فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۶۴۱ تا ۲٬۶۶۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
در نهاد ادبی شعر معاصر با گسست از ادبیات کلاسیک و تغییرات فرهنگی اجتماعی در سبک فکری، مضامین تازه با گرایش به مکتب های غربی، مورد توجه قرار گرفت. هیچ انگاری (نیهیلیسم) و رمانتیسم یکی از گرایش های فکری بود که با تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، گسترش یافت و به ویژه در دهه سی شمسی بعد از کودتا، از موتیف های اصلی شعر شد. شعر غنایی در ادبیات ادامه داشت اما شاعران رمانتیک با تکیه بر اصل آزادی بیان رمانتیسم، بی پروا و به دور از اخلاق، صرفاً به زندگی دنیایی اهمیت دادند و در قالب رمانتیسم سیاه، در بن بست های زندگی شخصی و اجتماعی به هیچ انگاری روی آوردند و از شعر غنایی رایج دور شدند. در این مقاله، مؤلفه های هیچ انگاری که همسو با رمانتیسم سیاه است و از شعر غنایی کلاسیک متفاوت شده است، در شعر سه شاعر معاصر: نادرپور، رحمانی و مشیری مورد بررسی قرار گرفته است، روش مطالعه و بررسی منابع، کتابخانه ای است. نگارش مقاله توصیفی تحلیلی با انتخاب نمونه های شعری است. نتایج بررسی نشان می دهد: شاعران در برهه ای از تاریخ زندگی خود به ویژه دهه سی که جامعه درگیر تنش های حاصل از کودتای 28 مرداد است به اندیشه های هیچ انگاری روی آوردند. گرایش به یأس و مرگ اندیشی در زندگی، لذت جویی و اروتیک، میخانه رفتن و مستی، علاقه به افیون، مهمترین مؤلفه های رمانتیکی هیچ انگاری است که در اشعارشان دیده می شود و در تقابل با شعر غنایی کلاسیک با هدف بیزاری از هستی، خوشباشی گذرا و سرخوردگی اجتماعی سروده شده است. در مقایسه شاعران نیز شعر نصرت رحمانی در این موتیف، سرآمد است.
التراث التاریخی فی الروایتین"توراکینا" لمحمد قاسم زاده و"الزینی برکات" لجمال الغیطانی؛ دراسة مقارنة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
9 - 35
حوزه های تخصصی:
یعدّ التراث مصدرّا هامّاً للأدباء، ویشکّل التاریخ إحدى المصادر التراثیه الغنیه التی یمکن أن یلجأ إلیها الکاتب ویستلهمها فی أعماله الأدبیه، والأمر کذلک بالنسبه للروائی الإیرانی (محمد قاسم زاده) والروائی المصری (جمال الغیطانی) فی کثیر من أعمالهما الروائیه، لا سیما فی الروایتین المدروستین فی هذه الدراسه "توراکینا" و"الزینی برکات". وقد سلّطت الدراسه الضوء على نقاط الائتلاف والاختلاف فی استلهام التاریخ عند الکاتبین بصفته أحد المکونات التراثیه وسعت إلى تبیین الدوافع والأسباب ومنها هموم الحاضر وقضایاه، واعتمدت الدراسه على منهج البنیویه التکوینیه من خلال أبرز منظّریه "جورج لوکاتش" و"لوسیان غولدمان"، حیث أکّدا على دراسه شکل الأعمال الأدبیه وتأثیر البنیه التحیه علیها. کذلک استخدمت الدراسه، لکونها دراسه مقارنه، إنجارات مدرسه المادیه الجدلیه المعروفه بالمدرسه السلافیه، وهی نظریه منسجمه تماماً مع نظریه البنیویه التکوینیه. واتضح من خلال هذا الدرس المقارن أنّ من أسباب استلهام الکاتبین للتاریخ فی النصین هی الأحداث والقضایا السیاسیه والاجتماعیه التی أثّرت فی الإنسان ومن أهم هذه القضایا قضیه المرأه، فکانت المرأه شبه مغیبه رمزیاً عند الغیطانی، فجاءت معظم شخصیات روایته ذکوریه ولعلّ قصدیه الغیطانی من هذا التغییب فیها إشاره إلى الغاء دور المرأه فی المجتمع المصری، و تناول أیضاً "قاسم زاده" قضیه المرأه کما یظهر عبر النصین الأصل والموازی للنص الأصل، أی من خلال العنوان ونص الروایه.
