پتروگرافی مقطع نازک روشی برای مطالعه و طبقه بندی ساختارهای رسی است. این روش در بررسی طیف گسترده ای از مواد، شامل سنگ ها، مواد معدنی، سفال، سرباره ها، بتن، آجر، اندود (مخلوطی از آهک یا گچ) مورداستفاده قرار می گیرد. اطلاعات به دست آمده از پتروگرافی، سبب شناخت برخی جنبه های مهم مطالعات سفال ازجمله منشأ و فن تولید آن ها خواهد شد. مقطع نازک، به وسیله ی برش قطعه کوچکی از نمونه موردمطالعه ساخته شده، سپس به سطح صافی از تیغه (لام) میکروسکوپ شیشه ای چسبانده و سطح آن تا رسیدن به ضخامت استاندارد (25-30 میکرومتر) پولیش شده و نهایتاً با استفاده از میکروسکوپ پلاریزان مقاطع آماده شده، مورد مطالعه قرار می گیرد. در ضخامت استاندارد، اجزاء معدنی موجود در بافت سفال با طیف های رنگی مختلف ظاهر شده و بر اساس خواص نوری مشخص شناسایی می شوند در این مقاله به اهداف پتروگرافی سفال، تاریخچه پتروگرافی مقطع نازک و فرازهایی در پتروگرافی مقطع نازک مواد سرامیکی شامل: روش تهیه مقطع نازک و بررسی و آنالیز آنها پرداخته شده است.
ایکات نوعی تکنیک و پارچه ای است که نقوش آن با گره زدن و بستن بخش هایی از تار و یا پود و باز کردن آن ها پس از رنگرزی ایجاد می شود. امروزه ساخت ایکات در هند شاید به رونق گذشته نباشد، ولی کاربرد، طرح، رنگ، تفاوت ها، جنس، چگونگی، مراکز تهیّه و عوامل آفرینش و باورهای نهفته در این پارچه های زیبا از مواردیست که همواره به ذهن خطور می کند.روش این تحقیق توصیفی و تحلیلی است. شیوه ی جمع آوری اطّلاعات بر اساس مطالعات کتابخانه ای و پژوهش های میدانی و ابزار گردآوری داده ها شامل مقاله، کتاب، پایان نامه، کتب الکترونیکی و عکس است. با توجّه به فرضیّه ی وجود ارتباط میان انواع ایکات با کاربرد تزیین و پوشش، هم چنین تکنیک، تشابه و تفاوت جزئی آن ها به خاطر محلّ تولید و افکار بافندگان که باعث اثرپذیری مناطق از یکدیگر است، هدف مقاله نظام دهی و بررسی دقیق انواع ایکات هندی برای حصول نتایج جامع کاربردی، شناخت پارچه ها و حفظ تکنیک هاست. بنابراین به این نتیجه می رسیم که پارچه های هند با وجود تشابه، تکنیک خاصّ ایجاد نقش دارند، مثلاً بانداسِ اوریسّا با روش گره زنی منقوش می گردد. برخی انواع دیگر نیز از لحاظ طرح، رنگ و نوع نخ شباهتدارند که کاربرد نخ زر در بانداس یا گول بَدَن از آن جمله است. این پارچه ها معمولاً برای تهیه ی ساری به کار می روند که در مراسم نیایش استفاده شده و نقش مایه های ساده ای دارند که حاصل در هم رفتن رنگ هاست
تدفین و توجه به دنیای پس از مرگ، در بین همه اقوام از اهمیت خاصی برخوردار بوده است؛ به همین دلیل ما شکل گیری اشکال مختلفی از تدفین در یک سرزمین واحد، در طول دوران های مختلف و بر اساس دین و اعتقادات آنها را شاهدیم. سیستان از این قاعده مستثنی نبوده و در ادوار مختلف، اَشکال متنوعی از تدفین را تجربه کرده است. سنت آرامگاه سازی اسلامی از قرن ششم هجری قمری به بعد در سیستان پدیدار شد و پیش از این تاریخ، آثاری از آرامگاه به دست نیامده است. در این نوشتار سعی شده است از طریق پژوهش های میدانی و مطالعات کتابخانه ای، تنوع اشکال تدفین و ویژگی های آرامگاه-های حوزه زَهَک سیستان مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. نتایج حاصل از این مطالعات، بیان کننده این مهم است که تغییرات صورت پذیرفته در شیوه های تدفین مربوط به حوزه مورد مطالعه، ناشی از تأثیر عوامل جغرافیایی و سنت های دیرین مردمان منطقه بر اساس باورهای دینی آنان و همچنین بازتابی از شرایط اقتصادی دوره های مختلف و تفاوت های مذهبی ساکنان سیستان بوده است.