فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۱٬۹۳۱ مورد.
بررسی عنصر ""زمان"" در قصه ورقه و گلشاه از دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی تکنیک سرعت و زمان روایت پردازی در قصه ورقه و گلشاه عیوقی از دیدگاه ژنت می پردازد. بررسی ساختاری داستان ورقه وگلشاه نشان می دهد که نویسنده برای پیش برد عادی و به دور از ابهام داستان، زمان جاری را به منزله زمان پایه و اصلی داستان انتخاب کرده است. روایت های مربوط به گذشته نگری در متن داستان برای آگاهی دادن به مخاطب یا بازگویی خاطرات و روایت های مربوط به آینده نگری صرفاً برای بیان آرزوهای شخصیت های داستانی به کار رفته است. بررسی عنصر تداوم نشان می دهد که شتاب اکثر بخش های داستان منفی است و نویسنده به یاری این عنصر، علاوه بر اینکه شکل مطلوب داستان خود را بنا کرده است، توانسته است جنبه حماسی داستان را بیش از جنبه غنایی آن افزایش دهد. بررسی عنصر بسامد از هر سه منظر بسامد مفرد، بازگو و مکرر نیز نشان می دهد که نویسنده به یاری این عناصر، علاوه بر پیش برد سریع متن، به تکرار معنی دار حوادث و تأکید بر آنها پرداخته است.
نقد: ساختار و شیوه بیان در «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان»
حوزه های تخصصی:
شرح احوال و ارزشهای ادبی ماتمکده بیدل قزوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماتمکده بیدل قزوینی از جمله مقتل های مهم (به اعتبار دقت در استنادات و تأثیرگذاری بر روی آثار پس از خود) و کم نظیر (از حیث ادبیّت و بلاغت) تاریخ ادب فارسی است. مولاقربان ابن رمضان بادشتی قزوینی رودباری متخلص به بیدل (شاعر و مرثیه پرداز سده سیزدهم هجری، زنده به سال 1267 ق) در حدود 1248 ق اقدام به تألیف مقتلی به نظم (در قوالب گوناگون) و نثر (مسجّع) نموده و طی آن، احوال و جریانات حماسه عاشورای سال 61 هجری را مستند به بیش از ده منبع تاریخی و روایی به تصویر کشیده است. در این پژوهش به ترجمه حال بیدل و مسایل کلی ماتمکده او و نیز روش تصحیح و توضیح اثر اشاره گردیده است، سپس برخی از ویژگیها و ارزشهای ادبی کتاب از جمله آنچه به نظم، نثر، بلاغت، سبک و تأثیرها و تأثرها برمی گردد، به میان آمده و نهایتاً با ذکر نمونه هایی، به نقد محتوایی – ساختاری کتاب پرداخته شده است.
رابطه ی ساختار و عقاید در حکایت های اعتقادی عطار: بررسی مصیبت نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکایت های اعتقادی دسته ای از پاره روایت ها هستند که راوی برای روشن ساختن اصول اعتقادی و پاسخ گویی به مخالفان عقیدتی اش آن ها را پردازش می کند. این حکایت ها غالبا در بخش آغازین و خارج از ساختمان محتوایی اصل منظومه قرار دارند. از میان آثار عطار نیشابوری، در بخش آغازین منظومه ی مصیبت نامه، ده حکایت اعتقادی وجود دارد. محتوای این ده حکایت، دفاع از حقانیت اعتقادهای مذهبی عطار و پاسخ گویی به مخالفان و تبیین ارزش شعر و شاعری است. ساختار حکایت ها از طرح «بحران، تلاش، نتیجه» و دو زیر مجموعه ی این طرح پیروی می کند و حذف یا تغییر آگاهانه ی این اجزای ساختاری در برجسته کردن اعتقاد راوی نقش داشته است. راوی، فضای اعتقادی حکایت ها را با تمهیدات نشانه شناختی موثر برجسته کرده است و نشانه ها در شکل دادن به ساختمان این نوع از حکایت ها، کارکرد بیشتری داشته است. تمهیدات نشانه ای موجود در حکایت ها عبارت اند از: انتخاب شخصیت، انتخاب زمان و مکان، آغازشدن حکایت با حرف ربط «چون»، سرعت کنش و واکنش، طراحی معادله ی ارزشی، استفاده از ضمیر متصل شخصی، نقل کلام از سوی مقدسان.