فضایل اخلاقی در اشعار قاسمی و الیازجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
35 - 65
حوزه های تخصصی:
ا اخلاق یکی از زمینه های اصلی ادب گران سنگ فارسی است که گویندگان کثیری، بدان پرداخته اند. فضایل اخلاقی در دیگر زبان ها هم مورد توجه بوده است. از قاسمی گنابادی (ف.982ق.)، هشت مثنوی برجای است که در آنها با طرفه اندیشی و بیانی سهل، مضامین اخلاقی را غالباً در قالب حکایت سروده است. در ادب عربی نیز شاعران سترگی از جمله ناصیف الیازجی (1871-1800م.) به مفاهیم اخلاقی توجّه داشته اند. در این جستار با تکیه بر مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که وجود زمینه های تأثیر و تأثّر را صرفاً شرط تطبیق نمی داند، به بیان فضایل اخلاقی مشترک در اشعار دو شاعر پرداخته شد. پژوهش حاضر با تکیه بر منظومه های عمدهالاشعار و زبدهالاشعا ر قاسمی و دیوان ا شعار الیازجی و بر اساس تقسیم بندی خواجه نصیرالدّین طوسی از فضایل اخلاقی در چهار حوزه کلی (حکمت، شجاعت، عفت و عدالت) انجام گرفته است. پرسش اصلی پژوهش آن است که چه مضمون های اخلاقی مشترکی در شعر قاسمی و الیازجی وجود دارد؟ از دستاوردهای ارزشمند آن تبیین و تحلیل مضامین مشترکی چون علم، تواضع، صداقت ، صبر و وفای به عهد است که در شعر دو شاعر ایرانی و لبنانی بیان شده است. به زیبایی های ادبی اشعار درحد گنجایش مقاله اشاره شد. بسامد برخی مفاهیم اخلاقی در شعر قاسمی چشم گیرتر است. از دلایل آن می توان به اهتمام قاسمی در سرودن مثنوی های متعددی که مشحون از مفاهیم اخلاقی و اجتماعی است و نیز مناعت طبع و ویژگی های خُلقی شاعر اشاره نمود.
تحلیل تطبیقی اثرپذیری اشعار پارسی سرایان متقدّم از کتاب شایست ناشایست و آثار امام محمّد غزّالی (با تکیه بر احیاءعلوم الدّین و کیمیای سعادت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
95 - 120
حوزه های تخصصی:
شایست ناشایست، متنی به زبان پارسی میانه و اثری دینی، بازمانده از دوره زرتشت است. احیاءعلوم الدّین نیزکتابی دینی، اخلاقی و عرفانی مربوط به قرن پنجم است. مقاله حاضر می کوشد با تأکید بر دستورهای اخلاقی شعرای متقدّم، به مقایسه اشعار آنان با این متون دینی، یعنی شایست ناشایست و احیاءعلوم الدّین امام محمّد غزّالی و ترجمه فارسی آن، کیمیای سعادت، بپردازد. ادبیّات تعلیمی ما از آغاز شعر فارسی تا کنون، همواره بایدها و نبایدهای اخلاقی را مورد توجّه قرار داده، امّا در زمینه مقایسه اشعار شاعران متقدّم و متون دینی، پژوهش های کمتری صورت گرفته است. این نوشتار، به شیوه کتابخانه ای و با روش استقرایی، اندیشه های موجود در اشعار شعرای متقدّم را با شایست ناشایست و احیاءعلوم الدّین، مقایسه می کند و به این نتیجه می رسد که شعرای متقدّم، بنا به پیشینه باورهای اعتقادی که داشته اند و هم چنین به دلیل تأثیرپذیری از آموزه های اسلامی- قرآنی، بایدها و نبایدهای اخلاقی را در شعرشان، مطرح و به دیگر شعرا توصیه کرده اند و حلقه پیوند، میان اندیشه های اخلاق مدار قبل و بعد از اسلام در ایران شدند و با زبان شعر، اهمیّت دستیابی به تطهیر باطن و معرفت الهی را نزد ایرانیان، نشان دادند.
