فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۰۱ تا ۲٬۴۲۰ مورد از کل ۵۱٬۷۰۲ مورد.
حوزه های تخصصی:
بیان وجوه مختلف شخصیت و رویدادهای پیرامون آن در رمانهای بلند، سبب شده که این گونه ادبی محمل خوبی برای نقدهای روانکاوانه باشد؛ از این رو هدف این نوشتار بررسی رمان درخشان کلیدر، به قلم محمود دولت آبادی با رویکردی بین رشته ای وکندوکاو در سبک های دفاعی شخصیت های اصلی آن بر اساس دیدگاه روان تحلیل گری فروید است.و اینکه کدام سبکها در میان شخصیتها پر کاربرد است و استفاده مکرر از آنها چه تاثیری در روند پردازش شخصیتهای داستان دارد.در این مقاله با شیوه ای تلفیقی به توصیف و تحلیل سبکها و میزان استفاده از آنها اشاره می شود.این پژوهش نشان می دهد که کاربرد سبکها در میان شخصیتهای رمان قابل توجه و زیاد است و در برخی از شخصیتها مانند خان محمد استفاده از این سبک ها بطور مکرر، مداوم و به گونه ای سبک زندگی وی محسوب می شود ودر برخی دیگر مانند گل محمد این مکانسیم ها بیشتر در مواجهه با رویدادهای استرس زا مشاهده بروز داشته است
نقش اسطوره کردی شاماران در شکل گیری داستان ملکه مارانِ هزارویک شب و شناسایی ریشه اساطیری آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از سده های بسیار دور تاکنون، اسطوره موجودی با سر زن و بدن مار به نام شا ماران، در میان قوم ایرانی کرد وجود دارد. احترام به این اسطوره در میان مردمان غرب ایران همواره با آیین های ویژه ای همراه بوده است. در کتاب هزارویک شب که یکی از آثار مهم ادبی و فرهنگی مشرق زمین است داستانی به نام ملکه ماران و حاسب کریم الدین وجود دارد که بسیار به داستان شاماران شبیه است. عناصر این دو داستان نیز یادآور اساطیر هستند. بی تردید بسیاری از داستان ها، باورها و فرهنگ های عامیانه با اساطیر کهن پیوند ژرفی دارند. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش اسطوره شاماران در شکل گیری داستان شاماران و یافتن ریشه مشترک این دو است. با تکیه بر بن مایه های اصلی این داستان و اسطوره که انسان مار و فرمان روایی او بر مارها و زیستن او در زیرزمین و کنار آب ها هستند، ریشه آن بررسی می شود. یافته های این پژوهش که به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده است نشان می دهد که داستان ملکه ماران براساس اسطوره شاماران ساخته شده است و این اسطوره در اساطیر و دین عیلام که یکی از مهم ترین تمدن های باستان ایرانی است، ریشه دارد و یکی از انواع ارباب حیوانات عیلامی است.
بازتاب جایگاه اجتماعی زن در بوم سروده های شاهرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زن از دیرباز در فرهنگ ها و تمدن های گوناگون موضوع بحث و نزاع فراوان فلسفی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی بوده است. این موضوع بارها از نظرگاه های مختلف، به ویژه در حوزه ادبیات بررسی شده است. ترانه های عامیانه و بوم سروده ها به مثابه پاره مهم فرهنگ شفاهی و یکی از جنبه های مهم فرهنگ عامه، در این باب دارای مضامین ضدونقیض و گاه تأمل برانگیز فراوانی است که تا به حال به طور جدی به آن پرداخته نشده است. نوشتار پیش رو بر آن است تا به شیوه توصیفی تحلیلی و از خلال معرفی و تحلیل محتوای ترانه های رایج در حوزه جغرافیایی شهرستان شاهرود، نقش مندی های زن در این سروده ها را بازیابی، تبیین و تحلیل جامعه شناختی کند. بر همین اساس دریافت شد که جایگاه زن در این گونه بوم سروده ها در نقش هایی همچون: عاشق، معشوق، مادر مثالی، نماد زایندگی و باروری و گاه زن فریب کار ظاهر می شود. از منظر جامعه شناختی، گرچه گاهی عنصر زن در ردیف «دیگری فرودست» نشسته، اما عموماً مظهر همکاری و همیاری و نیز سمبل نسل پروری است. زن از نظرگاه ادبی، بازتاب های والایی یافته و نقش مندی هایی چون: سوژه درد هجران و دوری، نماد پارسایی و وفاداری، نماد مهرورزی، و بالأخره محبوبه دست نایافتنی را پذیرا شده است.
