فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۱٬۶۸۶ مورد.
ارتباط پاسخ های عامل رشدی شبه انسولین و کراتین کیناز پس از یک جلسه و دوره شش هفته ای تمرین مقاومتی هرمی و هرمی واژگون در دختران غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این مطالعه عبارت بود از تعیین ارتباط پاسخ های عامل رشد شبه انسولین و کراتین کیناز پس از یک نوبت و شش هفته تمرین مقاومتی هرمی و هرمی واژگون در دختران غیرورزشکار. پ ژوهش های زیادی به صورت جداگانه روی عامل رشد شبه انسولین و کراتین کیناز انجام گرفته است، اما با توجه به فرضیه تحریک عوامل رشد پس از آسیب سلولی (فرضیه آسیب سلولی)، ارتباط بین تغییرات عامل رشدی و آسیب سلولی به ویژه در آزمودنی های دختر در پرده ابهام است. آزمودنی های تحقیق را 27 دختر غیرورزشکار (سن 20/2±55/18 سال، وزن 86/9±56 کیلوگرم، و قد 33/5±162سانتی متر) تشکیل می دادند که به طور تصادفی در سه گروه تمرین هرمی (10 نفر)، تمرین هرمی واژگون (10نفر)، و کنترل (7 نفر) قرار گرفتند. گروه هرمی و هرمی واژگون به مدت شش هفته، هفته ای سه جلسه در شش ایستگاه تمرینی (جلوبازو، پشت بازو، کشش جانبی، جلوران، پشت ران، و پرس پا به تعداد سه نوبت و دو دقیقه استراحت بین نوبت ها) به تمرین پرداختند. گروه هرمی ست اول را با 50% ده تکرار بیشینه، ست دوم را با 75% ده تکرار بیشینه، و ست سوم را با 100% ده تکرار بیشینه اجرا کردند. گروه هرمی واژگون به صورت عکس عمل کردند. قبل و بلافاصله پس از جلسه اول، و قبل و بلافاصله پس از جلسه آخر تمرینات، غلظت عامل رشد شبه انسولین به روش الایزا، و کراتین کیناز به روش آنزیماتیک اندازه گیری شدند. قدرت حداکثر افراد نیز در پایان هفته سوم و ششم اندازه گیری شد. به منظور مقایسه داده های درون گروهی از روش تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و بین گروهی از ANOVA و t مستقل (05/0P<) استفاده شد. نتایج نشان داد قدرت حداکثر در دو گروه به طور یکسان افزایش دارد، به جز در حرکت جلوبازو که در گروه هرمی واژگون بیشتر بود. ترکیب بدن افراد نیز تغییر معناداری را پس از 6 هفته نشان نداد. همچنین IGF-1 متعاقب یک جلسه تمرین در هر یک از گروه ها کاهش غیر معنادار، و CK افزایش معناداری داشتند. به هرحال، پاسخ پس از شش هفته بدون تغییر بود. اما CK در هرمی واژگون افزایش داشت. نتایج نشان داد بین عامل رشد شبه انسولین و آسیب سلولی ارتباطی وجود ندارد. بنابراین، با توجه به افزایش کراتین کیناز و عدم تغییر معنادار عامل رشد شبه انسولین آسیب سلولی احتمالاً به صورت حاد پاسخ های ترمیمی رشدی را فعال نمی کند.
بررسی میزان آمادگی جسمانی دانش آموزان دختر و پسر سنین 9 تا 17 سال سراسر کشور و مقایسه آن با نرم ملی
حوزه های تخصصی:
(copd) بررسی نقش تمرینات ورزشی در توانبخشی ریوی
حوزه های تخصصی:
اثر یک دوره مسابقه شبه رسمی کاراته بر شاخص های دستگاه ایمنی (CD4، CD8 و CD4/CD8) مردان نخبه کاراته کار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش عبارت است از مطالعه تاثیر یک دوره مسابقه شبه رسمی کاراته و یک دوره زمانی ۲٤ ساعته بازیافت بر پاسخ سلول های دستگاه ایمنی (4CD، 8CD و 8CD/4CD). بدین منظور ١۲ کاراته کار تیم ملی به صورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و در دو جدول منهای ٧٠ کیلوگرم با قد معادل 2/5 ± 175 سانتی متر و BMI معادل 68/1 ± 7/21 کیلوگرم بر مجذور قد، به علاوه ٧٠ کیلوگرم با قد معادل 9/2 ± 8/181 سانتی متر و BMI معادل 3/2 ± 4/25 کیلوگرم بر مجذور قد، به صورت دوره ای به رقابت پرداختند و هر کدام در یک روز ٥ مسابقه را به روش مسابقات رسمی برگزار کردند. نمونه های خونی قبل از مسابقه اول، بعد از مسابقه اول، سوم، پنجم، و بازیافت (۲٤ ساعت پس از اتمام مسابقات) گرفته شد و در آزمایشگاه تخصصی و با روش های ویژه مورد سنجش قرار گرفت. آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون t وابسته برای مقایسه بین مراحل مسابقه و بازیافت استفاده شد. در این پژوهش سلول های 4CD پس از یک دوره مسابقه، در مقایسه با مرحله پیش آزمون، ٤٦ درصد افزایش و ۲٤ ساعت پس از اتمام مسابقات، ٤٤ درصد کاهش نشان دادند. سلول های 8CD نیز پس از مسابقات، در مقایسه با مرحله پیش آزمون، ١۲ درصد کاهش و ۲٤ ساعت پس از آن ٤ درصد افزایش نشان دادند. نسبت سلول های 8CD/4CD در پایان مسابقات، ٨٩ درصد افزایش و ۲٤ ساعت پس از آن ۲١ درصد کاهش داشت. با وجود این، هیچ کدام از این تغییرات معنادار نبود. به طور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد مقادیر استراحتی سلول های 4CD، 8CD و نسبت 8CD/4CD پس از یک دوره مسابقه شبه رسمی کاراته و یک دوره بازیافت ۲٤ ساعته تغییر معناداری نداشتند.
تأثیر شش هفته تمرین مقاومتی بر مقدار VEGF و اندوستاتین بافت توموری در موش های مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلول های توموری به منظور تامین اکسیژن و مواد غذایی و همچنین توسعة شبکة عروقی جدید به آنژیوژنز وابسته اند. در این میان VEGF به عنوان محرک مهم آنژیوژنز و اندوستاتین به عنوان بازدارنده، نقش اساسی در این فرایند ایفا می کنند. بنابراین هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر شش هفته تمرین مقاومتی بر مقدار VEGF و اندوستاتین بافت توموری در موشهای مبتلا به سرطان سینه بود. به این منظور 20 سر موش بالب سی ماده (5 تا 7 هفته ای) از طریق جراحی زیر جلدی تومور آدنوکارسینومای موشی سرطانی شدند. بعد از یک هفته استراحت به دو گروه تمرین و کنترل تقسیم شدند و سپس دورة تمرین مقاومتی شش هفته ای (سه جلسه در هفته با شدت 50 تا بیش از 100 درصد حداکثر قدرت جلسة قبل) اجرا شد. هر جلسه نیز شامل 6 تا 8 تکرار بالا رفتن از نردبان بود. 48 ساعت پس از آخرین جلسة تمرینی موش ها بیهوش شده و بافت توموری آنها به سرعت فریز شد. پروتئینهای اندوستاتین و VEGF بافت توموری از طریق وسترن بلات اندازه گیری شدند. آزمون t مستقل نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه از نظر مقادیر اندوستاتین، VEGF و نسبت افزایش حجم تومور وجود ندارد(05/0P≥). از آنجا که افزایش VEGF و کاهش اندوستاتین بعد از تمرینات ورزشی در عضله اسکلتی احتمالا موجب آنژیوژنز می شود، عدم تغییر این دو پروتئین در بافت توموری در تحقیق حاضر، می تواند نشان دهندة بی تاثیر بودن تمرین مقاومتی بر روند آنژیوژنز بافت تومور و رشد آن باشد. بنابراین این نوع تمرینات را احتمالا می توان به عنوان مداخله بی خطر برای افراد مبتلا به سرطان سینه تجویز کرد.
