فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
استعاره های جهتی در قرآن با رویکرد شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به این پرسش اصلی می پردازد که بیان استعاری قرآن تا چه میزان مبتنی بر به کارگیریِ الفاظ جهتی در معنیِ استعاری است. تحلیل های مقاله، مبتنی بر طبقه استعاره های مفهومیِ جهتی در نظریه معاصر استعاره است. ازآنجاکه تجربه و درک مفاهیم مکان و جهت به لحاظِ شناختی از جایگاهی بنیادی برخوردارند، این پرسش مطرح است که این مفاهیم چگونه در قرآن برای دریافت مفاهیم پیچیده تر به کار رفته اند. برای پاسخگویی به این پرسش، در نرم افزار جامع التفاسیر نور (1390)، با کلید واژه های «فوق، تحت، وراء، خلف، امام، یمین، شمال» جست وجو شد و آیاتی که در آن ها این مفاهیم جهتی در ساخت استعاره به کار رفته بود، در کل قرآن مشخص شد. با این شیوه شصت شاهد به دست آمد که در آن ها جهت ها به عنوان حوزه های شناختی مبداء، در بیان استعاریِ قرآن به کار رفته بودند تا مفاهیم انتزاعی و پیچیده ای چون «منزلت، برتری، زمان، خیر و برکت» و جز آن توصیف و قابل درک شوند. تحلیل داده های مقاله حاضر شیوه های کاربرد منحصربه فردی را از واژه های جهت نما، در نقش استعاری در قرآن می نمایاند که می تواند به مثابه یکی از ویژگی های معناشناختی قرآن معرفی گردد. این پژوهش، زمینه ساز پژوهش های آینده خواهد بود که ازآن میان، می توان به پژوهش هایی درباره بررسیِ شیوه های بازنماییِ زمان ازمنظر معنی شناسیِ شناختی در قرآن کریم اشاره کرد.
بهترین عنوان برای قصیده ای از رودکی از منظر گفتمان شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در حالی که معنی شناسی بدون در نظرگرفتن بافت محیطی جملات را تفسیر می کند، کاربردشناسی در ارتباط تنگاتنگ با تحلیلِ گفتمان بوده و پاره گفتارها را در بافت محیطی و اجتماعی در نظر می گیرد و سپس آنها را تفسیر می کند. برای یکی از قصیده های رودکی در کتاب های مختلف عناوین متفاوتی چون ""حسرت جوانی""، ""پیری""، ""کنون زمانه دگر گشت"" و ""دلم نشاط و طرب را فراخ میدان بود"" در نظر گرفته شده است که مقاله حاضر سعی دارد از این میان با توجه به اصول گفتمان شناسی گوینده؛ مخاطب؛ موضوع؛ پیام؛ پیش فرض ها؛ کنش گفتاری و مصداق های اثر مناسب ترین عنوان را برای این قصیده برگزیند. تجزیه و تحلیل این قصیده با استفاده از روش جزء به کل صورت می گیرد. به این منظور، مطالب و موضوعات هر بیت مانند گوینده ی پیام، مخاطب، مصداق ها، معانی، بیان، موضوع هر بیت، پیش فرض ها، کنش گفتاری، عبارات اشاره ای و مانند این ها برای استنباط و استنتاج صحیح تراز متن استخراج و در جدول آورده می شوند. سپس ارتباط ابیات از منظر پیوستگی و همبستگی متن بررسی و بهترین عنوان مشخص می گردد..
