فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۷۰۱ تا ۲٬۷۲۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل تکنیک های انضباطی گفتمان قدرت و شیوه های مقاومت کودک در نمایش نامه ی دیکته غلامحسین ساعدی سارا مطوری* فرامرز خجسته ** مصطفی صدیقی *** چکیده کودکی، مفهومی برساخته ی تاریخ و متأثر از گفتمان های گوناگون است. نمایش نامه یکی از بسترهایی است که می توان برای بازشناخت این تصویر و مفهوم در دوره ای خاص از آن بهره برد؛ زیرا نمایش نامه ها همچون دیگر آثار هنری، همراهی یا تقابل گفتمان ها را می توانند نشان دهند. غلامحسین ساعدی در نمایش نامه ی دیکته (1347ش) جدال دو گفتمان را که یکی متأثر از گفتمان قدرت و دیگری تحت تأثیر گفتمان مقاومت است به تصویر می کشد. گفتمان قدرت خواهان کودکی منقاد است و در این راه نهاد مدرسه با بهره گیری از تکنیک های انضباطی، تداوم بخش این گفتمان اند. گفتمان مقاومت نیز از ابزار و شیوه های گوناگونی بهره می برد؛ کودک در این نمایش نامه در میانه ی جدال این دو گفتمان است. این پژوهش با بهره گیری از آرای فوکو، تکنیک های انضباطی و منقاد ساز و شیوه های مقاومت و مبارزه ی کودک، این نمایش نامه را بررسی کرده و مشخص شد که گفتمان قدرت از تکنیک هایی مثل مرزبندی، ایجاد ترس از عاقبت بد و طرد، تهدید و تشویق برای به اطاعت واداشتن کودک سود می جوید. در مقابل کودک از شیوه هایی همچون سکوت و نافرمانی، پرسش گری و عصیان، خنده و استهزاء برای مقاومت استفاده می کند. واژه های کلیدی: دهه ی چهل، ساعدی، کودک، قدرت، مقاومت، نمایش نامه ی دیکته. * دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگان saramatoori1981@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگان faramarz.khojasteh@gmail.com *** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه هرمزگان navisa_man@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 19/12/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 1/3/1400 ی خاص از آن بهره برد؛ چرا که نمایش نامه ها همچون دیگر آثار هنری، همراهی یا تقابل گفتمان ها را می توانند نشان دهند. غلامحسین ساعدی در نمایش نامه دیکته (1347)جدال دو گفتمان را که یکی متأثر از گفتمان قدرت و دیگری تحت تأثیر گفتمان مقاومت است به تصویر می کشد. گفتمان قدرت خواهان کودکی منقاد است و در این راه نهاد مدرسه با بهره گیری از تکنیک های انضباطی، تداوم بخش این گفتمان اند. گفتمان مقاومت نیز از ابزار و شیوه های گوناگونی بهره می برد؛ کودک در این نمایش نامه در میانه جدال این دو گفتمان است. با روش تحلیل محتوای کیفی و بهره گیری از آرای فوکو، تکنیک های انضباطی و منقاد ساز و شیوه های مقاومت و مبارزه کودک بررسی و مشخص شد که گفتمان قدرت از تکنیک هایی مثل مرزبندی، ایجاد ترس از عاقبت بد و طرد، تهدید و تشویق برای به اطاعت واداشتن کودک سود می جوید. درمقابل کودک از شیوه هایی همچون سکوت و نافرمانی، پرسش گری و عصیان، خنده و استهزاء برای مقاومت استفاده می کند.
انگاره های نمادین اعداد در سعادت نامه نظام الدین استرآبادی و ساقی نامه ظهوری ترشیزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
اعداد یکی از مهم ترین انواع کهن الگوها هستند و از زمان های بسیار دور از جمله دغدغه های ذهنی بشر بوده و همواره در طول تاریخ پرداختن به این موضوع که اعداد فراتر از مفهوم کمّی خود، ارزش کیفی و معانی نهفته بسیاری در خود دارند؛ زمینه ساز مطالعات و نظریه پردازی های فراوانی در علوم مختلف بوده است. در واقع کنار گذاشتن اعداد از زندگی روزمره ممکن نیست. اعداد هم مانند زمان و مکان مفهومی کاملا اساطیری داشته و به عنوان یکی از مهم ترین انگاره های کهن الگویی مفاهیم نهفته بسیاری در خود دارند که بیانگر حالات و اندیشه های روانی، جهان بینی و دنیای پیرامون صاحبان اثر هستند. در این مقاله به بررسی و تطبیق برخی اعداد در سعادت نامه نظام الدین استرآبادی و ساقی نامه ظهوری ترشیزی می پردازیم. به نظر می رسد استرآبادی و ترشیزی شناخت عمیق و دقیقی از کهن الگوی اعداد داشته و آنها را با استفاده از عنصرخیال در آثار خود به کار برده اند. نگاه هر دو در مفاهیم کاربردی اعداد به هم شبیه بوده و از آن در اشعار خود و به ویژه در ابیات مذهبی استفاده کرده اند. اعداد با معانی نمادین مشابه ولی با بسامد متفاوت در هر دو دیوان آمده و بسامد استفاده از آنها در سعادت نامه بیشتر از ساقی نامه می باشد. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتاب خانه ای و دیجیتالی انجام شده است.