بررسی نقش «ایهام» در بیان مسائل سیاسی و اجتماعی غزلیّات سعدی و سیف فرغانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سده های تاریک هفتم و هشتم هجری که دوره چیرگی خونخواران تاتار و فرمانروایی حاکمان نالایق ستمکار بر ایران بود، اشعار انتقادی به شیوه ای رساتر از ادب اعتراض در قرن ششم، به منصّه ظهور رسید. در بحبوحه آن دوران خفقان زده، سعدی و سیف فرغانی، دو تن از آزاداندیشانی بودند که هریک به سبک و سیاقی خاص، در اشعارشان به مسائل جامعه فروپاشیده آن روزگار پرداختند. از آنجا که خودرأیی حکومت های ضدّمردمی، قلم و بیان را در زندان هزارتوی استبداد به اسارت کشیده بود، به ناچار این شاعران برای به نقد کشیدن اوضاع آشفته و نابسامان آن دوران به آرایه های بدیعی رمزآلود، به ویژه ایهام روی آوردند. این پژوهش بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و مقایسه ای به بررسی و مقایسه کارکرد آرایه ایهام در طرح مسائل سیاسی و اجتماعی در غزلیات شاعران مذکور بپرازد تا اولا میزان تأثیر هجوم چنگیز و حکومت مغولان در این دوره بر مضمون رایج در غزلیات شان بازنموده شود و ثانیا برجسته ترین ایهام های غزلیات شاعران مذکور با کارکرد سیاسی و اجتماعی و وجوه تشابه و افتراق آن ها شناخته شود. برآیند نهایی این تحقیق نشان می دهد که کاربست روش «ایهام» در بیان مسائل سیاسی و اجتماعی در غزلیات سعدی نسبت به غزلیات سیف تنوع و بسامد بیشتری دارد. بیشترین انتقادهای ایهام آمیز این دو شاعر متوجّه صاحبان قدرت است. از میان انواع ایهام، ایهام مجرّد و تناسب به ترتیب در غزلیات سعدی و ایهام تناسب و تضاد در غزلیات سیف از نمود بیشتری برخوردارند.
تجلی عارفانه ی طب و تزکیه در دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
255 - 284
حوزه های تخصصی:
یکی از دانش هایی که در متون ادب فارسی بازتاب زیادی داشته، طب است. مولوی ازجمله شاعرانی است که در دانش های مختلفی صاحب اطلاع است و تردیدی نیست که آگاهی های پزشکی نیز مانند بسیاری از درس خواندگان دنیای قدیم داشته؛ اما به هیچ وجه این آگاهی ها را به شکل تصنعی و فضل فروشانه در آثارش منعکس نکرده است. در این پژوهش سعی شده با توجه به مفردات گیاهی، گزاره های پزشکی و گیاهان دارویی به کار رفته در دیوان شمس ، نشان داده شود که مولانا به چه میزان و برای چه مقاصدی از مضامین، ترکیبات و اصطلاحات طبی سود جسته است؟ هدف اصلی این پژوهش، آسان تر کردن فهم پیچیدگی های متون کهن و تصحیح آن ها و حل تسامحات معنایی اصطلاحات پزشکی است. درواقع مولانا فقط قصد بیان مفاهیم طبی یا پزشکی سنتی را در دیوان شمس ندارد؛ بلکه همان گونه که از شیوه های عرفانی او پیداست، اصطلاحات پزشکی را وسیله ای برای ابراز آرا و عقاید و اندیشه های خود قرار می دهد؛ بنابراین علم طب و ابزار آلاتی را که زمانی در درمان بیماری ها کاربرد داشته، با مفاهیم معنوی آمیخته و درنهایت علوم پزشکی را با عوالم روحانی و معنوی در جهت بیان اندیشه های عرفانی و اخلاقی خود، عجین کرده و به منظور سلامت روحی، برای عروج از بعد جسمانی به درجه ی روحانی و معنوی بهره جسته است.