آموزش: فیزیولوژی تمرین در دوران طلایی رشد
حوزه های تخصصی:
تأثیر برهمکنش تمرینات استقامتی تداومی و تزریق هموسیستئین بر پراکسیداسیون لیپیدی و دستگاه ضداکسایشی مغز موش های نر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی اثر تعاملی هشت هفته تمرین استقامتی تداومی با شدت متوسط و تزریق هموسیستئین بر پراکسیداسیون لیپید و دستگاه ضداکسایشی هیپوکامپ پشتی موش های نر بود. بدین منظور 42 سر موش ویستار به وزن 40 ±200 گرم، به طور تصادفی در چهار گروه شم (حلال هموسیستئین)، پایه (هموسیستئین)، کنترل (هشت هفته) و تمرین استقامتی تداومی تقسیم شدند. بعد از تعیین دوز مؤثر هموسیستئین، 86/0 میکروگرم از آن توسط سرنگ هامیلتون از طریق کانول تعبیه شده در هیپوکامپ پشتی مغز به صورت دوطرفه به موش های گروه های پایه، کنترل و تمرینی تزریق شد. پروتکل مورد استفاده، دویدن روی نوارگردان ویژه جوندگان به مدت هشت هفته و پنج روز در هفته، با سرعت 18 متر بر دقیقه و مدت 60 دقیقه بود. شاخص های مورد نظر شامل مالون دی آلدئید (MDA) و سوپراکسید دیسموتاز (SOD) در ناحیة هیپوکامپ بودند. تزریق هموسیستئین در ابتدای پژوهش، فعالیت سوپراکسیددیسموتاز (001/0P= ) و میزان مالون دی آلدئید هیپوکامپ را به طور معنی داری افزایش داد (000/0P=). یافته ها نشان دهندة تغییرات معنی دار هر دو شاخص در گروه تمرین استقامتی بود؛ به عبارت دیگر، ورزش فعالیت سوپراکسید دیسموتاز را افزایش و سطوح مالون دی آلدئید هیپوکامپ را کاهش داد (MDA 000/0 P= ; SOD ,020/0 P=). نتایج تحقیق حاضر نشان می دهد به دنبال اجرای هشت هفته تمرینات تداومی آثار تخریبی القائی توسط هموسیستئین در هیپوکامپ موش ها کاهش یافته است که به وسیلة کاهش سطوح MDA و افزایش سطوح SOD مشخص شد؛ از این رو می توان این برنامه را شیوة درمانی مؤثر غیرداروئی ای برای افرادی مطرح کرد که دارای سطوح بالای هموسیستئین می باشند.
اثرات عناصر منتخب آمیخته بازاریابی بر ارزش ویژه برند در صنعت پوشاک ورزشی از دیدگاه دانشجویان و فارغ التحصیلان تربیت بدنی و علوم ورزشی کشور (مطالعه موردی، برندهای ورزشی معتبر ایرانی موجود در بازار کشور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی و مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بود. ﺟﺎﻣﻌه آﻣﺎری ﭘﮋوﻫﺶ را دانشجویان و فارغ التحصیلان تربیت بدنی کل کشور ﺗﺸﮑﯿﻞ داد ﮐﻪ 805 ﻧﻔﺮ ﺑﺮ اﺳﺎس روش ﻧﻤﻮﻧﻪﮔﯿﺮی غیر ﺗﺼﺎدﻓﯽ و هدفمند با استفاده از پرسشنامه حضوری و اینترنتی از کل کشور جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. نتایج تحلیل معادلات ساختاری بر روی مدل پیشنهادی پژوهش نشان داد که مدل از برازش خوب و قابل قبولی برخوردار است (NFI ، CFI و GFI بزرگتر از 9/0 و RMSEA و RMR کوچک تر از 08/0). همچنین یافته ها نشان داد که ارزش برند به ترتیب از وفاداری به برند، آگاهی و تداعی برند، رضایتمندی و کیفیت ادراک شده اثر می پذیرد. همچنین مشخص شد تاثیر این ابعاد بر ارزش ویژه برند به ترتیب از طریق عناصر قیمت، تصویر فروشگاه، تبلیغات، حامی گری(اسپانسر)، توزیع و پیشبرد فروش بود. از این رو به منظور تقویت ارزش ویژه برند در صنعت پوشاک و تجهیزات ورزشی، ضروری است تولیدکنندگان داخلی بر روی عوامل مذکور به ترتیب اولویت، برنامه ریزی و سرمایه گذاری لازم را اعمال نمایند.