تصحیح و بازشرح بیتی از سعدی با رویکرد تلفیقی (نسخه پژوهی و زیبایی شناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله پژوهش حاضر، تردید درباره ضبط و نتیجتاً بازتصحیح و شرح بیتی از یکی از غزل های سعدی، به کمک میان رشته ای زیبایی شناسی شناختی است. بیت مورد نظر در غالب نسخه های چاپی موجود این چنین ضبط شده است: بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است پذیرش ضبط «رندان» در این بیت توسط مصححان مختلف باعث شده است که شارحان نیز با ابتنا به آن، شرح هایی گوناگون، متناقض و کم ارتباط با ساختار متن را ارائه دهند. در این پژوهش با استفاده از شواهد گوناگون اثبات شده است که ضبط صحیح واژه مذکور در این بیت «زندان» است و نه «رندان»: اولاً با بررسی نسخ خطی واضح است که این واژه در قدیمی ترین نسخه خطی دیوان سعدی متعلق به زمان حیات شاعر، «زندان» ثبت شده است. ثانیاً از حیث زیبایی شناسی شناختی، واضح است که بیت حاضر بر پایه طرح واره تصویری حجمی و استعاره مفهومی «شوق، زندان است» تصویرسازی شده است.
آشنایی زدایی جایگزینی در قرآن کریم بررسی موردی تشبیه و کنایه در داستان حضرت نوح (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تکنیک هایی که در علم زبان شناسی مورد توجه قرار گرفته است، تکنیک آشنایی زدایی است که در آن گوینده یا نویسنده سعی دارد در اثر خود از زبان معیار عدول کرده که بدین وسیله با واداشتن مخاطب به کنکاش ذهنی، درک هر چه عمیق تر مفاهیم را به دنبال دارد به طوری که جنبه ی تاثیرگذاری آن بسیار بیشتر از کلام عادی خواهد بود. قرآن کریم به عنوان یک متن فرابشری به بهترین شیوه در جای جای قرآن از این شیوه بهره برده است و از آنجایی که بررسی این تکنیک در فهم یکی از جنبه های اعجاز قرآن بسیار مهم می نماید لذا پژوهش حاضر بر آن است تا با شیوه ی توصیفی و تحلیلی و با استقراء تام داستان حضرت نوح علیه السلام در سور قرآنی، آشنایی زدایی جایگزینی را با استفاده از دو ابزار تشبیه و کنایه مورد بررسی و مداقه قرار دهد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که این تکنیک به شکل موثری در داستان حضرت نوح به کار رفته است که از جمله دلایل به کارگیری آن شامل، ایجاد مبالغه در معنی و مضمون آیات، عمومیت بخشیدن به دلالت های آیات، ایجاد شور و شوق در مخاطب، ایجاد کنکاش ذهنی در وی، وسعت بخشیدن به معنا و مضمون آیات است.
“For Others, in Spite of Myself, from Myself”: A Levinasian-Feminist Reading of Charlotte Mary Matheson’s "The Feather"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
When Charlotte Mary Matheson began writing The Feather in 1929, numerous movements regarding women's rights were emerging. However, despite various references to contemporary issues, Matheson’s book initially did not receive much attention from critics; it was only after a few decades that The Feather became one of the best-selling novels, especially in Iran. In this article, a feminist reading of the novel was conducted on the basis of the alterity of the Other and the ethics of the French philosopher Emmanuel Levinas. The common ground between the theories of feminism and Levinasian philosophy is the relationship between the Self and the Other, which according to both theories, needs to change. Traditionally, men were accepted as the dominant power or the Self and women as the second sex or the Other. On the other hand, ethics, according to Levinas, emphasizes a proper relationship between the Self and the Other. Hence, the kind of relationship between the Self and the Other and the alterity of the Other become important; thus, this relationship requires a new definition. This reading of the novel shows how the relationship between the Self and the Other in the story, which begins with carnal desires, eventually ends in a moral one. In addition, the female character rediscovers her independence and identity, which was initially dominated by men.