توتم سیه مار و تحلیل روانکاوانه آن در فرهنگ عامه و ادبیات بلوچی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال دهم مرداد و شهریور ۱۴۰۱ شماره ۴۵
210-177
حوزه های تخصصی:
توتم یکی از مشخصه های جوامع ابتدایی است. بلوچ ها بسیاری از آداب، رسوم و باورهای بسیار کهن خود را حفظ کرده اند. نشانه هایی از باور به برخی از توتم ها، هم اکنون هم در فرهنگ عامه و ادبیات است. سیه مار با نام علمی » سیه مار « بلوچی مشاهده می شود. یکی از توتم های شاخص بلوچ، یکی از گونه های مارهای سمی و خطرناک کبری در منطقه بلوچستان است و درباره آن »Bungarus« افسانه ها و حکایت های بسیاری وجود دارد. سیه مار و سمبل های آن در فرهنگ و ادبیات بلوچی، بازماندهای از باورهای توتمی کهن است. در پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و با بهره گیری ازنظریه های روانکاوی فروید و لاکان نشان می دهیم که چگونه سیه مار یکی از توتم های مهم بلوچ ها شده است و چگونه تا زمان حال در فرهنگ عامه و ادبیات بلوچی به حیات خود به مثابه یک توتم ادامه داده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که سیه مار از انواع توتم های روانشناختی است و پیوندهای ژرفی با میل، انگارههای جنسی زنانه و مردانه، تولید مثل، ترس، اضطراب، فقدان، ژوئیسانس، فالوس و باروری دارد و جایگاه توتم سیه مار در فرهنگ عامه و ادبیات بلوچی، بیش از هرچیز، بازنمایی و به حرکت درآوردن نشانه های جنسیت و باروری در پهنه زندگی اجتماعی است.
وجود، زمان و پدیدارشناسی وجودی در اشعار شمس لنگرودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۷۵
103-77
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی معاصر ایران، مفاهیم متعدد اگزیستانسیالیستی را بازتاب داده است. در این میان، رویکردها و مفاهیمی است که نشان از تأملات وجودی جدی شاعر دارد. می توان داشتن رویکرد پدیدار شناسانه و بارتاب مفاهیم مرتبط با موضوعات اصلی اگزیستاتسیالیستی مانند وجود و زمان را در نظر گرفت. در این مقاله بازتاب این مفاهیم در اشعار شمس لنگرودی بررسی شد. نتایج نشان می دهد که این سه مفهومِ عمده وجودی در اشعار پرتعدادی انعکاس یافته است. شاعر ضمن مراعات شعریت و منطق هنری با تمهیدات و فنون شاعری، دغدغه های اگزیستانسیالیستی خود را نیز منعکس ساخته است. از مفاهیم مرتبط دیگری که با محوریت این سه مفهوم در اشعار به چشم می خورد، این موارد را می توان نام برد: تقدم وجود بر ماهیت،جهان و در-جهان-بودن، زمانمندی، تاریخمندی، پرتاب شدگی، حیث التفاتی، دورِ هرمنوتیکی. با توجه به حضور مفاهیم بنیادی اگزیستانسیالیسم در اشعار شمس لنگرودی می توان با اطمینان، رویکرد اگزیستانسیالیستی را در اشعار وی ادعا کرد و بازتاب دیگر مفاهیم اصلی وجودی را نیز انتظار داشت.
گذر از پسا مدرنیسم به نئورئالیسم در رمان های «طوطی فلوبر» و «تنها داستان» جولین بارنز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پسامدرنیسم (Postmodernism) به مثابه سنت ادبی غالبا طی چند دهه میانی و پایانی قرن بیستم بر ابعاد مختلف ادبیات سایه افکند. در این میان برخی نویسندگان، و علی الخصوص نویسندگان معاصر انگلیسی، آن را مغایر و بیگانه با سبک ها و سنت های اصیل ادبی خویش یافتند. جولین بارنز (Julian Barnes)یکی از هنرمندانی است که زمانی خود نامی شناخته شده در ادبیات پسا مدرن بود. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و در خوانشی پسامارکسیستی رانسیری (Rancierean) گذر از پسامدرنیسم به نئومدرنیسم (Neomodernism) را در دو رمان «طوطی فلوبر» (Flaubert’s Parrot) (1984) و « تنها داستان» (The Only Story) (2018) مورد بررسی قرار دهد. فرضیه اصلی در این تحقیق این است که بارنز متاخر دینامیک سوژه-نویسنده را در حرکت ضد پسامدرنیستی خود نه فقط در دنیای درون داستانی، بلکه جهان پیرامون خود را به زیبایی و ظرافت دریافته و به قلم نگارش در آورده است. برای اثبات این فرضیه نویسندگان با اتکا به برخی از آراء کلیدی رانسیر هم چون سیاست ورزی زیبایی شناسی(Politics of Aesthetics) نظام های هنری (Regimes of Art)توزیع و بازتوزیع امر محسوس(Distribution and Redistribution of Sensible) بر آنند تا به شرح و تفسیر تلاش و بازگشت بارنز به سنت های بنیادگرایانه تر و انسانی تر در سبک نگارش و کارکرد زیبایی شناختی آن به بازخوانی و تحلیل رمان های ذکر شده بپردازند.
