فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۰۱ تا ۲٬۹۲۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
329 - 394
حوزه های تخصصی:
«حال» و اقسام مختلف آن (مفرد، جمله و شبه جمله) یکی از نقشهای پرکاربرد در متنهایی است که به زبان عربی نگاشته میشوند. اگر هنگام ترجمه متون عربی به فارسی، معادل دقیقی برای این نقش نحوی بیابیم، هم اصل پیام رسانی (پیام موردنظر نویسنده) از زبان مبدأ به زبان مقصد به درستی صورت میپذیرد و هم معنای جمله مورد نظر برای مخاطب در زبان مقصد، رساتر و قابل فهمتر خواهد بود. مسئله ما در پژوهش حاضر این است که وقتی این متن ها به زبان فارسی ترجمه میشوند، انواع حال در زبان عربی چه معادل هایی در زبان فارسی پیدا می کنند و چه نوع کلماتی در فارسی میتوانند جایگزین مناسب تری برای آنها باشند؟ این پژوهش نشان میدهد که ترجمه حال مفرد از عربی به فارسی، منحصر به قید حالت نیست؛ بلکه به صورت های متمّم قیدی، جمله، مسند، متمّم فعل، فعل، مفعول و مضافٌ الیه نیز ترجمه میشود. برابرهای فارسی جملات حالیه عربی نیز غالباً جمله های وابسته هستند که در صورت تأویل، نقشهای گروه قیدی، صفت بیانی، فعل و مفعول را میپذیرند. با وجود اینکه ترجمه نقش نحوی حال به صورت قید در زبان فارسی کاربرد و بسامد بیشتری نسبت به سایر نقشهای جمله در این زبان دارد، امّا هنگام ترجمه میتوان بر اساس نوع متن، پیام مورد نظر نویسنده و ساختار جمله، سایر نقشهای مذکور را نیز به کار برد و از ظرفیّتهای بالقوه زبان فارسی در برگردان سازههای نحوی جملات عربی استفاده کرد.
عوامل خلق شعردر نظریه ادبی نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جنبه هایی که در تبیین نظریه شعری حکیم نظامی گنجوی، بسیار جالب و بدیع به نظر می رسد، اشارات شاعر به عوامل خلق شعر و ایجاد فضای شاعرانه است و طرح این پرسش که آیا اودر این موضوع راهبرد قابل طرحی دارد؟ نکته ای که در دیدگاه نظریه پردازان وادبای متقدم و متاخر، کمتر به صراحت مورد بحث قرار گرفته است واز این حیث که نظریه پردازی ادبی در گذشته فرهنگی ما امر نادری بوده؛ بسیار ضروری به نظر می رسد. استخراج اشارات نظامی گنجوی به روش تحلیل محتوا، نشان داد که او نظیر سایر جنبه های فکری و اندیشه ای اش، در این زمینه چارچوبی کاملا مدون و نظریاتی دقیق و منطقی دارد. او سعی می کند علاوه بر به کارگیری این آراء و یافته ها، در حوزه ی عمل، مبانی نظری آنها را هم به عنوان دستورالعمل کار شاعران، برای استفاده دیگر سخنوران، بررسی و مطرح کند. نکته بسیارجالب توجه این است که بسیاری از عواملی که از گذشته های دور گرفته تا آراء نظریه پردازان مدرن امروز، به عنوان عوامل و ساحت های عرضه شعر مطرح شده است، به صورت پراکنده در شعر نظامی گنجوی یافت می شود که با استخراج و تدوین، بخشی از نظریه شعری شاعر را نشان می دهد.
کارکرد نمادین اسطوره در شعر یوسف الخال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال نوزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۶
177 - 192
حوزه های تخصصی:
اسطوره در شعر معاصر عربی از جایگاه بسیار گسترده ای برخوردار است که بسیاری از شاعران معاصرعرب از اسطوره برای بیان مفاهیم مطلوب خود استفاده کرده اند و یکی از شاعران معاصرعربی، یوسف الخال می باشد که تمایل بسیاری در به کارگیری اسطوره از خود نشان داده است و اسطوره را به معنای دقیق آن در شعر خود به کار گرفته است و شخصیّت مسیح (ع)به عنوان یکی از اسطوره های دینی به دلیل در برداشتن مفاهیم رستاخیزی و پیروزی از پرکاربردترین اساطیر در دیوان یوسف الخال به شمار می رود و به شیوه های گوناگون در شعر او نمود پیدا می کند. در این جستار برآنیم که با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، به کارکردهای مختلف شخصیت مسیح (ع) دردیوان یوسف الخال بپردازیم؛ بنابراین سؤال اصلی تحقیق بررسی کیفیت ابعاد و و زوایای کارکرد اسطوره ای شخصیت مسیح (ع) در دیوان شاعر و نتایج حاصله حاکی از آن است که مسیح گاه نماد منجی و رهایی بخشِ انسان ها از گناهان و گاه نماد رَنچ و در برخی احوال، به سان چهره منتقم ظهور می کند و در واقع شاعر با استفاده از شخصیت مسیح(ع) مشکلات و مسائل اجتماعی جامعه خویش را به تصویر می کشد.