وجوه طنز در شخصیت ابوسعید ابی الخیر با تکیه بر اسرارالتوحید و حالات و سخنان ابوسعید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
153 - 174
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش به بررسی و تحلیلِ انگیزه ها و دلایلِ رفتار و گفتار طنزآمیزِ ابوسعید به عنوان یک شخصیت برجسته عرفانی پرداخته ایم و تأثیر ویژگی های اخلاقی و عرفانی ابوسعید بر گفتار و رفتار طنازانه او را به روش تحلیل محتوایی بررسی کرده ایم. اصلی ترین وجه شخصیت طنّاز ابوسعید، بداهه گویی و تسلط بر بازی های لفظی و کلامی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مهم ترین وجوهی که به عنوان پایه و اساس شوخی ها و طنازی های ابوسعید است در سیزده دسته قرار می گیرند. از این میان سه مورد که عبارت هستند از: 1 بداهه گویی و بازیهای کلامی ابوسعید؛ 2 طنز موقعیت یا آموزش عملی عرفان با تکیه بر طنز؛ 3 پرهیز از خودخواهی و خودبینی، بیش از 60% از مجموعه انگیزه ها و دلایل طنّازی ابوسعید را تشکیل می دهند. مسأله شوخ طبعی ذاتی ابوسعید، اقبال مردم به او به دلیل روحیه طنّاز او و طنز به مثابه آیینه تمام نمای ویژگی های برجسته عرفانی، اخلاقی و اجتماعی ابوسعید از موضوعات مورد بحث در این پژوهش هستند.
واکاوی تطبیقی درون مایه شکواییه در دوبیتی های ادب عامه مازندران و خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکواییه یکی از گونه های اصلی ادبیات غنایی است. شاعران که وجود خویش را مورد خدشه روزگار و حتی معشوق می بینند، با زبان شکواییه شرح حال خویش می نمایند و آلام فکری، ناکامی ها، رنج ها و ناامیدی های خود را بیان می کنند. ترانه های عامه، به دلیل پاسداری از هویت فرهنگی ملی و انتقال احساسات و عقاید گذشتگان، بخش مهمی از ادبیات شفاهی را تشکیل می دهند. در میان قالب های شعری، دوبیتی، صمیمی ترین و نزدیک ترین قالبی است که هم سراینده و هم مخاطب به آسانی با آن ارتباط برقرار می کند. این پزوهش با روش توصیفی تحلیلی قصد دارد تا درون مایه شکواییه را در دوبیتی های عامیانه مازندران و خراسان بررسی کند. با مطالعه بیش از 3.000 دوبیتی عامیانه مازندرانی و خراسانی، 435 دوبیتی یعنی حدود 5/14درصد درون مایه شکواییه دیده شده است. این شکوه ها از نظر محتوایی به دو دسته شخصی و فلسفی تقسیم شده اند. براساس دسته بندی انواع شکواییه ها و یافته های تحقیق می توان گفت که در خراسان شکایت عاشق از بی وفایی معشوق و در مازندران شکایت از غم غربت بیشترین بسامد را داراست. در بقیه شکواییه ها همانند: شکایت از غم عشق؛ شکایت از دل تنگی؛ شکایت از خدمت سربازی؛ شکایت از والدین؛ شکایت از رقیب عشقی؛ شکایت از تنهایی؛ شکایت از زن بی وفا؛ شکایت از بخت و اقبال بد؛ شکایت از روزگار و شکایت از خداوند، آمار شکواییه ها در دو استان نزدیک به هم است
پیر ه زن گرگ باشد؛ معرفی ضرب المثلی فراموش شده در هفت پیکر و بررسی ابعاد اسطوره شناختی و فولکلوریک آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها از غنای فرهنگی ملت ها حکایت دارند. بسیاری از این مَثَل ها در غبار زمان از یاد رفته اند و ما از خودِ آن مثل و نیز از ریشه ها و زمینه های تکوین آن آگاه نیستیم. این جُستار به معرفی ضرب المثلی فراموش شده در بیتی از هفت پیکر می پردازد. «پیره زن گرگ باشد»، عبارتی است که به گمان ما در عصر نظامی به عنوان یک ضرب المثل کاربرد داشته است. احتمالاً این ضرب المثل از زبان ترکی، کردی و یا از زبان آذری وارد ادبیات فارسی شده است. تحقیق کتابخانه ای حاضر که به شیوه کیفی و توصیفی انجام شده قصد دارد تا ابعاد اسطوره شناختی و فولکلوریک این مَثَل را بررسی نماید. تشبیه پیرزن به گرگ در ادبیات فارسی سابقه دارد. پیرزن و گرگ هر دو در فرهنگ، باورها و اعتقادات عامه ملل و اقوامِ جهان نمادی از مرگ، شیطان و دنیا محسوب می شوند و نیز هر دو با برف، جادوگری، میل جنسی و ماه پیوستاری معنایی برقرار می کنند. ما در این مقاله به برخی از این اشتراکات اشاره کرده و هاله های معنایی مشترک میان پیرزن و گرگ را توضیح داده ایم . گرگ در ادبیات نماد حیله گری و مکاری است. به نظر می رسد انگیزه اصلی در همانند دانستن پیرزنان با گرگ بسیاردانی، کارکشتگی و حیله گری آنان باشد. پیرزنان از آنجا که آگاه به مسائل و رموز زندگی زناشویی اند، توانسته اند در هیئت و حرفه محتالگی و دلالی محبت نقش مهمی در مناسبات اجتماعی دوران گذشته ایفا کنند و با هر ترفندی که ممکن بوده، مردان و زنانِ کام جو را به وصال یکدیگر برسانند.
