دریافت و شناخت نزد هنرمند ، از زمانی آغاز می گردد که او به مدد ذهن خلاقانه ی خویش به کشف نیروی باطنی و جوهر پدیده های وجود روی آورده و چارچوبهای تعیین شده ی اشیاء را شکافته و کنه آنها را مجسم می سازد . از این رو ، هنرمند با قدرت تجسمی و جوشش درونی خود ، رمز و راز هستی را به نمایش در آورده و از این طریق به ورای پدیده ها و مفاهیم فرا واقعیت دست می یابد ...
هدف اصلی این بررسی ، به واقع یافتن نقاط مشترک در آثار دو هنرمند است که هر چند از بسیاری جهان با یکدیگر متفاوتند ، اما به جهت قرابت در عمیق ترین لایه های فکری و اندیشه در بسیاری از موارد یکسان عمل کرده اند . این دو هنرمند ابزارهای متفاوتی دارند ، در دو زمان متفاوت می زیسته اند و دارای پس زمینه های فکری و عقیدتی نامتجانسی هستند و چه بسیار تفاوت های آشکار و نهان دیگر . اما ناگهان در می یابیم که یکی از این دو ، رویای دیگری گشته است . به راستی چگونه اندیشه می تواند چنین ، مرزها را در نوردد و ...
در روزهای پایانی ماه یازدهم از سال 2002 میلادی ( دقیقآ 23/11/2002 ) خبر فوت بزرگ مردی در دنیای هنر ، از طریق رسانه های بین المللی ، منتشر شد که در طول حیات پر برکتش تأثیر ژرفی بر مدرنیسم سده بیستم داشت . او روبرتو ماتا ی شیلیایی بود . ماتا در 11/11/11 متولد شد ( گویی عدد 11 پیوندی ناگسستنی با وی داشت زیرا مرگش نیز در ماه یازدهم از سال 2002 رخ داد ) . ماتا دانش آموخته ی رشته معماری از دانشگاه کاتولیگ سانتیاگو شیلی بود .