بررسی شرایط و فوایدِ صحبت و هم نشینی در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
95 - 122
حوزه های تخصصی:
مولوی در مثنوی تداعی های متعددی به کار می برد و از موضوعی به موضوع دیگر می رود؛ همین امر باعث شده است یکی از مباحث پُرتکرار و مهم عرفانی مثنوی ، یعنی «صحبت و هم نشینی» و شرایط سالکان و فوایدی که مولانا برای همنشین شدن با اولیای الهی برمی شمارد، چندان به طور دقیق بررسی نشود. در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا با جمع ابیات پراکنده موضوع صحبت و هم نشینی در مثنوی و تحلیل آن ها براساس خود مثنوی ، آن هم با تکیه بر نشانه های درون متنی و بافت موقعیتی، به بررسی این موضوع بپردازیم؛ اما به سبب آنکه بررسی شش دفتر مثنوی ، خارج از محدودیّت این مقاله است، این موضوع در این پژوهش فقط در دفترهای اول و دوم بررسی می شود. از رهرو این پژوهش پی بردیم که مولانا در موضوع مصاحبت و مجالست سالکان با اولیای الهی، با وجود «جرّ جرار کلام»، وحدت و انسجام فکری و معنایی خاصی را دنبال می کند و این امر از نظمِ مباحث و مطالب ذیل موضوع صحبت مشخص است؛ بیان انواع مصاحبت و فراق و ذکر شرایط متعددی مانند صبر و تسلیم، توجه به سخنان اولیا و عمل بدان، نداشتن کینه، تلاش پیوسته، اظهار نیاز و تواضع، دوری از پندار کمال و... برای مصاحبت و هم نشینی سالکان با اولیای الهی و نیز آوردن فواید فراوان این مجالست مانند مُبدل شدن حس، رهایی از تن و صورت، رهایی از آشفتگی راه سیروسلوک، رهایی از شیطان، شکستن هوا و آرزو، رهایی از دنیا و لذایذ دنیوی، رهایی از نفس اماره و مکرهای آن و... برای سالکانِ هم نشین شده با اولیای الهی، گویای این نظم و انسجام فکری و معنایی در مثنوی است؛ نیز این موضوعات بر این نکته تأکید می کند که مولانا مصاحبت سالکان با اولیای الهی را بهتر از فراق و تنها گام برداشتن آن ها در مسیر سیروسلوک می داند.
نمادهای کهن الگوی یونگ درگره گشایی داستان شاهزاده و کمپیرزن (شاهزاده ای که پادشاهی حقیقی به او روی نمود)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها تصاویرازلی مشترک درحافظه و ضمیر ناخودآگاه انسان هستند که در هر عصری بانمودهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آنها می تواند نگاه ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود از کهن الگوهای متعددی نام م یبرد و هر یک از آنها را به تنهایی و در پیوند کلی با هم در شمار پرمعناترین تجلیات روان جمعی به شمار می آوردﺑﺎ ﭘیﺪایﺶ ﻧﻈﺮیﻪﻫﺎى روانﺷﻨﺎﺧﺘی، ارﺗﺒﺎط ﭼﻨﺪﺳﻮیﻪ ﺑیﻦ ﻋﻠﻮم ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﺪیﺪ آﻣﺪه اﺳﺖ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ارﺗﺒﺎط ﺑیﻨﺎرﺷﺘﻪ اى ادﺑیﺎت و روان ﺷﻨﺎﺳی. ایﻦ اﺗﻔﺎق ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ادﺑی ﺎت ﻣﺤﻤﻠ ی ﺑﺮاى ﻧﮕﺮش و ﺗﺤﻠیﻠی روزآﻣ ﺪ، کﺎرآﻣ ﺪ و ﺧﻮاﻧﺸ ی ﻣﺘﻔ ﺎوت ﺗﻠﻘ ی ﺷ ﻮد. ادﺑی ﺎت ﺑ ﻪ ﻣ ﺪد ﻧﻈﺮی ﻪ ﻫ ﺎى روان ﺷﻨﺎﺳی، ﺧﻮد را ﻣﻠﻤﻮس ﺗﺮﻋﻤﻞ ﮔﺮاﺗﺮ ﻋﺮﺿﻪ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ و ﺑﺮ ﺟﺬاﺑیﺖ ﺧ ﻮد در ﻣﺘ ﻮن ادﺑ ی، ﺑﻪویﮋه در ﻣﺘﻮن ﻋﺮﻓﺎﻧی اﻓﺰوده اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠه ایﻦ ﻧﻈﺮیﺎت، ﻧﻈﺮیه ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺷﺨﺼیﺖ و اﺑﻌﺎد ذﻫ ﻦ و ﻓﺮایﻨﺪﺗﻔﺮّد یﻮﻧﮓ اﺳﺖ. ﻣﻮﺿﻮع ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، به بررسی نظریه کهن الگوی یونگ اثر کارل گوستاو یونگ روانشناس شهیر سویسی ﺑﺎ در ﻣﺜﻨﻮى اﺳﺖ. ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن ﻣی دﻫﺪ ک ﻪ ارتباط مستقیمی بین علم روانشناسی و علوم ادبی برقرارست. ﻣﻮﻟﻮى در ایﻦ ﺣکﺎیاﺖ، مثنویﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻣی آﻣﻮزد ک ﻪ ﻻزﻣ ه رﺳیﺪن ﺑﻪ ﺗﻮازن، ﺗﻌﺎدل ﺷﺨﺼیﺖ و رﺳیﺪن ﺑﻪﺗﻔﺮّد، ﺗﻌﺎﻣﻞ یکﭙﺎرﭼه ﺗﻤﺎم اﺑﻌﺎد ﺷﺨﺼیﺖ رواﻧی ﻓﺮد اﺳﺖ.
