فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۴۸ مورد.
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار بهطور تلویحی؛ بر این نکته تأکید میشود که جهان سوم بیشتر به توسعه نیازمند است تا دموکراسی نویسنده به توسعه غربی نظر دارد و همچون هانتینگتون بر این باور است که اول باید تکنولوژی و نیروی انسانی متخصص ایجاد شود تا بهطور اتوماتیک فرهنگ مشارکت سیاسی نیز استوار گردد.
جنگ و توسعه نیافتگی در جهان سوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ و منازعات در داخل و بین کشورهای جهان سوم و نیز بین آنها و کشورهای غربی، با وجود پایان جنگ سرد، همچنان فضای حاکم بر این کشورها و روابط بین آنها را تحت تأثیر قرار داده و توأم با ترس و تهدید، خشونت و ناامنی و بی ثباتی کرده است. این جنگ ها و منازعات از مهم ترین علل رنج و محنت انسان ها، همراه با هزینه های عظیم انسانی، اجتماعی و اقتصادی و توسعه ای، با آثار و عوارضی بسیار گسترده و پایدار بوده، و تا عمیقترین لایه های وجودی انسان ها، خانواده ها و جوامع توسعه نیافته نفوذ کرده است.
علل ناکامی تاریخی مسلمانان، ناشی از دینداری نیست
حوزه های تخصصی:
نویسنده در دو گفتار، علل عقبماندگی مسلمانان را مورد بحث قرار میدهد و سه نظریه را مطرح میکند. الف) علت عقبماندگی مسلمانان دین است. وی با ردّ این نظریه میگوید: عقبماندگی اختصاص به جوامع اسلامی ندارد. ب) از آنجا که مسلمانان دین را پاسخگوی همه نیازهای خویش میدانند، روح پرسشگری در آنها مرده است؛ ازاینرو، پویایی را از دست دادهاند. ایشان با تقسیم دینداران به دو دسته، این مطلب را در مورد کسانی که دین را حداکثری میدانند قبول میکند. او یکی از آفات حداکثری دانستن دین را از دست رفتن روحیه پرسشگری میشمارد. ج) دست نداشتن مسلمانان در علوم تجربی.
مطالعات پسااستعماری در ادبیات مهاجرت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری از سلسله رویکردهای نقد قرن بیست محسوب می گردد که در ادامه نقد پسا ساختگرایی و شالوده شکنی به وجود آمد. ریشه های نقد پسا استعمار را می توان در منتقدین پسا ساختگرایی همچون ژاک دریدا و نظریه پردازی همچون میشل فوکو یافت. نقد پسا ساختگرایی که عمدتا به واسازی تقابل های دو گانه می پرداخت، بستر مناسبی برای به وجود آمدن مطالعات پسا استعماری مبدل شد. توزیع نامتوازن ثثروت و جمعیت که در دوران پسا استعماری، نمود بیشتری پیدا کرد به افزایش روند مهاجرت دامن می زند. هر استعماری با نسخه جدیدتری، متناسب با زمان، نیاز و تقاضای اقتصاد استعماری جایگزین می گردد. برده برداری به بیگاری، و بیگاری به کار با دانش وتخصص کاری تبدیل می گردد. مهاجرت نیز مانند هرپدیده دیگری، فرآیند وبازار عرضه و تقاضای خود را دارد.آنچه در بازار کشورهای مهاجر پذیر عرضه می شود نیروی کار و کارگر ورزیده ارزان است. بنابراین، تقابل دوگانه/استعمارگر واستعمار شده/جای خود را به تقابل/کارگر و کارفرما/می دهد. امروزه به واسطه وسایل ارتباطی نوین، پدیده مهاجرت بیش از هر زمان دیگری رخ می دهد. بررسی ها نشان می دهد که تعداد مهاجرت های انجام پذیرفته در دهه های اخیر بیش از هر زمان دیگری در کل تاریخ جهان بوده است. موج مهاجرت به عنوان پدیده ای نو، که پیامد دنیای پسااستعماری محسوب می شود، از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. ادبیات مهاجرت به روایت زندگی و مسایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهاجران در سرزمین بیگانه می پردازد. این حیطه از ادبیات و نقد ادبی که به نام diaspora خوانده می شود یکی از جدیدترین دستاوردهای قرن بیست و یکم می باشد، که حاصل مهاجرت های انبوه قرن بیستم و تحولات جهان در این دوران می باشد. جغرافیای فرهنگی جهان، هویت فردی را ذوب می کند و مفاهیمی همچون زبان، مکان، زمان، بودن، نژاد و برخوردها را دستخوش تغییر می کند و پایه های مطالعات فرهنگی و مطالعات پسااستعماری را بنیان می نهد. نگاهی گذرا به کاندیدا و برندگان جوایز ادبی ایران و جهان نشان می دهد که ادبیات مهاجرت ایران سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. ادبیات مهاجرت صدای مرکز نیست. در ادبیات مهاجرت یک صدای واحد و مرکزیت ادبی قاطع وجود ندارد. صداهای حاشیه و صداهای گمشده از مولفه های ادبیات مهاجرت هستند که در مقابل صدا و فرهنگ قالب کشور دیگر، در جستجوی هویت خود می باشد.