اخوان ثالث و نقد ادبی (تحلیل رویکردهای نقد ادبی در آرای انتقادی اخوان ثالث)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۳
151-186
حوزه های تخصصی:
خوانش دیدگاه های انتقادی شاعران با هدف طبقه بندی و تحلیل رویکردهای نقد ادبی، ضمن شناسایی معیارهای ارزش گذاری آنان در نقد ادبی، می تواند محکی برای ارزیابی آثارشان براساس وجوه مثبت و منفی اثر ادبی از منظر آنان باشد. اخوان ثالث علاوه بر شاعری، در حوزه نقد ادبی دارای دیدگاه های انتقادی است که نویسندگان این مقاله به دلیل جایگاه ویژه اخوان به عنوان شاعر منتقد به تبیین نظریات وی براساس نظریه ارتباط یاکوبسن با شیوه تحلیل محتوا و بیان رویکردها و ویژگی های نقد در آرای وی پرداخته اند. اخوان در بیان آرای انتقادی و نقد شعر شاعران، بر مربع گوینده، مخاطب، زمینه و پیام تأکید کرده و کارکردهای عاطفی، ترغیبی، ارجاعی و به ویژه ادبیت متن (کارکرد هنری) را درنظر داشته است. وی شعر موفق را شعری برخاسته از احساس و درک شاعر (کارکرد عاطفی) از موضوعی اجتماعی و انسانی (کارکرد ارجاعی) با زبان و بیانی هنری (کارکرد ادبی) و قدرت اثرگذاری بر گستره وسیع مخاطب (کارکرد ترغیبی) می داند که ناشی از اهمیت چهار عنصر اصلی در خلق اثر ماندگار است. اخوان در آرای انتقادی خود نه در دام فرمالیسم محض افتاده و نه شعر شعاری عاری از وجوه ادبی را پذیرفته است. اهمیت دو مؤلفه صورت و محتوای اثر ادبی در آرای وی ناشی از تمایلات و گرایش های اجتماعی در نظام اندیشگانی و دل بستگی وی به جنبه های بلاغی ادب کلاسیک است. نکته سنجی و دقت نظر، احاطه و علم وی بر موضوع مورد بحث و مستند و مستدل بودن از جنبه های مثبت و پراکنده گویی و برخی نقدهای غیرعلمی و ذوقی از جنبه های منفی نقد اوست.
Villain-Becoming and Body without Organs: A Deleuze-Guattarian Rhizoanalysis of Paul Auster’s Invisible(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The present paper seeks to argue that the opposing roles Paul Auster has devised for his protagonists in Invisible (2010) evolve around metamorphosic changes in their behaviors in terms of Deleuze and Guattari’s rhizome theory. While the protagonist undertakes a Deleuzian Bocoming to be a villain, the antagonist possesses a radical form of a Body without Organ. This study thus defines its main assignment to find the relevant Deleuze-Guattarian flickers within the novel. Deleuze and Guattari launch their notions of Becoming and BwO within their theory of Rhizome. To substantiate this, six principles of the rhizomatic expansion (including connection, heterogeneity, multiplicity, a signifying rupture, cartography, and decalcomania) are examined vis-à-vis Invisible. The story’s main characters would thus exhibit their rhizomatic and nomadic inclinations while the novel’s narration and setting would add to the multiplicitous dimension of the story. Ultimately, through such rhizomatic praxis, this paper identifies radical de-territorialization – or breaking free from social norms – as a major Austrian technique to portray the predicaments of contemporary American lifestyle.