نگاهی به ویژگی های دستوری در ضریرنامه طغان شاه بن نظام قمی شاهرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه حماسه دینی انتقامیّه / ضریرنامه از طغان شاه بن نظام قمی شاهرودی یکی از نمونه های شاخص حماسه دینی در ادب پارسی است که در قرن نهم هجری درباره انتقام ضریر خزاعی، محمّد حنفیّه، مسیّب، طغان، عمر بن علی، فضلِ جعفر و دیگر پهلوانان از یزید، عمرِ سعد، یعقوب عسقلانی، شاه حلب و دیگر حامیان یزید سروده شده است. ماجرای منظومه از رسیدن کاروان اسیران کربلا به شهر عسقلان آغاز می گردد و با نجات امام سجاد(ع) و کاروان کربلا از چنگ یزید و نهایتاً با مرگ یزید خاتمه می یابد. بررسی دستوری این منظومه برای شناختن بیشتر زبان حماسی این منظومه و دیگر منظومه های دینی سودمند است. با بررسی موارد دستوری و مصداق های آن، لایه های زبانی و محتوایی بیشتری از این اثر به دست می آید. دراین پژوهش، نخست درباره حماسه، حماسه دینی و علل پیدایش و نمونه های آن و نیز درباره ابن نظام و منظومه اش سخن گفته ایم و پس از معرّفی مختصر ضریرنامه، برخی نکات دستوری این اثر با ذکر شواهد بررسی شده است. با ذکر این موارد پی می بریم که کهنگی سبک در آن کاملاً مشهود است و یکی از حماسه های برجسته دینی به حساب می آید که از نظر بافت داستان، استحکام الفاظ، زبان مناسب و ساخت دستوری، شایستگی توجّه بیشتر دارد.
باز هم درباره مازندرانِ شاهنامه نبرد ایران و مازندران (مشرق و مغرب)، زمینه اصلی حماسه های فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع غالب حماسه های فارسی پس از شاهنامه فردوسی ، شرح نبردهای ایران و مازندران است. در این میان، ظاهراً شاهنامه فردوسی یک استثناست که نبردهای عمده ایرانیان را با تورانیان توصیف کرده است. درباره این که چرا نبردِ اصلی شاهنامه فردوسی بین ایران و توران است، سخنانی گفته شده، امّا در این تحقیق، بحث اصلی بر سر حماسه های غیر از شاهنامه فردوسی است. هرچند جغرافیای حماسی، کاملاً متفاوت از جغرافیای واقعی است و جغرافیای داستانی، یک جغرافیای روانی/ سمبلیک است که به جز در مورد اسامی، ربطی به جغرافیای واقعی ندارد، امّا بررسی همین جغرافیای داستانی، ما را به این نتیجه می رساند که مازندران در شاهنامه ، باید در حدود مغرب واقع شده باشد. مقاله حاضر، بر اساس شواهدی که از متون مختلف جمع آوری کرده، نشان می دهد که در عمده متون حماسی فارسی، به جز شاهنامه فردوسی ، نبرد اصلی ایرانیان، با مازندرانیان است و در این میان، تورانیان نقش عمده ای ندارند. بر اساس شواهدی که از این متون برمی آید، مازندران در حدود مغرب قرار دارد که در ادبیّات حماسی ایران، نماد تاریکی است که در برابر نور (ایران) قرار می گیرد و بنابراین، مازندران نمی تواند در سرزمین هند (شرق) قرار داشته باشد.
