انسان برای بیان مضامین دینی و اسطورهای و فایقآمدن بر شکاف بین بخش خودآگاه و ناخودآگاه ذهن به رمز و رمزپردازی نیاز دارد. رمز بر دو نوع است: جمعی، نوعاً دینی، و فردی؛ و در صور مختلفی چون رؤیا و قصة عامیانه و اسطوره و شیء طبیعی و هنر ظاهر میشود. اما در معماری کاربرد رمز از همه قویتر و پرمعناتر است. روان منبع بیان اسطورهای و دینی و مرکب از سرنمونهای مشترک معین است؛ و معماری بیان رمزینِ مکانمند و زمانمند اسطوره و دین است. از این رو، میتوان الگوهای معمارانة مشترک را در آثار معماری کشف کرد. یکی از اسطورههای رایج در سراسر جهان «سفر قهرمان» است. این اسطوره، که در دو صورت ابتلای جسمانی و طلب معنوی ظاهر میشود، بیان معماریانه یافته است. یکی از مظاهرِ اسطورة سفر قهرمانْ زیارت یا سفر معنوی است. زیارتهای دینی ویژگیهای مشترک دارند: تدارک معنوی برای سفر؛ جدایی زایر از جامعه و زندگی روزمره؛ ابتلائات و آداب طی طریق؛ رسیدن به مکان مقدس؛ بازگشت با حالی متحول. این ویژگیها به انحای مختلف در آثار معماری ادیان گوناگون ظهور یافته و بیان شده است.
شکنر در این نوشتار تفاوت بنیادین تئاتر متعارف غرب را با نمایش سنتی هند نشان داده است: در اولی ، چشم و تا حدی گوش جای تجربه و درک تئاتر است و در دومی ، مسیری که از مشام آغاز و با گذر از معده به روده ختم میشود . در ابتدا ، دو متن مهم و اساسی با جایگاهی همتا در هر یک از نظریههای غربی و هندیِ اجرا ( یعنی بوطیقای ارسطو و ناتیاساسترا ) بررسی و تفاوتهای اساسی آنها بازنموده میشود . در ادامه ، راسا ( آمیختهای از نمایش و رقص و موسیقی ) بر طبق ناتیاساسترا تعریف و به اختلافات آن با تئاتر غربی اشاره میشود . در بخشی دیگر ، از طریق ریشهشناسی کلمات ، مفاهیم تئاتر غربی و ابتنای بر قوة بینایی آشکار شده است . به نظر شکنر ، هدف از اجرای راسایی ، برخلاف تئاتر غربی ، تداوم لذت است؛ و راسا درک استهایی بهاواها ( عواطف ابدی یا پایدار یا قلبی ) است که از طریق آبهینایا ( بازیگری خوب ) بیدار و دستیافتنی میشوند . در اجرای راسایی ، کسب لذت و ارضاشدن اساساً مقولهای دهانی است و مطالعة دستگاه عصبی رودهای و شیوة کار آن و جایگاهش در هنرهای رزمی و مراقبه و طب آسیایی این مطلب را روشنتر میکند . شکنر ، در ادامه ، به تمرین خانههای راسا ، از جمله خانة نهم یا خالی ، میپردازد و در انتها نیز ، زیباییشناسی راسا در اجرا بررسی و باز هم تفاوتهای آن با تئاتر غربی مشخص میگردد .
«بحران هنر» در روزگار مدرن از مباحث مطرح دهة اخیر در غرب بوده است. برای شناخت و فهم این بحران، که دامن گیر جوامع غیرغربی نیز شده است، باید به ریشه های آن رجوع کرد. از این رو، سیر هنر غرب و نظریه های مربوط به هنر (از دورة رنسانس تا کنون، با تأکید بر هنر نقاشی) تحت این عناوین مرور شده است: پیدایش زیبایی شناسی به صورت علمی مستقل؛ نظام هنرها؛ ربط هنر و تاریخ؛ هنر نو و زندگی صنعتی؛ جهان بینی هنرمندان عصر جدید. سپس، به مصادیق بحران در هنر اشاره و آراء صاحب نظران غربی در این خصوص طرح شده است.