بررسی فضاهای واکه ای در لهجه کرمانی و لهجه فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و مقایسه فضاهای واکه ای در دو لهجه کرمانی و معیار است. به این منظور از ده گویشور کرمانی و ده گویشور لهجه معیار خواسته شد تا شش واکه زبان فارسی را سه مرتبه تکرارکنند. صدای گویشوران توسط میکروفون Shure ضبط شده و پس از آن توسط نرم افزارPRAAT مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. سپس با ایجاد یک شبکه متنی، مقادیر بسامد سازه های اوّل و دوم آن اندازه گیری شد و با بررسی آمار توصیفی و تحلیلی به دست آمده، به مقایسه فضاهای واکه ای این دو لهجه پرداخته شد. نتایج به دست آمده از این قرار است: با توجه به اینکه مقادیر بسامد سازه های اوّل و دوم واکه های [ɑ] و [u] در لهجه کرمانی بیشتر از مقادیر آن ها در فارسی معیار است می توان چنین نتیجه گیری کرد که در لهجه کرمانی این واکه ها افتاده تر از فارسی معیار هستند و در جایگاهی پیشین تر تولید می شوند. همچنین در لهجه کرمانی واکه های [i,e,o,æ]، نسبت به لهجه فارسی معیار، دارای بسامد سازه اوّل بالاتر و بسامد سازه دوم کمتری می باشند. این مسئله موجب می شود که واکه های مذکور در لهجه کرمانی افتاده تر باشند و در جایگاه پسین تری نسبت به واکه های معیار تولید شوند.
مقایسة روابط معنایی درون زبانی اسامی در فارس نت، یورونت و وردنت پرینستون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، روابط معنایی درون زبانی اسامی در سه شبکة واژگانی فارس نت، یورونت و وردنت پرینستون را مقایسه کرده ایم. برای این منظور، ابتدا شبکة واژگانی و روابط موجود بین واحدهای سازندة آن و سپس روابط معنایی موجود بین دسته های هم معنای اسم در شبکة واژگانی را معرفی کردیم. در این پژوهش، می کوشیم به این سؤالات پاسخ دهیم که آیا تفاوتی ازلحاظ نوع و تعداد روابط بین این سه شبکة واژگانی وجود دارد و درصورت وجود تفاوت، علت آن چیست. پژوهش حاضر پژوهشی توصیفی-تطبیقی است و نتایج مقایسه نشان داد که با اینکه چند رابطة محدود استخوان بندی این سه شبکة واژگانی را شکل می دهند و بین این سه شبکه مشترک هستند، روابط دیگری وجود دارند که بر اطلاعات موجود بین دسته های هم معنا و درنتیجه بر قدرت و کارایی این ابزارها در پردازش زبان طبیعی می افزایند؛ هرچند بیش ازحد بودن آن ها خود به کاهش توانایی محاسباتی منجر می شود و به همین دلیل در فارس نت، تعداد روابط متعادل تر انتخاب شده است. یافته های این پژوهش در ساخت شبکه های واژگانی دیگر، ازجمله شبکه های واژگانی تخصصی، به کار می رود.
واکنش سه ساختار نحوی زبان انگلیسی به انواع بازخورد نوشتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شواهد علمیِ موجود برای نشان دادن کارایی طولانی مدت تصحیح های نوشتاری، محدود به مطالعاتیست که به تأثیر بازخورد متمرکز بر ارتقای دقت دستوریِ دو جنبه خاص از حروف تعریف انگلیسی پرداخته اند. بدیهی ست تصحیح های متمرکز، هربار تنها یک یا دو نوع اشتباه دستوری را هدف قرار می دهند و در دوره های آموزشیِ مهارت نگارش بی اعتبارند. هدف پژوهش حاضر مطالعه واکنش ساختارهای مختلف، به تصحیح هایی است که اعتبار بیشتری در کلاس های آموزشی دارند. با استفاده از طرح آزمایشی پیش آزمونج پس آزمون، واکنش طولانی مدت سه ساختار دستور زبان انگلیسی (حروف اضافه، مصدر و جمله های شرطی غیرواقعی) به بازخورد نوشتاری نیمه متمرکز، غیرمتمرکز و بازنویسی بررسی شد؛ نتایج نشان داد، در پس آزمون تأخیری که یک ماه پس از مداخله بازخوردی اجرا شد کارکرد زبان آموزان گروه های آزمایشی، تفاوت معناداری با گروه کنترل نداشت. همچنین پیشرفت معناداری در هیچ یک از گروه ها نسبت به پیش آزمون دیده نشد.
