فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۲۱ تا ۱٬۲۴۰ مورد از کل ۱٬۹۳۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
بررسی محورهای اصلی و شیوه ی گسترش روایت در کلیدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان کلیدر شاهکار ده جلدی محمود دولت آبادی است که در گستره ی آن شخصیت ها و سرگذشت های متعدد حضور می یابند وجریان رمان را پیش می برند. کلیدر رمانی تودرتو است که در زنجیره ای از کنش ها و واکنش ها پدید آمده است، و نویسنده با تقسیم بندی کتاب در قالب بخش ها وپاره های شماره گذاری شده، هر یک از داستان ها را به طور جداگانه پیش می برد.
کلیدر دارای سه محور داستانی نسبتاً مجزاست: محور زندگی گل محمد، محور زندگی افراد روستای قلعه چمن و محور زندگی نادعلی. پیوند این سه محور را تنها در عواملی چون زمان، مکان و زبان روایت گونه ی داستان می توان جست وجو کرد. و در نتیجه منطق «وحدت موضوع» در محورهای سه گانه غایب می نماید. شیوه ی گسترش داستان ها در کلیدر بر اساس تقابل افراد داستانی است. این تقابل ها با ایجاد حوزه های کنش و واکنش، باعث گسترش طرح داستان می شوند. در این حوزه ها معمولاً سه شخصیت یا وضعیت به عنوان واحدهای پایه مشارکت دارند و اصلی ترین انگیزه های تقابل در این اثر دو موضوع عشق و مبارزه است.
نقیضه در گستره نظریه های ادبی معاصر
حوزه های تخصصی:
در این مقاله به بررسی جایگاه نقیضه درگستره نظریه های ادبی معاصر پرداخته می شود. برخی از نظریه های ادبیِ معاصر از نقیضه به عنوان گونه¬ای ادبی برای تشریح روندها و سازوکارهای حاکم بر سخن ادبی استفاده می کنند و برخی از آن¬ها نیز همچون نظریه ساخت شکنی، خود به مانند نقیضه عمل می کنند. از نظر فرمالیست¬های روسی، نقیضه در حکم گونه ای ادبی است که دگرگونی و تطوّر انواع ادبی و آشنایی زداییِ متون ادبی را به بهترین وجه به گونه ای آشکار به نمایش می گذارد. میخاییل باختین نیز نقیضه را در بطن منطق گفت وگویی خود می گذارد. از نظر او، هر نقیضه ای آمیزه زبانی مبتنی بر منطق گفت وگویی عامدانه است که در بطن آن، زبان ها و سبک های گوناگونی نهفته است. از نظر ساختگرایان نیز نقیضه از گونه های ادبی ثانویه و پیچیده است که مسئله بینامتنیّت را نمایان می کند. رابطه میان نقیضه و ساخت شکنی نیز به شیوه عملکرد این ها مربوط است؛ هر دوی این ها با رخنه کردن و اقامت گزیدن در متون پیشین باعث نقض و ازهم گسیختن ساختارهای آن ها می شوند.
تحلیل عناصر داستانی الفرج بعد الشده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی عناصر داستانی در کتاب فرج بعد از شدت، ترجمه حسین بن اسعد دهستانی است. این داستانها بر اساس عناصری چون موضوع، حادثه خارق العاده، شخصیت، زاویه دید، راوی، زمان و مکان، زبان و نتایج اخلاقی و درونمایه ها مورد تحلیل واقع شده اند. تعداد داستانها دویست و سی و یک مورد است که حاوی موضوعات اخلاقی و مذهبی هستند. هشتاد و شش حکایت دارای حادثه خارق العاده است که (36.44 درصد) ازداستان ها را شامل می شوند. شخصیت ها به ترتیب از میان افراد تاریخی با بسامد (86.27 درصد) انتخاب شده اند که شامل مردان و پسران (47.03 درصد)، صاحبان مشاغل با (32.62 درصد)، شاهان و وزرا با (20.33 درصد)، زنان و دختران با (4.66 درصد)، انبیا و علما با (4.23 درصد)، غلامان و درویشان با (2.54 درصد) و اشخاص نامعلوم با (1.7 درصد) می شوند، پس از افراد تاریخی، غیر انسان با (2.11 درصد) و حیوانات با (1.2 درصد) بیشترین بسامد را در میان شخصیت ها دارا هستند. راویان در این کتاب از میان شخصیت های داستانی انتخاب شده اند و غیر انسانها تنها با (0.86 درصد ) از آنها را تشکیل داده اند. غلبه زاویه دید با اول شخص درون داستانی است که صد و بیست و پنج مورد (52.52 درصد) را شامل می شود. از میان حکایات هفتاد و چهار مورد (31.32 درصد) دارای زمانی کلی هستند و هفده حکایت (7.20 درصد) دارای مکانند. زبان حکایات روان و ساده است. در بررسی درونمایه ها با غلبه مفاهیم اخلاقی و مذهبی روبه رو می شویم که پربسامدترین آنها عبارتند از: عدالت، ایثار، فداکاری و ... تقریبا تمام خصوصیات داستان های سنتی و قصه، در این کتاب قابل رویت و بررسی است.
