فعالیتها و اقدامات سیاسى پیامبرصلى الله علیه وآله در مدینه، گونهاى خاص از اعمال قدرت را در عرصه زندگى عمومى مردم نمایان مىسازد. از سوى دیگر، پیامبرصلى الله علیه وآله پس از دریافت شریعت، به ابلاغ آن پرداخته، احکام و آموزههاى آن را در میان مردم اجرا کرده است. ملاحظه این دو واقعیت در زندگى و سیره وى، پرسش از نسبت اعمال قدرت وى با شریعت اسلام را به پرسشى اساسى تبدیل مىکند. مناسبات قدرت و شریعت در سیره سیاسى پیامبرصلى الله علیه وآله، دو سویه است: مناسبات قدرت با شریعت و مناسبات شریعت با قدرت. سرشت و ماهیت قدرت، اهداف قدرت، ساختار نظام سیاسى و شیوهها و ساز و کارهاى اعمال قدرت پیامبرصلى الله علیه وآله، مهمترین عرصههایى است که در آنها قدرت با شریعت ارتباط برقرار مىکند. سرشت و ماهیت شریعت، اهداف شریعت و شیوهها و ساز و کارهاى تحقق شریعت پیامبرصلى الله علیه وآله نیز مهمترین عرصههایى است که در آنها شریعت با قدرت ارتباط برقرار مىسازد. بر این اساس مناسبات مذکور، ارتباطى متقابل و دو سویه را به نمایش مىگذارد؛ هر چند که به نظر مىرسد، قدرت در سیره سیاسى پیامبرصلى الله علیه وآله تابعى از شریعت وى است. این مقاله در دو بخش مناسبات قدرت و شریعت را مورد بررسى قرار مىدهد. در بخش نخست، مناسبات شریعت با قدرت و در نتیجه سرشت و ماهیت شریعت، اهداف آن و نیز ساز و کارهاى تحقق شریعت در پرتو قدرت وى مورد بررسى قرار مىگیرد. در بخش دوم مناسبات قدرت با شریعت مورد توجه قرار مىگیرد و تأثیر پذیرى سرشت و ماهیت قدرت،اهداف قدرت و ساز و کارهاى اعمال قدرت پیامبرصلى الله علیه وآله از شریعت اسلام بیان مىگردد. بررسىهاى مذکور ضمن نشان دادن تقدم شریعت بر قدرت در سیره سیاسى پیامبرصلى الله علیه وآله، مناسبات و ارتباط دو سویه آنها را نیز نمایان مىسازد.
یکى از مسائل شاخص در اسلام و سیره نبوى , بحث اقامهء حکومت دینى و تصدیق تعامل دیانت با سیاست است . واقعیات تاریخى , بیان گر آن است که اهداف انقلاب الهى ونهضت اصلاحى عظیم نبوى , در پرتو تأسیس نهاد حکومت دینى میسر گردیده است .
اما با وجود واقعیت تاریخى و سیرهء صریح حکومتى پیامبر, عده اى از صاحب نظرانقدیم و جدید ـ اعم از سنى و شیعى ـ تلاش نموده اند تا با تأیید تز «جدایى دین از سیاست وحکومت» یا «تعامل دین با سیاست و نه با حکومت», به تفکیک میان نبوت و حکومت پیامبربپردازند و این واقعیت آشکار را نفى و یا این که آن را با اقسام تأویل ها و تفاسیر,توجیه نمایند.
کارآمدى سیاسى از مباحث مهم در اندیشه سیاسى است. مقاله حاضر ضمن پرداختن بهجنبههاى مختلف کارآورى سیاسى، با استفاده از «رساله مقیم و مسافر» حاج آقا نوراللّهاصفهانى که از عالمان عصر مشروطه بوده است، این بحث را مطرح مىکند.
از دیدگاه حاج آقا نورالله تعلیم و تربیت، آزادىهاى اجتماعى و سیاسى، حاکمیت قانوناسلام، عدالت و مساوات، امنیت و رفاه، استقلال و خودکفایى از اهداف حکومت کارآمدبشمارمىرود.
چنان که مشروعیت الهى، توجه به مبانى اعتقادى اسلامى، رعایت مصلحت عمومى وخدمتگزارى از اصول حاکم بر حکومت کارآمد اسلامى است که با استفاده از ابزارهایىچوننظارت و کنترل همگانى، نیروهاى انسانى متعهد و متخصص، مشارکت وهمکارىعمومى، قواعد و مقررات مناسب، حسن تدبیر و مدیریت و جلب اعتماد مردمتحقق مىیابد.
