قرآن به مناسبت های مختلف، فرهنگ مردمِ عصر جاهلیّت را مورد نکوهش قرار داده است. پندارهای باطل، وضع احکام جاهلانه، تعصّب و تبرّج از مؤلّفه های سازندة این فرهنگ به شمار می روند. واکاوی آداب و رسوم و قانون هایی که بر زندگی بشر امروزی حاکم است، مؤلّفه های جاهلیّت را در جوامع مُدرن عصر حاضر آشکار می سازد که اسلام هراسی، اومانیسم، اروپامداری، رباخواری، قاچاق انسان، مصرف داروهای روان گردان و رواج پوشش های نامناسب را می توان از جمله مصادیق آن دانست. عنایت به تعالیم اخلاقی اسلام، وجود راهکارهایی برای زدودن مؤلّفه های جاهلیّت در منابع اخلاقی اسلام را اثبات می نماید. بر این اساس، پژوهش حاضر نیز با استفاده از روش تحلیل محتوا به شناسایی مؤلّفه های جاهلیّت در جوامع مُدرن پرداخته است و با تأمّل در قرآن و دعای مکارم الأخلاق به ذکر برخی از شیوه های مقابله با مؤلّفه های فرهنگ جاهلیّت همچون پیشه کردن تقوا، خودسازی و تمرین فروتنی، پیروی از حجّت های عقلی و نقلی، میانه روی و ... پرداخته است.
سبک شناسیِ زبانی از رویکردهای نوین زبان شناسانه در بررسی متون است که شیوه بیان متمایز در هر متن را تحلیل می کند و هدف و تأثیر آن را بررسی می کند. در این دانش فرض است که هر متن مختصات زبانی متمایزی دارد که از سویی به آن فردیت می بخشد و از سوی دیگر آن را به دیگر متون پیوند می دهد. از دیدگاه سبک شناسانه، متون بنا به مختصات همگرایی که دارند در دسته های قابل تشخیصی، یعنی در چارچوب گونه های متون، کنار هم می نشینند و با نوعی خط چین از یکدیگر متمایز می شوند. از آن جا که ترجمه نوشتاری نیز پدیده متن را در دستور کار خود دارد و عملا متنی را از یک زبان به زبان دیگر منتقل می کند، از دیدگاه سبک شناسی می توان ترجمه را بازسازیِ مختصات زبانی متن مبدأ در قالب عناصر زبان مقصد به طور نسبی دانست. بر مبنای رویکرد سبک شناسیِ لایه ای که مختصات متن را در پنج لایه آوایی، واژگانی، نحوی، معنایی و کاربردی مطالعه می کند، در مقاله پیش رو بر لایه واژگانیِ متن حدیث، به عنوان بخشی از گونه متن دینی، تمرکز می شود و پنج محور از مختصات واژگانیِ سبک ساز در متن حدیث به دست داده می شود. سپس نحوه بازسازی این پنج محور در زبان فارسی بررسی می گردد و چالش ها و راهکارهایی که این فرآیند پیش رو دارد مطالعه می شود. در این مطالعه، نمونه هایی از احادیث کتاب بحار الانوار به عنوان شاهد بحث تحلیل
برخی پژوهشگران معاصر معتقدند کتاب کافی در بغداد و متأثر از فضای عقل گرای آنجا تدوین شده است. هرچند استفاده از منابع حوزه حدیثی قم در تدوین کافی برای این پژوهشگران قابلانکار نیست، باتوجه به فقدان اطلاعات این احتمال را نیز مطرح می کنند که کلینی به قم نیامده و احادیث این حوزه را به صورت وجاده از کتب اساتید قم اخذ کرده است. پژوهش حاضر در پی ارائه قراینی بر حضور کلینی در حوزه حدیثی قم است. بررسی روش قدما در انتقال حدیث و یافتن روش کلینی در تدوین کافی نشان می دهد کتاب کافی براساس رویکرد رایج در حوزه های حدیثی شیعه یعنی سماع، قرائت و اجازه تدوین شده است. رویکرد کلینی در نشر کافی نیز مؤید همین مطلب است. نقل حدیث از کلینی توسط اهالی قم نیز باتوجه به دوره های زمانی حیات ایشان قرینه هایی بر حضور کلینی در قم است.