قضاوت تحلیل و تبیین شود. خواجه با توجّه به مقام سیاسی خویش قضاوت را در بسیاری از مواقع حق صاحبان قدرت می داند؛ قدرتی که خود آگاه یا ناخود آگاه دیدگاه های خویش را در لایه های زیرین زبان پنهان کرده است که در آن فرو-دستان هیچ جایگاهی ندارند. در تقابل با این نگرش بیهقی به عنوان یک مورّخ و دبیر از میان قشر متوسط مردم جامعه با همه وابستگی به دربار غزنه سعی می کند در باب قضاوت، جایگاه مردم عامه، فرودست و متظلّم را در لایه های پنهانی زبان خویش به نمایش در آورد.
رئالیسم جادویی در داستان های غلامرضا رضایی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تخیل،نیمه پنهان واقعیت یعنی حقیقت را بازمی نماید و بن مایه ای است که خالق دنیای شگفت ادبیات است و به آن امکان می دهد تا با بازآفرینی واقعیات، درک بهتر آن را از خلال تصویرگری خلاق فراهم آورد. مناطق بدوی جنوب در داستان های اقلیمی، جلوه هایی از ترس و تنهایی وهمناک را متصور می سازند. باورهای عجیب و غریب، فقر اقتصادی و فرهنگی مردم در مناطق دورافتاده و طبیعی که خشن و ترسناک است، رئالیسم جادویی را در آثار برخی نویسندگان رقم زده است. در این شیوه الگوهای واقع گرایی با خیال، وهم و عناصر سحرآمیز درهم می آمیزد. در این آمیزش در داستان های رضایی ترکیبی به وجود آمده است که خصوصیتی مستقل و جداگانه دارد و رویا و واقعیت چنان به هم جوش خورده اند که خیالی بودن این وقایع جنبه ای واقعی پیدا می کند.در چند اثر غلامرضا رضایی به داستان هایی برمی خوریم که وهم و حقیقت باهم درآمیخته به طوری که خواننده توالی زمان را جابه جا می یابد؛ اما همین خصوصیت، کیفیتی تازه و بدیع به وجود آورده است. در این مقاله، بازتاب رئالیسم جادویی در مجموعه داستان های رضایی مورد بررسی قرار گرفته است. ازویژگی های مهم داستان های رضایی می-توان: وهم و خیال پردازی، اعتقاد به باورهای عجیب، واگویی افسانه های بازمانده پشینیان، باورناپذیری رویدادها، ترس ناگهانی و هیجان، را نام برد.
بررسی مؤلفه های شخصیت زنان در آثار مصطفی مستور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مصطفی مستور نویسنده ای واقع گراست و آثارش از جنبه های گوناگون قابل توجه و بررسی است.کُنِش های رفتاری زنان از مشخصه های بارزِ داستان های وی به شمار می رود. در این جستار به شیوه توصیفی، تحلیلی و کمی به انواع، شاخص ها و ویژگی های شخصیت زنان در داستان های مستور پرداخته و بازتاب کُنِش های رفتاری زنان و کارکردهای عمده آنان تحلیل و بررسی می شود. بدین منظور ابتدا داستان های مستور بازخوانی و شخصیت های مختلف زن تجزیه و تحلیل و طبقه بندی و مؤلفه های اصلی آنها بررسی شده و سپس داده ها و نتیجه های تحقیق به صورت کمّی ارزیابی و در جدول ارائه شده است.اصلی ترین مؤلفه ها و شاخصه های شخصیت زنان در داستان های مستور عبارتند از: جریان روسپی گری؛ زنان، زایمان و حسّ مادری؛ زنان بی هویت؛ زنان فعّال و مستقل؛ زنان ستم دیده ومظلوم؛ زنان شهدا و رزمندگان جنگ تحمیلی؛ زنان مقدس و معشوقه های خداگونه و پیرزن های مؤمن، ساده و چاره گشا.زنان، نقشِ اصلیِ را در شکل گیری بن مایه داستان های مستور دارند و شخصیت آن ها بیشتر پویاست و حتّی هنگامی که ایستا هستند، نقشی کلیدی در شکل گیری و پیش بردِ روایت داستان های وی دارند. از این رو، کارکرد زنان در داستان های مستور، برجسته تر از سایر شخصیت هاست و سرنوشت و روحیّات آنان در سنین مختلف از نوجوانی تا کهنسالی مورد توجه عمیق قرار گرفته و به وجودشان در کانون خانواده، اجتماع، پرورش فرزندان و دلبستگی و وابستگی مردان به آنان در موقعیت های مختلف مانند: مادری، همسری و حتی معشوق بودن اهمیت داده شده است.