A Study of the Metatheatrical Aspects of Peter Shaffer’s Equus(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
The present article aims to analyze the notion of metatheatricality in Peter Shaffer’s Equus and to investigate the functions of such metatheatrical notions as self-reflexivity and fictionality in the overall structure and theme of the play. The central questions of this survey include: In what ways are typical metatheatrical techniques employed in Peter Shaffer’s Equus, and what are the structural and thematic functions of these elements? The present dramaturgical study first reviews the basic tenets of the concept of metatheatre as a postmodern genre in the theatre and then contextualizes them in the structural fabric of the play, focusing on two important metatheatrical elements, namely, play within a play and breaking the fourth wall. The present research shows that there are inner plays in the narrative structure of Equus, which are aligned with the characteristic features of metatheatricality as delineated by Richard Hornby in Drama, Metadrama, and Perception (1986). These plays within a play, which belong to the so-called “the inset type,” construct two sharply distinguishable structural layers. As metatheatrical plays within a play, they self-reflexively call attention to the fictional nature of the play as well as to the possibilities of narrative diversity. Equus breaks the fourth wall of the realistic drama when its lead character directly addresses the spectators, thereby getting them physically and mentally involved in the action. The spectators, as a result, step into the fictional world of the play and start to interact with the characters as the characters start to interact with them. Judgment and interpretation become reciprocal as both the audience and the performers take part in the process of narration and meaning-creation.
واکاوی شخصیت «طوبا» در رمان «طوبا و معنای شب» بر مبنای «مثلث کارپمن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از برجسته ترین رویدادهای زبانی در عصر مدرن و همزمان با تغییر و تحولات بنیادین در نحوه تفکر و شیوه زیست آدمیان حرکت زبان به سمت کم کوشی و میل به اختصار و ایجاز است. در تعاریف زبانشناختی، به قوانین و قواعد ناظر بر تحولات آوایی و صرفی زبان که به راحت تر شدن بیان و ساده تر شدن شکل و ساختار جملات و عبارات در فرآیندهای ارتباطی منتج می شود، «قانون صرف کمترین انرژی در گفتار و نوشتار» اطلاق می شود. یکی از مهمترین تأثیرات این قاعده بر صورتهای زبانی، خروج از معیارهای رسمی و کلیشه های تثبیت شده سنتی و حرکت تدریجی به سمت ساحتهای محاوره و غیر رسمی است. در این مقاله نشان داده ایم که یکی از عوامل تأثیر گذار در شکل گیری زبان محاوره محمدعلی جمالزاده تبعیت ذهن و زبان ایشان از قاعده کم کوشی زبانی است. بر این اساس پاره ای از فرآیندهای کم کوشانه زبانی را درسطح ارکان مختلف جمله، در نخستین مجموعه داستانی جمال زاده-«یکی بود و یکی نبود»- مورد بررسی قرار داده ایم و برآیند مقاله نیز فرضیه مزبور را تأیید کرده است.
معرفی نسخه خطی منشآت امیر نظام گروسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
معرّفی و انتشار متون برجسته ادب فارسی، موجب رونق و غنای پیشینه علمی، ادبی و تاریخی کشور می شود. بسیاری از نسخ در کتابخانه های داخل و خارج کشور باقی است که به منظور شناسایی ضرورت دارد تصحیح، معرّفی و مورد ارزیابی قرار گیرند. از حسنعلی خان امیرنظام گروسی دو اثر ارزنده ادبی به صورت مکتوب به نام های منشآت و پند نامه یحیویه به جای مانده است که تا به حال معرّفی و مورد تحلیل و بررسی واقع نشده است. منشآت گروسی؛ اثری در نامه نگاری و مکاتیب دیوانی فارسی است که در قرن سیزدهم به سبک قائم مقام فراهانی به نثری ساده و بینابین نگاشته شده است و از نظر انعکاس اوضاع تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، دیوانی و... حائز اهمیّت می باشد، لذا بازنگری و معرّفی و شناسایی این اثر در باز آفرینی گذشته فرهنگی ایران، می تواند مؤثّر باشد. در این مقاله سعی بر این است ضمن معرّفی امیر نظام گروسی و نقش وی در ترّقی و اصلاح جامعه و توجه به علوم ادبی و ادبیان، نسخه های اساس و کمکی منشأت وی، نیز معرّفی شده و به بیان مهّم ترین ویژگی های این اثر، پرداخته شود.
