فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱۰۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
تصویر شکار و وابسته های آن، یکی از تصاویر پویا و پر ابهام در غزلیات شمس است. با توجه به کثرت کاربرد این تصویر در سایر متون عرفانی می توان به درک روشن تر و والاتری از این تصویر نائل شد. برای این منظور بر اساس نظریه بینامتنیت که - مبتنی بر این اندیشه است که متن نظامی بسته و مستقل نیست و هیچ متنی در خلأ پدید نمی آید و در خلأ ادراک نمی شود، هر متنی خواسته یا نا خواسته با متون دیگر نوشته می شود و با متون دیگر خوانده می شود- به روابط بین متون و در حیطه این تصویر دست یافته، به تأویل و بررسی این روابط پرداخته شده است.
تصویر شکار به عنوان یک تصویر کانونی در نظر گرفته شده و بر اساس آن مهم ترین خوشه های تصویری آن که شامل صید، صیّاد، دام، تیر و کمان و تیغ بلاست، بررسی شده است. در بیشتر متون صیّاد نماد پروردگار است که انسان گریزان را به جانب دام عشق الهی و رحمت خود می کشاند و تیر و کمان قدرت حق و تیغ بلا و آزمایش های الهی همه وسیله ای است، برای صید کردن هستی مجازی انسان و تبدیل آن به هستی حقیقی و رساندن او به مرتبه بقا در حق.
سیاست ادبیات
تحلیل بینا متنی روایت اسطوره ای «سالمرگی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همزادی و تلازم ادبیات داستانی با تحولات جهان جدید و ویژگی روایی رمان و توانایی این قالب داستانی معاصر در انعکاس موضوعات متنوع و بازتاب سلایق، روشها، سبکها و همچنین نمایش افکار و عقاید و گفتمانهای رایج جامعه، موجب شد ساختار و عناصر روایی رمان، گسترده ترین زمینه برای ظهور و انعکاس اسطوره ها یا اشاره به آنها به حساب آید. این رویکرد رمان نویسان اسطوره محور در استفاده و انعکاس اسطوره ها به دلیل توجه آنان به دلالتهای معنایی و نمادین اسطوره های مورد نظر خود به رمان اسطوره ای، امکان تحلیل بینا متنی می دهد.
بازآفرینی اسطوره ها را در قالب روایت در دوره جدید، باید یکی از عناصر شاخص در رهیافت ادبیات پسامدرن به شمار آورد. ازاین رو، این مقاله در پی تحلیل روایت شناسانه با رویکرد بینا متنی «سالمرگی»، یکی از رمانهای پست مدرنیستی ایران است که با محوریت دو بنمایه کلیدی اسطوره ای یکی «تقابل مرگ و زندگی» در قالب روایتهای اسطوره ای پسرکشی و دیگری «قربانی» با تاکید بر مظلومیت قهرمانان شکل گرفته است. از آنجا که پردازش روایت اصلی داستان معطوف به جنگ تحمیلی یا متاثر از آن است، «سالمرگی» جزء نخستین تجربه های پسامدرنی رمان نویسان ایرانی درباره جنگ قرار می گیرد.
روابط بینامتنی قرآن با اشعار احمد مطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«بینامتنی» نظریه ای است که به روابط بین متونی می پردازد که موجب آفرینش متن جدید می شود و هر متن ادبی را به منزله «جذب و دگرگون سازی دیگر متون گوناگون گذشته و یا همزمان با آن» می داند. در دهه شصت قرن بیستم میلادی، ژولیا کریستوا، ناقد فرانسوی بلغاری الاصل، این نظریه را ارایه کرد که بشدت مورد توجه ناقدان قرار گرفت. روابط بینامتنی قرآن با اشعار احمد مطر، شاعر عراقی به گونه زیبا و ابتکارانه ای رخ داده است تا آنجا که این روابط بینامتنی با قرآن از ویژگیهای برجسته شعری این شاعر به شمار می رود . عملیات بینامتنی در اشعار احمد مطر نشانی می دهد که بیشترین شکل بینامتنی قرآنی درشعر این شاعر به صورت نفی کلی (حوار) است که بالاترین شکل تناص یا بینامتنی به حساب می آید وهمین امر، شعر وی را موثر، عمیق و جذاب کرده است.