بررسی معناشناختی فعل «خوردن» بر اساس معنای پایه «پذیرا بودن»/ ایزانلو- نصیب ضرابی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این بررسی به مطالعة معانی مختلف فعل «خوردن» در پیکره ای شامل 160 ترکیب می پردازد. این پیکره برگرفته از فرهنگ معین، سخن، لغت نامة دهخدا و نیز نتیجة جستجو در سایت ها و وبلاگ های فارسی می باشد. پس از تحلیل داده ها، مشخص شد که معنایی پایه در تمامی این ترکیبات دیده می شود و آنها را مرتبط می سازد. معنی پایة «پذیرا» را می توان در دو دستة درون سو و برون سو جای داد. دستة درون سو دربرگیرندة رابطة ویژه ای است که دوسویه نام گرفته است. دسته های درون سو و برون سو خود شامل زیرشاخه هایی نیز می باشند. هر یک از این شاخه ها به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته اند. در پایان نیز سه دلیل برای عدم وجود مجهول معنایی برای برخی از ترکیبات ذکر می شود؛ اولین دلیل اشاره به وجود سد هم معنایی دارد؛ دومین دلیل به امکان استفاده از فعل «گرفتن» در ساختار مجهول معنایی می پردازد و آخرین دلیل هم به وجود بالقوة این نوع مجهول برای برخی از ترکیبات اشاره خواهد کرد.
بررسی سبکی یک داستانِ کوتاهِ معاصر ازمنظر نقش گراییِ هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان شناسیِ نقش گراییِ نظام مندِ هلیدی، سه فرانقش متنی، تجربی و بینافردی، سه لایة معنایی متفاوت هستند که با کمک آنها بندهای متن تحلیل می شوند و از این تحلیل، سبک شناسی متون حاصل می شود. هدف از این مقاله، تحلیل داستان کوتاه «نیمکت روبه رو»ی زویا پیرزاد ازمنظر نقش گرایی نظام مند و براساسِ سه فرانقش مذکور و تحلیلِ سبک شناسیِ آن است. نگاه زبان شناختی و نقش گرایی به سبک، با تعاریف سبک در ادبیات همپوشی ندارد اما در مواردی کلی، این مفهوم قابل انطباق است. داستان مورد بررسی 233 بند دارد که یک به یک، براساسِ این مدل، تحلیل شده اند اما به دلیل محدودیتِ حجم مقاله، تنها به ذکر 18 بند از شاخص ترین نمونه ها بسنده شده است. انتخاب این مثال ها به گونه ای صورت گرفته است که بندها، تمام اجزای موجود در فرانقش ها را دارا باشند. برخی از نتایجِ حاصل از تحلیل مذکور عبارت اند از: در اکثرِ بندهای داستان، شخصیت اول نقطة عزیمت نویسنده است و داستان بر او و مسائلش تمرکز دارد. با توجه به روایی بودنِ سبک داستان، کاربرد وجه خبری و زمان گذشته فراوان است. وجود تعداد زیاد افعال به صورت فرایند مادی در این داستان حاکی از این است که نویسنده قصدِ بیانِ رویدادها و وقایع را دارد.