تحلیل اخلاق و ادب عاشقی در داستان های مصطفی مستور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
در رمان های عاشقانه اولویت اصلی توجه به روابط عاشقانه است. بیشتر قهرمانان در زوایای مختلف روایی مرتکب بی اخلاقی و بداخلاقی در عشق ورزی می شوند که باعث اصلی شکست عشقی آنهاست. این نوشته بر مبنای مقاله ای از «مصطفی ملکیان» با عنوان «اخلاق عاشقی، ادب عاشقی» این مسئله را تحلیل می کند. اخلاق عاشقی کاری به موفقیت یا عدم موفقیت ندارد؛ عاشق باید چونان عشق بورزد که فضایل اخلاقی را زیر پا نگذارد و در ادب عاشقی، باید در مقام عمل عشق بورزد تا به موفقیت فرایند عاشقی لطمه نزند. هدف این پژوهش بررسی «اخلاق و ادب عاشقی در داستان های عاشقانه مستور» و از نوع تحلیل محتوای کیفی و مضمونی است و برآنیم تا این داستان ها را با عواملی که در مقاله اساس برای برقراری ارتباط صحیح عاشقانه گفته شده است، تطبیق دهیم و به تحلیل آنها بپردازیم. از آنجایی که مستور نویسنده ای واقع گراست؛ پرسش این است: اخلاق و ادب عاشقی تا چه حد میان قهرمانان داستان های او رعایت می شود و چه تأثیری بر این شخصیت ها دارد؟ همچنین این رعایت یا عدم رعایت، چه اثری بر روایت دارد؟ و در پایان به این نتیجه رسیدیم که این رعایت نکردن ها از سوی عشاق آنها را دچار کشمکش و بحران روحی می کند و پایانی ناخوش برای روایت داستان دارد و از طرفی رعایت کردن روابط صحیح عاشقانه هم بر روی شخصیت ها تأثیری مثبت دارد و هم بر روی روایت؛ و در آخر مسیر عاشقی با سرانجامی خوش به پایان می رسد. این نکته نیز جالب است که رعایت نکردن ها از سوی مردان در نقش عاشق بیشتر از زنان است.
واکاوی اسطوره شناختی رمان «من و عجیب و غریب» (با تکیه بر نمادهای مادینه و فرایند بلوغ نوجوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان «من و عجیب و غریب» اثری است در ژانر فانتزی که برای رده سنی نوجوان نوشته شده است. عناصر و شخصیت های موجود در این رمان از الگوهایی اسطوره ای تأثیر پذیرفته اند. در واقع گونه فانتزی در این اثر از نوع فانتزی اسطوره ای است و بنیانی ژرف در پی اجزای آن نهفته است. پژوهش حاضر به شیوه تحلیلی تطبیقی و نقد اسطوره ای در نظر دارد به تحلیل و کاوش نهان گرایانه رازها و مفاهیم اسطوره ای موجود در داستان بپردازد. شخصیت نوجوان داستان در مرحله بلوغ قرار دارد و وظیفه ای به او محوّل شده است که برای انجام آن، وارد سرزمینی ناشناخته می شود. نتایج نشان دهنده آن است که مناسک و رفتارهای بنیادینی که لازمه عبور از مرحله کودکی به جوانی است، در این داستان نمادینه شده است. عبور از این مقطع و انجام مأموریتی حیاتی که همانا کشف دانه زندگی و بازگرداندن حیات به سرزمین باستان است، خویشکاری او در سیر این بلوغ به شمار می رود. شخصیت های زن، درختی ساکن در سرزمین باستان، متأثر از کهن الگوی قداست درختان هستند. شخصیت پری رودخانه که نگهبان آب است، از ایزدبانوبان مقدّس ادوار کهن بهره جسته است. عناصری چون صدف، اشک جزو نمادهای باروری و مادینه به شمار می روند. همچنین هیولای گرسنگی به عنوان عنصر شرّ خاستگاهی اسطوره ای دارد.
بررسی و تطبیق منظومه های عاشقانه ی فارسیِ ایران و شبه قاره در عصر صفوی (با تأکید بر آثار موجود در کتابخانه ی مرکزی آستان قدس رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۴۷)
101 - 126
حوزه های تخصصی:
منظومه های عاشقانه بخش وسیعی از ادبیات غنایی فارسی را تشکیل داده اند. گسترش این حوزه ی ادبی در عصر صفوی، به ویژه در شبه قاره بسیار چشمگیر است؛ کتابخانه ی مرکزی آستان قدس رضوی به عنوان یکی از کهن ترین و غنی ترین کتابخانه های ایران محافظت و نگهداری بخش عظیمی از این آثار را بر عهده دارد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به بررسی منظومه های عاشقانه ی فارسیِ عصر صفوی، اعم از نسخه های خطی و چاپی این کتابخانه پرداخته است. نتایج حاصل از مطالعه و تحلیل آثار، حاکی از آن است که منظومه سرایان این دوره در نظم داستان های خود، در مقایسه با آثار مشابهِ دوره های گذشته (آثار نظامی و جامی) تمایل بیشتری به ایجاز و خلاصه گویی و خلق منظومه های کوتاه تر داشته اند؛ گرچه بیشتر منظومه های تألیف شده در ایران و شبه قاره در ساختار کلی، ویژگی های لغوی و برخی بن مایه های داستانی مشابهت دارند، ولیکن در حجم و اندازه، دیباچه، ریشه های فرهنگی، نوع شخصیت ها و عنصر پایان بخشِ داستان ها اختلافات چشمگیری دارند.