جدال یأس و امید در ویران شهر "نیما یوشیج" و "بدرشاکر السیاب" با تکیه بر دو سروده «سوی شهر خاموش» و «مدینه بلا مطر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
148 - 173
حوزه های تخصصی:
ویران شهر، جامعه ای خیالی است که در آن هرج و مرج به نهایت خود رسیده و امید چندانی به بهبودی آن نیست. نیمایوشیج و بدر شاکر السیاب دو شاعر پرآوازه ی معاصر فارسی و عربی، در پی اعتراض به اوضاع نابسامان جامعه و تلاش در بهبود امور، ویران شهری را در قصائد خود با نام «سوی شهر خاموش» و «مدینه بلامطر» ترسیم می کنند. این جستار با بررسی جلوه های یأس و امید در کلام دو شاعر به روش توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به پرسش ذیل است: عوامل اصلی پیدایش فضای ویران شهر در کلام دو شاعر چیست و در جدال یأس و امید، پیروزی نهایی با کیست؟ نگارنده بر این باور است که هر دو شاعر با به تصویر کشیدن فضای جامعه و نشان دادن عوامل اصلی پیدایش ویران شهر که همانا ظلم و فساد حاکمان و سکوت و سرخوردگی مردم جامعه است سعی در اصلاح و بیداری ملت داشته اند. در جدال یأس و امید، پیروزی نهایی با امید است و هر دو شاعر چشم انتظار تغییر و انقلابی عظیم در جامعه هستند.
پژوهشی بر نوع ادبی " بارا ماسا" در ادبیات هندی- و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
571 - 593
حوزه های تخصصی:
بارا ماسا در زبان هندی به معنای دوازده ماه است باره به معنای عدد دوازده و ماسا در معنای ماه سال آمده است .بارا ماسا نوعی شعر ادبی در زبان هندی است که در هییت ها و قالب های شعری گوناگون سروده می شود این نوع شعر اولین بار در ادبیات بومی شمال هندوستان ظهور کرده است . از مشخصات این نوع شعر این است که شاعر مطلب مورد نظر خود را بر اساس توالی ماه ها بیان می کند و هر بند شعر به روزها و ماه اختصاص می یابد گفتگو در ماههای سال به درد فراق از سوی شاعر مرد از زبان بانوی هندوی هندی دردمند سروده می شود. شارلوته وودویل در پژوهش خود به بارا ماساهای گوناگونی اشاره می کند این نوع شعردر اشعار مسعود سعد سلمان و دیگر شاعران فارسی سبک هندی با الهام از ادبیات بومی هندوستان به وضو ح دیده می شود. این پژوهش به بررسی و مطالعه " بارا ماسا "وسیرادبی آن در ادبیات هندی و فارسی به تفضل می پردازد.
بررسی تطبیقی آگنوستیسیسم در قصیده «طلاسم» ایلیا ابوماضی و غزل «من این ایوان نه تو را نمی دانم» مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
600 - 623
حوزه های تخصصی:
ندانم گویی از عناصر تصویر شعری است که دیدگاه شاعر را نسبت به جهان خلقت بیان می کند که ایلیا ابوماضی و مولانا شاعران لبنانی و ایرانی، درصدد بیان آن برآمدند. لزوم شناخت درون مایه و مفاهیم مشترک و مختلف دو شاعر و تأثیر و تأثر از یکدیگر، ضرورت اصلی پژوهش است. در این مقاله با رهیافتی توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر ادبیات تطبیقی آمریکایی، به برخی وجوه اشتراک و افتراق قصیده «طلاسم» ایلیا ابوماضی وغزل «من این ایوان نه تو را نمی دانم» مولانا، پرداخته می شود. نتایج نشانگر آن است که آنها، شباهت هایی در مفاهیم داشته اند و میان آنها هیچ تأثیر و تأثری وجود ندارد و در شعرفلسفی متأثر از شاعران قبل از خود بودند. جهان بینی هر دو مبتنی بر فلسفه است و در پی یافتن حقیقت هستند و توانستند با ایجاد شک انسان را به سوی هستی بکشانند؛ می توان گفت ایمان مولوی از ابوماضی قویتر است. مفاهیم ایلیا از پیچیدگی بیشتری برخوردار است، زیرا او توجه خاصی به رمزگرایی دارد، اما شعر مولانا به دور از تکلف و عارفانه بیان شده است.