بررسی تداعی معانی براساس فنون بدیعی در اشعار واعظ قزوینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تداعی به عنوان عنصر اصلی خیال، نقش بسزایی در خلق انواع تصویرهای شاعرانه ایفا می کند. واعظ قزوینی شاعری تصویرگراست که به مدد این عنصر، در تصویر آفرینی های بکر و خیال انگیز، گام بر می دارد. او تلاش می کند جریان سیّال ذهن که همان تداعی ارتباطی است را در ورای تک گویی ها و سیلان ذهنی به ظاهر پراکنده ایی که وجود دارد و در ارتباط میان تصاویر و افکار، در میان لایه های مختلف ذهن، طبقه بندی کند. واعظ با توجه به دقت نظر و ژرف اندیشی که در سرودن اشعار دارد، میزان تداعی هایی که از طریق تصویر، خیال و صنایع ادبی در اشعارش گنجانده است را به معرض نمایش می گذارد؛ همچنین وی با بکارگیری انواع صنایع، به دنبال مضامین و مفاهیم جدید با توجه به خاطراتی که در ذهن خود داشته، شاخه هایی را به ارمغان گذاشته است. مقاله حاضر، درصدد است تا تداعی آزاد و رویاگونه ذهن شاعر را بیان کند و همچنین تأثیر تداعی را از طریق مجاورت یا مشابهت در صنایع ادبی شاخص در دیوان واعظ قزوینی و چگونگی بهره گیری شاعر از آن، بیان دارد.
تأثیر آموزه های جنید بغدادی در لقب اعطایی هجویری به حلاج؛ «مستغرق معنی و مستهلک دعوی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی پروایی های حلاج در شکستن سنّت های مورد قبول صوفیان و طرد شدن از حلقه نزدیکان مشایخ عصر، علی الخصوص جنید بغدادی، باعث شد صوفیان در بسیاری از آثار اولیه خود، توجه چندانی به او نکنند و تنها به ذکر چند حکایت کوتاه از او بسنده نمایند؛ اما هجویری اولین بار در کشف المحجوب با مطرح ساختن اتهامات حلاج، در پی پاسخ گویی به آن ها برآمد. هجویری که وابسته به مکتب جنیدیه است، مخالفت های جنید با حلاج را نادیده می گیرد، تا بتواند به گونه ای حلاج را تبرئه کند که تهمتی متوجه جنید نباشد. با جستجو در عبارات هجویری در خصوص حلاج به تناقضات زیادی برمی خوریم که حاصل همین رویکرد دوگانه است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، علاوه بر نشان دادن بخشی از این پریشان گویی ها، رویکرد هجویری را به شخصیت حلاج با دقت در لقب اعطایی او، یعنی «مستغرق معنی و مستهلک دعوی»، بررسی کرده ایم. ضمن برشمردن مصادیق مختلف «دعوی» و «معنی» در کشف المحجوب ، مشخص شد که «زبان عبارت و اشارت» مهم ترین مصداق «معنی» و «دعوی» در کشف المحجوب است. از این منظر، هجویری سعی دارد بی پروایی حلاج را در افشاء اسرار الهی از مقوله «دعوی» بشمارد و با پیوندزدن آن به بحث «سکر» و «صحو»، نظر جنید را مبنی بر «ترجیح سکوت بر کلام» تأیید کند.
