در این مقاله، نگارة گریز یوسف (ع) از زلیخا (893ق)، اثر کمال الدین بهزاد، بررسی و تحلیل شده است. در این نگاره، از قصة یوسف و زلیخا، مشهور به «احسن القصص»، صحنه ای خاص تصویر شده است. این قصه شامل مضامین و نکات فراوانی است و به همین سبب، توجه شاعران و نگارگران بسیاری را به خود جلب کرده است؛ اما اینکه چرا بهزاد بخشی خاص از این قصه، گریز یوسف (ع) از زلیخا، را به تصویر کشیده است موضوعی است درخور توجه و تحلیل. بهزاد در خلق این اثر هم از سعدی متأثر بوده است و هم از شاعر همعصرش، جامی: در محتوا، از سعدی و، در قالب، از جامی (البته با رعایت بعضی حدود). نمودنِ هم زمانِ فضای بیرون و درون و حرکتهای فراوان در معماری از ویژگیهای این نگاره است. تحلیل کتیبه ها و رنگهای به کار رفته در این اثر نیز از دیگر بخشهای مقاله است.
وقایع مذکور در قصص قرآن برخی متعلق به گذشتة دور است (انباء) و بعضی مربوط به گذشتة نزدیک (اخبار)؛ و هدف از هر دو عبرت است. در قصص قرآن، یا شخصیتْ محور است یا رویداد یا گفتگو؛ و البته در بعضی، مانند معراج حضرت رسول اکرم (ص)، هر سه عنصر مرکز توجه است. بهعلاوه، در آنها، حرکت و زمان و مکان نقشی تعیینکننده دارد. در نگارگری ایرانی، قصص قرآن را بدین نامها خواندهاند: قصص الانبیاء، سیرة النبی، انبیانامه، فالنامه، معراجنامه. نگارههای قرن دهمی قصص الانبیاء از حیث تصویرگری و اندازه و زبان و تزینیات و محل نگهداری و... واجد ویژگیهای جالبی است. در اینجا، نگارههای دو قصة قرآنی (متعلق به قرن دهم هجری قمری)، کشتهشدن هابیل به دست قابیل و عذاب قوم حضرت هود (عاد)، با روایت این قصص در تفسیر سورآبادی (قرن پنجم هجری قمری) مقایسه شده است.
عرصه ی هنرهای تجسمی ایران همواره مملو از آثاری بوده که با هنر مصور سازی کتب و متون عرفانی پیوندی نزدیک داشته است . از جمله عرفا و شاعرانی که همواره مورد توجه هنرمندان نگارگر بوده اند، می توان حکیم نظامی گنجوی را نام برد . توجه نمادین نظامی به تمثیلات عددی در عرفان اسلامی در داستان هفت گنبد وی به اوج رسیده و هنرمندان در دوران و مکاتب مختلف نگارگری به مصور سازی این منظومه پرداخته اند . توجه آن ها به بهره گیری از نماد هفت رنگ در هفت گنبد با وجود تغییرات گوناگون با پایبندی به اصول خاص نگارگری سنتی همراه بوده است ...