فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵۹ مورد.
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۵ شماره ۲
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش تعیین کنندة علوم عقلی در میان دیگر شاخه¬های علوم انسانی، بررسی کارشناسانه و تبیین جایگاه علوم عقلی در مهندسی ساختار علوم اسلامی برای جهان اسلام، و به ویژه برای محققان و مراکزی که نگاه دائرهْْْْالمعارفی به علوم دارند، از مسائل بسیار مهم است. مبانی و فضای فکری و نوع برداشت متفکران اسلامی از آموزه¬های دینی امری بوده است که در تعیین موقعیت این علوم و نقض و ابرامهای موجود در این زمینه نقشی تعیین کننده داشته است. این نوشتار با گذری بر مفهومشناسی و بیان خصیصه¬های علوم عقلی، به تبیین و توجیه جایگاه این علوم در میان دیگر دانشها پرداخته است.
عالم مثال و ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۵ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر، پس از بحث دربارة نظریة عرفانی ـ فلسفی عالم مثال، وجوه ادبی این نظریه بررسی میشود تا مشخص شود که چنین نظریهای میتواند وظایف یک نظریة ادبی تمامعیار را در مقایسه با نظریههای ادبی مدرن و پستمدرن برعهده گیرد. روش ما در اینجا روش قیاسی بوده است.در این نوشتار، پس از بحث دربارة تعریف، تکوین، ویژگیها و تقسیمات عالم مثال و رابطة این عالم با انسان، خیال، واقعیت و زبان، سرانجام نتایج زیر بهدست میآید:اولاً عالم مثال، عالم بدلکاری و خلّاقیت است و در ادبیات نیز چیزی جز این نمیبینیم.ثانیاً پنج خصوصیت اصلی عالم مثال، یعنی میانجیگری، نمودگاری، آفرینشوری، گردآوری و شگفتانگیزی را با دو ویژگی فرعی این عالم، یعنی شهودپذیری و تأویلپذیری در ادبیات هم مییابیم.
تعامل متقابل فلسفه و اصول فقه از منظر شهید سید محمّدباقر صدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ۱۳۸۸ شماره ۱۴۰
حوزه های تخصصی:
ارتباط میان علوم و تغذیه آنها از یکدیگر در گسترش معرفتهاى بشرى امرى حیاتى است و در تدوین تاریخ علم و فلسفه راهگشا و اثربخش. ارتباط میان فلسفه و اصول فقه، به عنوان دو علم عقلانى و محورى در تمدن اسلامى موجب آثار و جریانات مهم فکرى و سیاسى شده است. از اینرو، تبیین این مسئله براى آینده هر دو علم و تحلیل فلسفه آنها نکتهاى اساسى است.
این مقاله با رویکرد تحلیلى به تبیین آراء شهید سید محمّدباقر صدر از اصولیان بزرگ و فلسفه معاصر اسلامى در این موضوع مىپردازد. از نظرگاه شهید صدر، فلسفه نقش عمدهاى در تحولات اخیر علم اصول و گسترش آن در دوره سوم حیات علم اصول داشته است. وى تأثیر فلسفه را در علم اصول در پیروزى اصولیان بر اخباریگرى، تأسیس مکتب وحید بهبهانى و طرح مسائل جدید در علم اصول دانسته است.
از سوى دیگر، علم اصول نیز در طرح برخى مباحث فلسفى همچون معرفتشناسى و زبانشناسى بر فلسفه تقدم داشته است و در نهایت، این علم پاسخگوى برخى مسائل تحلیل زبانى است که از سوى فیلسوفان تحلیلى غرب بیان شده است.
فارابی و نقد ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ ۱۳۸۵ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
فارابی از آن دسته حکیمان بزرگی است که در قرون اولیة فرهنگ و تمدن اسلامی پیدا شدند و با بروز آرا و آثار و افکار خود، زمینههای گسترش مسائل عقلی و فکری و تحلیل موضوعات فرهنگی و ادبی را در جهان اسلام آماده ساختند. فارابی در بسیاری از مسائل و موضوعات علمی و فرهنگی روزگار خود قلم زد و در غالب این مباحث، حرفها و نکتههای درست و عمیق و تازه گفت. چنانکه در حیطة نقد ادبی و نقد شعر نیز، دیدگاهها و سخنان تازه و استواری مطرح ساخت، هرچند که شعر و ادب، موضوع اصلی کار او نبود.وی در بسیاری از آثار خود، شعر و ادب را از منظر فلسفی و منطقی تحلیل کرد و بهصورتی جدی و جدید به تعریف و تقسیم امر ادبی و ارکان آن پرداخت و تقریباً برای نخستینبار ـ در فرهنگ اسلامی ـ مسئلة ذات و کارکرد تخیّل، محاکات در اثر ادبی، خاستگاهها و انگیزههای شعر و شعرسرایی، انواع شاعران و مسائل مشابه را زیر نگاه تحقیق آورد و بابهایی تازه را در افق فکر و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی گشود.فارابی با احاطة عمیق و گستردهای که بر متون مکتوب عصر خویش ـ در زبان عربی و زبانهای دیگر ـ داشت؛ بسیاری از مباحث نقد ادبی ملل دیگر را وارد قلمرو فرهنگ اسلامی و ایرانی ساخت و با برداشتها و تأملات تجربی و فردی خویش آمیخت و طرحهایی تازه را در زمینة نقد ادب و شعر درانداخت. هرچند که آثار او در زمینة نقد ادبی و شعر فراوان نیست؛ ـ چنانکه اصولاً و در کلّ آثار او فشرده و اندک است ـ اما با همین اندک مایه آثار، یکی از مهمترین و عمیقترین تحلیلهای نقد ادبی ـ و بهویژه نقد شعرـ را پی انداخت.این مقاله بازکرد و تحلیل آرا و دیدگاههای او در باب شعر و ادبیات و ارکان آنها است که در سه حیطة اصلی: تعریف و ماهیت شعر، کارکردهای شعر و انواع شعر و شاعران جای میگیرد.
