وقوع جنگ های داخلی که با بحران های انسانی؛ یکی از مهم ترین چالش های امنیتی دوره جدید بین المللی است. تلفات و خسارات گسترده این جنگ ها و پیامدهای مهلک انسانی آن همراه با گسترش و توسعه جنبش بین المللی حقوق بشر با احیای آموزه مداخله بشردوستانه همراه شد. این شکل از مداخله در موارد متعددی به کار گرفته شده و در طی سال های اخیر و پس از خیزش های مردمی در جهان عرب در لیبی نیز مجدداً به کار گرفته شد. در این مقاله در پی پاسخ به این هستین که، چه نسبتی میان آموزه مداخله بشردوستانه و رویه عملی دولت ها در انجام آن وجود دارد؟ مداخلات دولت ها و سازمان های بین المللی تا چه میزان قابل انطباق با مدعیات مداخله بشردوستانه بوده است؟ یافته ها نشان می دهند که، برغم تغییر در شرایط و بستر معنایی نظام بین الملل و تأثیر آن بر افزایش امکان پذیری این شکل از مداخله، در عمل ملاحظات دیگری باعث شده تا فاصله ای میان آموزه نظری مداخله بشردوستانه و رویه عملی دولت ها در تحقق آن وجود داشته باشد. با بررسی چهار مداخله بشردوستانه در سومالی(1992)، رواندا (1994)، عراق (2003) و لیبی(2011) اهداف و انگیزه های مداخله گران، پیامدهای مداخله، تأثیر منافع ملی بر مداخله و فرایند تصمیم گیری در مورد مداخله فرضیه مقاله مورد بررسی و تأیید قرار می گیرد.
سازمان های غیردولتی آفریقایی با حمایت اتحادیه آفریقا و برخی سازمان های بین المللی تلاش خود را در دهه اخیر افزایش داده، درصددند در الگوی جدید توسعه، کارآیی و کارآمدی، پاسخگویی، شفافیت، نهادینه ساختن تنوع و تکثر و نظم را ارائه دهند و به تدریج مردم سالاری و شایسته پروری را در مردم نهادینه کنند. در دو دهه اخیر، جوامع آفریقایی با پذیرش شیوه تعدد احزاب و کاسته شدن از هیجان های قبیله گرایی اوایل دوران استقلال، غیرایدئولوژیک شدن جوامع و مسلط شدن گفتمان، ضرورت پیشرفت و توسعه، و جایگزینی تدریجی مردم سالاری، شاهد نوعی خردمحوری در امور دولتی، اقتصادی و سیاسی بوده است که راه را برای حضور نخبگان و افراد شایسته هموار می سازد. در دو دهه پس از نود، جوامع مدنی آفریقایی به رغم محدودیت ها و وجود کانون های مقاومت، از رشد، تنوع و پویایی نسبتاً چشمگیری برخوردار شده و راه پیشرفت را، به کندی اما پیوسته، طی کرده اند؛ اگرچه علی رغم شکل گرفتن و رشد سازمان های غیردولتی و جوامع مدنی در آفریقا، هنوز شهرنشینی و مردم سالاری نهادینه نشده و چه بسا آن آتش آگاهی به اندک باد مخالفی فرو کاسته، به سردی گراید. در این امر، علاوه بر بی مهری سیاستمداران، باید به بی توجهی و بی علاقگی روشنفکران آفریقایی به ارائه راه حل های موردی برای مشکلات و علاقه آن ها به مهاجرت از قاره، سستی در تولید ادبیات مناسب، نبود امکان دسترسی و مبادله آزاد اطلاعات در جوامع آفریقایی و ضعف تئوریک تلاشگران جوامع مدنی و برخی وابستگی ها به دنیای غرب اشاره کرد.
برخلاف انتظار جهانیان که گمان داشتند با عبور از قرن بیستم ، مشکل وابستگی به انرژی های فسیلی و به طور بهتر هیدروکربورها حل خواهد شد ، چنین نشد و اکنون در پنجمین سال سده ی بیست و یکم ، تقاضای انرژی افزایش یافته و در این افزایش تقاضا ، هیدروکربورها و به ویژه نفت همچنان نقش اساسی ایفا می کند . در عین حال ایالات متحده آمریکا به عنوان بزرگترین اقتصاد جهانی دارای بیشترین میزان مصرف انرژی و به طور اخص نفت است . لذا روز به روز در صحنه داخلی و جهانی و به ویژه در بیرون از مرزهایش به دنبال نفت می گردد و در این راه در مجموع از هیچ وسیله ای نیز فروگذار نیست ، چرا که باور دارد هدف ، وسیله را توجیه می کند . ...