هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر بی ثباتی سیاسی خاورمیانه بر صنعت گردشگری ایران در دوره پس از 11 سپتامبر 2001 است. در این مطالعه با استفاده از روش توصیفی ـ پیمایشی به بررسی شاخص های بی ثباتی سیاسی و همبستگی این شاخص ها با شاخص های رکود صنعت گردشگری کشور پرداخته شده است. جامعه آماری پژوهش شامل اساتید رشته های علوم سیاسی، روابط بین الملل و گردشگری دانشگاه های تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی و تربیت مدرس بوده که 30 نفر از آنها به طور تصادفی انتخاب شده و حجم نمونه مورد آزمایش ما را تشکیل دادند. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که شاخص های اصلی «جنگ، تروریسم و بی ثباتی رژیم سیاسی» با شاخص های رکود «بازاریابی» صنعت گردشگری، دارای همبستگی در سطح معنی داری قابل قبول می باشند. با توجه به اینکه بازاریابی و به طور ویژه تبلیغات مقاصد ازجمله مهم ترین عناصر گردشگری است، می توان نتیجه گرفت، بی ثباتی های سیاسی به وجودآمده پس از 11 سپتامبر 2001 که به بروز جنگ و تروریسم و بی ثباتی رژیم های حاکم منطقه انجامید، به دلیل مخدوش کردن چهره مسلمانان منطقه و ایجاد تصویر منفی نسبت به کشور ما باعث رکود در رشد صنعت گردشگری کشور شده است.
تا دهه 80 میلادی، نحوه مشارکت مسلمانان ساکن در رژیم صهیونیستی که جمعیت آنان به بیش از یک میلیون نفر می رسد، در چارچوب حضور در احزاب سوسیالیستی و چپ گرا خلاصه شده است و از این تاریخ به بعد است که شاهد ظهور احزاب عربی با رویکرد ناسیونالیستی و قوم محور در اراضی اشغالی هستیم.
با تشدید موج اسلام گرایی در منطقه براثر پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جریان های سیاسی عربی در اسرائیل تحت تاثیر گفتمان اسلام گرایی قرار گرفتند اما با بروز اختلافات درون جناح اسلام گرا در رژیم صهیونیستی، «جنبش اسلامی فلسطین اشغالی»، به دو طیف شمال (اصول گرا) و جنوب (عمل گرا) تقسیم شد. بررسی این جریان اسلامی و چشم انداز آن که در نوع خود بدیع است، محور اصلی این پژوهش به شمار می رود.
بی شک، برای کشوری که نخستین وزارت فرهنگ جهان را ﺗﺄسیس کرده است، فرهنگ از عناصر مهم دیپلماسی محسوب می شود. این توجه منحصربه فرد به فرهنگ و نقش آن در روابط بین الملل، مبتنی بر نگاه و توجهی است که دولت و سیاستگذاران فرانسوی از دیرباز به مقولة فرهنگ در داخل این کشور مبذول داشته اند. از پنج قرن پیش تاکنون، در این کشور، فرهنگ مورد توجه دولت بوده و از اساسی ترین عناصر هویت و قدرت شمرده شده است. به عبارت دیگر، فرانسه در طول تاریخ و به ویژه از زمان لویی چهاردهم، سعی کرده است شکوه و اقتدار تاریخی خود را بر پایه فرهنگ و هنر بنا کند. حمایت همه جانبه دولت از فرهنگ و طرح مباحثی چون «استثنای فرهنگی» در دوران اخیر نیز، در همین راستا انجام شده است. سؤالی که پیش می آید این است که فرانسه با چه نظام و پشتوانه ای چنین شبکه پیچیده ای را برساخته و چه اهدافی را از این طریق دنبال می کند؟ مقالة حاضر می کوشد با رویکردی تاریخی، نقش و جایگاه فرهنگ را در سیاست داخلی و خارجی کشور فرانسه، ترسیم کند و تصویر روشنی از دیپلماسی فرهنگی این کشور به دست دهد.
موضوع این مقاله راجع به اشکال نابرابری فرصت های آموزش، بهداشت و اشتغال در میان زنان آفریقای جنوبی است. همچنین نویسنده به بررسی موقعیت نابرابر آموزش، بهداشت و اشتغال زنان و مردان در چهار گروه نژادی سیاهپوست، رنگین پوست، هندی - آسیایی و سفیدپوست می پردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد که زنان و مردان هر یک از گروههای نژادی موقعیت تقریبا مشابهی از نظر اشتغال و به ویژه آموزش دارند. لیکن بین نژادها از نظر میزان دسترسی به آموزش و اشتغال تفاوت اساسی وجود دارد.