دین و حکمت
تربیت عقلانى(1)
مبانی فقه الحدیثی ملاصدرا
حوزه های تخصصی:
کیم الهی صدرالمتالهین- محمد شیرازی معروف به ملاصدرا- (م1050ق) از نادر فیلسوفانی است که در کنار به کار گیری عالمانه اصول و ادله عقلی، از ادله نقلی «آیات قرآن و احادیث ائمه معصوم(ع)» نیز غافل نمانده بلکه اساس بنیان حکمت متعالیه و نظام فلسفی خود را بر تلفیق این ادله و تطبیق اندیشمندانه آن ها نهاده و در این راه با نوآوری، ابداع و روش های ابتکاری، فصلی نو در فلسفه اسلامی و نگرشی تازه در اندیشه های کلامی، تفسیری و روایی شیعه پدید آورده است. آنچه نویسنده به دنبال تبیین و تحقیق آن است، بررسی مبانی و روش های ملاصدرا در به کار گیری، نقد، شرح و تبیین دلالت متون روایی در خلال آثار متعدد و ارزشمند اوست؛ آثاری مانند «اسفار اربعه»، «تفسیر القرآن الکریم»، «رساله سه اصل»،... و به ویژه «شرح اصول کافی». ملاصدرا جز با تمسک به مرویات معصومان(ع) و بهره گرفتن از آن ها به عنوان دلیل مستقل، یا مؤید دلیل عقل، توفیقی در ارائه اندیشه های بلند خود نمی یافت، درک این مهم وجه تمایز اصلی ملاصدرا با فیلسوفان پیش از اوست. البته ملاصدرا با تفکر نقادانه خود بهتر از هرکسی می دانست که ضعف اسناد، جعل و وضع، تحریف و تغییر در متون، تقطیع عبارات، نقل به معنا و...، استدلال به روایات را با دشواری های فراوانی مواجه می سازد و مهم تر از همه، کشف و تبیین دلالت احادیث نیاز به بینشی ژرف و تسلطی کامل بر معارف اسلامی و مبانی علمی، عقلی و منطقی دارد
گامی دیگر به سوی فلسفه اسلامی
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۴ شماره ۳۴
حوزه های تخصصی:
باردیگر در پرتو بحث از امکان دینیشدن علوم بویژه علومانسانی، اسلامی نامیدن برخی دانشها از قبیل فلسفه و عرفان متعارف در جهان اسلام، مورد بحث، تحلیل و نقد قرار گرفتهاست . به نظر میرسد چگونگی رویکرد این علوم به منابع وحیانی دین، نقش مهمی در صحت اسلامی نامیدن آنها دارد.
آنچه در این مقال میخوانید، ادامه بحث مقالهای است که در شماره پیش با عنوان «گامی به سوی فلسفه اسلامی» آوردهشد. نگارنده میکوشد تا در این مقاله، پیشنهادی روشن از معنای اسلامی بودن فلسفه در اختیار خواننده قرار دهد.
فلسفی شدن علم کلام ، رویکرد ناموجه یا روند گریز ناپذیر ؟(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
موجه بودن فلسفی شدن دانش کلام از مسائلی است که درباره آن، مواضعی از نفی تا اثبات اتخاذ شده است. بدون توجه به معانی مختلف فلسفی شدن، نمی توان درستی یا نادرستی نگرش ها را اثبات کرد. این امر، گاه به معنای اتخاذ روش فلسفی در تبیین آموزه های دینی، گاه به معنای برگزیدن فلسفه خاصی به عنوان قالب تبیین معارف وحیانی، گاه به معنای به کارگیری برهان های فلسفی در اثبات آموزه های دینی و گاه به معنای تطبیق آموزه های وحیانی بر یافته های انسانی و... به کار رفته است.
مخالفان این روند در دو دسته می گنجند. برخی از ریشه با رویکرد عقلی در تبیین معارف دینی به هر نحوی مخالف اند. عده ای دیگر به دلیل پیامدهای منفی، آن را ناخوش می دارند و مخالفت شان به دلیل امور عارضی است. موافقان نیز نگاه های متفاوت داشته اند. برخی به لحاظ روشی آن را درست انگاشته اند و برخی دیگر، به لحاظ محتوایی نیز به درستی این روند حکم کرده اند.
در این نوشتار، اثبات شده است روندی که به تطبیق آموزه های وحیانی بر یافته های انسانی انجامیده است و بدون معیار به تاویل های ناروا و احیاناً انکار برخی از آموزه های دینی منتهی شده است، چه در به کارگیری روش فلسفی ریشه داشته باشد و چه در معانی دیگر، ناموجه است، ولی به طور کلی مقتضای تعالیم دینی و هویت دانش کلام، تولید یک دستگاه مفهومی معتبر و فرافرهنگی یا بهره گیری از دستگاه مفهومی مستقر بوده است. متکلمان به هردو رهیافت توسل جسته اند. گرچه خشنودی از دستگاه فلسفی خاص یا هر دستگاه مفهومی دیگر فاقد دلیل موجه است. فلسفی شدن دانش کلام نیز در رکود فلسفه تاثیر نداشته، یا دست کم نقش آن کم رنگ بوده است.