جستاری در ساختار مکتوبات عرفانی (بر پایه مکتوبات غزّالی، سنایی، مولانا و عین القضات)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتوبات عرفانی از ارزشمندترین نمونه های مکاتیب غیر رسمی به شمار می روند. ذوق سرشار، ذهن خلّاق و قلم پُرْراز عرفا، این نامه ها را از منشآت کاتبان درباری که به فنّ ترسّل، نیک آگاه بوده اند، ممتاز ساخته است. با مطالعه این متون، ساختاری قاعده مند و منسجم در نگارش نامه ها به چشم می خورد. نگارندگان این پژوهش با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی کوشیده اند، مکتوبات غزّالی، سنایی، مولانا و عین القضات را از لحاظ ساختار و محتوای نامه ها با ارائه شواهد، تحلیل و بررسی کنند. شیوه نامه نگاری، موضوع، مخاطب و به طور کلی ساختار نامه های نویسندگان مزبور از مواردی است که کمتر به آن توجه شده است؛ لذا، جای خالی این پژوهش در میان کارهای انجام شده مرتبط با مکتوبات عرفانی احساس می شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که ساختارهای مکاتیب عرفانی با ساختارهای مکاتیب دیوانی متفاوت است. این تفاوت در آغاز نامه، خطاب ها و القاب مشهودتر است؛ در رکن اصلی نامه ها نیز به صراحت موارد درخواستی کاتب بیان شده است. افزون بر این ها، مکتوبات عرفا هم به لحاظ اخلاقی تعلیمی و هم به جهت آموزش مبانی عقیدتی و عرفانی مشحون به اندرزها و توصیه های ارزشمند است.
تحلیل اسطوره شناختی گوهر زرتشت بر پایه داستان تولد او در دینکرد هفتم و گزیده های زادسپرم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال شانزدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۱
223 - 250
حوزه های تخصصی:
در دینکرد هفتم و گزیده های زادسپرم ، داستان هایی افسانه وار از تولد زرتشت، پیامبر ایرانی، نقل شده است. در هر دو این داستان ها، نقش مهم و اساسی در پذیرش و انتقال فرّه پیامبری، بیش از پدر، برعهده مادر زرتشت است. پژوهش حاضر برای تحلیل این نقش، مبتنی بر این پیش فر ض ها است: در اندیشه ایرانی، خویشکاری هرکس معلول گوهر وجودی او است؛ همچنین در اندیشه پیش از زرتشتی ایران، عمل قهرمانی در شکست تاریکی و راندن او از کیهان اهورایی، ویژه گوهر پهلوانی است. زرتشت، اسطوره جدیدی به نام مرد پرهیزگار را می سازد که از گوهر موبدی است؛ اما کارکرد قهرمان را در راندن و شکست تاریکی بر عهده دارد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی اسطوره شناختی، درصدد نشان دادن اسطوره قهرمان، یکی از مبانی فرهنگ ایران باستان، با تأکید بر گوهر پهلوانی است. با بررسی داستان تولد زرتشت در دینکرد هفتم و گزیده های زادسپرم به این نتیجه می رسیم که گوهر پهلوانی، چنان در اندیشه ایرانی ریشه دارد که زرتشتیان به رغم آموزه های پیامبر خویش، آن را برای زرتشت نیز در نظر گرفته اند تا نقش او را در راندن اهریمن از کیهان اهورایی باورپذیرتر سازند. گوهر پهلوانی که یک گوهر دوگانه و حاصل ترکیب نور و تاریکی است، در ذات اشو زرتشت با ترکیب گوهر اهورامزدا و دوغدو، مادر زرتشت، تأمین می شود.