معرفی رساله کمال اظهری شیرازی به همراه تحلیل ساختاری و محتوایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، بوداق اظهری شیرازی (ت. 991 ق.) و دیوان اشعار وی معرفی شده که نویسنده، آن را رساله کمال نامیده است. درباره این شاعر گمنامِ عصر صفوی و دیوان اشعار او تاکنون پژوهشی انجام نشده است. کتابت دیوان او از 1030 ق. شروع شد و حداقل سرودن آن تا 1059 ق. طول کشید؛ از این اثر تنها یک نسخه خطی به خط خود شاعر در کتابخانه مدرسه سپهسالار وجود دارد که اینک در دست تصحیح است. نگارنده با رویکردی توصیفی تحلیلی مبتنی بر متن اشعار شاعر و مراجعه به منابع تاریخی عصر صفوی با پاسخ دادن به این پرسش که «اظهری کیست و دیوان اشعارش ازنظر ساختاری و محتوایی چه ویژگی هایی دارد؟» می کوشد ضمن معرفی نسخه با تحلیل محتوا و ساختار اشعار شاعر تاحدّ ممکن به شناخت وی و شعر او کمک کند؛ با بررسی های انجام شده مشخص می شود، دیوان شاعرْ دو دیباچه منثور و 10385 بیت در قالب های قصیده، غزل، قطعه، مثنوی و رباعی دارد. قصاید شاعر بیشتر به منقبت خاندان نبوت علیهم السلام به ویژه امیرمؤمنان (ع) و مدح سلاطین صفوی اختصاص یافته است. مضمون اصلی غزل ها نیز عشق مجازی است که گاهی به وقوع گویی و واسوخت سرایی نیز می انجامد. قطعات و مثنوی های او تبیین کننده اندیشه ها و وقایع زندگی او و دربردارنده هجو، هزل و ماده تاریخ است. بیشتر رباعیاتش درباره عشق سروده شده است و مفاخره سرایی در همه قالب های شعری وی به فراوانی یافت می شود. افعال و واژه های کهن، تقلید از سبک گذشتگان و توجه به شاعران پیشین به ویژه خاقانی، انوری و حافظ در ساختار صوری و معنایی شعر او آشکار است.
کاوش تطبیقی گفتمان بوشی گرمس در «حین ترکنَا الجِسر» و «پیکر فرهاد»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
63 - 88
حوزه های تخصصی:
در ادبیات داستانی، راوی خود را در برابر جهانی مشترک با دیگران و در عین حال متفاوت می یابد. گاهی در نقاط مختلف دنیا، این تفاوت ها به شباهت هایی قابل درک تبدیل می شود. منطقه خاورمیانه با تاریخ پرآشوب خود می تواند ذهن مشابهی را برای روایتگران عصر حاضر ایجاد کند. این اشتراکات روحی در بیان روایت، گستره مناسبی برای پرداختن به پژوهش های تطبیقی است. این جستار با رویکردی توصیفی- تحلیلی مبتنی بر مکتب آمریکایی به کاوشی تطبیقی در روایت های «حین ترکنا الجسر» از عبدالرحمن منیف و «پیکر فرهاد» از عباس معروفی می پردازد. این روایت ها از ابتدای ارسال پیام فرستنده به مخاطب تا دریافت بافت های متفاوت گفتمانی، خواننده را به سوی درک مناسبات و ترکیب درونی اثر ادبی به منظور دست یابی به ساختار نهایی روایت ها هدایت می کنند. در این پژوهش با بررسی پی رفت ها و قاعده های مختص به زبان رمان ها وتقطیع ساختارهای سطح روایی، نشانه های حسی- ادراکی استخراج شده است. این نشانه ها در جریان سیّال ذهن روایتگران به کنش های قهرمان ها سمت و سو داده و منجر به کشف گفتمان های بوشی در نظام معنایی می شوند. نشانه های عینی که در گذر زمان به روزمرگی رسیده اند در فصل جدیدی از انفصال معنایی قرار می گیرند. ایجاد معناهای تازه و پیش تنیدگی ها و پس تنیدگی های زمانی دریافت های زیبایی شناسی را از خلال چاله های معنایی نمایان می کند. شوش گر ها با خروج از موقعیت های سلبی در جهت رسیدن به استعلای معنای بودن، توالی گفتمان بوشی را خلق می کنند. گفتمان های بوشیِ محصول جریان سیال ذهن روایگران در بُعدی حسی-ادراکی و نموداری پر جهش از سلب به ایجاب به خلق نشانه های جدید و متفاوت می پردازند.