بررسی بسامد مکرر در روایت های زادن زال در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت و روایت پردازی جدا از پیشینه کهن آن، در دهه های اخیر با نظریه های کسانی مانند ژنت، تودوروف و بارت قلمروهای جدیدی را در تحلیل متون گشوده است. ژنت معتقد است نسبت میان زمان متن و زمان داستان وضعیت های گونه گونی را فراهم می آورد که بسامد مکرر یکی از زیرشاخه های آن است. بسامد مکرر نقل چندین باره حادثه ای است که یک بار اتفاق افتاده است. زادن زال، طرد از سوی پدر و پرورش یافتن نزد سیمرغ پس از روایت فردوسی نُه بار دیگر از زبان سام، زال و اسفندیار تکرار می شود اما به شکل ها و نیات مختلف. این موضوع بر پایه زمان روایت تحلیل شده، در کنار آن، جهت تبیین دقیق تر، مباحثی نظیر سطوح روایی و موثق یا ناموثق بودن راوی نیز طرح و بررسی شده است. فردوسی به عنوان راوی تاریخی در روایت گذشته نگر خود به شکل های مختلف مداخله می کند. سپس راویانی که خود شخصیت های روایت هستند، آن روایت را با حذف یا اضافه هایی هدفمند تکرار می کنند که در این میان جدا از روایت سام و زال، روایت اسفندیار تفاوتی بنیادی با بقیه دارد.
پسامدرنیسم چه بود؟
حوزه های تخصصی:
ریخت شناسی شخصیت های حکایت علاءالدّین ابوشامات از هزار و یک شب بر مبنای الگوی «شاخص» و «وضعیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بررسی های ریخت شناسی بخش درخور توجهی از پژوهش های ادبیات داستانی را در معنای عام، به خود اختصاص داده است. عنصر شخصیت یکی از مهم ترین عناصر در بررسی حکایت ها و داستان هاست که در ریخت شناسی، بیشتر بر کنش یا خویش کاری شخصیت ها متمرکز شده است؛ بررسی ویژگی های شخصیت ها، در پژوهش های مربوط به شخصیت پردازی بررسی می شود. در این جستار، ریخت شناسی شخصیت های حکایت علاءالدّین ابوشامات از هزار و یک شببر اساس الگویی ابداعی به نام «الگوی شاخص و وضعیت» بررسی می شود. این پژوهش ازنظر موضوع و روش با پژوهش های ریخت شناسی موجود، اندکی متفاوت است. گمان نگارنده بر آن است که شخصیت ها نیز مانند خودِ داستان ها و حکایت ها می توانند ریخت شناسی شوند. به همین سبب تلاش می شود برپایة چند شاخص و تعدادی وضعیت وضعیت ها در هر شاخص ازنظر تعداد و مفهوم متفاوت هستند یکی از حکایت های هزار و یک شببا بهره گیری از یک نظام شناسه گذاری ساده و کارآمد ریخت شناسی شود. بدیهی است نتایج این روش که در قالب رسالة دکتری پژوهشگر در حجمی گسترده تر و فراگیرتر، نمونة همة شخصیت های هزار و یک شب،تهیه و تنظیم شده است، کارآمدی آن را معرفی خواهد کرد. با توجه به روش استقرایی تام این الگو در بررسی شخصیت های هر حکایت و بهره گیری از نظام شناسه گذاری دقیق در شناخت آنها و تجزیه و تحلیل داده های رقمی، می توان گفت برپایة این طرح، شکل ها و ویژگی های مشترک و معیّن در شخصیت های این اثر و نیز آثار مشابه شناخته می شود. شخصیت ها، باتوجه به وضعیت هایی که برای هر شاخص تعریف شده است، در شاخص های متعددی مانند نام، بوم، نوع، جنس، سن، طبقه، کُنش، باور، خُلق، فرجام، با یکدیگر ارتباط معناداری دارند و هم چنین از شکل ها و ویژگی های محدود و مشخصی پیروی می کنند؛ ""الگوی شاخص و وضعیت"" می کوشد آنها را کشف کند.
خواندن متون ادبی و افق پسا ساختگرایی: تجربه ای از جهان هستی
حوزه های تخصصی:
رستم و جست وجوی فردیّت در جهانگیرنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهانگیرنامه، سرودة قاسم مادح، یکی از منظومه های حماسی است که به شرح زندگی رستم پس از مرگ سهراب و سپس آشنایی او با دلنواز، دختر مسیحای عابد، و تولد جهانگیر و شرح دلاوری های او می پردازد. در بخش آغازین داستان، رستم که پس از کشتن سهراب دچار بی هویتی و سردرگمی و پریشانی شده است، با ترک وطن و رفتن به سرزمین مازندران و به عبارتی با قدم نهادن به عالم ناخودآگاهی، سفری درونی را آغاز می کند که منجر به تحوّل شخصیت او می شود. سفر رستم به مازندران و حوادثی که با آن روبرو می شود و مراحلی که پشت سر می گذارد، قابلیت نقد کهن الگویی را دارد. این پژوهش بر مبنای فرآیند فردیّت در روان شناسی تحلیلی یونگ، به بررسی کهن الگوهای این منظومه از جمله نقاب، آنیما، سایه، پیر خردمند و... پرداخته و تحقّق دوبارة فرآیند فردّیت را در شخصیت رستم تحلیل کرده است؛ در این داستان رستم پس از کشتن سهراب، با ترک عالم خودآگاهی (ایران) و قدم نهادن به سرزمین ناشناختة ناخودآگاهی (مازندران) و پس از رویارویی با عناصر و جنبه های ناخودآگاهی، آمادة یافتن فردّیت ازدست رفتة خود می شود. فردّیت رستم که با مرگ سهراب خدشه دار شده است، با رویارویی با جهانگیر، که جانشینی برای سهراب است، بازسازی می گردد.