ملاحظاتی درباره ی ضبط و شرح برخی از بیت های شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۴۵)
61 - 86
حوزه های تخصصی:
شاهنامه ی فردوسی، آمیزه ای رازناک است که هرچه بیشتر در آن تأمّل کنیم و ژرف نگرانه تر بنگریم، بیشتر متوجّه ظرایف زبانی و معانی تودرتوی آن می شویم. این اثر سترگ، متن آسان نمای دیریابی است که با وجود شرح های متعدد و مقاله های مستقل در تبیین برخی ابهام های آن، هنوز کم نیستند بیت هایی که در ضبط آن ها تردید است و بیت هایی که توضیح شارحان درباره ی برخی از آن ها پذیرفتنی نمی نماید. در این جستار نگارندگان با واکاوی برخی از بیت های شاهنامه ی ویراسته ی جلال خالقی مطلق، به عنوانِ تازه ترین و بهترین چاپ شاهنامه دریافتند که در برخی از موارد، نارسایی ها و ابهام هایی در شرح ابیات دیده می شود که یا از توجّه ناکافی به بافت متن ناشی شده یا ابهام و نارسایی شرح، ناشی از ضبط نادرست بیت است. ازاین رو، در بخش نخست مقاله کوشش شده که با بررسی انتقادی ضبط چند بیت، نویسش موجّه تری پیشنهاد شود. در بخش دوّم مقاله، بعد از نقد شرح های ارائه شده درباره ی برخی از بیت ها، کوشش شده که با توسّل به منابع درون متنی و برون متنی، معنای شایسته تری ارائه گردد.
معادل بصری بدیع لفظی در خط نستعلیق با تاکید بر آثار استاد غلامحسین امیرخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای ادبی تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۰۹
49 - 67
حوزه های تخصصی:
یکی از وجوه اشتراک آثار ادبی هنری، به ویژه شعر فارسی و خط نستعلیق، آهنگین بودن آنهاست. گذشته از ساختار زبان فارسی و فرم خط نستعلیق که موزون و لطیف است، شاعران و خوشنویسان از روش هایی برای آهنگین تر کردن آثارشان استفاده می کنند که در ادبیات، موضوع بدیع لفظی است. هدف این پژوهش که به شیوه توصیفی–تحلیلی و با رویکرد تطبیقی انجام شده، نشان دادن شباهت های این روش ها در ادبیات فارسی و خوشنویسیِ خط نستعلیق با وجود شیوه بیانی متفاوت است. مساله این است که معادل های بصری آرایه های لفظی به چه صورت در خط نستعلیق تجلی می یابند؟ بدین منظور آثار خوشنویسی استاد غلامحسین امیرخانی به دلیل سهولت دسترسی به آثار و همچنین توانایی ایشان در ارائه آثار با کیفیت در قالب های مختلف، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تحقیق مبین آن است که خالقان آثار در دو حوزه متفاوت ادبیات فارسی و خط نستعلیق از روش های مشابهی برای آهنگین تر کردن اثرشان استفاده می کنند و این شباهت در حدی است که می توان برای بسیاری از ترفندهای لفظی در ادبیات، معادلی بصری در خط نستعلیق پیدا کرد.
تحلیل «تصویر کانونی دنیا» در آثار ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۶
123 - 145
حوزه های تخصصی:
نقد و تحلیل «تصویر کانونی دنیا» در آثار ناصرخسرو چکیدهبنمایه دنیا یکی از مهمترین تصویرهای کانونی در آثار ناصرخسرو است. تجارب خاص، گستره دانش و رسالت اجتماعی شاعر ، سبب شده است تا تأمّل درباره جهان و انسان در مرکز اندیشه و هنر او قرار بگیرد. ناصرخسرو گاه از دیدگاه حکمی به جهان نگریسته و از آفرینش، مراتب هستی، عقل و نفس کلی، جایگاه آسمان و زمین، تأثیر افلاک بر جهان فرودین و آفرینش انسان سخن گفته است. در سطحی دیگر جهان محسوس را نکوهش کرده و آن را دشمن انسان دانسته است. سیمای مثبت جهان به عنوان جایگاه اندوختن توشه سفر و دهلیز رهایی، سطح دیگری از برخورد او با جهان است. مسأله اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل کلان تصویر دنیا در آثار ناصرخسرو است که تنها در شعر او بیش از 700 بار طرح شده و نقد آن علاوه بر تبیین شیوه منحصر به فرد تصویرآفرینی وی، نقش مهمی در شناخت ذهنیت و جهان بینی او دارد.واژه های کلیدی: آثار ناصرخسرو، تصویر مرکزی دنیا، باورهای جهان شناختی، تصاویر نکوهیده، سیمای مثبت جهان.
