تجدد دفاعی بازنمای تلاش متفکران اسلامی اوائل قرن بیستم برای رویارویی با تجدد و منطق شرق شناختی برآمده از آن در وضعیتی پسااستعماری است. این گفتمان از تجدد، با وارونه کردن ایده های مرکزی شرق شناسی ذیل مفاهیمی ازقبیل «پرسش از انحطاط و عقبماندگی»، «تلقی ایدهآلیستی از انحطاط و پیشرفت» و «برخورد گزینشی با تمدن غرب»، تلاش دارد اسلام را با مقتضیات منطق مسلط انطباق دهد و به مدد امر مدرن به دفاع از «امر ناب» برساخته بپردازد.
مقاله پیش رو برمبنای چارچوب تحلیل گفتمان و با تکیه بر منطق شرق شناسی وارونه، درصدد است تا با بازخوانی تطبیقی آرای اجتماعی نورسی و سیدجمال، به خوانش بخشی از این مواجهه و واکاوی گفتمان برآمده از آن مبادرت کند. بازخوانی انتقادی آرای این دو متفکر نشان میدهد که با وجود تلاش نورسی و سیدجمال برای دفاع از اسلام و نهادهای آن دربرابر یورش استعمار، تلاشهای نظری این دو، با فروغلتیدن در تله شرق شناسی به بازتولید آن منجر شده است.
در این مقاله آقاى سجادى به چهار مؤلفه حزب اشاره مىکند و نسبت اسلام را با یکى از مؤلفهها، یعنى کثرتگرایى سیاسى مىسنجد. به نظر وى کثرتگرایى محدود اعتقادى و اجتهاد تخطئهپذیر، از مبانىاى هستند که امکان پیدایش تکثر سیاسى و احزاب را در جامعه اسلامى فراهم مىکنند.
پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم در روششناسى و معرفتشناسى مردم تحول ایجاد کرد و بهتبع آن انقلابى در هویت فردى و اجتماعى مردم و نظام سیاسى پدید آورد. وحى قرآن هرچند در کاربرد بسیارى از اصطلاحات و عناصر زبانشناختى و فرهنگى و نهادها با نظام دانایى گذشته شباهت داشت، ولى ماهیتاً بهکلى متفاوت بود. پیش از مدرنیته، قرآن بر نقش خرد انسانى به عنوان تنها عامل کسب دانایى و فهم حقیقت تأکید کرده است؛ بنابراین هیچ قضیهاى، از جانب خدا یا خلق، نباید از آزمون عقلانى در پرتو واقعیتها و تجربیات، معاف شود.