هرمنوتیک دانشی است نوپا و برخاسته از غرب که رسالت کلی آن راهگشایی جهت درک و فهم متونی است که بر حسب طبیعت موضوع خود تفسیر پذیر هستند و چنانچه افق فکری گوینده و مخاطب نیز در آنها متفاوت باشد راهیابی به محتوای آنها و بویژه درک مقصود گوینده آنها مشکلتر است. هرمنوتیک در شرق اسلامی با نیازهای مربوط به تفسیر قرآن و فهم متون روائی به طور عام و در قلمروی محدودتر با مباحث متداول در بخش الفاظ از اصول فقه، از این جهت که در صدد فهم ادله نقلی احکام است و قواعدی لفظی را برای آن منظور می کند ارتباط می یابد. این ارتباط بتدریج زمینه هایی جهت بحث تطبیقی میان هرمنوتیک و اصول فقه اسلامی پدید آورده و آثاری نیز در این زمینه منتشر شده است. نوشته حاضر در صدد است ارتباط میان این دو دانش غربی و شرقی را مورد بررسی قرار دهد و فرضیه ای که پیش روی دارد این است که مباحث سنتی اصول فقه اسلامی با اندیشه هرمنوتیکی همگام ندارد، گو اینکه تجدید نظر در هر سنتی بر حسب نیازهایی که پیش می آید و زمینه هایی که فراهم می شود میسر و گاهی ناگزیر است.
کى یرکگور متاله پرشور دانمارکى، تاثیر ژرفى در جنبش فلسفى اگزیستانسیالیسم در قرن بیستم و بر متفکران این فکرى داشته است. او و مولوى از برخى جهات فکرى، شخصیتى و سیر و سلوک معنوى شبیه به یکدیگر بودهاند. در این مقال ضمن معرفى کى یرکگور، به وجود اشتراک این دو سالک طریق معنویت پرداخته خواهد شد. در عین حال به برخى از وجود افتراق نیز اشاراتى مىشود.
این نوشتار در هفتبند تدوین یافته و در تمام موارد، به متن آثار این دو متفکر استناد شده است.