راهکارهای آموزش الفبای زبان فارسی به غیرفارسی زبانان از دیدگاه مدرسان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۲
125 - 142
حوزه های تخصصی:
آموزش آواها و خط در هر زبان مهم ترین بخش آموزش زبان به شمار می رود؛ زیرا اگر زبان آموز یک آوا را چه در مرحله خواندن و چه در مرحلهنوشتن، به اشتباه یاد بگیرد، دیگر قادر به درست خواندن و درست نوشتن نخواهد بود. با توجه به اهمیت الفبای یک زبان در مراحل ابتدایی یادگیری زبان دوم یا خارجی و نقش بنیادین آن در امر آموزش آن زبان، هدف از نگارش این مقاله بررسی روش های موجود در رابطه با نحوه آموزش الفبا و خط زبان فارسی است. بدین منظور، دو پرسش پژوهش طرح شد؛ آیا در آموزش زبان فارسی به عنوان زبان دوم توجه کافی به آموزش مستقیم الفبا شده است یا خیر؟ از دیدگاه مدرسان زبان فارسی، بهترین شیوه آموزش الفبای زبان فارسی به غیرفارسی زبانان کدام شیوه است؟ برای پاسخ به این پرسش ها، پرسشنامه ای با 16 گویه طراحی شد و در اختیار مدرسان آموزش زبان فارسی قرار گرفت. یافته های حاصل نشان دهنده اهمیت بالای یادگیری آواها بیش از یادگیری خط است. از بررسی داده ها چنین به دست می آید که در آغاز کلاس های فارسی آموزی بهتر است آموزش الفبا با حروف پربسامد و سپس با واژگان کاربردی و پربسامد همراه باشد. هم چنین نظر مدرسان بر این بود که در آموزش الفبا به غیرفارسی زبان استفاده از لوحه الفبا تأثیر مثبت دارد و نیز آموزش واکه های کوتاه و بلند هم راستا باهم در یک جلسه آموزشی می تواند به نوعی در یادگیری به غیرفارسی زبانان کمک کننده باشد و نکته بعدی که می تواند در یک جلسه آموزشی به همراه هم باشد، آموزش حروف یک شکل است که تنها تفاوت آنها در نحوه و تعداد نقطه گذاری است.
واکاوی نمودهای شخصیت خودشکوفا در بوستان و گلستان سعدی با رویکرد تطبیقی به نظریۀ راجرز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۴
153 - 178
حوزه های تخصصی:
نیمه دوم قرن بیستم، مکتب «انسان گرایی» پدیدار شد. هدف در این مکتب، تلاش برای بالابردن سطح خودآگاهی انسان و کشف توانمندی های بشر امروزی است. یکی از طرفداران و نظریه پردازان این مکتب کارل راجرز (1902‑1987 م.) بود. او ویژگی هایی را برای افراد در مسیر رشد و شکوفایی برگزید. از میان حکیمان و بزرگان ادب فارسی، سعدی در دوران زندگی با مسائل گوناگون اجتماعی روبه رو بوده است. وی در قالب حکایت و شخصیت های داستانی، راهکارهایی برای رسیدن انسان به رستگاری معرفی می کند. در این پژوهش، شخصیت های دو اثر مهم و ارزشمند بوستان و گلستان سعدی برپایه الگوی انسان خودشکوفای راجرز بررسی می شود و مطابق با دیدگاه وی تطبیق می یابد. نگارندگان در این پژوهش، خودشکوفایی و انسان خودشکوفا را بحث و بررسی می کنند. نتیجه بررسی ها نشان می دهد در این دو اثر تعلیمیِ ارزشمند که رهاورد سیر آفاقی و انفسی سعدی است، شخصیت هایی از اقشار گوناگون، ازجمله عالم، عارف، زاهد، ملک زاده و همسر مرد درویش نقش تأثیرگذاری داشته اند. آنان با پذیرش روبه رو شدن با دشواری های زندگی، خلّاقیت و اراده آزاد در تصمیم گیری ها، مطابق نظریه راجرز، توانسته اند به خودآگاهی و کمال انسانی راه یابند.
بررسی ابعاد شخصیت آبجی خانم در داستان کوتاه صادق هدایت و دوشیزه کیلمن در رمان خانم دالووی اثر ویرجینیا وولف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
219 - 253
حوزه های تخصصی:
با آن که رمان خانم دالووی و داستان کوتاه آبجی خانم در دو سبک داستانی و در دو زمان و مکان متفاوت خلق شده؛ اما تیپ شخصیت دوشیزه دوریس کیلمن و آبجی خانم بسیار به یکدیگر نزدیک است. دوریس کیلمن متعلق به طبقه فرودست فرهنگ ویکتوریایی بعد از جنگ جهانی دوم و آبجی برآمده از فرهنگ خرافه زده طبقه فرودین ایران است. ویژگی های خلقی، ظاهر شخصی، مسائل تربیتی و عاطفی، طبقه اجتماعی، محدودیت های فردی، ذهن و روان و عوامل مهمی که موجب شکل گیری شخصیت یک انسان می شود و دلیل پیدا یا ناپیدای کنش و واکنش های اوست، در لایه های سطحی و عمقی هر دو داستان قرار داده شده و نویسندگان با آگاهی از این موارد شخصیت های خود را خلق کرده اند. این مقاله به بررسی وجوه شباهت های بنیادین میان این دو شخصیت پرداخته و سپس تفاوت های میان آن ها را _که بر آمده از زیست تاریخی_فرهنگی و رویکرد دو نویسنده نسبت به زن است_ تحلیل کرده است. هم چنین هر دو اثر متضمن نکات روان شناختی و نشان دهنده درک عمیق نویسندگان از روان انسان و ساختارهای سازنده شخصیت، در داستان هستند.