Cross–linguistic Comparison of Refusal Speech Act: Evidence from Trilingual EFL Learners in English, Farsi, and Kurdish(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
To date, little research on pragmatic transfer has considered a multilingual situation where there is an interaction among three different languages spoken by one person. Of interest was whether pragmatic transfer of refusals among three languages spoken by the same person occurs from L1 and L2 to L3, L1 to L2 and then to L3 or from L1 and L1 (if there are more than one L1) to L2. This study aimed to investigate the production of refusals in three languages and to specify the impact of linguistic knowledge on pragmatic transfer of refusals. To this end, 161 participants in 5groups filled out a Discourse Completion Test (DCT). Data was coded and analyzed according to semantic formula sequences. The data obtained from Kurdish learners of English who were also fluent in Farsi (Trilinguals) were compared with those in other four groups: 1)Native English speakers; 2)Monolingual speakers in Farsi; 3) Monolingual speakers in Kurdish; and 4) Bilingual Farsi learners of English. The results revealed that pragmatic transfer exists in choice and content of semantic formulae. It was also found that the sociocultural norms of English, Farsi, and Kurdish languages differ with respects to the refusal speech act and that individuals’ social power and relative distance play a critical role in performing such a speech act. This research suggests that, in spite of the norm differences existing among these languages, transfer of refusals mostly occurs from Kurdish as L1but not from L2 (Farsi) to L3 (English).
تحلیل گفتمان بیلبوردهای تجاری-تبلیغاتی از منظر تحلیل چند رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر تحلیل چندرسانه ای گفتمان تبلیغات تجاری بیلبوردها می باشد. از آنجا که در شرایط تجارت کنونی، تبلیغات امری ضروری است، اگر روش درستی برای تبلیغات در نظر گرفته نشود، به جای سودمند بودن می تواند زیانبار باشد. اطلاعات به روش میدانی و از طریق عکس برداری بیلبوردها ی سطح شهرهای شیراز و تهران مشاهده و جمع آوری شده است. تعداد ۲۰ تصویر به طور کیفی و کمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. داده ها بر اساس الگوی تحلیل گفتمان انتقادی سه بُعدی فرکلاف در بخش عوامل زبانی و الگوی تحلیل گفتمان ترکیبی کرس و ونلیوون (۱۹۹۶) مورد بررسی قرار گرفت و نتایج تحلیل نشان داد ۱۵% بیلبوردهای تبلیغاتی تحقیق حاضر نشان دهنده ی مؤلفه ی تقاضا هستند و ۸۵% آنها دربرگیرنده ی مؤلفه ی ارایه می باشند این می تواند بدین معنی باشد که تبلیغات در ایران مستقل از تقاضا و خریدار به ارائه ی کالا می پردازد و لذا متقاضی چندانی برای جذب نخواهد داشت. نسبت ۴۰% نمای نزدیک و ۴۰% نمای متوسط نسبت به نمای دور نشان دهنده ی تمایل تبلیغات به ایجاد روابط صمیمانه ی فردی و اجتماعی تصویر تبلیغاتی با مخاطب می باشد. درصد صفر و عدم وجود تصویر با زاویه ی دوربین بالا بین داده های تحقیق حاضر نشان دهنده ی عدم تمایل تبلیغات در ایران به ارائه ی قدرت به تماشاگر است. ۸۰% تصاویر تبلیغاتی با زاویه ی دوربین هم سطح و روبرو نشان گر دربرگیری و برابری با مخاطب می باشد آنچنان که تبلیغات خواستار این است که تماشاگر را برابر و دربرگیرنده بداند به عبارت دیگر تماشاگر را جزئی از تبلیغات می داند.
حینما یستنجد الترکیب بالصواتة (حالتا دفع الالتباس وتأسیس علاقات ترکیبیة)
حوزه های تخصصی:
یرمی هذا البحث إلى البرهنة على أن الوقف، باعتباره ظاهرة إیقاعیة (صوتیة)، لیس تابعا للترکیب ولا أثرا من آثاره کما کانت قد ذهبت إلى ذلک الصواتة التولیدیة. وقد اعتمد الباحث، للبرهنة على استنجاد الترکیب بالوقف وإعادة تنظیم القول لیکون تاما ودالا، على نصوص من القرآن الکریم، وعلى تراث لغوی ساهم فیه النحاة والمفسرون والأصولیون، من جهة، وعلى تراث لسانی طمسته النظریات التی هیمنت على الساحة اللسانیة. وقد اکتفینا، هنا، بدراسة ظاهرتین: تتمثل أولاهما فی دور الوقف فی رفع اللبس الترکیبی، بینما تتمثل الثانیة فی تأسیس الوقف للعلاقات الترکیبیة. وقد تبنینا، لبیان ذلک، النظریة الصواتیة الإیقاعیة کما تبلورت داخل الاتجاه التولیدی.