نقد روایت شناختی رمان رضوی دخیل عشق بر پایه عنصر زمان و زمانمندی
منبع:
طالعات ادبیات شیعی سال ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
47 - 69
حوزه های تخصصی:
عنصر زمان در روایت شناسی از دانش های نقد ادبی جدید است و ژرار ژنت فرانسوی موفّق ترین نظریه پرداز زمان روایی است که نظریه خویش را بر پایه «نظم، تداوم و بسامد» تبیین کرده است. هم چنین ژولیوا کریستوا بر این عقیده است که می توان زمان داستان های روایی را با تحلیل زمان روایی و زمان متن مورد بحث به دو گونه زمانمندی یادواره ای و خطی تقسیم کرد. در واقع زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی به متن می دهد. جستار حاضر رمان «دخیل عشق» مریم بصیری را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای به روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده و نشان داده است که این اثر به دلیل به کارگیری استرجاعات و پرش های زمانی فراوان در چارچوب نظریه ژنت و زمانمندی خطی و یادواره ای کریستوا قابل بررسی است. نتیجه حاصل از این جستار هم خوانی این رمان با نظریه عنصر زمان ژنت و زمانمندی یادواره ای کریستوا در سایه به کارگیری پرش های زمانی و استفاده از حذف در سرعت روایت است. بازگشت زمانی و مکانی و چرخش زمانی این داستان به مرحله اولیه خویش (آسایشگاه جانبازان و حرم امام رضا (ع)، نشانه زمانمندی یادواره ای حاکم بر این روایت است.
بازنمایی اعتقادات شیعی اظهری شیرازی در قصاید رساله کمال وی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
161 - 197
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر باورهای اعتقادی و مذهبی بوداق اظهری شیرازی، شاعر قرن یازدهم را در قصاید او بررسی می کند. ازآنجاکه قصیده، قالبی است که شاعر برای تبیین موضوعی آگاهانه و مقصودی ازپیش اندیشیده به کارمی گیرد، اختصاص اکثر قصاید دیوان اظهری به منقبت اولیای دین به ویژه امیرمؤمنانعلیهم السلام یقیناً انعکاس دهنده اندیشه های دینی و اعتقادی اوست؛ بنابراین نگارندگان با رویکرد توصیفی- تحلیلی مبتنی بر قصاید اظهری و پاسخ به این پرسش ها که با مطالعه قصاید اظهری کدام مؤلفه های اعتقادی وی آشکار می شود و شاعر چه شیوه هایی را برای تبیین این عقاید به-کارگرفته است؟ استنتاج می کنند تحت تأثیر رسمیت یافتن تشیّع در دوره صفویان، اظهار اعتقادات مذهبی نزد اظهری بر دیگر مضامین شعری اولویت داشته است. اظهری در 52 قصیده از 83 قصیده دیوان خویش به توحید، نعت و منقبت رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)، مناجات و ذکر صفات و معجزات ایشان پرداخته است؛ چنانکه می توان گفت بیش از دوسوم قصاید اظهری بیانگر اعتقادات شیعی شاعر است و تحت تأثیر همین عقاید، معدود قصاید مدحی او نیز دستمایه درخواست قرار نگرفته است. این موضوع و همچنین تجلّیِ اوج هنر شعری شاعر در قصاید اعتقادی اش نشان دهنده اوج ارادت خالصانه اظهری به بزرگان دین است که یقیناً رسمیت یافتن و رواج تشیّع و اعتقادات و دیدگاه های شاهان صفوی بر این موضوع بسیار مؤثر بوده است.
بررسی مرگ و تأثیر آن بر زندگی در آثار سعدی با تکیه بر روان درمانگری اگزیستانسیال اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ قطعی ترین غایتی است که هر لحظه و در هر برهه ای از زندگی ممکن است رخ دهد، حقیقت هولناکی که انسان با وحشت از مرگ به آن پاسخ می دهد. روان درمان گران بسیاری، ازجمله یالوم، آن را سرچشمه اصلی اضطرابی می دانند که بر رفتار و روان آدمی تأثیر فراوان می گذارد. تاریخ نشان داده است که شاعران و نویسندگان عمیقاً درباره مرگ اندیشیده و از آن سخن ها گفته اند. سعدی، اندیشمند ایرانی، که به واسطه بیان حکمت های اخلاقی و مشرب فلسفی اش شهرت جهانی پیدا کرده است، در آثار خود بوستان و گلستان و حتی غزلیات، ضمن بیان حکایت ها، به معنای مرگ و اضطراب ناشی از آن پرداخته است. با توجه به اهمیت موضوع مرگ و قطعی و گریزناپذیربودن آن، در پژوهش حاضر با استفاده از آثار سعدی و با روش توصیفی -تحلیلی مبتنی بر مطالعات میان رشته ای، پاسخ به این سؤال دنبال شده است که سعدی و یالوم چگونه به انسان ها کمک می کنند تا بر وحشت ناشی از مرگ غلبه کنند و با وجود علم به مرگ شادمانه به زندگی خود ادامه دهند یا خود را از ترس آن برهانند تا بتوانند با بحران ها و مشکلات روحی و روانی مواجه شوند. یافته های پژوهش نشان می دهد رویارویی و یادآوری مرگ نه تنها باعث کاهش اضطراب مرگ می شود، بلکه زندگی را معنادار، گرانبها و ارزشمند می کند. با چنین برداشتی، می توان مرگ را نه تنها برای خود، بلکه برای دیگران نیز لذت بخش کرد.