بررسی کارکرد استعاره های مفهومی در پرورش درون مایه رمان سمفونی مردگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هفدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۶۸
137-162
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو می کوشد با تکیه بر «نظریه استعاره مفهومی» نظامهای استعاری حاکم بر رمان سمفونی مردگان (1368) را نشان دهد و بر اساس آنها برجسته ترین درونمایه های رمان را معرفی، و اثبات کند که این نظامهای استعاری قدرتمند، متن را به کل منسجم و یکپارچه ای تبدیل کرده است؛ از این رو با بررسی استعاره های خُردِ رمان، سه نوع استعاره مفهومی «جهتی»، «وجودی» و «ساختاری» در متن شناسایی و معرفی شده است که هر کدام یک مضمون محوری را پرورش می دهد. پژوهش به این نتیجه می رسد که مؤلّف بر اساس این سه استعاره، جهان نگریها و مضمونهای حاکم بر ذهن خود را در قالب سه «نگاشت کلانِ» «قدرت، بالا است/ ضعف، پایین است»، «انسان، حیوان است» و «زندگی، جنگ است» عرضه کرده است. این طرحواره ها نمودار نظام فکری مسلّط بر ذهن نویسنده است که به شکلی نامحسوس در سراسر متن گسترش یافته و سبب انسجام محتوایی آن نیز شده است.
تطبیق نظام های خنده معنایی ادبیات عامه و ادبیات کودک: از منظر نشانه معناشناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گِرمَس در نشانه شناسی روایی خود دو نظام معنایی «برنامه مدار» و «مُجابی» را مطرح می کند. لاندوفسکی، علاوه بر این دو نظام، قائل به دو نظام معنایی تعاملیِ «تطبیقی» و «تصادفی» نیز هست. نظام های چهارگانه مذکور (برنامه مدار، مجابی، تطبیقی، و تصادفی) به ترتیب مبتنی بر نظم، نیت مندی، تعامل حسی، و شانس هستند. با توجه به اینکه نشانه معناشناسی اجتماعی نظریه تولید و دریافت معنا در کاربرد است، پژوهش پیشِ رو بر آن است که در چارچوب نظام های چهارگانه لاندوفسکی، با شیوه تحلیلی توصیفی نشان دهد که قصه های طنز کودکِ معاصر به مثابه خرده بافت های موقعیتیِ خنده داری هستند که راهبردهای معناسازِ بیناسوژه ایِ خود را از کلان بافت های تاریخی فرهنگی ای مانند قصه ها، مثل ها و لطیفه ها به ارث می برند. مسئله پژوهش چگونگی کاکرد روابط بیناسوژه ای (روابط میان شخصیت ها) در تسرّی این شگردهای خنده معنایی است. منظور از «شگردهای خنده معنایی» راهبردهای شکل گیری فرایند خنده در چارچوب یک نظام معنایی است. این پژوهش برای نخستین بار نظام های معنایی طنز را معرفی و رده بندی می کند.