نوشتار حاضر از مقالات مهم در زمینة مطالعات زبانشناختی و نشانهشناختی سینماست. روژه اُدن در این مقاله میکوشد تا تحلیل نشانهشناختی فیلم را فراتر از بررسی صرفِ خود متنِ فیلم، اعم از گفتگوها و تصویرها و موسیقی و اصوات، ببرد. در این راه، به مانند عدهای دیگر، رویکردهای زبانشناسی به کاربردشناسی فیلم را مطرح میکند. بر این اساس، فهم فیلم یا، به عبارتی، فهم آنچه تماشاگر از فیلم درمییابد منوط است به بررسی سازوکار رابطة تماشاگرِ کنشگر با کارگردانِ کنشگر. به این ترتیب، تمام عناصر «برونفیلمی» در نشانهشناسی کاربردی مد نظر قرار میگیرد.
موضوع این مقاله ‘روندی است که به تحلیل زیبا شناختی فضای شهری می انجامد . این روند بر پایه نظریه های مطرح فلسفه هنر قرار دارد و بدین ترتیب است : پس از اثبات عینی بودن زیبایی ومشترک بودن داوری زیبا شناختی در مردم نظریه فرمالیسم مطرح می شود . تاثیر پذیری فرمالیسم از روانشناسی در نظرات آرنهایم دیده می شود و او با درآمیختن نظرات مزبور با روانشناسی گشتالت ‘ رویگرد فرمگرای زیبایی شناسی را مطرح می کند . زیبایی شناسی فرمی در تحلیل زیباشناختی کالبد فضای شهری ‘ نقشی پایه ای دارد ‘ کالبد فضای شهری با توجه به ساختار بصری محیط به دو بخش در نهایت به تحلیل زیبا شناختی کالبد فضای شهری منجر خواهد شد . بدیهی است که به دلیل ضرورت ایجاز ‘ مباحث مطروحه در حد مروری گذرا به رئوس مطالب هر بحث مطرح می شوند و روشن کامل هر مبحث به عهده رساله خواهد بود .
نشانهشناسی، که موضوع آن چگونگی تولید معنا در جامعة انسانی است، به ابزاری برای تحلیل آثار هنری بدل شده است. عدهای هر نوع نشانه و درک آن را جز از طریق نظام نشانهشناختی زبان ممکن نمیدانند و برای این ادعا دو دلیل میآورند: 1) فقط نشانههایی واقعیاند که «نماد» (نشانة قراردادی) باشند؛ 2) این گونه نشانهها «آموختنی» است و نه «فراگرفتنی». اما این سخن به دلایلی باطل است. اول آنکه در حوزة نشانهشناسی هنرهای نمایشی نشانههای شمایلی و نمایهای (شمایل و نمایه) نقشی اساسی دارند و کنار گذاشتن آنها باعث زوال معنایی بسیاری از نشانهها میشود. دیگر آنکه نشانههای شمایلی «فراگرفتنی» است و نه «آموختنی» (نیازمند آموزش). مهمتر آنکه نشانههای سینمایی و تئاتری (تصویری) با نشانههای نوشتار و، بالتبع، نشانهشناسی این دو گونه با هم تفاوت دارد. برخی از ویژگیهای نشانههای سینما و تئاتر که علت این تفاوت است بدین شرح است: 1) پیچیدگی متن نمایشی (متن نمایشی از سه متن اصلی و مکمل و فرعی تشکیل میشود)؛ 2) وفور نشانهها در هر لحظه؛ 3) زمانمندی متغیر نشانهها؛ 4) نبود «واحد مبنا» برای درک معنای نشانهها؛ 5) نبود قطعیت در توجه تماشاگر به هر نشانه؛ 6) دریافت خودآگاه یا ناخودآگاه نشانه؛ 7) مشخص نبودن اهمیت و تقدم و تأخر نشانهها؛ 8) نبود قطعیت در دریافت نیّت؛ 9) تصدیقیبودن نشانههای تصویری؛ 10) خاصبودن نشانههای بصری؛ 11) نبود روابط معیّن در میان نشانهها؛ 12) وجود نشانههای غیرارادیِ مؤثر در معنا؛ 13) مشخصنبودن متن مبنا؛ 14) نقش چارچوب پرده یا صحنه؛ 15) تعدد سطوح تجزیه؛ 16) پیچیدگی رمزگان.