کنون زین سپس هفتخان آورم (رویکردی روان شناختی به هفتخان رستم و اسفندیار )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در خوانش نخست از هفتخان رستم و هفتخان اسفندیار که دو تجلی از کهن الگوی آیینی باززایی (تولد مجدد) به شمار می روند، چنین به نظر می رسد که این دو بخش از شاهنامه، جز در خان سوم (مبارزه با اژدها) و خان چهارم (مبارزه با جادوگر)، کاملا با یکدیگر متفاوتند؛ اما واکاوی مفاهیم نمادین مربوط به خانهای دو قهرمان اساطیری شاهنامه، گویای مطالب دیگری است. این دو سفر با هفت مرحله نمادین، اگرچه به لحاظ روساختی با یکدیگر متفاوتند؛ اما به لحاظ ژرف ساخت کاملا شبیه یکدیگرند. آنچه نمادشناسی خانهای دو قهرمان به دست می دهد، حضوری رازآلود و سمبلیک از نیروهای اهریمنی خفته در پس لایه های ناخودآگاهی است که در هیات شیر، گرگ، اژدها، جادوگر، دیو و ... رستم و اسفندیار را به نبردهای دشوار و جانکاه، اما ناگزیر می کشاند؛ چراکه تنها در صورت رویارویی با این اهریمنان دیوسیرت و نابودی آنهاست که دستیابی به درونی ترین لایه ناخودآگاهی؛ یعنی «خود» برای دو قهرمان ممکن می گردد تا بدین ترتیب در پایان موفقیت آمیز این سفر نمادین، گوشه چهارم روان ناخودآگاه به دستیاری آنیما، به سه گوشه اضافه شده و تمامیت و کمال مورد نظر برای رستم و اسفندیار حاصل شود.
روانشناسی ابهام در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل ساختار روایت گیر و راوی، با تکیه بر هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی برآن است که به تحلیل ساختار روایت گیر و راوی پرداخته شود. تقسیم بندی راویان گوناگون بر سطوح مختلفی مبتنی است که در آنجا حضور و مشارکت دارند. برمبنای این رده بندی، راویان عبارتند از: راویان درون داستانی، برون داستانی، دیگرگو و همگوی. درهفت پیکر نظامی ما با انواع این راویان گوناگون رو به رو هستیم که در سطوح مختلف قرار دارند. روایت گیر نیز یکی از مشارکهای داستانی است که مخاطب راوی است. روایت گیر به دو گونه اصلی تقسیم می شود: روایت گیر درون داستانی و روایت گیر برون داستانی. روایت گیربرون داستانی، روایت گیری است که در داستانی که خطاب به او گفته می شود، مشارکت و حضور ندارد. اما روایت گیر درون داستانی در داستانی که خطاب به اونقل وگفته می شود، مشارکت وحضور دارد و بنابراین روایت گیر شخصیت است. تا دو دهه اخیر، روایت شناسان به روایت گیرنپرداخته اند و این در صورتی است که دربرخی ازمتون روایی مثل هفت پیکر، روایت گیر به عنوان چارچوب و می کند. درهفت پیکر نظامی، بهرام گور، روایت گیر شاهدختهای روایت گری است که هرکدام از آنان به نوبت حسازهبنیادین عمل کایتی را برای او روایت می کنند. آنان راویان متعددند وبهرام گور تنها روایت گیر حکایتهاست.
بررسی تکنیکهای روایی در رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در داستاننویسی مدرن بسیاری از شیوه¬های سنتی روایت از میان رفته و معمولاً صناعت داستان بیشتر از محتوای آن در کانون توجه قرار گرفته است. رمان کوتاه شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری یکی از نخستین داستانهای ایرانی¬ است که در آن به «فرم» داستان و شیوههای روایت بیش از هر چیز دیگر تکیه شده است. از نکته¬های مهم این رمان، چرخشهای به¬جا و به¬موقع زاویة ¬دید است. بررسی و تحلیل زاویه دید و شیوه¬های روایی با دیدگاههای متفاوت از بحثهای جدید نقد ادبی است که امروزه به عنوان شاخه¬ا¬ی مستقل و مهم در مباحث داستاننویسی به آن توجه می¬شود. گلشیری در این رمان از تکنیک¬های تکگویی درونی مستقیم روشن و تک¬گویی درونی غیرمستقیم بهشایستگی استفاده کرده و جریان داستان را پیش برده است. این اثر از نظر روایت، رمانی منسجم و ساختمند است که همه بخشهای آن به طور منظم و منطقی در جای خود قرار گرفته¬اند. روایت در این رمان به شیوه رمانهای جریان سیال ذهن است اما اغتشاش آنگونه از رمانها ندارد.
استعاره زمان در شعر فروغ فرخزاد از دیدگاه زبان شناسی شناختی
حوزه های تخصصی:
زمان مفهومی انتزاعی است، و همواره از طریقِ چیزی ملموس و عینی درک می گردد. در نظریه ی معاصر استعاره که بنیانی شناختی دارد، به استعاره هایی مانندِ «زمان به مثابه ی مکان یا فضایی محصور» و «زمان به مثابه ی شیء» اشاره شده است. در این استعاره ها چگونگیِ ارتباطِ زمان و ناظر هم بررسی شده، به گونه ای که دو تقسیم بندیِ «زمان متحرک و ناظر ثابت» و «زمان ثابت و ناظر متحرک» موردِ توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر میزانِ قراردادی یا نو بودنِ یک استعاره نیز همواره موردِ توجه شناختی هاست. در پژوهشِ حاضر ابتدا تلاش شده است تا استعاره های زمان دراشعارِ فروغ فرخزاد مشخص گردند. شواهد نشان دهنده ی آن است که این استعاره ها به همان صورتی که در گفتارِ روزمره ی فارسی زبانان وجود دارد، دراشعارِ فروغ نیز یافت می شوند. در گامِ بعدی قراردادی بودن یا نو بودنِ این استعاره ها بررسی شد و مشخص گردید که در سه دفترِ آغازینِ فروغ، یعنی «دیوار» و «اسیر» و «عصیان» استعاره های قراردادی بیشتر به چشم می خورد؛ اما در دو دفترِ پایانیِ او، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغازِ فصلِ سرد»، استعاره های قراردادیِ زمان بسط می یابند و با ویژگی های جدیدی همراه می شوند و یا حتی استعاره هایی کاملا نو خلق می شوند.
موتیف های مشترک راست نمایی در اشعار سعدی و والت ویتمن (عنوان عربی: الموتیفات المشترکة لمحاکاة الواقع فی أشعار سعدی ووالت ویتمان)
حوزه های تخصصی:
راست نمایی نوعی نظریه ادبی است، که در آن، به اشعاری که شاعران آنها واقعیت های اجتماعی را عنوان می کنند، اطلاق می شود. سعدی و والت ویتمن ازنظر هدف شاعری باتوجه به فاصله زمانی ازنظر قدمت کاملا متفاوت اند، اما هر دو شاعر، در پرداخت مضامین مشترک اجتماعی و بازگو کردن این مسایل بسیار موفق بوده اند؛ مسایلی مانند همدلی، ترویج عدالت، ترسیم کردن سعادت، گذر عمر و غنیمت شمردن آن، توجیه زندگی و مسایل آن که کاملا شبیه هم اند و در این پژوهش به آنها اشاره می شود.چکیده عربی:تعتبر محاکاة الواقع (الإیهام بالحقیقة) مذهبا أدبیا تهتم نصوصه بالوصف الحقیقی للمجتمع. یختلف سعدی الشیرازی عن نظیره والت ویتمان فی الأغراض الشعریة وذلک للفاصل الزمنی الطویل بینهما إلا أنهما کانا ناجحین إلی أبعد الحدود فی تطرقهما إلی المضامین الاجتماعیة المشترکة والإشارة إلی أمور کالإخلاص، وبسط العدالة، ورسم السعادة، ومرّ العمر، واغتنام الأیام الباقیة، وتفسیر الحیاة، وماشابهها؛ ویلقی هذا المقال الضوء علی کلّ ما سبق ذکره.