عناصر روایی در هفت کشور فخری هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال هشتم بهمن و اسفند ۱۳۹۹ شماره ۳۶
191-218
حوزه های تخصصی:
هفت کشور نوشته فخری بن امیر هروی، اثری روایی است که یک «مقدمه»، هفت «منزل»، هفت «کشور» (اقلیم) و شش «مسافت» (= شش فاصله میان هفت اقلیم) را دربر دارد. نویسنده در قسمت مقدمه، از صفات انسان کامل و برخی از صفات پسندیده سخن گفته و در کشورها و مسافت ها به سیاست و کشورداری، بحث درباره پادشاهان و وزیران، مراتب آنان، بایست های هر یک از این مراتب و همچنین مطالب تاریخی پرداخته است. این کتاب نمونه بارزی در زمینه اخلاق و سیاست به روش نقل حکایت با نثری ادیبانه و منشی گرایانه است که در قرن دهم هجری نوشته شده است. در این پژوهش اسلوب و الگوهای ساختاری هفت کشور تبیین شده و عناصر روایی چون طرح، شخصیت ها و ویژگی های داستانی و همچنین، میزان اقتباسش از دیگر آثار مورد تحلیل قرار گرفته است. شناخت اجزای سازنده حکایات هفت کشور و هم بستگی این عناصر با هم و با کل حکایات در جهت شکل شناسی حکایات مهم ترین هدف این پژوهش است. بررسی شیوه حکایات نشان می دهد که بیشترین بازدهی کشمکش در نوع ذهنی حکایات است که این موضوع نشان دهنده اهمیت عنصر خرد در هفت کشور است. گره گشایی در پایان تمام حکایات با راهنمایی های یاریگرانی نظیر حکیم مشاور و کنش شخصیت ها انجام می شود. براساس نتایج این پژوهش با وجود تفاوت در نتیجه گیری از حیث اهداف کاربردی و اندیشه ای که زیربنای همه حکایت هاست، به طور کلی تمامی آن ها وحدت دارند و تفکری غالب، همه را به یکدیگر پیوند می دهد. پایان حکایت ها نیز بسته است.
مطالعه بینامتنیت و تاثیر شاهنامه فردوسی بر شهریارنامه عثمان مختاری
حوزه های تخصصی:
فردوسی اغلب روایت های پیش از خود را که در کتاب هایی چون سیرالملوک ها، خداینامه ها، شاهنامه ابوالمؤید بلخی، شاهنامه منثور ابومنصوری و گشتاسب نامه (دقیقی) گفته شده بودند، با گزینش، جمع کرد و پس از آن، مرجع اصلی مردم و حماسه خوانان گردید. سرایش شاهنامه، سه موج مقلدان یا پیروان، دوستداران و دلبستگان و سرانجام مخالفان را به وجود آورد. مختاری و دیگر حماسه سرایان پس از فردوسی، می کوشیدند با روایت داستان هایی که فردوسی آن ها را در شاهنامه سترگ خویش نیاورده و یا از طول و تفصیل دادن به آن ها چشم پوشی کرده و تنها بخشی از داستان را آورده و یا اشاراتی بدان نموده بود، پا در کنار پای حماسه سرای بزرگ بنهند. البته ایرانشاه (ایرانشان) بن ابی الخیر و اسدی طوسی، از پیروان موفق فردوسی هستند. اهمیت کار عثمان مختاری به دلیل آن است که در حوزه مخالفان شاهنامه؛ یعنی وابستگان به دربار غزنوی قرار دارد. این تحقیق کوشیده است با شیوه توصیف و تحلیل و دید بینامتنی و اثرگذاری متنی بر متن دیگر، ابتدا به بررسی جایگاه شهریارنامه و عثمان مختاری در حماسه سرایی بپردازد و سپس، به اختصار، شهریارنامه را با شاهنامه، از جنبه ادبی، زبانی و فکری مقایسه کند و از این رهگذر، چگونگی تأثیر شاهنامه بر شهریارنامه را بیان نماید. یافته ها نشان می دهد که مختاری برای رهایی از دلهره تأثیر، تغییراتی را در شکل، ساختار و محتوای اثرش نسبت به شاهنامه ایجاد کرده است که سبب عامیانه شدن اثر او شده است.