نقش مؤلفه های دستوری در ابهام زبانی غزلیات غالب دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غالب دهلوی یکی از مشهورترین شاعران سبک هندی در قرن سیزدهم است. ازنظر برخی منتقدان، او از گروه شاعرانی است که کلامشان غالباً مبهم و پیچیده است. در پژوهش حاضر، به روش توصیفی تحلیلی، مهم ترین بخش آثار غالب، که مجموعه غزلیات او است، برای روشن شدن عوامل ابهام، از منظر زبانی بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که ابداع ترکیبات مختلف وصفی، حذف بخشی از جمله، برخی سهوهای لغوی و نحوی و به ویژه برقرارکردن تنازع میان کلمات، مؤلفه هایی هستند که مایه ابهام کلام غالب شده اند. ازاین میان، کاربرد ترکیبات تازه و برقراری تنازع را، به دلیل کاربرد زیاد، می توان از ویژگی های سبکی غالب محسوب کرد. ازمنظری دیگر، علاقه زیاد شاعر به ارائه مضامین تازه و پیچیده سبب شده است تا ترکیبات تازه اسمی، قیدی و به ویژه وصفی زیادی ابداع کند.
تحلیل تطبیقی «بسیج جمعی» مرغان و کبوتران در منطق الطیر و حکایت «کبوتر مطوّقه» در کلیله و دمنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«بسیج جمعی» از نظریه های پرکاربرد در حوزه جامعه شناسی سیاسی معاصر است که بررسی و تحلیل سازوکارهای درونی حاکم بر جنبش های اجتماعی، انقلاب ها و آشوب های سیاسی را ممکن می کند. در پژوهش حاضر، هم روایت «مرغان جهان» در منطق الطیر و هم حکایت «کبوتر مطوّقه» در کلیله و دمنه، از کنش های جمعی متشکل و موفق در ادبیات کلاسیک فارسی و نوعی از بسیج جمعی و گردهمایی اجتماعی معطوف به تغییر ساختار و وضعیت حاکم به شمار آمده اند؛ ازاین رو، بررسی متغیرهای کمی و کیفی حاکم بر سازمان درونی آنها ضرورت دارد. کاربست شاخص هایی چون اصل کنشگر خردمند، اصل روابط عمومی، اصل ساختار کنش جمعی، اصل انسجام کمی و کیفی، اصل انگیزه ها و الگوهای رفتاری و... نشان دهنده پیچیدگی ساختاری این گونه از کنش های جمعی است. در این مقاله، تلاش می شود تا با روش تحلیل تطبیقی و کیفی، سازوکارهای درونی حاکم بر دو روایت پیش گفته بررسی شود تا میزان انسجام و نیز ظرفیت های توضیحی و تفسیری هریک به سنجش درآید.
بررسی بیتی از شاهنامه با تکیه بر متن های اوستایی و فارسی میانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع جستار حاضر بررسی و تحلیل بیتی از شاهنامه فردوسی است که تاکنون پژوهشگران دیدگاه های گوناگونی درباره آن اظهار کرده اند. این بیت، که سعدی نیز در بوستان ضبط کرده است، با مصراع «میازار موری که دانه کش است» آغاز می شود. سپس تر، خالقی مطلق صورت ضبط شده این بیت در نسخه فلورانس و دو نسخه دیگر را، که مصراع «مکش مورکی را که روزی کش است» در آنها آمده است، اساس تصحیح خود قرار داده و آن را نزدیک ترین صورت به اصل شاهنامه دانسته است. پس ازآن، پژوهشگران دیدگاه های خود را در رد یا قبول این تصحیح منتشر کرده اند. در این پژوهش، ضمن بررسی نظریات دیگر، با تمرکز بر متن های اوستایی و فارسی میانه، و نیز با درنظرگرفتن صورت بسامدی تعدادی از واژگان این بیت، این نتیجه حاصل شده است که عبارت «مور دانه کش»، ترکیبی وصفی و کهن است که در متن های باستان و میانه ریشه دارد و دامنه اش به فارسی نو نیز کشیده شده است. دو دیگر، واژه «مکش» نسبت به «میازار» و «موری» نسبت به «مورک» برتری دارد که به قرینه یکدیگر در هر کدام از ابیات دیده می شوند. بااین حال، واژه «میازار» را می توان ازجمله نوآوری های شاعرانه فردوسی به شمار آورد.