بینامتنیت
حوزه های تخصصی:
دو سویگی ارجاعی در سنگ نگاره بیستون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشگران راجع به منشا و منابع مؤثر بر شکل گیری اثر هنری و ادبی نظرات مختلفی ارائه کرده اند که از آن میان می توان به انواع نظریه های بازتابی و خلاقانه اشاره کرد. در این مقاله برآنیم که نظریه دیگری یعنی عالم نشانه ای را به عنوان مهمترین منشا و منبع اثر ادبی و هنری معرفی کنیم. عالم نشانه ای، جهانی است متشکل از شبکه ها و متنهای نشانه ای که براساس قوانین بینامتنیت عمل می کند و امکان خلاقیتهای جدید را فراهم می آورد. بر اساس این نظریه، روابط بینامتنی هم در تکوین و هم در خوانش اثر مهمترین تاثیر را دارند. آیین نوشتار برای تبیین چنین نظریه و منظوری به یکی از مهمترین آثار به جای مانده از دوره هخامنشی معطوف شده است. به طور دقیقتر، پیکره مطالعاتی این تحقیق کتیبه و سنگ نگاره بیستون است و تلاش میشود ضمن بررسی روابط درون نشانه ای و برون نشانه ای میان متن و تصویر، تاثیر عوامل تاریخی و پیش متن های تصویری متقدم را بر این اثر مطالعه نماییم. مقاله حاضر می کوشد به پرسشهای زیر پاسخ بدهد: 1 ـ آیا سنگ نگاره بیستون به جهان بیرونی و یا روایت تاریخی خاصی ارجاع میدهد؟ 2 ـ چه عنصر یا عناصری از عالم نشانه ای در خلق اثر بیستون مؤثر بودند؟
«آیا ممکن است از نقد به روایت برسیم یا برعکس از روایت به نقد»
حوزه های تخصصی:
باختین، گفتگومندی و چندصدایی مطالعه پیشابینامتنیت باختینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشگران آثار بینامتنیت اغلب با آراء میخائیل باختین به ویژه گفتگومندی و چندصدایی ارائه شده از سوی او بحث را آغاز می کنند، زیرا همین آراء او بود که راه را برای واضع بینامتنیت یعنی یولیا کریستوا گشود و رویکردی نوین در نظریه و نقد ادبی و هنری فراهم آورد. باختین دستکم در مقابل سه جریان مسلط دوره خود یعنی زبانشناسان، سبک شناسان و صورتگرایان ایستاد؛ جریاناتی که با وجود اختلافات، در مورد مطالعه متنی اشتراک داشتند. او به روابط فرازبانشناسی و فرامتنی به ویژه فرامتنهای اجتماعی باور داشت و نقش آنها را در متن ادبی بسیار مهم و اساسی می پنداشت. نظریات باختین بسیار گسترده و متنوع هستند، اما در اینجا فقط به آن بخشی که به بینامتنیت مرتبط می شود، یعنی گفتگومندی و چندصدایی بسنده می شود. بنابراین، پرسش و مسئله اصلی این مقاله همانا بررسی چگونگی ارتباط میان گفتگومندی باختینی و بینامتنیت کریستوایی و میزان تاثیر گفتگومندی بر بینامتنیت است.
بینامتنیت (بخش دوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیت در رمان های پیتر اَکروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با استناد به نظریات سوسور، بختین، کریستیوا و بارت مبانی نظری بینامتنیت را ارائه می کند. سپس دو رمان پیتر اَکروید را بر مبنای این نظریات بررسی می کند. بینامتنیت به ارتباط مضمونی، کلامی، شکلی و ساختاری تعریف شده است، اما صرف پیدا کردن روابط بین متون، نمی تواند رهنمودی ارائه کند که فهم متن را روشن تر کند. از این رو مقاله حاضر به بینامتنیت همچون شکردی نقادانه می نگرد که موجد معانی متعدد است. رمان های پیتر اَکروید عمیقاً با تاریخ ادبیات ارتباط می یابند و فهم آن ها صرفاً با تحقیق ژرف در آثار ارجاع یافته مقدور است.
ترامتنیت مطالعه روابط یک متن با دیگر متنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط یک متن با متنهای دیگر از موضوعات مهمی است که با ساختارگرایی و پساساختارگرایی مورد توجه پژوهشگرانی چون کریستوا، بارت، ریفاتر، ژنت و... قرار گرفته است. ژولیا کریستوا نخستین بار در دهه 1960 اصطلاح بینامتنیت (Intertextualite) را برای هر نوع ارتباط میان متنهای گوناگون مطرح کرد. پس از آن ژرار ژنت با گسترش دامنه مطالعاتی کریستوا هر نوع رابطه میان یک متن با متنهای دیگر یا غیر خود را با واژه جدید ترامتنیت (Transtextualite) نامگذاری نمود و آن را به پنج دسته تقسیم کرد که بینامتنیت یکی از اقسام آن محسوب میشود. اقسام دیگر ترامتنیت عبارتند از: سرمتنیت ((Arcitextualite، پیرامتنیت ((Paratextualite، فرامتنیت ((Metatextualite و بیش متنیت (Hypertextualite) که هریک تقسیمبندیهای دیگری را شامل میشود. از این میان بینامتنیت و بیشمتنیت به رابطه میان دو متن هنری یا میپردازد و سایر اقسام ترامتنیت به رابطه میان یک متن و شبه متنهای مرتبط با آن توجه دارد. به عبارتی پیرامتنیت به رابطه میان یک متن و پیرامتنهای پیوسته و گسسته آن اشاره دارد. فرامتن رابطه تفسیری یک متن نسبت به متن دیگر مورد توجه قرار میدهد و سرمتنیت به رابطه میان یک متن و گونه ای که به آن تعلق دارد میپردازد. در این مجال کوشش میشود به چگونگی روابط میان متنی از نظر ژنت به تفصیل پرداخته شود.