تأثیر فعالیت هوازی در زمان های مختلف روز بر کورتیزول و برخی شاخص های پیش التهابی سرم مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، تعیین تأثیر فعالیت هوازی در زمان های مختلف روز بر کورتیزول و برخی شاخص های پیش التهابی سرم مردان غیرورزشکار است. 11 مرد سالم غیرورزشکار (سن: 7/2±4/24 سال، توده بدن: 1/8±6/64 کیلوگرم، قد: 8/9±6/171سانتی متر) به-صورت داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها فعالیت هوازی مشابهی را در چهار زمان مختلف روز (08:00،12:00،16:00 و 20:00)، به صورت تصادفی روی چرخ کارسنج انجام دادند. در هر جلسه، آزمودنی ها پس از گرم کردن و کشش، با شدتی معادل90 درصد حداکثر ضربان قلب، به مدت 30 دقیقه روی چرخ کارسنج رکاب زدند. از هر آزمودنی دو نمونه خونی، قبل و بلافاصله بعد از هر آزمون گرفته شد. پس از بررسی داده ها، با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مشخص شد مقادیر پایه تمامی شاخص ها به جز CRP (05/0<P) در دوره های زمانی مختلف روز تفاوت معنی داری با یکدیگر داشتند (05/0>P). فعالیت هوازی سبب افزایش معنی دار کورتیزول و IL-6 شد (05/0>P)، ولی در پی انجام فعالیت هوازی، تغییر معنی داری در سطوح αTNF- و CRP مشاهده نشد (05/0<P). همچنین ریتم شبانه روزی بر اندازه و میزان پاسخ این شاخص ها به فعالیت هوازی تأثیر معنی داری نداشت (05/0<P). بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گیری کرد که به استثنایCRP، غلظت های پایه سایر شاخص ها تحت تأثیر تغییرات زمان روز هستند. با این حال، پاسخ کورتیزول و شاخص های پیش التهابی به فعالیت هوازی حاد به زمان وابسته نیستند.
مقایسه آثار دو نوع برنامه وزنه تمرینی تناوبی ویژه با بازیافت های کوتاه مدت و بلند مدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۱ شماره ۱۱
حوزه های تخصصی:
تأثیر تمرینات توأم هوازی و مقاومتی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و شاخص های سرمی عملکرد کلیوی در مردان مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تأثیر تمرینات توأم مقاومتی و هوازی بر میزان فیلتراسیون گلومرولی و سطوح خونی فاکتورهای بیوشیمیایی مرتبط با عملکرد کلیوی در بیماران دیابت نوع دو بود. تعداد 20 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو (میانگین سن 73/52 سال، میانگین وزن 82 کیلوگرم، میانگین نمایه توده بدن 51/30 کیلوگرم بر مجذور متر، میانگین قند ناشتا 92/155 میلی گرم در دسی لیتر) به طور تصادفی در دو گروه تجربی (N=10) و گروه کنترل (N=10) تقسیم شدند. گروه تجربی تمرینات هوازی و مقاومتی را سه بار در هفته و برای مدت 10 هفته انجام دادند و گروه کنترل فعالیت های معمول خودشان را انجام دادند. نمونه های خونی برای اندازه گیری سطوح سرمی فاکتورهای اوره، کراتینین و اسید اوریک و میزان فیلتراسیون گلومرولی در ابتدا و پایان پروتکل تمرینی از آزمودنی ها گرفته شد. از آزمون های t وابسته و t مستقل برای ارزیابی تفاوت معناداری در قبل و بعد از دوره تمرینی بین گروه کنترل و گروه تجربی استفاده شد. سطح معناداری P≤0.05 در نظر گرفته شد. میزان فاکتورهای اوره و کراتینین و میزان فیلتراسیون گلومرولی در گروه تجربی در پس آزمون نسبت به پیش آزمون کاهش معناداری پیدا کرده بود (0.05≥P) درحالی که در گروه کنترل تغییر معناداری نداشت. سطح فاکتور بیوشیمیایی اسید اوریک در هیچ کدام از گروه ها تغییر معناداری پیدا نکرد. نتایج این پژوهش ها نشان می دهد که تمرینات توأم هوازی و مقاومتی می تواند میزان فیلتراسیون کلیوی و سطوح سرمی اوره و کراتینین را در بیماران دیابتی نوع دو بهبود دهد.