پیکربندی زمان و روایت در رمان «اسفار کاتبان» نوشته ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۴۰۱ شماره ۶۴
109-135
حوزه های تخصصی:
اندیشیدن به مسئله «زمان» و تلاش برای ملموس کردن نوع گذر آن بر آدمی، همواره مورد توجه دانشمندان علوم مختلف، به ویژه حوزه علوم انسانی، بوده است. هر چند نمایش گذر این مفهوم، به ویژه در حوزه درک آن در چرخه فصول و گذار عمر از جوانی به پیری، به نوعی درکی از حضور و تأثیر زمان را بر پدیده ها به دست می دهد، اما به نظر می رسد بیشتر از هر چیزی می توان رد پای آن را در آثار هنری و ادبی، به ویژه در داستان و رمان جستجو کرد که به کمک روایت، رخدادها را به تصویر می کشند. بر همین اساس، این مقاله تلاشی برای بررسی، تحلیل و پیگیری چگونگی کارکرد زمان در رمان «اسفار کاتبان» نوشته ابوتراب خسروی است که به کمک شگردهای خاص روایی و استفاده از گفتمان تاریخ، روایت و ادبیات موفق شده است گونه خاصی از پیکربندی زمان را در نوعی از فراگفتمان تاریخی به نمایش بگذارد. این مقاله دو بخش دارد؛ بخش نظری، با تکیه بر نظریه های زمان بر اساس نظریه های دانشمندان این حوزه و بخش دوم، تحلیل نوع کارکرد زمان در این رمان، با توجه به مباحث نظری است. نتایج به دست آمده در این بررسی، نشان دهنده نوع کارکرد زمان، تاریخ و روایت داستانی، در یک گفتمان فراتاریخی در این رمان است.
The relationship between Interaction type and self-regulated learning strategies of Iranian intermediate EFL learners
حوزه های تخصصی:
This study attempted to find the relationship between teacher-student interactions and self-regulated learning strategies among EFL learners. The population of the study comprised of 50 Iranian EFL female learners. The participants ,with an age range of 18 to 25, studied English at language institutes located in the city of Genaveh. They were selected as a homogenous sample based on their performance on English language proficiency test of Oxford Placement Test. Then the Questionnaire on Teacher-Student Interaction (QTI) and the Self-Regulation Questionnaire (SRQ) (Brown, Miller, & Lawendowski, 1999) were given to the learners to collect the data. Findings showed that there is a significant relationship between teacher-student interaction, and self-regulated learning strategies A multiple regression analysis was run to predict self-regulated learning strategies by using teacher-student interaction and its subscales. The results showed that Responsibility subscale (.β=.369, P=.003) and Admonish subscale (β=.415, P=.000) could positively and significantly predict learners self-regulated learning strategies.
نقدی بر ترجمه های ساختار شرط در آیه3 سوره نساء بر مبنای رویکرد ساختاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط میان شرط ﴿وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُواْ فیِ الْیَتَامَی ﴾ و جوابِ ﴿فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِنَ النِّسَاءِ مَثْنیَ وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاع ﴾ در سومین آیه از سوره نساء از چالش های تفسیری بوده که اثر خود را به صورت اختلافاتِ فراوانِ ترجمه ای برجای گذاشته است. ترجمه های ارائه شده پیرامون این ساختار شرط را می توان در 7گونه و با محوریت معادل یابی از «مِنَ النِّسَاءِ» به صورت های زنان، زنان دلخواه، زنان یتیم و غیریتیم، مادر آن ایتام، زنان بالغه، زنان متناسب با عدالت و نهایتاً زنان دیگری غیر از ایتام دسته بندی کرد. در این میان به معیاری جهت ترجیح و نقد ترجمه ها نیاز بوده که قدرت فهم و تحلیلِ آرای تفسیری را به دلیل وابستگی ترجمه به تفسیر دارا باشد. جهت انجام این بررسی روش مورداستفاده شیوه توصیفی- تحلیلی و به طور مشخص روش تحلیل ساختاری سوره ها بوده که در آن سوره به مثابه شبکه ای در هم تنیده از موضوعات مختلف با محوریت سیاق هاست. با این معیار گونه هفتم به عنوان ترجمه منتخب برگزیده شده و به صورت ذیل قابل ارائه است: «اگر می ترسید که در مورد یتیمان به قسط رفتار نکنید با زنانِ(دیگری غیر از ایتام) به تعداد دو تا، سه تا و چهار تا ازدواج کنید». از این رو می توان مهم ترین دستاورد این پژوهش را ارائه معیاری درون متنی جهت تنقیح ترجمه های پیشنهادی برای متن قرآن به شمار آورد. در نتیجه استفاده از ساختار آیه، ساختار سیاق، ساختار فصل، ساختار سوره و غرض آن مبنای ارزیابی ترجمه ها و ارائه ترجمه صحیح است. پیاده سازی این روشِ نقد ترجمه بر سوره طویل نساء در پژوهش پیش رو، نمونه ای جهت اثبات اثر ساختار در نقد و ترجیح ترجمه ها در سراسر قرآن خواهد بود.