ارزیابی ترجمه بنگالی شاهنامه فردوسی از منیرالدّین یوسف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی یکی از بزرگ ترین حماسه های جهان است که در سرزمین ایران، حدود هزار سال پیش به زبان فارسی سروده شده و همچنان یکی از بزرگ ترین متن های حماسی دنیا به شمار می رود. تعداد کمی از آثار ادبی جهان به اندازه شاهکاری چون شاهنامه فردوسی، مورد توجه مردم جهان قرار گرفته اند. این شاهکار عظیم تا کنون به بیش از سی و پنج زبان جهان ترجمه شده است. منیرالدّین یوسف (1919-1987م.)، مصنّف ادبیات جدید بنگالی و مترجم مشهور بنگلادش، متن کامل شاهنامه را در شش جلد، به زبان بنگالی ترجمه کرده است. نکته قابل توجه این که یوسف، بسیار مراقب بوده تا وزن شعری شاهنامه اصلی را در ترجمه خود حفظ کند؛ یعنی این یک نثر معمولی نیست، بلکه وزن شعر آزاد در ترجمه هر سطر از این حماسه عظیم وجود دارد. یوسف حتی توضیحات مربوط به اسامی شخصیت ها را به درستی ترجمه کرده است. شخصیت های معروفی مانند رستم و سهراب نیز در ترجمه او به خوبی مورد توجه قرار گرفته اند. با خواندن این متن ترجمه شده شاهنامه، به نظر می رسد که ما شعر یک شاعر حماسی بنگالی را می خوانیم. گرچه شاهنامه فردوسی به زبان های گوناگون جهان ترجمه شده، اما کار منیرالدّین یوسف نمونه بارز یکی از بهترین ترجمه های شاهنامه فردسی در جهان شمرده می شود. هدف از این نوشتار، معرّفی منیرالدّین یوسف، ادیب و مترجم بنگالی، و بررسی عملکرد او در ترجمه شاهنامه فردوسی است.
Aurélia : un monde qui va de soi Le problème d’acausalité dans les visions(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Aurélia ou le rêve et la vie (1855) de Gérard de Nerval est sous l'enseigne d'un mécanisme intelligent. Celui-ci s'incarne à la fois dans la démarche immotivée des visions et le comportement passif du narrateur. Cette double gratuité dont la mise en forme s'attribue une bonne partie des ressources langagières de l'écriture d'Aurélia se remanie, au cours du récit, pour rendre compte des différentes nuances de l'idée nervalienne de « seconde vie ». Nous nous intéressons donc, dans cette étude, aux points du texte où le principe d'acausalité constitue un biais d'interprétation pour le rêve.
تحلیل ایدئولوژی شناختی رمان «جزیره سرگردانی» بر اساس انگاره استعاره مفهومی
منبع:
شفای دل سال پنجم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰
115 - 147
حوزه های تخصصی:
ایدئولوژی شناختی استعاری یکی از عمده رویکردهای مطالعاتی تئون و ن دایک (1995) است. او معتقد است که ایدئولوژی، نظامی از باورها و انگیزه ها است. این نظام در حقیقت صورتی اجتماعی و کارکردی شناختی دارد. ازآنجاکه ایدئولوژی به دلیل ماهیت پدیداری و ساختار معنایی، نیازمند ظهور و بروز خاص است؛ در شاکله ای از نظام استعاری می گنجد. استعاره لزوماً یکی از مهم ترین پدیده های معنایی محسوب می شود که از پیکره ابزاری صرفاً بلاغی خارج شده و نقش بازنمایی مفاهیم ذهنی انسان را ایفا می کند. استعاره اصولاً حقیقتی مدرکانه زبانی است که به طور پنهان، گستره ای از افکار و فرآیندهای تجربی زیستی بشر را به همراه دارد. این مقاله با تکیه بر مفاهیم علمی و با روش مطالعه کتابخانه ای به شیوه تحلیلی درون متنی، رمان «جزیره سرگردانی» سیمین دانشور را بررسی کرده است و در پی جویی این مسئله علمی است که استعاره های مفهومی این رمان با چه کیفیت و در چه قالب کارکردی ظهور یافته اند؟ به طورکلی یافته های این پژوهش نشان داد که استعاره های رمان جزیره سرگردانی با کارکردهایی در قالب های شباهت آفرینی، تمثیل شدگی، کنایه اندیشی و ساختار تلمیحی و گاه با ابعاد روان ادراکی برجسته سازی و آشنازدایی متبلور شده اند.