وقد خلصنا إلى أن الوقف مبنین للقول، وموجه وبان له. وبذلک لا یکون الوقف ظاهرة سطحیة بل هو ظاهرة مؤسسة للقول مساویة، فی هذا الباب، للترکیب. وهکذا، تبطل فکرة تحکمیة الترکیب، وتبرز فکرة التعاون بین مکونات النحو (الصواتیة والصرفیة والترکیبیة والدلالیة والتداولیة) من أجل إنتاج أقوال تؤَمِّن التواصل اللغوی وتصونه.
بررسی افعال وجهی در هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی نظام وجهیّت در هورامی و افعال وجهی به کار رفته در این زبان می پردازد. پس از آشنایی مختصر با ویژگی های مقولة دستوری- معنایی «وجهیّت» و طبقه بندی نظام های وجهی بر مبنای آرای پالمر (1999 & 2001)، ویژ گی های هر یک از افعال وجهی «باید/mašjo »، «شدن/ bijej» و فعل «tāwāj» مورد بررسی قرار می گیرد. از میان افعال وجهی موجود، تنها فعل «بایستن/ mašjo » می تواند برای نشان دادن مرتبة الزام از وجهیّت معرفتی (وجهیّت استقرایی) و وجهیّت تکلیفی مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل افعال «bijej» و فعل «tāwāj» تنها بیانگر مرتبة امکان از وجهیّت های معرفتی (وجهیّت حدسی) و تکلیفی هستند. فعل «bijej» می تواند در برخی موارد برای بیان مرتبة الزام از وجهیّت تکلیفی نیز به کار رود با این توضیح که به نسبت فعل «بایستن/ mašjo» اجبار کم تری را متوجه کنش گر می کند. فعل «tāwāj» می تواند برای نشان دادن وجهیّت پویا نیز به کار رود. فعل «mašjā » تنها فعلی است که برای ارادة معنای وجهیّت تکلیفی در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد. هیچ یک از افعال وجهی مورد بحث در هورامی توانایی نشان دادن وجهیّت گواه نمایی را ندارند.
تاثیر ساختار کلامی پزشک و بیمار بر میزان رضایتمندی بیماران/سلمانیان- ابراهیمی- روشن- بابا محمودی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجا که مهارت های ارتباط کلامی پزشک از مهم ترین عوامل کسب اطلاعات لازم از بیمار، تشخیص و درمان بیماری و عامل مؤثری در رضایت بیمار است، سعی شده است تا در این پژوهش با استفاده از سبک پاسخ گویی کلامی طبقه بندیاستایلز و اندازه گیریانواع پاره گفتارها، تأثیر ساختار کلامیپزشکوبیماربرمیزانرضایتمندیبیماران مورد ارزیابی قرار گیرد. این مطالعهبا جمع آوریاطلاعات 26 پزشک و 101 بیمار و ضبط مکالمات آنها و نظرسنجی میزان رضایت مندی بیمار در پنج مرکز آموزشی - درمانی دولتی دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شده است. 1/95 % از بیماران رضایت خود را از این گفتگو اعلام نمودند (5/54 % راضی و 6/ 40 % کاملاً راضی)؛بین رضایتمندی بیماران و استفاده از پاره گفتارهایی که دلالت بر فهم کلام پزشک داشت یا در مورد نحوة درمان اعلام نظر می کرد، ارتباط معنی دار وجود داشت )02/0>P)؛بین استفادة پزشک از پاره گفتارهایی که دلالت بر آگاهی از وضعیت بیمار داشت و پاره گفتارهای نشان دهندة دریافت مفهوم کلام بیمار و رضایت بیمار نیز تفاوت معنی دار بود (05/0>P). زمانی که پزشک، بیماری و درمان را شرح داد و با سئوالاتی، بیمار متوجه شد که پزشک در پی یافتن مشکل اوست،درصد رضایت بیمار بالا رفت. بیشتریننارضایتی ها هنگامیبود کهبیمارحسنمودپزشککاملاًمتوجهمشکلاونشدهاست یازمانیکهپزشکدراختیارویگذاشته است،کافینبوده است.استفادة پزشکازپاره گفتارهاییکه اطلاعات عینی به بیمار می دهد یا کلماتی که بیمار را به ادامة کلام تشویق نموده، مکالمه را تسهیل کند، رضایت بیمار را افزایش می دهد و فرایندتشخیصو درمانبیماریتسهیل می شود.