چگونگی نقشِ عاملِ جنسیت در گزینش نوع شعر حماسی و غنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش شناخت ارتباط جنسیت شاعر با گزینش نوع شعر است. پژوهش حاضر با طرح این پرسش شکل گرفت که آیا خلق انواع ادبی با جنسیتِ شاعر ارتباط دارد؟ در جست وجوی یافتن پاسخ علمی، کوشش شد تا این موضوع از چند زاویه بررسی شود و با تلفیقی از رویکرد روان شناسیِ جنسیت، نقد فمینیستی، و نقد ادبی رابطة ذهن و متن ادبی مشخص و تفاوت نوع شعر مردانه از شعرِ زنانه تشخیص داده شود.
در این زمینه شاعران حماسی و آثارشان شناسایی و سپس اطلاعاتی از زنانِ شاعر و اشعار آن ها گردآوری شد. بر اساس این داده ها، در دورة زمانی سدة چهارم تا هشتم هجری قمری فقط مردان شعر حماسی سروده اند و بیست زنِ شاعر این دوره به سرودن این شیوة شعری تمایلی نداشته و نوع غنایی شعر را برگزیده اند. یافته های تحقیق تأثیر دو عامل را در تفاوت این گرایش نشان داد: ۱. تأثیر علل درونی و تفاوت جنسی با منشأ زیست شناختی، فیزیولوژیک، و روان شناختی؛ 2. تأثیر علل بیرونی، همچون جامعه و سنت های فرهنگی، در مناسبات زن و مرد در جامعه، شیوه رفتار، تجربه فرد، و گزینش نوعِ خاصی از شعر.
دگرگونی زبان و نوشتار در بوف کور: جستاری در هرمنوتیک و تأویل متن
منبع:
هنر پاییز ۱۳۷۷ شماره ۳۷
حوزه های تخصصی:
مقایسة عنصر زمان در روایت پردازی رمان های «به هادس خوش آمدید» و «سفر به گرای 270 درجه» بر مبنای نظریة ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان عناصر روایت، پیرنگ و پیوند آن با زمان نقشی محوری دارد؛ زیرا نه تنها کنش شخصیت ها و زاویه دید راوی از دیگر اجزای مهم روایت در زنجیرة پی رفت های آن ظهور و بروز می یابند، بلکه کیفیت پیوستگاری آن دو در بازنمایی سبک شخصی و تکنیک های داستانی اهمیتی ویژه دارد، اما باید توجه داشت که ماهیت و زمینة موضوعی روایت نقشی اساسی در کیفیت پردازش زمانی حوادث دارد. از این رو، این جستار به شیوة توصیفی تحلیلی مبتنی بر نظریة روایت شناسی ژرار ژنت تلاش کرده است به مقایسة عنصر زمان در زنجیرة پیرنگ دو رمان بپردازد: یکی رمان به هادس خوش آمدید نوشتة بلقیس سلیمانی که از منظری زنانه به جنگ و پیامدهای منفی آن می نگرد و دیگری رمان سفر به گرای 270 درجه اثر احمد دهقان که روایتی مردانه از متن جنگ تحمیلی به شمار می آید. از حاصل کاربست این نظریه در تحلیل چگونگی زمان مندی رمان، بر می آید که رمان به هادس خوش آمدید از منظر کیفیت زمان مندی، از زمان پریشی بیش تری نسبت به رمان سفر به گرای 270 درجه برخوردار است که گویا گزینش شگردهای تلفیقی مدرنیستی و پسامدرنی بلقیس سلیمانی در روایتگری و استفاده از ظرفیت های روایات اسطوره ای، در کیفیت و گسترة زمان پریشی رمان بی تأثیر نبوده است.
سرود نیلوفر هندی: یادداشتی بر یک نقل قول
حوزه های تخصصی:
زبان حال در اشعار شاعران معاصر
حوزه های تخصصی: