یکی از واقعیات غیر قابل انکار تاریخ، بافت متکثر فرهنگی و قومی کشورهاست که مدیریت سیاسی آن در سطح کلان، بسیار حائز اهمیت است. اداره مناطق یک کشور و کم و کیف اختیاراتی که مناطق از آن برخوردارند، یکی از موضوعات مهم حکومتداری است. با توجه به سوابق تاریخی، کشورها مدل های مختلف اداره مناطق را تجربه کرده اند. یافته های تحقیق حاضر نشان می دهد که نمی توان برای یک کشور، مدل خاصی را تجویز کرد، بلکه این مدل ها در کشورهای مختلف، بازتاب های متفاوتی داشته است. مسلم است که توسعه یافتگی سیاسی و سابقه تاریخی همزیستی هویت های مختلف، در موفقیت یا شکست مدل های مزبور تأثیرگذار است. در مقاله حاضر، مدل های مختلف اداره مناطق مورد مقایسه قرار می گیرد. با توجه به ملزومات امنیت ملی، در ایران صرفاً مدل تمرکززدایی می تواند مناسب باشد که ابعاد آن در این مقاله بررسی می شود.
"ایجاد نقش برجسته های صخره ای یکی از سنت های خاور نزدیک باستان است که حاکمان وقت برای جاودان ساختن خواست ها و اندیشه های خود از آن بهره برده اند. این یادمان های ارزنده تاریخی نه فقط اطلاعات گرانبها در خصوص سبک های هنری آن زمان در اختیار پژوهشگران قرار می دهند، بلکه داده های ارزشمندی هستند که می توان به کمک آن ها حوادث تاریخی، اوضاع سیاسی، مذهبی و نظام های اجتماعی آن زمان را بازسازی کرد.
نقش برجسته ها در حقیقت برگ هایی از کتاب مصور تاریخ، فرهنگ و هنر ایران هستند که در پس آن، اندیشه های فراوانی نهفته و تا امروز تمام مفاهیم آن ها به درستی آشکار نشده است. نقش برجسته ها در تحقیقات و مطالعات ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار است. شناخت و تفسیر صحنه های نقش برجسته ها، همواره از موضوعات مورد بحث محققان بوده و از جنبه های مختلفی مطالعه و تحقیق شده است. در این مقاله، نگارنده بر آن است با بررسی و تامل در نقش برجسته ها، بخشی از اندیشه حکومت های حاکم بر سرزمین ایران را بکاود."
رابطه قدرت های ملی و محلی از انقلاب فرانسه تا به امروز موضوع روز فرانسه است. مناسبت قدرت های محلی و ملی را دو فرایند تراکم زدایی و تمرکززدایی رقم زده است. با روی کار آمدن سوسیالیست ها تراکم زدایی شتاب بیشتری گرفت و قانون 1982 و قوانین متعددی که بعد از آن به تصویب رسیدند به تدریج قدرت را در لایه های مختلف توزیع کرد. تقسیم قدرت بین دولت مرکزی و نمایندگان دولت (تراکم زدایی) و واگذاری اختیارات دولتی به نهادهای منتخب مردم، مانند شوراهای شهر و شوراهای فرادستی و به ویژه شهرداری ها (تمرکززدایی) تا حدی از شدت نظام متمرکز فرانسه کاست. در جریان همین واگذاری اختیارات بود که بخش زیادی از امور فرهنگی به قدرت های محلی واگذار شد. ورود قدرت های محلی در امور فرهنگی تأثیر شگرفی بر همبستگی اجتماعی و توسعه و پیشرفت شهرها گذاشت. بین قدرت های محلی، بیشترین اختیارات امور فرهنگی به شهرداری ها که منتخب مردمند واگذار شد. فرهنگ به تدریج در شهرها از جایگاه والایی برخوردار گشت و مدیران سامان شهری، با دریافتن نقش فرهنگ در ایجاد همبستگی اجتماعی، شتابان به سوی فرهنگی کردن شهرها روی آوردند. فرهنگ و زندگی روزمره مردم این کشور به قدری در هم تنیده که می توان نام «فرهنگ شهر» را به جای دولت شهرهای آتن برای شهرهای فرانسه پیشنهاد کرد.