بررسی خاستگاه ها و راه های غلبه بر اضطرابِ منزلت در رمان «کتاب خَم» از علیرضا سیف الدینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
137-166
حوزه های تخصصی:
نیاز به دیده شدن، تأییدشدن و شناخته شدن به عنوان انسانی موفق، از جمله نیازهای نوظهوراند که متأثر از پیشرفت های مادی و تکنولوژیک در عصر مدرن پدیدار شده اند؛ نیازهایی که در صورت برآورده نشدن، فرد را دچار اضطراب های ویران کننده می کنند. آلن دوباتن، فیلسوف سرشناس معاصر، ضمن دسته بندی این تشویش ها ذیل عنوان «اضطراب منزلت»، به تشریح عوامل و راه های مقابله با آن پرداخته است. ایده طرح شده از سوی دوباتن، که خود از زمره پدیدآورندگان آثار داستانی است، به زودی از سوی نویسندگان مورد توجه واقع شد و آثار متعددی در قالب های مختلف هنری با این موضوع خلق گردید. رمان «کتاب خَم» از علیرضا سیف الدینی یکی از نمونه های متمایز این آثار است که نویسنده طی آن به زندگی پرفرازونشیب مردی پرداخته که در راستای غلبه بر اضطراب منزلت و شناخته شدن به عنوان همسر و پدری قدرتمند، یا به تعبیر متن «اسم ورسم دار»، دچار سیری قهقرایی می شود و پا بر سر آرمان های خود می گذارد. پژوهش حاضر که با روش توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده، در پی آن است تا ضمن توصیف زمینه های ایجاد اضطراب یادشده در شخصیت اصلی داستان، روند قهقرایی زندگی او را تحلیل نماید. نتایج نشان می دهد عواملی همچون اهمیت یافتن رفاه و پیشرفت مادی، تغییر معیارهای ذهنی ارزش گذاری فقر و غنا و اثرپذیری از القائات جمعیت «اسناب» ها، عواملی اند که در کنار ترس از ضعیف به نظررسیدن در چشم همسر و هراس از ناتوانی در ایفای مناسب وظایف پدری، باعث ایجاد اضطراب منزلت در شخصیت اصلی شده اند؛ اضطرابی که شخصیت یادشده راه رهایی از آن را در توجه به فلسفه، هنر، آموزه مذهبی مرگ و سبک زندگی بوهمیایی جست وجو می کند.
پژوهشی در مبادی بلاغی و دستوری تحمیدیه نویسی با تکیه بر دیباچه های آثار نثر فنّی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۱
145 - 173
حوزه های تخصصی:
شاعران و نویسندگان ادب پارسی از دیرباز، طلیعه آثار منظوم و منثور خود را به نام و یاد خداوند آراسته اند. این سنّت که در اساس، ریشه در عواطف دینی و خداشناسانه مولّفان دارد، گویی با محدودیّت هایی نیز مواجه بوده است. یکی از این محدودیّت ها، رعایت اسلوب آغاز کلام است که از عهود پیشین همواره با ستایش خداوند همراه بوده و دیباچه نویسان طی سالیان بسیار بر نهج پیشینیان خود قدم برداشته اند. اما محدودیّت اصلی، در ویژگی های منحصر به فرد موضوع اصلی کلام، یعنی ذات الهی نهفته است. در توصیف خداوند بسیار می توان گفت اما هر ابزاری را برای این توصیف نمی توان به کار بست. تحمیدیه نویسی، محتوایی فراخ اما امکان گزینش ها و چینش های زبانی محدودی دارد. این مقاله تلاش خواهد کرد تا ضمن اشاره ای مختصر به مبانی اعتقادی حمد الهی، برخی از شاخصه های زبانی تحمیدیه نویسی را معرفی کند. با این هدف، تحمیدیه هشت اثر از آثار دوران موسوم به نثر فنّی، در دو سطح بلاغی و دستور زبانی مورد بررسی قرار گرفته، مشترکات میان متون، ضمن تحلیل و ریشه یابی، به عنوان نتایج تحقیق ارائه خواهد گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، زبان تحمیدیه ها کیفیّتی متصلّب دارد که به هر عنصر بلاغی، امکان نقش آفرینی نمی دهد و عناصر بلاغی مُجاز همچون: سجع، جناس، موازنه و تقابل نیز استعداد کافی برای شکستن سختی این زبان ندارند. همین خصیصه مستحکم، در جایگزینی دستوری واژه ها نیز قابل مشاهده است؛ چنانکه گویی در تحمیدیه های منثور، ساختمان جملات ثابت است و نویسندگان تنها واژه های متغیّری را در جایگاه های از پیش تعیین شده، می نشانند.