عنصر شخصیّت در رمان های «رجال فی الشّمس» اثر غسّان کنفانی و «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر (با تکیه بر نظریه فیلیپ هامون)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
113 - 139
حوزه های تخصصی:
فیلیپ هامون، نظریه پرداز و نشانه شناس معاصر فرانسوی، از جمله صاحب نظرانی است که از زاویه دید جدیدی به عنصر شخصیّت نگریسته است. نظریه او به دلیل دربرگرفتن آراء نظریه پردازان پیشین، می تواند به شناخت چیستی، مفاهیم و دلالت هایی که در پس شخصیّت ها نهفته است بپردازد. این نظریه یکی از نظریه های جامع و دقیق پیرامون عنصر شخصیّت است. با عنایت به اینکه شخصیّت ها در رمان های «رجال فی الشّمس» اثر غسّان کنفانی و «خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر نقش بسیار برجسته ای ایفا می کنند، پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی عنصر شخصیّت را در دو رمان مذکور براساس نظریه فیلیپ هامون از حیث؛ انواع شخصیّت، سطوح توصیف شخصیّت، مدلول شخصیّت و دال شخصیّت، مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان می دهد که کنفانی و فاکنر ضمن استفاده از شخصیّت های تاریخی، اجتماعی، اسطوره ای و مجازی به تمام شخصیّت ها فرصت نقش آفرینی داده اند. علی رغم اینکه روایت در بخش های زیادی از دو رمان بر اساس تکنیک جریان سیّال ذهن است، ولی حضور دو نویسنده در مواردی چون بیان جزئیات، بیان افکار شخصیّت ها، توصیف صحنه ها و... مشهود است. از سوی دیگر، پرسش های مطرح شده در رمان توسط راوی، بیانگر در نظر گرفتن جایگاهی برای خواننده است. این دو نویسنده توانسته اند اسامی، اوصاف و القاب شخصیّت ها را با کارکرد داستانی خود هماهنگ و هم سو سازند و با توصیف ابعاد گوناگون شخصیّت ها خواننده را در مقابل تصویری تمام نما از آنان قرار دهند.
تحلیلی بر ساده نویسی در عاشقانه های بیژن جلالی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بیژن جلالی از نخستین شاعرانی است که به شعر منثور با زبانی ساده روی آورد. این امر، نه تنها از مسیر تحولات شعر نو در ایران به ویژه از طریق نیما یوشیج، بلکه به واسطه حضور او در فرانسه و تأثیر از ادبیات اروپا شکل گرفت. جلالی از همان آغاز بیانی ساده در اشعارش داشت که از ابتدا تا انتهای شاعری اش با روندی تقریباً ثابت همراه بود. نکته ای که در معرفی و بررسی اشعار بیژن جلالی و در سایه ساده نویسی او مغفول مانده، عاشقانه های اوست. جلالی از نخستین آثار و در لابه لای اشعارش، ابیاتی عاشقانه نوشت و این روند را تا انتهای دوران شاعری ادامه داد. در این نوشتار به روش تحلیلی-توصیفی به سروده های عاشقانه وی پرداخته ایم تا ساده نویسی او را توضیح دهیم. نتیجه اینکه سادگی تعبیر و بیان، تصویربرداری از روزمرگی های زندگی، مستقیم گویی، به کاربردن مضامینِ به ظاهر سطحی و بی اهمیت، آغازهای تأثیرگذار، جذاب و ضربه زننده و هم چنین پایان بندی مناسب و غافل گیرکننده در عاشقانه های جلالی، از مواردی است که منجر به ساده نویسی شده است. با این که بسیاری از اشعار وی فاقد آرایه ها و شگرد های زبانی لازم برای منجر شدن به معنی معهود شعر است، به نظر می رسد همین تفاوت و تمایز درونی شده شاعر که حاصل پیوند بی تکلف او با جهان هستی است، منجر به این زبان ساده، خاص و منحصر به فرد شده است؛ به گونه ای که می توان امضا و اثر انگشت شاعر را در اشعارش دید.
