سرزمین شبه جزیره، پیرامون مهمترین کانونهای تمدنی تاریخ بشر جای دارد، اما تاریخ باستانی آن بسیار مبهم است و هیچ آگاهی سامانمند و و دقیقی درباره رویدادهای گوناگون دورههای تاریخی این منطقه در دست نیست و از اینرو، بررسی این گذشته پوشیده، تنها با مطالعه کتیبهها و سنگنوشتهها و گزارشهای مکتوب سرزمینهای همسایه آن و شعرها و گزارشهای موجود درباره «ایامالعرب» امکان میپذیرد. همچنین، آشنایی با دگرگونیهای این پیشینه و پیوندهای قبیلهها با یکدیگر و شناخت گروههایی که در درازنای تاریخ این سرزمین به رقابت میپرداختند، برای مطالعه تاریخ آغاز اسلام بهویژه دگرگونیهای دوران زندگی پیامبر اعظم و حوادث سراسر سده نخست هجری ناگزیر مینماید؛ زیرا گمان میرود که تاریخ آغاز اسلام و نخستین سده هجری، بازتولید بسیاری از رقابتها، همگراییها یا کشمکشهای روزگار جاهلیت بوده باشد.
مکتب اسلام با ظهور خود در عصر جاهلى، ترقیات عظیم مادى و معنوى به وجود آورد. اما متاسفانه پس از مدتى با موانع و انحرافات عمیقى روبهرو شد که مسیر تکاملى جامعه اسلامى را منحرف ساخت. اصلىترین انحراف سیاسى در نیمه اول قرن هجرى از ماجراى سقیفه شروع مىشود که در آن با کنار گذاشتن بیعت منصوص، زمینه خلافت دیگران فراهم آمده است.
نویسنده معتقد است این روند با منع از کتابت و نقل روایات پیامبر (ص) و سپس در دوران بعد جعل احادیثبه هدف تقلیل نقش و شخصیت اهلبیت (ع) و توجیه حکومتخویش ادامه یافت و در عصر خلیفه سوم به شدت به آن دامن زده شد. با افزایش و گسترش انحراف توسط سیاستهاى مزورانه معاویه و با تبدیل خلافتبه سلطنتبر مبناى زور و قدرت، دگرگونى در کیفیتبیت المال، پایان آزادى عقیده و حریت راى و زوال سیادت و برترى قانون، در عصر وى، این انحرافات به اوج خود رسید. مقاله نتیجه مىگیرد، معاویه در حالى وفات کرد که با تبدیل خلافتبه ملوکیت، فرآیند انحراف اساسى نخستین را کامل کرده با حذف اسوههاى هدایت و تمهید روى کار آمدن فرزندش یزید، جهان اسلام را مبتلا به رنجها و مصیبتهایى نمود که امام حسین (ع) را وا داشت در جهت اصلاح آن و راه احیاء سنت نبوى و علوى خون خویش را فدا نموده به این وسیله حیات مجدد اسلام راستین را تضمین کند.