بررسی تطبیقی حکایت های تاریخی «بوبکر حصیری» و «افشین و بودلف» از منظر ساخت و صورت در تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بیهقی یکی از آثار ماندگار و جاودانه تاریخ و ادبیات فارسی است.بررسی این اثر با رویکردهای گوناگون و از جنبه های مختلف می تواند نتایج ارزشمندی را در پی داشته باشد؛ یکی از این جنبه ها، بررسی تطبیقی ماجراهای این اثر است. در این مقاله کوشیده شده، ساختار ماجرا های «بوبکر حصیری» و «افشین و بودلف»، با یکدیگر مقایسه شود. از این رو، در آغاز خلاصه ای کوتاه از هر دو ماجرا آمده است و پس از آن، جنبه های داستانی به کار رفته در این دو ماجرا بررسی و واکاوی شده است. یافته های پژوهش نشان داد، دو ماجرای یاد شده، ساختار منسجم و مستحکمی دارند و هر چند ساختار کلی دو ماجرا و شخصیت ها و کنش های آن ها از دیدگاه ساختاری شباهت فراوانی با یکدیگر دارند؛ اما در شیوه های روایت، معرفی شخصیت ها، توصیف و صحنه تفاوت های آشکاری میان این دو ماجرا دیده می شود و چنین می نماید، در ماجرای بوبکر حصیری که حوادث آن در روزگار بیهقی روی داده، بهره گیری نویسنده از زبان ارجاعی، این ماجرا را تاریخی تر ساخته و در ماجرای «افشین و بودلف» که پیش از روزگار بیهقی اتفاق افتاده و دست نویسنده برای برخی دگرگونی ها در شیوه روایت آن بازتر بوده، بهره گیری از زبان عاطفی داستان را روایی تر و نمایشی تر ساخته است.
متن: نقطه تلاقی هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی (هرمنوتیک پدیدارشناسانه هانس – گئورک گادامر، پل ریکور و نظریه ادبی جدید)
حوزه های تخصصی:
میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، به ویژه نظریه های معطوف به خواننده پیوندی ضروری وجود دارد. این پیوند در رویکرد پدیدارشناسانه هرمنوتیک فلسفی و تبار پدیدارشناسانه این نظریه ها ریشه دارد. از این منظر، هرمنوتیک فلسفی، درواقع فلسفه ای هستی شناسانه در باب تفسیر متن است. وجه فلسفی هرمنوتیک فلسفی در «وجودی بودن» آن است و وجودی که گادامر و ریکور از آن می گویند، وجودی تفسیرشده است؛ به این اعتبار، تفسیر متن (حلقه رابط میان هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی) در محور اندیشه هرمنوتیکی گادامر و ریکور قرار دارد.
تفاوت در رویکردهای دو نمایند ه هرمنوتیک فلسفی به متن و تفسیر، تابعی است از تفاوت در دو راهی که هر یک از آن ها برای رسیدن به وجود در پیش گرفته اند. مهم ترین وجه تمایز، توجه ریکور به جنبه معرفت شناسانه و تأکید گادامر بر هستی شناسی ای مستقیم در روند تفسیر است. این تفاوت اصلی منشأ چهار تفاوت جزئی تر است: «زمانمندی»، «زبانمندی»، «ویژگی دیالکتیکی» و «عینیت گرایی».
در این مقاله، پس از بحث در نحوه رابطه هرمنوتیک فلسفی و نظریه ادبی، آرای گادامر و ریکور در باب متن بررسی می شود. ابتدا مفهوم متن در نظر هر یک جست وجو می شود، سپس با تمرکز بر چهار محور تفاوت ذکرشده، رویکرد تفسیری آن ها به متن با یکدیگر مقایسه، و در پایان، مباحث جمع بندی می شود.
تحلیل و بررسی سروده ی «نادر یا اسکندر» اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از جریانات مهم شعر نو فارسی، سمبولیسم اجتماعی است که با نیما یوشیج آغاز شد و در دهه ی چهل به دلیل شرایط اجتماعی آن زمان به اوج خود رسید. هدف پژوهش حاضر تحلیل و بررسی سروده ی «نادر یا اسکندر» اخوان ثالث از این منظر است. این سروده ترسیم آمیزه ای از ""تعهد اجتماعی و هنر شاعری اخوان"" به شمار می رود. توصیف، نمایش و استنتاج بافت اصلی این سروده را تشکیل می دهند. شاعر در این سروده از طریق کنایات، نمادها و روابط حاکم بر آن ها، مفاهیم مورد نظر خود را به خواننده القا می کند. انسجام مطالب و آفرینش تصاویر شاعرانه، تجربه های ملموس اخوان را از وضعیت اجتماعی بعد ازکودتای28 مرداد 1332 به خوبی ترسیم می کند. نتیجه نشان می دهد با این پژوهش می توان به شناخت بهتری از این سروده به ویژه از منظر سمبولیسم اجتماعی و جامعه شناسی ادبی دست یافت.
روایت شناسی ساختارگرا
منبع:
هنر زمستان ۱۳۸۸ شماره ۸۲
حوزه های تخصصی:
حکایت ما و داستان نقد ادبی
حوزه های تخصصی:
مضمون و تأویل
منبع:
هنر بهار ۱۳۸۸ شماره ۷۹
حوزه های تخصصی:
انواع ادبی و اضطراب های بشری با توجه به آرا پل تیلیش
حوزه های تخصصی:
یکی از نکات مهم در حوزه تطوّر انواع ادبی این است که غلبه یک گفتمان و جریان فرهنگی در دوره ای مشخص در پیدایش نوع ادبی خاص تأثیر انکارناپذیری دارد. اگر برخی منتقدان ادبی بر مبنای نظریه داروین و با توجه به طبیعت موجودات نظریه انواع ادبی را مطرح کردند، می توان بر مبنای دیدگاه پل تیلیش با توجه به اضطراب های روحی انسان در سه ساحت اضطراب وجودی (مرگ)، اخلاقی (گناه) و معنوی (پوچی و بی معنایی) نظریه تطوّر انواع ادبی را تبیین و تفسیر کرد. بر اساس این، نویسنده مقاله ضمن بررسی دیدگاه پل تیلیش در حوزه مورد نظر، سعی می کند با توجه به غلبه یک گفتمان فکری و بروز سنخ روانی خاص (اضطراب) در دوره ای مشخص، کیفیت ظهور نوع ادبی متجانس با آن گفتمان را تحلیل کند.
روایت شناسی مقامات حمیدی بر اساس نظریه تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پی رواج نظریات ساختار گرایانه، روایت به عنوان ساختار تلقی شد و هر یک از نظریه پردازان تلاش کردند اجزای تشکیل دهنده ساختار روایی را دریابند و الگوی پایه ای برای آن ارائه کنند؛ از جمله این نظریه پردازان تزوتان تودوروف است.
روایت شناسی مقامات حمیدی بر اساس الگویی که تودوروف مطرح می کند، نشان می دهد مقامه ها از ساختار روایی واحدی پیروی کرده است. ساختار روایی هر مقامه بر مبنای سه پی رفت پایه استوار است که با نظم یکسانی در پی هم قرار می گیرد. علاوه بر سه پی رفت در %60 مقامه ها دو پی رفت فرعی دیگر به دلایلی مثل مقدمه چینی برای مطرح شدن بعدی، بیان علت رخدادی و یا به عنوان جفت متقابل پی رفت پایه حضور دارد. شیوه غالب پی رفتها زنجیره سازی و در یک مورد درونه گیری است. نظر به اینکه در تمام مقامه ها راوی به سفر می رود در موقعیت مناظره / موعظه قرار می گیرد و سرانجام مطالبی را می آموزد. عناصر دستور پایه مقامات سفر - مناظره / موعظه - آموختن است که در حدیث نبوی اطلبوا العلم ولو بالصین ریشه دارد.