بررسی ترجمه گفتگوهای قرآنی با تکیه بر تعادل پویا (بررسی موردی ترجمه خواندنی قرآن علی ملکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر گفت وگو از راه های اصلی گسترش داستان و تصویر منش ها و بازنمود موقعیت هاست. در آیات قرآن کریم، گفت وگوها، به ویژه در دل قصص قرآنی، جایگاهی برجسته و پربسامد دارد. یکی از شاخصه های برجسته این گفتگوها، تبلور الحان متعدد شخصیت هاست که بر پایه کیفیت آرایش واژه ها، دلالت عناصر بلاغی جمله، التفات و شگردهای آوایی دیگر شکل یافته و گویای شیوه ی گفتاری متمایز هر شخصیت است. احیای این ویژگی در زبان ترجمه، مستلزم توجه به ظرفیت های زبان مقصد و همه عناصر سبک ساز کلام است تا تنوّع الحان و سبک گفتگوی شخصیت ها در زبان مقصد بازنمایی شود. در جستار حاضر تلاش گردید با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با گزینش شماری از آیات مبتنی بر گفت وگوهای قرآنی در ترجمه خواندنی قرآن از علی ملکی، راهکارهای مترجم در انتقال سبک خطاب های قرآنی، مورد تحلیل قرار گیرد. نتایج این بررسی بیانگر آن است که مترجم در این ترجمه با راهبردهایی چون توجه به معنای سبکی واژه ها، نحوه ترکیب کلمات در جمله، استفاده از افزوده های غرابت زدا، بهره گیری از واژه ها و تعابیر گفتارمحور، به بازآفرینی سبک گفتگوها، اهتمام داشته است.
بررسی کارکرد عواطف فراشخصی در غزل حسین منزوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال بیستم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
117 - 134
حوزه های تخصصی:
عاطفه یکی از عناصر سازنده شعر در کنار زبان، تخیّل، موسیقی و شکل است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، با هدف بررسی بازتاب عواطف فراشخصی در غزل های یکی از شاعران معاصر، یعنی حسین منزوی انجام می گیرد. مسئله پژوهش این است که انواع عواطف فراشخصی چگونه و به چه میزانی در غزل منزوی بازتاب یافته اند و انگیزه ها و زمینه های مؤثّر در ایجاد این عواطف چه بوده است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که عواطف فراشخصی غزل او در دو دسته کلّی عواطف سیاسی- اجتماعی و فلسفی و در گروه بندی جزئی تر این دسته ها بازتاب یافته اند. در عواطف سیاسی- اجتماعی که پررنگ تر از عواطف فلسفی ظاهر شده اند، به ترتیب عواطف حسرت، اندوه و یأس بیشترین نمود را دارند. در عواطف فلسفی، یأس فلسفی، اندوه فلسفی و اعتراض و عصیان به ترتیب بیشترین بسامد را در غزل های منزوی دارند. انگیزه های مؤثّر در ایجاد عواطف سیاسی- اجتماعی، نمایاندن اوضاع نابسامان کشور، از جمله سلطه مستبدان بر کشور، فضای اختناق سیاسی، شکست در مبارزه ها و...، و در دوران پس از انقلاب، جنگ و شهید و شهادت هستند. در ایجاد عواطف فلسفی، ابراز اندیشه های فلسفی تقدیرگرایی، جبرگرایی و مرگ اندیشی، عصیان بندگی و... مؤثّر بوده اند.
سیاست عشق در عاشقانه های احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵۹
191-153
حوزه های تخصصی:
ادبیات غنایی و به تبع آن شعر عاشقانه، مجموعه ای از احساسات و عواطف و بازنمایی روابط انسانی است که به شکل گسترده ای در ادوار و گفتمان های متفاوت، نمودها و کارکردهای گوناگون و حتی متضاد داشته است. شعر عاشقانه معمولاً خود را از شعر سیاسی دور می کند و به جای ادبیات سیاسی از سیاست ادبیات می گوید، اما شعر مدرن ایران که پیوند عمیقی با ادبیات اعتراضی و امر سیاسی دارد، نسبت دیگرگونه ای بین شعر عاشقانه و شعر سیاسی برقرار کرد. شاملو یکی از برجسته ترین شاعران شعر سیاسی است که تخاصم و جدال سیاسی در عاشقانه های او، منشأ استعاره ها و ساخت هاست. این مقاله با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان و با تأکید بر مفهوم «تخاصم» که از کلیدی ترین مفاهیم امر سیاسی است نشان می دهد که امرسیاسی از دو جهت با عاشقانه های شاملو پیوند دارد: اولاً، این عاشقانه ها نوعی تجربه تازه از بازنمایی روابط انسانی است و ثانیاً، در مقابل تجربه های سنت ادبی است، زیرا شاملو با تغییر رتوریک شعر عاشقانه نوعی ادبیات خلق کرد که در روساخت، عاشقانه و در ژرف ساخت ادبیات مقاومت است.