حرف اضافه/ǰɑ/ در گونة بابلیِ زبان مازندرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گونة بابلیِ زبان مازندرانی، حرف اضافة /ǰɑ/ پسایند است و بر نقش های معناییِ خاستگاه، همراهی، ابزار و روش دلالت می کند و کارکرد معناییِ آن همانند «از» و «با» در زبان فارسی است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که با توجه به تحولات تاریخی زبان های ایرانی، کدام نقش معنایی این حرف اضافه اصلی است و کدام حاصل تغییر معنایی. در این مقاله، صورتِ کهنِ /ǰɑ/ و کارکردهای معنایی آن در دوره های باستان و میانة زبان های ایرانی بررسی و مشخص شده است که /ǰɑ/ بازماندة hačaیا hačāدر زبان های اوستایی و فارسی باستان، و sacāدر زبان سنسکریت است. کارکرد اصلی این حرف اضافه دلالت بر نقش معنایی همراهی بوده است. در تحولات تاریخی زبان، این حرف اضافه با گسترش معنایی بر نقش های معنایی ابزار، سبب و روش دلالت کرده است. بازمانده های این حرف اضافه در دوره هایِ میانه برای دلالت بر نقش های معناییِ همراهی، ابزار، روش و سبب به کار رفته اند. /ǰɑ/ در گونة بابلی زبان مازندرانی کارکرد اصلی این حرف اضافه را حفظ کرده است. داده های این پژوهش به روش کتابخانه ای و استفاده از شم زبانی گویشوران گردآوری شده و شیوة بررسی آنها توصیفی - تحلیلی است.
تحلیل انسجام متنی غزلی از حافظ براساس ساخت مبتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحثی که همواره در بحث از ساختار غزل مطرح می شود، موضوعِ بود یا نبودِ انسجام در غزل است. در همین راستا، مقاله پیشِ رو در پیِ آن است که با به کارگیری رویکرد زبان شناسی نقش گرا و استخدامِ الگویِ انسجامِ ساختاری، ساختارِ تماتیکِ غزلی از حافظ را بررسی کند. بنابراین هدف از انجام این پژوهش آن است که با تحلیلِ ساختارِ تماتیک «بند» و نحوه ساز مان دهی عناصرِ درونی آن چگونگی، بروز و ظهورِ انسجام ساختاری را در غزل فارسی بحث و بررسی کند. از این رو پس از تبیینِ کلیاتی درباره فرانقش ها، نحوه سازمان دهی جمله از منظرِ ساختارِ تماتیک، و گونه های نشان دار و بی نشانِ ساختار آغازگر-بیانگر در زبانِ فارسی مطرح می شود. در ادامه با استخدامِ روشِ توصیفی تحلیلی در بررسی ساختارِ تماتیک جملات، غزلی از حافظ بررسی می شود. این بررسی علاوه بر آشکار کردنِ نکاتی درباره انسجامِ ساختاری غزل و نحوه سازمان دهی ساختارهای مضمونیِ آن، برخی از تلقی های پنهان شاعر را نیز که در خلال این بررسی برجسته می شوند تحلیل می کند. در پایان مشخص می شود که با اتکاء به این روش می توان موضوعِ انسجام را در بسیاری از غزل های حافظ با اتکاء به نحوه سازمان دهی ساختار آغازگر-بیانگر تحلیل و بررسی کرد.