بررسی رابطه زبان و قدرت در شعر «دلم برای باغچه می سوزد» از فروغ فرخزاد با دو رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی و دستور نقشگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی و دستور نظام مند نقشگرا هر دو متشکل از یک سری روش برآمده از رشته هایی همچون زبان شناسی و جامعه شناسی برای مطالعه روابط میان متون و مناسبات قدرتند. در رویکرد فرکلافِ تگفا با مدل سه مرحله ای توصیف، تفسیر و تبیین و در نظریه نقشگرا با محورهای سه گانه اندیشگانی، میان فردی و متنی تحت عنوان فرانقش مواجه ایم. ما در این مقاله برای مطالعه موردی کاربست همزمان ابزارهای تحلیلی دو نظریه مذکور بر ادبیات فارسی، یعنی استفاده از دستور نقشگرا در سطوح توصیف و تفسیرِ تگفا، شعر «دلم برای باغچه می سوزد» فروغ فرخزاد را انتخاب کردیم و دو هدف کارکردی عمده را مورد توجه قرار دادیم؛ نخست ارائه تصویری دقیق از دو نظریه و سپس تحلیل زبان شناختی شعر و رسیدن به پاسخ این پرسش که ایدئولوژی حاکم بر متن و نحوه برخورد آن با ساختارهای اجتماعی و در یک کلام گفتمان مفصل بندی شده در آن و ارتباط آن با مناسبات قدرت زمانه اش چیست. در واقع با بررسی ظواهری همچون: بسامد فرایندها، وجه، زمان و نوع فعل ها، ضمایر، ادات تأکید، لحن و نمادها و گردآوری آمار مورد نیاز، به این نتیجه رسیدیم که ایدئولوژی فرستنده در شکل گیری سازه های زبانی و این سازه ها در انتقال این ایدئولوژی نقش دارند. یافته ها نشان داد که شعر هم گفتمان شبه مدرنیته حاکم بر ایران زمان خود و هم گفتمان های سنّتی و بی طرف، نظام سیاسی استبدادی، ناسیونالیسم و مردسالاری را طرد می کند و در مقابل، گفتمان های مبارزه سیاسی _ اجتماعی، فمنیسم و انسان سالاری در آن بازتولید و مفصل بندی شده اند. لحن گوینده در مورد نگاه خوف آلود به دین منفی است. نمادهای شعر که امکان تفاسیر متکثر را می دهد با مناسبات دموکراتیک و مبتنی بر چندصدایی رابطه دو سویه دارد. بسامد نمادها، تقدّم و تأخّر آن ها و جنسیت انتخاب شده برایشان نیز روشنگر واقعیاتی بود که در تحلیل ها به کمک پژوهشگران آمد.
روایت دینی از ادبیات در تقابل با ماتریالیسم (با تکیه بر آرای مرتضی مطهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۳)
205-230
حوزه های تخصصی:
جعفر فسایی* نجمه دری** چکیده ماتریالیسم در معنای هگلی- مارکسی آن، از بدو مطرح شدن در ایران واکنش های بی سابقه ای به ویژه در میان روحانیت برانگیخت. مرتضی مطهری ازجمله نخستین افرادی بود که با درک اهمیت و حساسیت این مفهوم و تبعات ناشی از آن در فضای فکری جامعه، ضرورت مسلّم توجه بدان را دریافت، به نحوی که توانست در تقابل و جبهه گیری در برابر آن، بخشی از جامعه و به خصوص روحانیت را به اجماع نسبی برساند. اینکه در این کارزار، نقش و عملکرد میراث ادبیات فارسی به چه نحو و با چه کیفیتی بوده است، پرسش اصلی و مهم پژوهش حاضر است. برای رسیدن به پاسخ این پرسش، مجموعه آثار مرتضی مطهری را از این منظر خاص، موردتحلیل و بررسی محتوایی قرار داده ایم. نتایج حاصل از دریافت و تشریح این آثار نشان می دهد که ادبیات در کارزار الهیات و ماتریالیسم یا جهان بینی توحیدی و جهان بینی مادی، به مثابه ی ابزاری کارآمد و مؤثر، ایفای نقش کرده است. حافظ شیرازی، مولاناجلال الدین بلخی، حکیم خیام نیشابوری و سعدی شیرازی ازجمله برجسته ترین چهره های ادب فارسی و فرهنگ ایرانی هستند که در این نزاع تعیین کننده یعنی تقابل میان جهان بینی توحیدی و جهان بینی مادی فراخوانده شده و هریک نقش مشخصی را ایفا کرده اند. بر این اساس مطهری خوانشی غیرمادی را از شعر و اندیشه ی حافظ ارائه داده و درحقیقت این خوانش عکس العملی در برابر مفسّران ماتریالیست با محوریت احمد شاملو بوده است. ازطرفی در