نگرش محوری امت اسلام به حضرت محمد صلی الله علیه و آله از همان صدر اسلام، از سوی عواملی تهدید می شد. امیر مؤمنان علیه السلام بر پایة باور به نقش بی بدیل پیامبر صلی الله علیه و آله در هدایت و حفظ وحدت امت اسلام، در جهت تثبیت محوریت ایشان مجاهدتی پیگیر داشت. این مجاهدت در روش های «ارتقای شناخت همگان از پیامبر صلی الله علیه و آله»، «تعمیق پیوند همگان با پیامبر صلی الله علیه و آله»، «استناد به سخن و روش پیامبر صلی الله علیه و آله» و «پاسداشت حرمت مُنتسَبان به پیامبر صلی الله علیه و آله» تجلی می یافت. ایشان بعثت آن حضرت را نجات دهنده و روش ایشان را روشن و استوار می دانست و مسلمانان را به تأسی از ایشان فرامی خواند. عوامل تهدیدکنندة محوریت پیامبر صلی الله علیه و آله در جامعة اسلامی دو پیامد مهم داشت: رواج برخی بدعت ها و پیدایش برخی برداشت های نادرست دربارة پیامبر صلی الله علیه و آله. در برابر، مجاهدت امیر مؤمنان و دیگر ائمه علیهم السلام به احیای شماری از سنت های پیامبر صلی الله علیه و آله و مهم تر از همه، به زنده نگه داشتن نام پیامبر صلی الله علیه و آله و حفظ و تثبیت محوریت آن حضرت در جامعة اسلامی انجامید.
دو شهر قم و نیشابور ازجمله حوزه های مهمی بودند که از نیمه دوم قرن دوم به بعد و پس از افول حوزه کوفه، جمع کثیری از محدثان و اصحاب شیعی را در خود جای دادند. این دو مرکز در ترکیب اجتماعی صحابه ساکن آن ها، جهت گیری های عقل گرایی حدیث گرایی و ارتباط و تعامل با دیگر فرق اسلامی تفاوت های بسیاری داشتند؛ اما در باب مسائل مربوط به امامت، جریان های مشابهی در هر دو شهر وجود داشت. این دو شهر باوجود تمام تفاوت ها و اختلاف های بنیادینی که داشتند، درنهایت در باب امامت به نتایج مشابهی رسیدند و در هر دوی آن ها سه دیدگاه فکری حضور داشت: دیدگاه معروف به جریان اکثریت که رؤسای علمی شهر از آن حمایت می کردند، دیدگاه های پیروان هشام بن حکم و دیدگاه های پیروان مفضل بن عمر. این مقاله برآن است تا با بررسی تطورات تاریخ فکری امامت در قم و نیشابور، ضمن مقایسه آن ها با یکدیگر، جریان های حاضر در آن دو را در دوره حضور ائمه(ع) تا سال 260ق/874م بررسی کند.
نام ها در هر فرهنگی معنای نمادین و ریشه شناختی دارد و حکایتگر ارزش های متفاوت و متنوع جامعه و نیز احساسات، نیازها، بینش ها و منش های نام گذار است. نام ها به اعتبار منبع انتخاب، در تربیت فرد و جامعه، محترم یا نامحترم جلوه دادن آنها مؤثرند و به طورکلی در زندگی فردی و اجتماعی بشر سهم بسزایی ایفا می کنند. دیدگاه های فرهنگی پشتوانة توصیفی نام ها و مبنای انتخاب و کاربرد آنهاست، چه نام گذار به هنگام نامیدن فرزندش، توجه به معنا و مفهوم نامی که فرزندش را به آن می خواند داشته باشد، یا نداشته باشد. برخی دیدگاه های فرهنگی از نازیبایی ها استقبال کرده، آن را سرشت طبیعت گرای بشر می خوانند و خود را ملزم به تقلید مو به مو از آن می دانند. ازاین رو، زیبایی در بینش ها و منش های متفاوت مفهومی متنوع می یابد و باید در بستر فرهنگی خاص خود تعریف شود.
این نوشتار بر اساس منابع و اسناد مکتوبِ موجود، با شیوه ای تاریخی، زیبایی را در سبک زندگی اهل بیت علیها السلام و در قلمرو نامگذاری فرزندان آنان، در سه محور ارتباط با خداوند، ارتباط با اجتماع و ارتباط با طبیعت با رویکرد معنویت و نشاط اجتماعی و فردی بررسی می کند. پس با مقایسة آماری محورها، شاخصه های نام گذاری را بیان کرده و با نقد نظریة «طبیعت باوری»، فراوانی زیبایی طبیعی را نیز در نام ها نشان داده است.