تحلیل راهبردهای گفتمانی هوشنگ گلشیری در رمان «آینه های دَردار» و بازنمایی ایدئولوژی کنش گرانِ این اثر بر پایۀ نظریۀ راجر فاولر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با بهره گیری از مؤلفه ها و راهبردهای گفتمانیِ راجر فاولر، به دنبال آشکار ساختن ایدئولوژیِ نویسنده و کنش گرانِ اجتماعیِ رمان آینه های دَردار است. فاولر در نظریه گفتمانیِ خود، برای ساختار متن در زمینه های روساخت و ژرف ساخت اهمیت خاصی قائل است. از این رو جستار حاضر کوشیده است تا با توجه به آرای وی، از طریق تحلیل روساختِ رمان یاد شده، به فهم ژرف ساخت آن دست یابد. در پیوند با این امر، پرسش اصلیِ پژوهش آن است که هوشنگ گلشیری در روساخت اثر خود، چه راهبردهایی به کار برده است تا بدان وسیله ژرف ساختِ متن را به نمایش بگذارد؟ روش این پژوهش از نوع کیفی است و برای توصیف و ارزیابی داده ها از رویکرد توصیفی- تحلیلی استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده های این مطالعه حاکی از آن است که برجسته سازی و حاشیه رانی ، سازوکار حاکم بر کردار ها و رفتارهای گفتمان رمان است. نویسنده با کاربست راهبردهایی چون ارجاع ضمیر، ایجاد تعلیق، ایجاد ابهام، وجه نمایی، فاعلی سازی، جملات امری و پرسشی، تغییر جایگاه ارکان جمله، حذف برخی عناصر زبانی، زمان پریشی، و مجهول سازی توانسته است ایدئولوژیِ کمونیست های مهاجر ایرانی را به نمایش بگذارد. بیشترین بسامد راهبردهای گفتمانی، مربوط به مولّفه ارجاع ضمیر و کمترین بسامد به تغییر جایگاه ارکان جمله تعلق دارد. گفتنی است که راهبردهای گفتمانیِ فوق الذکر، مهم ترین ویژگی های روساخت رمان گلشیری به شمار می آیند.
شناختِ فوکو؛ پراکتیسی که باید رهایش کرد ملاحظاتی انتقادی درباره کتاب «فوکو در ایران»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۱۰)
329-357
حوزه های تخصصی:
نگاه فوکو به انقلاب اسلامی چه در زمان حیاتش و چه پس از آنْ بحث ها و واکنش های متفاوتی را در پی داشت و آثار متنوعی در این باره به رشته تحریر درآمد. یکی از جنجالی ترینِ این آثار، کتاب «فوکو و انقلاب ایران: جنسیت و اغواگری های اسلام گرایی» نوشته «ژانت آفاری» و «کوین اندرسون» است که می توان آن را ازیکسو واکنشی سیاسی به اسلام گرایی و ازسوی دیگر، نقدی معرفت شناختی به آن چه نویسندگان «نسبی گرایی فرهنگی» می نامند، به شمار آورد. بهروز قمری تبریزی در کتاب «فوکو در ایران» کوشیده است ضمن ارائه پاسخی مناسب به آفاری و اندرسون، نشان دهد که حقیقتِ آرای فوکو درباره انقلاب ایران چیست. به بیان دیگر، «فوکو چگونه انقلاب ایران را معنا کرد؟» در مقاله حاضر به این موضوع پرداخته شده است که از منظری خاص هر دوِ این آثار درون یک پراکتیس گفتمانی شکل گرفته اند و بنابراین، جملات متفاوتی از یک گزاره اند و باید به یک اندازه از دستِ هر دوِ آن ها رها شویم.
برهم کنشی مطالعات میان رشتگی و فرهنگی در ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، بر نقش مطالعات میان رشتگی و فرهنگی در تبیین ادبیات تطبیقی تأکید می کند. در این جا، پای چند مسأله به میان می آید. اول، ادبیات فقط محدود به متون مکتوب نمی شود و همه نوع متون نوشتاری و غیرنوشتاری را در برمی گیرد. دوم، تعریف دقیقی از ادبیات تطبیقی به مثابه «رشته» یعنی نظام مطالعاتی در دست نداریم. سوم، علاوه بر مطالعات رشته ای، بحث مطالعات میان رشته ای، چندرشته ای، بینا رشته ای، پسارشته ای و فرارشته ای نیز به میان می آید. همه بحث این است که ادبیات تطبیقی چه موقع و چگونه ممکن است به مطالعه فرهنگی بدل شود؟ این مقاله، می کوشد به برخی مسائل مرتبط با پیوند مطالعات فرهنگی، میان رشتگی، و ادبیات تطبیقی اشاره و روابط میان آنها را به اختصار تبیین کند. از این رو، ابتدا به پیشینه مطالعاتی اشاره، و سپس، مبانی نظری بحث تبیین می شود. به تعاریف مختلف فرهنگ نیز اشاره، و مباحث میان رشتگی در ارتباط با مطالعات فرهنگی و ادبیات تطبیقی مرور می شوند. آن گاه تلاش می شود، مسائل میان رشتگی ادبیات تطبیقی به مثابه رشته، مرور شود. این مقاله، درآمدی بر بحث ارتباط ادبیات تطبیقی با سایر هنرها محسوب می شود.
