نقش آفرینی ایران در محیط های فراملی، از همان ابتدای انقلاب اسلامی، تاثیر عمیقی در میان جوامع داشت؛ در عین حال، این انبساط فضایی که در اثر آزادشدن انرژی نهفته در تشیع شکل گرفته بود و ماهیت مذهبی داشت، باعث شد سران کشورهای رقیب و نیز بازیگران فرامنطقه ای با حساسیت روند جدید را پیگیری و کنترل نمایند.
به تدریج که سیاست های فرامرزی انقلاب اسلامی ایران شکل عملیاتی به خود می گرفت و اثرگذاری ایران در میان سایر کشورها و جوامع نمود عینی می یافت، از طرف مقابل نیز واکنش های مختلفی ابراز می شد که در شکل سیاست های تقابلی، به مرحله اجرا در آمده است. هدف همه این اقدامات، جلوگیری از انبساط فضایی قدرت تشیع بود که در اثر انقلاب اسلامی ایران به وجود آمده بود.
این مقاله در صدد است با روش تحلیلی، به بررسی انواع موانع و شیوه های عملی و نظری ای بپردازد که در تقابل با قدرت یابی تشیع و تجدید حیات آن و در ارتباط با نقش آفرینی ایرانِ بعد از انقلاب اتخاذ شده اند. این موارد در هشت محور «دینی ـ فقهی، تشکیلاتی، سیاسی ـ نظامی، مردمی، فیزیکی، نظری ـ تئوریک، انتشاراتی و الکترونیک» تقسیم بندی شده اند.
چکیده: پژوهش حاضر، با هدف تبیین جایگاه خرد و خردورزی در سیره امام حسین در جریان واقعه عاشورا با شیوه تحلیلی ـ توصیفی صورت گرفته است. در واقع با وجود آنکه واقعة عاشورا در قالب قیامی نظامی و حماسی در تاریخ مطرح است، رویکردی تربیتی است که بر مبنای خرد و اندیشه شکل گرفته است و اصل تعقل و اندیشه در عملکرد امام حسین به روشنی قابل مشاهده است. این جریان تربیتی که در راستای بیداری خرد و اندیشه امت اسلام شکل گرفته است، تربیت عقلانی متربیان (یاران امام و مخاطبان) نمود بارزی دارد.
فضاى فرهنگى ـ مذهبى بغداد در سده چهارم هجرى، بهویژه در دوره آلبویه که زمینه را براى تشکیل جلسات مجادله و مناظره کلامى میان فرقهها و مکاتب مختلف مذهبى فراهم کرده بود، شیعیان را بهطور جدى وارد منازعههاى فرقهاى نمود. در این دوره علاوه برگسترش استدلالهاى عقلى و کلامى، رویکرد عالمان شیعى به تاریخنگارى براى استدلال به گزارههاى تاریخى، از جمله رخدادهایى که با اعتقادات شیعه ارتباط داشت، گسترش فراوانى یافت، به گونهاى که در این دوره، کمتر فقیه و متکلمى مىشناسیم که یک یا چند اثر تاریخى ننوشته باشد.
از جمله موضوعاتى که در این دوره مورد مناقشه مخالفان شیعه قرار مىگرفت، مسئله امامت و اثبات نصّ بر آن و حقانیت ایشان در برابر خلفا و نیز غیبت امام مهدى(عج) بود که به تازگى رخ داده و شیعیان را دچار حیرت و سردرگمى کرده بود. عالمان شیعى (فقها و متکلمان) در این دوره با رویکرد به تاریخ و تمسک به گزارههاى آن، درصدد پاسخ به شبهههاى وارده در زمینههاى فوق بر آمده و در این راستا کتابهاى تاریخى ـ کلامى بسیارى نوشتند. گونههاى مختلف تاریخنگارىهاى باقى مانده از عالمان شیعى این دوره عبارتاند از کتابهاى دلایل، الغیبه، الردیه و تکنگارىهایى که در موضوعات مورد مناقشه چون حدیث غدیر، جنگ جمل، ایمان ابىطالب و موارد مشابه دیگر نوشته شد.
بررسى ویژگىهاى تاریخنگارى این دسته از آثار و معرفى گونههاى مختلف آن، محور اصلى این مقاله است که در پى خواهد آمد.
چکیده : در نیمه اوّل قرن دوم، جریان علمى و معرفتى زیدى در کوفه فعّال و تأثیرگذار شد. برخى شخصیّات مهم این جریان در درس صادقین شرکت مى کردند، ولى نسبت به امامت ایشان تردیدهایى ابراز مى نمودند و علم ایشان را کسبى مى دانستند. آنان امامت را نیز براى اهل سیف شایسته مى دانستند. متقابلاً اهل بیت نیز تلاش مى کردند که موضع خود را نسبت به این گروه براى شیعیان کوفه تبیین و با مراعات جنبه هاى تقیّه از آسیبهاى علمى ایشان بر شیعیان جلوگیرى کنند.