پیدایش دغدغه زندگى عادلانه، همزاد زندگى اجتماعى بشر است و به همین دلیل مهمترین مسئله او هنگام اندیشه ورزى درخصوص مسائل اجتماعى بوده است. از این رو در دستگاههاى فکرى که شکل مىیافتند، عدالت اجتماعى جایگاه ویژهاى داشته است. با این حال على رغم اشتراک منظومههاى مختلف فکرى در پرداختن به مسئله عدالت، هر کدام از آنها تعریف خاصى از آن را مطرح ساختهاند.این تفاوتها به اختلاف جهانبینىها باز مىگردد. عدالت اجتماعى به تعداد حوزههاى اجتماعى قابل تفکیک است. بنابراین تحت مقوله کلى عدالت اجتماعى، عدالت اقتصادى، عدالت سیاسى و عدالت حقوقى از یکدیگر قابل تفکیک هستند. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسشها است که کدام یک از حوزههاى عدالت اجتماعى، در سیره نبوى، مهمتر و به عبارتى زیر بنایىتر از دیگر حوزههاست؟ تعریف هر کدام از این گونهها چیست و چگونه و با چه وسیلهاى مىتوان بدان دست یافت؟ وظیفه حاکمیت در قبال اجراى این عدالت چیست؟ پیامبر اسلامصلى الله علیه وآله بنیانهاى حکومت دینى در مدینه را بر ایجاد قسط و برپایى عدالت گذاردند. که پیش از آن در شبه جزیره سابقه نداشت. پیامبر اسلام بر مبناى جهان بینى توحیدى خود با تشکیل حکومتى براساس آموزههاى اسلامى، با هر گونه بى عدالتى در حوزههاى مختلف اجتماعى به مقابله برخاستند. در این پژوهش مجموعه بیانات و اقدامات حضرت در این خصوص به صورت مستند ذکر و تحلیل شده است.
ملاصدرا علیت ضروری را با پژوهش حاضر بررسی یک جنبه خاص از مسئله جنگ را که«اجتناب ناپذیری» است از دیدگاه فلسفه سیاسی دنبال می نماید تا در پرتو آن پویایی مفهوم جهاد ـ به مثابه شکل غیرمسالمت آمیز و حاد رابطه دولت اسلامی با دولت یا دول دیگر ـ روشن گردد و مشخص شود که ورای همه ایرادها و انتقادهایی که ـ به ویژه آنها که توسط برخی محافل دانشگاهی خارجی ـ به بحث انگیزترین نوع جهاد، یعنی «جهاد دعوت» یا «جهاد تهاجمی»، به عمل می آید توسل به این نوع جهاد، منوط به تأمین شرط یا پیش شرط اساسی یعنی وجود «موازنه قوا» به نفع دولت اسلامی نسبت به دشمن یا دشمنان می باشد. شرطی که آگاهانه یا غیر آگاهانه در تحلیل ها یا انتقادها مورد غفلت قرار گرفته است یا حداکثر اهمیت ثانویه یافته است. بر این اساس و با توجه به شرایط فعلی نظم بین المللی معاصر کاملاً روشن است که امروزه جهاد «فقط» در شکل «دفاعی» خود می تواند وجود داشته باشد. سرانجام به این موضوع می رسیم که یکسان سازی مفهوم جهاد با مفهوم تروریسم چه به لحاظ شکلی و چه به لحاظ ماهوی قیاسی مع الفارق است.
با اندک تأملى در کلمات و بیانات امیر بیان على علیهالسلام به روشنى این نکته به دست مىآید که مسأله «عدالت و حکومت»، جایگاه خاص و اهمیت ویژهاى نزد آن امام بزرگوار داشته است. این دو مقوله به حدى مهم است که اگر تمام تلاشها و مجاهدات على علیهالسلام را در راه تحقق آن بدانیم سخنى به گزاف نگفتهایم. حکومت بدون عدالت براى آن حضرت، از آب بینى حیوان یا کفش کهنه، کم بهاتر مىنمود.
بنابر اهمیت موضوع در همه دورهها، بویژه جهان معاصر، تلاش شده تا در این نوشتار، موضوع مزبور، تحلیل و بررسى شود.