بررسی چندمعنایی فعل «خوردن»؛ نمونه ای از عدم کارایی رده شناسی واژگانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چندمعنایی پدیده ای زبانی است که نه تنها در سنت مطالعة معنی همواره مطرح بوده بلکه در پژوهش های رده شناختی واژگانی نیز مورد توجه قرار گرفته است. بررسی چندمعنایی فعل «خوردن» در رده شناسی واژگانی، که زیرشاخة رده شناسی معنایی به حساب می آید، در زبان های متعددی صورت گرفته است. در نوشتة حاضر، ضمن معرفی پژوهش های انجام شده در برخی از زبان های آسیایی، به بررسی این پدیده در مورد فعل «خوردن» در زبان فارسی می پردازیم. مقایسة داده های این زبان ها با نمونه های متعدد از زبان فارسی نشان می دهد که «خوردن» در زبان فارسی از چندمعنایی قابل ملاحظه ای نسبت به سایر زبان ها برخوردار است و یکی از پرکاربردترین افعال چندمعنی در زبان فارسی به حساب می آید. پژوهش حاضر نشان می دهد که در چارچوب رویکرد رده شناسی واژگانی نمی توان تبیین مطلوبی از چندمعنایی فعل «خوردن» در زبان فارسی به دست داد، آن هم به این دلیل که تبیین دقیق معنی دار بودن واژه ها هیچ گاه در قالب واژه های منفرد و بیرون از بافت امکان پذیر نیست. با توجه به این که تمام واژه ها از چندمعنایی نامتناهی برخوردارند و این بافت وقوع واژه است که در یک زبان و از زبانی به زبان دیگر تفاوت دارد و سبب بروز چندمعنایی می شود، رده شناسی واژگانی در تبیین چندمعنایی ناکارامد می نماید.
آرایش واژگان در گویش های فارسی خوزستان از منظر رده شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش آرایش واژگان در چهار گویش فارسی خوزستان، یعنی بهبهانی، دزفولی، شوشتری و هندیجانی از نظر رده شناختی بررسی شده است. چارچوب نظری اصلی این پژوهش رده شناسی آرایش واژگان درایر است. دبیرمقدم در پژوهش خود 24 مؤلفه را در نظر گرفته است که 19 مورد آن ها برگرفته از مقاله درایر و بقیه مؤلفه ها برگرفته از پایگاه داده های وی هستند که آمار مربوط به آن در اختیارش قرار گرفته است. در پژوهش حاضر نیز همین 24 مؤلفه درباره گویش های خوزستان بررسی و نتایج حاصل با منطقه
اروپا آسیا و همچنین جهان مقایسه شده اند. ابزار و روش جمع آوری داده ها در این پژوهش پرسش نامه و گفت و گو و مصاحبه حضوری با گویش وران است. با تعداد 30 گویش ور بومی این گویش ها مصاحبه شده و بعد از ثبت و ضبط مصاحبه ها و گفت و گو ها، مطالب به دقت آوانویسی و سپس براساس مؤلفه های مورد نظر تحلیل شدند. در بررسی داده ها، رفتار رده شناختی هر کدام از این گویش ها در مقایسه با زبان های اروپا آسیا و همچنین زبان های دنیا از جهت دارابودن مؤلفه های فعل پایانی و یا فعل میانی بررسی و تحلیل شد. به طور کلی این چهار گویش هم در مقایسه با زبان های اروپا آسیا و هم در مقایسه با زبان های دنیا، به رده فعل میانی قوی گرایش دارند ؛ البته باید گفت که بر اساس آمار جدول ها رفتار رده شناختی این گویش ها با رده بینابین (آمیخته)- که دبیر مقدم (1392) برای زبان های ایرانی پیشنهاد کرده است- هماهنگ است. درباره مؤلفه های رده شناختی مشترک و غیرمشترک باید گفت که در این چهار گویش فقط مؤلفه1، 9 و 11 غیرمشترک هستند و این گویش ها در 21 مؤلفه دیگر رفتار مشترک دارند.