تحلیل شخصیت های تمثیلی شاهنامه از منظر گفتمان انسان شناسانه فردوسی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۱
120 - 140
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی در نگاه اول شاید به قول محمود حدیث رستم و داستان همآوردی ها باشد اما اندکی آشنایی با بیان تمثیلی اسطوره ای و گفتمانی که فردوسی در آن، شاهنامه را سروده، باعث پرسش هایی می شود: فردوسی از بیان تمثیلی در شاهنامه چگونه و چرا استفاده می کند؟ و آیا رستم به صورت تمثیلی از منظر گفتمان انسان شناسی فردوسی می تواند نمونه ی اعلای یک هویت انسانی باشد که در روح جمعی و توانش فرهنگی جامعه ایران تأثیر داشته است ؟ یا این هویت انسانی به صورت تمثیل های متنوع در مجموعه ای از شخصیت های شاهنامه نمود یافته است؟ این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤالات و فهم آنچه فردوسی رمز و معنای (تمثیل) شاهنامه گفته، انجام شد. شناخت معماری تمثیل های فردوسی که نشان دهنده ذهن و زبان اوست، ضروری می نماید. این پژوهش ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از روش ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای، در ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﺮﯾﻪ تحلیل گفتمان انجام شد و یافته ها نشان داد که فردوسی با بیانی تمثیلی جهان بینی و اندیشه انسان شناسانه خود را به نصویر کشیده است. تمثیل های شاهنامه هویت انسان ایرانی اسلامی را بیان کرده است، فردوسی در پردازش شخصیت های داستان های شاهنامه آگاهانه دو نوع شخصیت خیر و شر را مبتنی با گفتمان های دوره معرفی می کند. هر یک از شخصیت ها می توانند به صورت تمثیلی نموداری از چهره های منفی و مثبتی باشند که به سبب جهان بینی طبقاتی و روابط قدرت حاکم پدیدار شده اند. رستم و افراسیاب کلان تمثیل دو گروه از شخصیت های خوب و بد در گفتمان فردوسی هستند که زوایای دیگر آن در شخصیت هایی مانند ضحاک ماردوش، سیاوش، گردآفرید، سودابه، پیران ویسه و... نمودار می شود. تمثل نه تنها به متن شاهنامه مفهومی چندلایه و گسترده می بخشد بلکه آن را به متنی نشانه ای نمادین بدل می کند.
نقش ادبیات و نوشتار زنانه در بهبود جایگاه اجتماعی زنان در فرانسه و تأثیر آن بر نوشتار زنانه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
355 - 385
حوزه های تخصصی:
خلاصه : آغاز قرن بیستم را دوران اوج و شکوفایی ادبیات زنانه دانسته اند اما نوشتار زنانه از دیرباز وجود داشت بدون اینکه هدف نویسندگان آن به تصویر کشیدن ویژگی های زنانه ی نوشتارشان باشد؛ اما زنان نویسنده به تدریج به موضوعاتی پرداختند که در گفتمان مردانه نادیده گرفته می شد و هدف آن ها بازتعریف هویت، شکستن کلیشه ها و تغییر ارزش های از پیش تعریف شده جامعه سنتی بود. در این مقاله بر آنیم با ارائه تاریخچه ای کوتاه از دوران باستان تا به امروز، فعالیت های اجتماعی و ادبی زنان در فرانسه را دنبال کنیم که به بهبود و ارتقا جایگاه زنان در جامعه منتهی می شود، سپس به تعریف ادبیات زنانه، ویژگی ها و مفاهیم آن خواهیم پرداخت و در آخر نگاهی به ادبیات زنانه فارسی خواهیم داشت که تحت تأثیر ادبیات فرانسه و جریان هایی همانند فمینیسم و رمان نو تغییرات بسیاری می کند و نشان خواهیم داد که نویسندگان زن ایرانی نیز برای بهبود جایگاه اجتماعی زنان تلاش بسیار کرده اند.