II اثر تعاملی تمرین هوازی و مصرف قرص گلی بن کلامید بر کنترل قند بیماران دیابتی نوع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه سه روش کاهش چاقی شکمی
حوزه های تخصصی:
تأثیر تمرینات ترکیبی استقامتی - مقاومتی بر مولکول محلول چسبان بین سلولی و نیم رخ لیپیدی زنان یائسة 48- 60 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کم تحرکی و چاقی از عوامل خطرزا در بروز بیماری های قلبی - عروقی هستند. فعالیت ورزشی با تعدیل ناهنجاری های متابولیکی و عوامل خطرزا در بروز آترواسکلروز در بهبود عملکرد قلبی - عروقی مؤثرند. برای بررسی تأثیر تمرینات ترکیبی استقامتی شنا و مقاومتی بر سطح سرمی مولکول چسبان محلول بین سلولی (1-sICAM) و نیم رخ لیپیدی در زنان چاق یائسة 48- 60 سال، 16 زن چاق یائسة کم تحرک (شاخص تودة بدنی ±30 کیلوگرم بر مترمربع) انتخاب و به دو گروه تجربی (16/4±2/52 سال) و کنترل (92/3±53 سال) تقسیم شدند. آزمودنی ها به مدت 10 هفته و سه جلسه در هفته، در یک برنامة تمرینات ترکیبی مقاومتی (40- 60% یک تکرار بیشینه) و استقامتی شنا (HRmax40- 60%)، شرکت کردند. سطوح 1-sICAM و نیم رخ لیپیدی سرم و شاخص های آنتروپومتریک (نظیر وزن، شاخص تودة بدنی، درصد چربی بدن و نسبت محیط کمر به لگن)، قبل و بعد از تمرین اندازه گیری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t زوجی، t مستقل و آزمون همبستگی پیرسون در سطح معنی داری 05/0>P انجام شد. نتایج نشان داد غلظت سرمی 1-sICAM در گروه تجربی 5/18 درصد کاهش یافته است (032/0=P). تغییرات غلظت سرمی 1-sICAM بین دو گروه نیز معنی دار بود (018/0=P). با وجود اینکه تغییر معنی داری در تری گلیسرید پلاسما (05/0<P) مشاهده نشد، اجرای 10 هفته تمرینات ترکیبی به کاهش معنی دار سطوح کلسترول (009/0=P) و LDL-C (007/0=P) و افزایش معنی دار سطح HDL-C (004/0=P) در گروه تجربی منجر شده بود. به علاوه، تمام شاخص های آنتروپومتری مورد بررسی نیز پس از تمرین، کاهشی معنی دار یافتند (05/0>P). همچنین، بین تغییرات سطح سرمی 1-sICAM و تغییرات هیچ یک از متغیرهای نیم رخ لیپیدی و آنتروپومتری رابطة معنی داری مشاهده نشد (05/0<P). ترکیب تمرینات ترکیبی مقاومتی و استقامتی علاوه بر بهبود نیم رخ لیپیدی و شاخص های آنتروپومتریک در کاهش شاخص فعالیت اندوتلیال عروقی مؤثر است.
رابطه بین تیپ بدنی و عوامل آمادگی جسمانی در بین دانشجویان غیر ورزشکار
منبع:
حرکت زمستان ۱۳۷۸ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
هدف از این مطالعه بررسی رابطه ی اندازه های بدنی وتیپ بدنی اندومورف،مزومورف، اکتومورف با عوامل آمادگی هوازی ،سرعت ونیروی پاها ودستها است. نمونه ها شامل 37 دانشجوی پسر غیرورزشکار دانشگاه تهران ‹19 تا 25 سال› است که سهگروه را تشکیل دادند؛13 نفر اندومورف ،12نفر مزومورف،12 نفر اکتومورف. تیپ بدنی از طریق روش تیپ شناسی هیث وکارترو سلدون اندازه گیری شد.آزمون های آمادگی جسمانی شامل دو60 متر، پرش عمودی ،پرش طول جفتی ،پرتاب توپ طبی وآزمون پله هاروارد است.تجزیه وتحلیل آماری ضریب همبستگی نشان داد که ؛ بین اکتومورف آمادگی هوازی رابطه ی معنی داری وجود دارد،بین چربی بدن ،وزن بدن وآمادگی هوازی رابطه ی مفی معنی داری وجود دارد؛ بین وزن بدن ونیروی دست ها وپاها رابطه ی منفی وجود دارد ؛بین چربی بدن وسرعت عمومی بدن ،نیروی پاها رابطه ی منفی وجود دارد ودرنهایت بین دور بازو ونیروی دستها رابطه ی معنی داری وجود دارد.