بررسی و تحلیل کارکرد تعلیمی«امر و نهی» در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادبی زبان فارسی، همواره از مهم ترین مصادیق و کارآمدترین عناصر تعلیم و تبیین آموزه های تربیتی و اخلاقی جامعه به شمار آمده اند. حال با در نظرگرفتن این حقیقت که متون عرفانی ذاتاً و فی نفسه رسالت تعلیمی و انتقال آموزه هایی تعالی بخش دارند؛ می توان دریافت که بررسی و تحلیل وجوه تعلیمی این آثار با رویکردهای پژوهشی مختلف، یک ضرورت به شمار می آید. مولانا یکی از شاخص ترین چهره های عرفانی- تعلیمی ادب فارسی است که با بررسی سخن وی می توان سویه های کارآمد پیوند عرفان و تعلیم را آشکار ساخت. وی برای تبیین و ابلاغ تعالیم روحانی خود، از همه شگردهای زبانی و بلاغی بهره می گیرد. در این زمینه، علم معانی و ابزارهای بلاغی آن؛ به ویژه اغراض ثانوی جملات، به دلیل آنکه بیشتر به ظرایف و ظرفیّت های درونی سخن و اندیشه ها وتعالیم عارف می پردازد، توانسته در خدمت رسالت هدایت محور این شاعر قرار گیرد. هدف نگارنده در پژوهش حاضر بررسی، دریافت و معرفی تلاقی تعلیم و عرفان با استفاده از امر و نهی در غزلیات مولاناست. این که آیا غزلیات شمس به عنوان اثری عاشقانه- عارفانه، می تواند به عنوان اثری تعلیمی قلمداد شود؟ و امر و نهی چگونه و چقدر توانسته در خدمت وجه تعلیمی کلام مولانا باشد؟ روش بررسی در این مقاله تحلیلی- توصیفی با مطالعه موردی غزلیات شمس است. نتایج حاصل نشان می دهد؛ با توجه به نگاه مخاطب محور مولانا در سخنانش و نیز آنکه در کاربرد امر و نهی، حضور مخاطب زنده و پویا است؛ توانسته در این اثر با وجود ماهیت غیرتعلیمی و غنایی آن، به دوشیوه مستقیم و غیرمستقیم و با هدف ارشاد و تعلیم به بیان اندیشه های تعلیمی خود بپردازد.
کلیشه های جنسیتی نقش های خانوادگی در چند متن تعلیمی منثور
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
1 - 12
حوزه های تخصصی:
بازخوانی و بازاندیشی مفاهیم و تعاریف نهادها و روابط میان- فردی و جمعی در متون کهن فارسی با دیدگاه کشف و نقد سنت ها یکی از کارکردهای نقد اجتماعی در روزگار معاصر است. نهاد خانواده، قدیمی ترین نهادی است که کلیشه های جنسیتی از گذشته تا امروز در آن بازتولید شده است. متون منثور تعلیمی بخش مهمی از این تعاریف را در روایتی برساخته و به هم پیوسته آشکار می سازد. در این روایت ها می توان مشاهده و تحلیل کرد که مفاهیم و مناسبات میان افراد و تعاریفی که برای زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان و حقوق آن ها بر یکدیگر طرح می شود، در مقایسه با جهان امروز چه تفاوت های بنیادینی یافته است و چه مفاهیمی همچنان بر بستر سنت ها بازتعریف می شود. در کلیشه های جنسیتی تکرار شونده در این متون بر اساس دیدگاه سلسله مراتبی قدرت و فرهنگ پذیرفته شده آن روزگار، مردان متکفل و مخاطب« تدبیر منزل» بودند و زنان و کودکان بر اساس نقصان عقل و صغارت، تحت قیمومیت آنان بودند. روابط میان اعضای خانواده نه بر اساس «محبت» که بر اساس «وظیفه» و «قدرت» تعریف می شد و آداب و سیاست خاصی بر آن حکم فرما بود. تلاش در برقراری یک نظام از پیش تعیین شده و یک طرفه که مجری آن مرد خانواده است، دیده می شود و برای کودکان دختر و پسر بر اساس جنسیت، پرورش و نقش های از پیش تعیین شده و متفاوتی در نظر گرفته می شود