بررسی نیاز عشق در شخصیّت تهمینه و سودابه براساس نظریه آبراهام مزلو(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی، از جهت حضور انسان، موضوع نقد روان شناختی واقع می شوند و بستر مناسبی برای این پژوهش ها به شمار می آیند. ویژگی برخی از آثار، ارائه تصویری از انسان خودشکوفاست. انسان گرایی از جریان های تأثیرگذار در روان شناسی است که انسان و رسیدنش به خودشکوفایی از مباحث مهم آن به شمارمی آید. مزلو، از پیشگامان انسان گرایی، الگویی ارائه می دهد که در آن نیازهای اساسی را در پنج سطح طبقه بندی می کند. این الگو در بعضی از آثار مانند شاهنامه که ماهیتی انسان محور دارد، قابل بررسی است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، بررسی عشق در شخصیت تهمینه و سودابه، براساس نظریه مزلو است که می تواند رهنمونی در بررسی دیگر شخصیت ها، برای شناسایی انسان خودشکوفا باشد. از این رو این دو شخصیت، براساس شاخص های هرم مزلو سنجیده می شوند. با بررسی این دو شخصیت، تهمینه، الگوی افراد خودشکوفا و سودابه نمونه ناشکوفایی شخصیت معرفی می گردد و دلایل آن مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج این تحقیق نشان می دهد، شخصیت های حماسی تا چه حد به رشد انسانی دست یافته و چه اندازه با الگوهای شخصیت رشدیافته حوزه روان شناسی، منطبق هستند. در میان شخصیت های شاهنامه، تهمینه از معاشیق داستان های حماسی غنایی است و می توان شاهد ویژگی های افراد خودشکوفا در رفتار او بود. عشق، موضوع مشترک داستان های غنایی و نیازهای نظریه مزلو، تهمینه را تا خودشکوفایی پیش می برد و باعث رشد او می شود. در تقابل با تهمینه، سودابه را می توان مورد توجه قرارداد؛ بررسی شخصیت سودابه بیانگر ناکامی او در تأمین نیازها و گذر نکردن از پایین ترین سطوح آن است.
بررسی عناصر گنوسی در نظام عرفانی عین القضاه همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۵
99 - 127
حوزه های تخصصی:
گنوسیسم بر مجموعه اندیشه ها و روش هایی دلالت دارد که در اعتقاد هواداران آن ها، برای رسیدن به یقینی ترین و عالی ترین نوع معرفت و دانش و کسب سعادت حقیقی، در تزکیه و تصفیه روح باید غایت جهد را به کار بست تا از راه شهود و اشراق به مقصد رسید. ای ن باور از عهد باستان نیز در میان اقوام متعدد، طرفدارانی داشت و در طی قرون بر عرفان اسلامی ایرانی نیز تأثیر گذاشت. عرفان عین القضاه همدانی متأثر از این نشان ها است. این مقاله با روش تحلیلی تطبیقی به شناسایی و طرح مشخصه های گنوسی و تطابق آن با آرای عین القضاه پرداخته و هدف آن تبیین و تصویر وجوه مشترک باورهای گنوسی با مبانی عرفانی عین القضاه است. نتیجه تحقیق بیانگر آن است که ثنویت نور و ظلمت، اعتماد به معرفت شهودی و مستقیم به جای دانش اکتسابی، رازآلود دیدن هستی، باطن گرایی، تأکید بر خودشناسی برای حصول معرفت راستین، اعتقاد به اصالت روح در تقابل با جهان جسمانی و باور به اصل «انسان ایزدی» (انسان کامل) از جمله شباهت هایی هستند که در تعالیم گنوسی و آرای عین القضاه مشترک است.
مقاله کوتاه: در باب دو تعبیر از دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۹)
287 - 300
حوزه های تخصصی:
در باب دو تعبیر از دیوان خاقانی دیوان خاقانی شروانی به عنوان یکی از امّهات ادب پارسی از حیث دربرداشتن تعابیر و ترکیبات نو و گونه گون، اهمیت ویژه ای دارد. همین تعمد و پرمایگی زبانی سبب شده تا دیوان وی از دیرباز یکی از منابع مهم و اساسی فرهنگ نویسان قلمداد شود. ازآنجاکه بسیاری از این ترکیبات زاده ی قدرت شگرف تخیل و طریق غریب او در سخنوری است، نه تنها گزارش بلکه حتی گردآوری آن ها نیز از کاستی ها و لغزش های متعدد برکنار نمانده است. در این جستار بر آن بوده ایم تا با توجه به سبک شخصی شاعر و قراین اجتماعی زمان خاقانی، تحلیلی استوار از دو تعبیر «سه سرهنگ» و «میان خانه» در دیوان او ارائه کنیم. در این پژوهش نشان داده می شود که برخلاف نظر فرهنگ نویسان و شارحان، «سه سرهنگ» به معنای سه اختر زحل، مشتری و مریخ نیست و مراد از آن سه انگشتی است که به گاه کتابت، قلم را نگاه می دارد. همچنین خاقانی تعبیر «میان خانه» (خانه و اتاق میانی) را از ترکان چادرنشین و ساختار خیمه های ایشان گرفته و در تصاویر شاعرانه ی خود به کار برده است.
