قائل بودن به «معنا » و «باطن» برای اشیاء و پدیده ها و مفاهیم، موضوعی است که همیشه و در همه جوامع ومکاتب با شدت و ضعف متفاوت مطرح بوده است. طبیعی که معیارهای برای دریافت و شناخت و ارزیابی «معنا» و «باطن» از جهان بینی و فرهنگ جامعه استخراج می شده است و به این ترتیب افراد یا جوامع(بسته به جهان بینی خویش) از «صورت» به «ظاهر» موضوعی واحد، معانی متفاوتی را ادراک می نموده اند. نوشتار حاضر سعی بر آن دارد تا اولاً تعابیر و فرآیندهای ذهنی ای را که به نحوی ناظر به «صورت» و «معنا» می باشند معرفی نموده و ثانیاً اهمیت و تأثیر آنها را در نشر ارزشها و ارتقاء فرهنگ عمومی و بیان معانی، در قالب صورت ها بیان نماید. بستر اصلی مطالعه، فرهنگ ایرانی – اسلامی خواهد بود. کلیدواژگان: صورت ، معنا ، ظاهر ، باطن ، نماد ، سمبل ، آیه ، رمز ، ذکر ، هنر
شکنر در این نوشتار تفاوت بنیادین تئاتر متعارف غرب را با نمایش سنتی هند نشان داده است: در اولی ، چشم و تا حدی گوش جای تجربه و درک تئاتر است و در دومی ، مسیری که از مشام آغاز و با گذر از معده به روده ختم میشود . در ابتدا ، دو متن مهم و اساسی با جایگاهی همتا در هر یک از نظریههای غربی و هندیِ اجرا ( یعنی بوطیقای ارسطو و ناتیاساسترا ) بررسی و تفاوتهای اساسی آنها بازنموده میشود . در ادامه ، راسا ( آمیختهای از نمایش و رقص و موسیقی ) بر طبق ناتیاساسترا تعریف و به اختلافات آن با تئاتر غربی اشاره میشود . در بخشی دیگر ، از طریق ریشهشناسی کلمات ، مفاهیم تئاتر غربی و ابتنای بر قوة بینایی آشکار شده است . به نظر شکنر ، هدف از اجرای راسایی ، برخلاف تئاتر غربی ، تداوم لذت است؛ و راسا درک استهایی بهاواها ( عواطف ابدی یا پایدار یا قلبی ) است که از طریق آبهینایا ( بازیگری خوب ) بیدار و دستیافتنی میشوند . در اجرای راسایی ، کسب لذت و ارضاشدن اساساً مقولهای دهانی است و مطالعة دستگاه عصبی رودهای و شیوة کار آن و جایگاهش در هنرهای رزمی و مراقبه و طب آسیایی این مطلب را روشنتر میکند . شکنر ، در ادامه ، به تمرین خانههای راسا ، از جمله خانة نهم یا خالی ، میپردازد و در انتها نیز ، زیباییشناسی راسا در اجرا بررسی و باز هم تفاوتهای آن با تئاتر غربی مشخص میگردد .
در این مقاله سعی شده با در نظر گرفتن مفاهیم پایه ای حفاظت پیشگیرانه، روش هایی برای حفاظت از پوشاک تاریخی و فرهنگی دارای الیاف پروتئینی موجود در سالن های نمایش موزه ی پوشاک دزک ارائه شود. در حالی که ساختار آلی حساس و آسیب پذیر الیاف پروتئینی در معرض تهدید عوامل مخرب متعددی قرار دارد؛ در این موزه ، پوشاک تهیه شده از الیاف متفاوت در مجاورت یکدیگر قرار گرفته و اقدامات حفاظتی در رابطه با آن ها انجام نشده است. شناسایی عوامل مخرب محیطی، انواع آسیب وارد شونده بر الیاف پروتئینی و راه های حفاظت از این نمونه آثار در برابر آسیب ها و عوامل آسیب رسان در فضای نمایشی موزه ، مهم ترین مسائلی هستند که این پژوهش در پی پاسخ گویی به آن ها است. بنابراین عوامل تأثیرگذار بر حفاظت پیشگیرانه ی آثار در چند زمینه ی ساختمان و محوطه ی موزه، مجموعه آثار، شرایط محیطی، بحران و آفات زیست محیطی مورد بررسی قرار گرفته اند. هدف از انجام این بررسی ها دستیابی به طرحی جامع از حفاظت پیشگیرانه در موزه است. برای این منظور ویژگی های منطقه، محوطه ی بیرونی، ساختمان و انواع تجهیزات موزه مورد مطالعه قرار گرفته، با بهره گیری از روش های دستگاهی عوامل محیطی مؤثر بر آثار از جمله نور، دما و رطوبت نسبی در محدوده ی زمانی معین، پایش شدند. ذرات آلاینده ی جامد مورد بررسی های میکروسکوپی و حشرات و جانوران مورد بررسی های ماکروسکوپی قرار گرفتند. انواع بحران مورد ارزیابی قرار گرفته و وضعیت نظافت موزه بررسی شده است. در پایان با ارزیابی بحرانی بودن وضعیت حفاظتی آثار پارچه ای موزه ی پوشاک دزک، نتایج حاصل از این پژوهش همراه با پیشنهادهای حفاظتی پوشاک مورد نظر، آورده شده است.
هنر با هر تعریفی ، از آن که در جامعه وجود دارد ، یک عنصر اجتماعی است و در ساختار اجتماعی جایگاهی اشغال کرده است و بنابر این به ناگزیر صرف نظر از خواست هنرمند . در رابطه با دیگر عناصر اجتماعی قرار دارد . ساختار اجتماعی بر مبنای رابطه قوا بنا شده است . هر عنصر اجتماعی در پی کسب حداکثر قدرت در ساختار اجتماعی ، بر پایه هزینه های معقول ، هنجارها و ارزش های معینی است . روشن ترین ( اگر نه مهم ترین و قطعا نه تنها ) شیوه کسب یا تنظیم قدرت در هر ساختار اجتماعی مدرن ، سیاست است . هنر چه نسبتی با سیاست ( روشن ترین ابزار و نمود ( ابزار ) قدرت ) دارد ؟ ...