بررسی ساخت مرکب های برون مرکز زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار و معنای واژه های مرکب همواره یکی از موضوعات مورد توجه زبان شناسان و دستوریان بوده است. زایابودنِ فرایند ترکیب در بسیاری از زبان ها از جمله فارسی و انگلیسی، خود می تواند دلیل موجهی برای توجه زبان شناسان به این فرایند باشد. واژه های مرکب را به لحاظ ساختار معنایی و وجود هسته معنایی در ترکیب می توان به واژه های مرکب درون مرکز، برون مرکز، دوسویه و متوازن تقسیم کرد. هریک از این گروه ها را نیز می توان، ازلحاظ ساختاری، در گروه های کوچکتری جای داد. واژه های مرکب برون مرکز در تقابل با واژه های مرکب درون مرکز معنا و مفهوم پیدا می کنند. برخلاف ترکیبات درون مرکز، بسیاری از ترکیبات برون مرکز معنای استعاری دارند، لذا از این دسته ترکیبات در زبان فارسی، می توان برای فرایند واژه سازی در برابرنهادهای واژه های علمی و بیگانه استفاده کرد. هدف پژوهش حاضر، ابتدا ارائه توصیفی از فرایند ترکیب، به ویژه ترکیب های برون مرکز، و سپس طبقه بندی واژه های برون مرکز فارسی براساس طبقه بندی باور (2009) است. در این پژوهش نشان می دهیم که برون مرکزبودنِ ترکیب در فارسی، در اغلب موارد، وابسته به ساختار نیست بلکه به دامنه ارجاع ترکیب بستگی دارد. داده های پژوهش حاضر از بررسی متون آموزشی زبان و ادبیات فارسی دبیرستان سال تحصیلی 1393 به دست آمده اند.
دو قالبگی «قید» در زبان عربی (تکمله ای بر مقاله ی قید دکتر آذرنوش )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«قید» نامی است که دکتر آذرنوش در سال 1367 شمسی، بر منصوب های غیررکن در نحو عربی نهاد و نشانه آن را نصب دانست. مقاله حاضر، ضمن تأیید این نام گذاری، با دلایلی قید را دارای دو قالب دانسته است: یکی مفرد و منصوب که آذرنوش پیش تر بدان اشاره کرده بود و دیگری مرکب و مجرور با حرفِ جر که نگارنده آن را ادعا کرده و دلایلی برای اثبات آن آورده است.
این دلایل عبارت اند از: خویشاوندشمردن نصب و جر ازسوی برخی نحویان قدیم؛ تصریح دستورنویسان فارسی به قیدبودن ترکیب های جارومجرورِ به کاررونده در فارسی؛ امکان مجرورشدن بخش عظیمی از منصوبات عربی با حرف جر؛ معادل یابی بسیاری از این منصوبات با یک جارومجرورِ مشابه به دستِ واژه نامه نویسان. هدف از این پژوهش آن بوده که در کنار قالبی که دکتر آذرنوش برای قید عربی پیشنهاد کرده است، قالب دومی جارومجرور برای آن نشان دهد تا از این راه، به آموزش نحو عربی به عربی آموزان یاری رساند. با این راهکار، برای بسیاری از جارومجرورهایی که اغلب نقشی برای آن ها تعیین نمی شود، نقشی دستوری معین می گردد و درنهایت، برای قید دو قالب مفرد اغلب منصوب و مرکب به دست می آید. سرانجام،قید در عربی یا واجب النصب است یا واجب الجر و یا جائز النصب و الجر.