دراسه ملامح الواقعیه فی روایه "صیف مع العدوّ" لشَهلا العُجیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
9 - 33
حوزه های تخصصی:
الواقعیه کمدرسه أدبیه قد أسّست فی القرن التاسع عشر، وهی لیست تصویرا فوتوغرافیّا من الواقع، لأنّها تعرض الواقع الذی یمرّ بوعی الفنان، وهنا یظهر الفرق بینها وبین الرومنطیقیه التی تمثّل ذاتیه الفنّان. إنّ الوعی غیر الذاتیه، هو یشیر إلی وجهه النظر التی توافق رؤیه جماعه من البشر وفقاً لنظریّه لوسیان غولدمان. من مؤهّلات الواقعیه: الصدق الموضوعی، وتمثیل الحیاه المعاصره، والنمذجه والإیهام بالواقعیه. روایه "صیف مع العدوّ" التی درسناها بالمنهج التحلیلی وفی ضوء قراءه نقدیه تتّسم بالواقعیه، ترسم الحیاه المعاصره فی الرقّه، طوال الأجیال الثلاثه المتمثّله فی ثلاث نساء؛ الجده، والأم، والبنت. لمیس، شخصیه محوریه، امرأه فی الأربعین قد لجأت إلی ألمانیا بعد حرب سوریا. هی تسرد الروایه باسترجاع الماضی، فالصوره التی تعرضها واقعیه حصیله التجربه المعاشه. رغم مشارکه المکوّنات کلّها فی واقعیه النص إلّا أنّ الشخصیات، والفکره، ووصف الأمکنه والأشیاء هی أکثر فاعلیه. فی النهایه الکاتبه تمکّنت من إیهام القارئ بالواقعیه وخلق صوره موضوعیه لحیاه الشخصیات العادیه المنتمیه للحیاه الاجتماعیه.
تحلیل البعد الدینی کعنصر فی الهویه الثقافیه فی روایه الوباء لهانی الراهب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
139 - 161
حوزه های تخصصی:
تشتمل الثقافه على طرق وأسالیب حیاه الناس فی المجتمع وتمیز بین الشعوب. لقد ولدنا جمیعًا فی سیاق معین للهویه یؤثر على جمیع جوانب حیاتنا. فمن خلال التاریخ والدین واللغه وغیرها من العناصر التی تساهم فی تکوین الهویه، یتم تعزیز وتمکین هویتنا الثقافیه. إن للدین مکانه أساسیه فی تکوین الهویه الثقافیه السوریه. تمهد دراسه الهویه الثقافیه فی الروایه المعاصره الطریق للتعرف على أوجه التشابه والاختلاف الثقافی بین الأمم والعلاقات مع الدول الأخرى فی مختلف المجالات الثقافیه والاقتصادیه والسیاسیه والعلمیه، إلخ. تمکننا قراءه آثار الکتّاب الذین عملوا على بحث الثقافه والهویه الثقافیه فی آثارهم، من حمایه الهویه الثقافیه من التغییر والتحول والنسیان وضیاع عناصرها على مر الزمن وتدفعنا إلى إحیاء ثقافتنا بطریقه لائقه. تهدف هذه المقاله إلى إظهار تأثیر الدین على الهویه الثقافیه للمجتمع السوری فی روایه الوباء للکاتب السوری هانی الراهب، حیث اخترنا هذه الروایه لما أوصلته من صوره واقعیه عن ذلک المجتمع فی فتره معینه من الزمن ولإظهارها ماکان یشغله الدین فی حیاه هذا المجتمع بین الماضی والحاضر من خلال المنهج الوصفی التحلیلی. وتُظهر نتائج البحث أن الدین عامل أساسی فی تکوین هویه الأشخاص کما أن الاعتقاد الدینی للناس یتأثر بعوامل عده على مر الزمن فنجد فی هذا البحث أن الإنسان السوری فی الروایه أقل تمسکاً بالدین على ماکان علیه فی الماضی.