آثار مطهری، شعر و اندیشه ی مولانا و سعدی نیز درجهت بسط و تقویت ایده ی الهی یا جهان بینی توحیدی، به منظور تضعیف هرچه بیشتر گفتمان های ماتریالیستی به کار رفته است. درنهایت مطهری خیام نیشابوری را در یک فرمول ماتریالیستی می نهد و از رهگذر شعر و اندیشه ی او، تقابل با ماتریالیسم را دنبال می کند. حاصل جمع این آرا، بخشی از عملکرد ادبیات فارسی در مناسبات اجتماعی و سیاسی معاصر را نمایان می کند. * دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی jfasaei@yahoo.com (نویسنده ی مسئول) ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت مدرس ndorri@modares.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 3/7/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 24/12/1400
چالش سنت و مدرنیسم در ادب مشروطه
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
33 - 50
حوزه های تخصصی:
به دنبال آشنایی ایرانیان با مدرنیته و ظهور گفتمان نوخواهی و نوگرایی در بین نخبگان فکری- سیاسی جامعه ایران در عصر مشروطه، ادبیات نیز پا به عرصه تحولات سیاسی- اجتماعی جامعه گذاشت و در خدمت نوسازی جامعه قرار گرفت. به گونه ای که مدرنیسم و نوگرایی به مهم ترین مسأله ادبیات این دوره تبدیل شد و متون ادبی با تجلیل از مدرنیته و انگاره های مدرن و حمله به سنّت و اندیشه های سنّتی نقش مهمی را در پذیرش مدرنیته در ایران ایفا کردند. مقاله حاضر از دیدگاه جامعه شناسی ادبیات می کوشد تا به بررسی چگونگی بازتاب مدرنیسم در پاره ای از متون داستانی دوره مشروطه بپردازد و به این دو پرسش مهم که کدام جنبه های مدرنیته برای روشنفکران ایرانی جاذبه بیشتری داشته و در مقابل، چه عواملی مخالفت بخش هایی از کشور با ورود نهادها و انگاره های مدرن به ایران را به دنبال داشته است پاسخ دهد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که از نگاه نویسندگان این دوره، مجلس و مشروطه، تکنولوژی، موضوع زن مدرن، مدارس جدید، قانون، آزادی، ارتش مدرن و برابری به ترتیب مهم ترین و ضروری ترین جنبه های مدرنیته برای جامعه ایرانی بوده و در مقابل، عواملی مانند اقتصاد، تفکر مذهبی در ایران، تقدیرگرایی ایرانیان و استبداد مهم ترین موانع ورود مدرنیته به ایران بوده اند.
گونه شناسی انعکاس حملات فرقه ای علیه شیعه افغانستان در آئینه شعر فارسی معاصر
منبع:
م مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲
105 - 148
حوزه های تخصصی:
حملات خشونت آمیز قومی سیاسی با رویکرد فرقه گرایانه علیه مسلمانان شیعه در افغانستان از زمان عبدالرحمن خان (حک ۱۲۸۰–۱۲۵۹ش)شکل سازمان یافته به خود گرفت و تا عصر حاضر به انحاء مختلف توسط مباشران دولتی و یا گروه های سیاسی ، فرقه گرا و وابسته به دولت های خارجی انجام شده است. به طوری که هرچند وقت یک بار اخباری مبتنی بر تکرار این رویدادها منتشر می شود. سوال پژوهش این است که این رویدادها در ادبیات منظوم فارسی معاصر چگونه و به چه اشکالی منعکس شده است ؟ بنابراین هدف تحقیق با روش توصیفی تحلیلی پاسخ به سوال فوق و ارایه تصویر این دسته رویدادهای خاص تاریخی افغانستان در ادبیات فارسی است. یافته های این پژوهش با شیوه استقرای منابع ادبی معاصر و تحلیل محتوای اشعار مرتبط نشان می دهد شعرای کشورهای پنج گانه ایران ، افغانستان ، پاکستان ، هندوستان و تاجیکستان، وقوع رویدادهای فرقه ای خصوصا مظالم علیه پیروان مکتب اهل بیت(ع) در افغانستان را از دیدگاه های مختلف به تصویر کشیده اند ولی قدر مشترک توصیف این وقایع دردناک با زیرمایه های فکری خاص هر شاعر ، بیشتر شرح درد بوده تا راه درمان ، به همین دلیل عده کمی از شاعران در عین توصیف تراژیک وقایع کوشیده ند به علل و راه های برون-رفت از این مظالم نیز اشاره نمایند.
تأملی در معنای ترنج در سوره یوسف (ع) (با رویکردهای: واژگانی، ترجمانی، تفسیری، حدیثی و ادبی)
حوزه های تخصصی:
شناخت همه جانبه واژه -به عنوان سنگ بنای متن- در ترجمه قرآن مجید از اهمیتی خاص برخوردار است. به ویژه وقتی مترجم با «واژگان چندمعنایی» مواجه می شود که در این راستا برای رسیدن به ترجمه مطلوب، لازم است به همه این معانی آگاه باشد و به تناسب بافت متن، معنای بایسته را از میان معانی مختلف آن انتخاب کند. در عین حال باید احتمال«بیگانه و دخیل بودن» واژه را نیز در نظر داشته باشد، رویکردی که در برگردان فارسی واژه مُتَّکَأً در آیه 31 سوره یوسف در بیش تر ترجمه های فارسی قرآن کریم نادیده گرفته شده است. در بخشی از این آیه که روایتگر داستان رویارویی زنان مصر با حضرت یوسف7، به دعوت همسر عزیز مصر است، آمده:«وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً» یعنی زلیخا به زنان مصر، یک«متکأ» داد سپس ادامه می دهد: «به هریک از آنان کارد داد». با این که در روایت این رخداد در ادبیات منظوم و منثور فارسی-از زمان رودکی تا امروز- سخن از حضور نارنج یا ترنج در دست زنان مصر بوده است، اما در بیش تر ترجمه های فارسی از نارنج یاد نشده است. بررسی63 ترجمه فارسی این آیه نشان داد تنها 5 درصد از مترجمان (3مترجم) این واژه را ترنج معنا کرده و 95 درصد(60 مترجم) آن را پشتی وتکیه گاه، محفل، میوه و نوعی غذا ترجمه کرده اند. در جست وجوی رویکرد، معنای واژه مُتَّکَأً در 168 کتاب تفسیر، حدیث و لغت به زبان عربی، بررسی و مشخص گردید 101 کتاب این واژه را واژه ای عبری دانسته و آن را ترنج یا نارنج معنا کرده اند. بنابراین بهترین معادل برای واژه مُتَّکَأً در این آیه، ترنج یا نارنج است و این امر، لزوم گسترش دایره معنایی واژگان چندمعنایی تا مرز شناسایی واژه های غیرعربی قرآن مجید را آشکار می سازدو بر اهمیت تناسب برگردان فارسی واژگان چندمعنایی با بافت متن و منطق آیه دلالت دارد.
الگوی عشق در اسطوره-آیین سارای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره-آیین سارای یکی از روایت های مشهور و مشترک در میان مردم آذربایجان (ایران و جمهوری آذربایجان) است. این اسطوره-آیین، روایت عشق دختر و پسری است که در اثر غیبت عاشق و ظلم خانِ روستا به خودکشی معشوق می انجامد. این اسطوره-آیین در ادبیات و هنر مردم این مناطق ریشه دوانده و دارای بار ارزشی بالایی در فرهنگ این منطقه است. نگارندگان در این پژوهش که به شیوه ی توصیفی-تحلیلی انجام شده است، تلاش کرده اند تا الگوی عشق را در این روایت، بررسی نموده و اصلی ترین ویژگی آن را استخراج نمایند. مطابق مطالعات انجام شده، مطابق با نظریه ی رنه ژیرار، قربانی شدن معشوق در نتیجه ی میل به تقلید و به دست آوردن دختری که اغلب مردان روستا خواهان وی هستند، توسط خان روستا و گسترش خشونت در میان افراد روستا در جهت حفظ ناموس روستا که نامزد مرد دیگری است ، اصلی ترین الگو برای این روایت شناخته شده است. در این ماجرا، خودکشی معشوق به عنوان تنها راه حل برون رفت از این مناقشه در جهت حفظ اصالت، وفاداری و آزادگی یک زن و در عین حال، ممانعت از آسیب دیدن سلامت و امنیت روستا توسط خان است. پس از این قربانی شدن، قربانی تبدیل به یک اسطوره شده و از آیین سارای که به واسطه ی ادبیات شفاهی و کتبی، موسیقی، شعر، تئاتر و سینما نمود می یابد، پشتیبانی می کند.