در دوره بازیافت زنان ورزشکار ldh و ck تأثیر گرم کردن بر رابطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اثر چهار و هشت هفته تمرین استقامتی منظم بر برخی شاخص های انعقادی موش های صحرایی نر در دوران بلوغ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشد سیستم انعقادی در دوران رشد سبب می شود تفاوت های مهمی در فعالیت فاکتورهای کودکان، در مقایسه با بزرگ سالان ایجاد شود. هدف این پژوهش بررسی اثر یک دوره تمرین استقامتی بر برخی شاخص های انعقادی در موش های صحرایی نر بالغ و نابالغ با نژاد ویستار است. 42 سر موش نژاد ویستار (سه هفته) به سه گروه کنترل (26 سر) و تجربی (16 سر) تقسیم شدند. برنامه تمرینی طی چهار و هشت هفته، با تکرار پنج بار در هفته و با شدت معین اجرا شد. نمونه های خونی، قبل و 24 ساعت پس از آخرین فعالیت بدنی (چهار و هشت هفته تمرین) گرفته شد. فیبرینوژن، PTو APTT همه گروه ها، با شیوه های استاندارد آزمایشگاهی اندازه گیری شد. یافته ها، با استفاده از آزمون t مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه7 و توکی تجزیه و تحلیل شد. سطح معنی داری آماری (05/0P<) در نظر گرفته شد. فیبرینوژن موش ها در دوران بلوغ، پس از چهار هفته تمرین منظم، افزایشی معنی دار داشت (000/0 =P)، اما هشت هفته تمرین در سطوح فیبرینوژن موش های بالغ تفاوت معنی داری ایجاد نکرد (771/0=P ). مقادیر PT گروه های تجربی دوران بلوغ و بالغ، پس از هشت هفته تمرین کاهشی معنی دار داشت (به ترتیب 027/0 و 025/0=P ) و APTT نیز در تمام گروه های تجربی با کاهش معنی دار توأم بود (000/0=P ). نتایج این پژوهش نشان داد سیستم انعقادی، قبل و پس از دوران بلوغ تفاوت های قابل ملاحظه ای دارد که باید از نظر فیزیولوژیکی مورد توجه قرار گیرد؛ بنابراین نوع برنامه تمرینی در سنین مختلف می تواند اثرات متفاوتی داشته باشد.
اثر تعاملی تمرین مقاومتی و مکمل کراتین بر قدرت فلکشن عضله دوسر بازوی دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر استفاده همزمان کراتین و تمرینات مقاومتی بر قدرت فلکشن عضله دوسر بازوی دانشجویان دختر تربیت بدنی در نیمسال آخر است. بدین منظور 30 دانشجو به طور تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه ده نفره ( تجربی 1 سن: 4/1 ±8/19سال، وزن: 4/4 ±9/53کیلوگرم، قد: 4/4±162 سانتی متر، تجربی 2 سن: 3/1 ±6/19سال ، وزن: 5/7 ±2/51کیلوگرم، قد: 2/5 ±8/162 سانتی متر و کنترل سن:0/1 ±8/19سال، وزن: 9/3 ±59کیلوگرم، قد: 9/4 ±162 سانتی متر) تقسیم شدند. از سه گروه پیش آزمون و بعد از شش هفته، پس آزمون در زمینه برآورد قدرت فلکشن عضله دوسر بازو با استفاده از دینامومتر به عمل آمد. گروه های تجربی 1 و 2 در برنامه تمرینی مقاومتی شش هفته ای مک کوئین شرکت کردند. در طول این مدت گروه تجربی 1 از مکمل کراتین و گروه تجربی 2 از دارونما استفاده کردند. گروه کنترل در هیچ مداخله تمرینی شرکت نکرده و از هیچ گونه مکمل و دارونمایی نیز استفاده نکردند. برای تجزیه وتحلیل داده های درون گروهی از آزمون تی وابسته و بین گروه ها آزمون های تحلیل واریانس یکطرفه (One Way Anova) و در محیط نرم افزار spss نسخه هجده استفاده شد.
نتایج تحقیق نشان داد، در گروه تجربی 1 پس از شش هفته استفاده همزمان مکمل کراتین و انجام تمرینات مقاومتی، قدرت فلکشن عضله دوسر بازو به صورت معناداری افزایش یافت (004/0= P). در گروه تجربی2 (دارونما) هیچ گونه اختلاف معناداری در میزان قدرت اندام مشاهده نشد) 242/0= .(P در گروه کنترل قدرت به صورت معناداری کاهش یافت (001/0P= ). بنابراین می توان نتیجه گرفت استفاده همزمان از تمرینات مقاومتی و مکمل کراتین به منظور افزایش قدرت، به ویژه برای اجرای بهتر رویدادهای ورزشی می تواند سودمند باشد.