مطالعات پسااستعماری در ادبیات مهاجرت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری از سلسله رویکردهای نقد قرن بیست محسوب می گردد که در ادامه نقد پسا ساختگرایی و شالوده شکنی به وجود آمد. ریشه های نقد پسا استعمار را می توان در منتقدین پسا ساختگرایی همچون ژاک دریدا و نظریه پردازی همچون میشل فوکو یافت. نقد پسا ساختگرایی که عمدتا به واسازی تقابل های دو گانه می پرداخت، بستر مناسبی برای به وجود آمدن مطالعات پسا استعماری مبدل شد. توزیع نامتوازن ثثروت و جمعیت که در دوران پسا استعماری، نمود بیشتری پیدا کرد به افزایش روند مهاجرت دامن می زند. هر استعماری با نسخه جدیدتری، متناسب با زمان، نیاز و تقاضای اقتصاد استعماری جایگزین می گردد. برده برداری به بیگاری، و بیگاری به کار با دانش وتخصص کاری تبدیل می گردد. مهاجرت نیز مانند هرپدیده دیگری، فرآیند وبازار عرضه و تقاضای خود را دارد.آنچه در بازار کشورهای مهاجر پذیر عرضه می شود نیروی کار و کارگر ورزیده ارزان است. بنابراین، تقابل دوگانه/استعمارگر واستعمار شده/جای خود را به تقابل/کارگر و کارفرما/می دهد. امروزه به واسطه وسایل ارتباطی نوین، پدیده مهاجرت بیش از هر زمان دیگری رخ می دهد. بررسی ها نشان می دهد که تعداد مهاجرت های انجام پذیرفته در دهه های اخیر بیش از هر زمان دیگری در کل تاریخ جهان بوده است. موج مهاجرت به عنوان پدیده ای نو، که پیامد دنیای پسااستعماری محسوب می شود، از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. ادبیات مهاجرت به روایت زندگی و مسایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهاجران در سرزمین بیگانه می پردازد. این حیطه از ادبیات و نقد ادبی که به نام diaspora خوانده می شود یکی از جدیدترین دستاوردهای قرن بیست و یکم می باشد، که حاصل مهاجرت های انبوه قرن بیستم و تحولات جهان در این دوران می باشد. جغرافیای فرهنگی جهان، هویت فردی را ذوب می کند و مفاهیمی همچون زبان، مکان، زمان، بودن، نژاد و برخوردها را دستخوش تغییر می کند و پایه های مطالعات فرهنگی و مطالعات پسااستعماری را بنیان می نهد. نگاهی گذرا به کاندیدا و برندگان جوایز ادبی ایران و جهان نشان می دهد که ادبیات مهاجرت ایران سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. ادبیات مهاجرت صدای مرکز نیست. در ادبیات مهاجرت یک صدای واحد و مرکزیت ادبی قاطع وجود ندارد. صداهای حاشیه و صداهای گمشده از مولفه های ادبیات مهاجرت هستند که در مقابل صدا و فرهنگ قالب کشور دیگر، در جستجوی هویت خود می باشد.
انتقال تکنولوژی: مفاهیم و چالش های پیش رو در جوامع در حال توسعه
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی اقتصاد توسعه اقتصادی،تغییر تکنولوژیکی،رشد تغییر تکنولوژیکی،تحقیق و توسعه تغییر تکنولوژیکی، انتخاب،نتایج،فرآیندها،اشاعه
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی توسعه و مسایل سیاسی اجتماعی مربوط به شمال و جنوب مسایل توسعه در کشورهای جنوب (سوم)
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی جامعه شناسی جامعه شناسی علم و معرفت و تکنولوژی جامعه شناسی تکنولوژی
ناسیونالیسم، دولت و توسعه
حوزه های تخصصی:
جوامع در حال نوسازی برای تحقق توسعه به انسجام اجتماعی و بسیج ملی در پرتو ناسیونالیسم و به رهبری یک دولت ملی نیاز دارند. برای نقش و کارکرد دولت در توسعه، نظریه های گوناگونی مطرح شده اند؛ ولی همان طور که تجربه تاریخی ملل توسعه یافته نشان می دهد، ملت سازی در کنار صنعتی شدن برای تقویت بنیان های اجتماعی و مادیِ دولت و کشور ضروری هستند. در واقع، ناسیونالیسم، دولت ملی و مدرن، سرمایه داری و توسعه صنعتی در چارچوب آن، با یکدیگر ملازمه دارند. اما کشورهای جهان سوم از دوره سلطه استعمار تا دوره استقلال و تا کنون اغلب از چندپارگی قومی-قبیله ای و مذهبی رنج برده و فاقد هویت و همبستگی ملی و انسجام اجتماعی و در نتیجه دارای دولت های ضعیف، فاسد و ناکارآمد و شبه ملی بوده اند. این مقاله می کوشد رابطه مستقیم و مثبت بین ناسیونالیسم و توسعه را با نقش و کارکرد دولت ملی و توسعه خواه، برجسته سازد و بررسی نماید که چگونه فقدان انسجام اجتماعی و هویت همبستگی ملی در کنار دولت های ضعیف و فاقد مشروعیت، وضعیت توسعه نیافتگی را در بیشتر کشورهای جهان سوم تثبیت کرده است.