نقد تطبیقی و بینامتنی رمان «ژان باروا» و «روی ماه خداوند را ببوس» (تنهایی انسان و شکاکیت فلسفی در رمانهای معاصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد معرفت شناسانه به عصر جدید نشان می دهد انسان مدرن به دلایل مختلف با انسان کلاسیک تفاوت بنیادین دارد. پدیده شک و شکاکیت و تنهایی انسان و حاکمیت اصل احتمال به جای یقین در باور، گفتار و کردار او چند ویژگی انسان دوره اخیر است که در گذشته مصداق عینی ندارد. این ویژگیها در آثار هنری و ادبی سده اخیر بویژه نوع ادبی رمان، منعکس شده که در هر دوره و مکان با توجه مقتضیات اندیشگانی آن عصر به گونه ای خاص متجلی شده است. دو رمانی که با لحاظ این مسایل در دو فرهنگ، زبان و مکان مختلف نوشته شده، «ژان باروا» اثر دو گار و «روی ماه خداوند را ببوس» اثر مصطفی مستور است که تم مشترک آنها نگاه انتقادی به سرنوشت تراژیک انسان معاصر است که به پدیده های عینی و حتی قدسی با نگاه شکاکانه می نگرد و حتی حضور و وجود خداوند را نیز در مواردی، اعتباری می دانند. با این تفاوت که باید رمان مستور را رمان دینی و بومی در وهله اول و فلسفی در وهله دوم دانست؛ لاجرم غلظت و حدت طرح این مباحث به اندازه رمان دوم نیست در حالی که رمان دو گار در تمام فصول و بخشها یک رمان فلسفی ناب است که با نگاه راسیونالیستی و استدلالهایی از نوع برهانی، قضایایی چون حضور خداوند، دین و مذهب را زیر سوال می برد. نگارنده در این مقاله، ضمن نقد دو رمان با رویکرد تحلیلی - تطبیقی، عنصر شخصیت را در این دو اثر به صورت مقایسه ای تحلیل و بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که رمان مستور اگر چه در طرح مساله و پردازش زوایا، طرح و روایت داستانی به مانند رمان ژان باروا موفق بوده در نحوه پرداخت و فرجام، عمق و ژرفایی رمان دو گار را ندارد.
بازی با متن ها
حوزه های تخصصی:
در غیاب متن : تحلیلی بینا متنی از داستان قلعه ذات الصور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، با استفاده از مفاهیم متن ظاهری/ متن زایشی و امر نهادین/ امرنشانه ای – آن گونه که توسط کریستوا بسط یافته است – تحلیلی بینا متنی از داستان (قلعه ذات الصور) ارائه شده است. این تحلیل، در پی وضوح بخشیدن به (دیگر بودگی) متن و حضور نیرویی مخربی است که معنا و دلالت بر ساخته متن را با چالش مواجه می کند...
تأثیر روابط بینامتنی در خوانش متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این جُستار، کوشش خواهد شد تا پس از طرح اجمالیِ مبانی نظری بینامتنیت و معرفی زمینه های ایرانی (در ادبیات و تفسیر دینی) و اروپایی (میخائیل باختین، ژولیا کرستوا، ژرار ژنت و اومبرتو اکو)، روابط میان عناصر درون متن با بیرون از متن - خواه بافت و محیط فیزیکی، خواه جهان بیناذهنی جامعة زبانی یا فرهنگ و جهان ذهنی خواننده – و تأثیر آن ها در شکل گیری معنای کلی متن و در نتیجه، معنایی که فراتر از برآیند معنای تک تک عناصر درون متن و ساختار درونی متن است، بررسی شود. در این راستا، نمونه هایی از روابط برون متنی در متن های مختلف ارائه و این روابط دسته بندی خواهد شد.