الزام سیاسی از جمله مفاهیم پایه در ادبیات سیاسی و در اندیشه سیاسی اسلام است که عمده متون و نوشته ها، آن را در ضمن بحث مشروعیت سیاسی تعقیب می کنند. پرسش اساسی نوشتار حاضر، این است که الزام سیاسی چیست؟ و چه چیزی یا چه کسی حق حکومت و الزام را به حاکم اعطا می کند و چرا اعضای آن حکومت باید از الزامات حاکم پیروی نمایند؟ در پاسخ، فقه سیاسی با رویکردی نقلی و با تمسک به نصوص و فلسفه سیاسی با روش عقلی به بررسی آن می پردازد. اما این نوشتار، الزام سیاسی را صرفاً از منظر فلسفه سیاسی دنبال نموده و نظریه های معطوف به آن را تجزیه و تحلیل می کند.
در این نوشتار، با توجه به دو قطب بزرگ جریان مذهبی عصر مشروطه، یعنی حوزه نجف و حوزه تهران و نیز نقش مهم و جنجال برانگیز مرحوم شیخ فضل اله نوری، با بررسی های نظری و تاریخی نشان داده شده است که برخلاف بسیاری از مشهورات نادرست تاریخی، علمای مشروطه خواه نجف با وجود اختلافاتی که از لحاظ عملی و مواضع سیاسی با مرحوم شیخ فضل اله نوری داشتند، از لحاظ نظری، در مباحث مهم و بحث برانگیزی همچون مشروطه، مجلس شورا، قانون گذاری و مساوات و آزادی، با ایشان هم عقیده بودند و تنها اختلاف آن ها در تشخیص مصداق های بیرونی مجلس و مشروطه بود که به بروز برخی اختلاف ها در موضع گیری آن ها نسبت به مشروطه انجامید.
این مقاله ناظر به ساختار ذهنیت سیاسی ایرانیان و تلاش برای بازیابی هویت در دوره مدرن است. اگر اسلام سیاسی را مهم ترین پاسخ جمعی برای بازیابی هویت در ایران پس از دهه 30 به شمار آوریم، قرآن چه نقشی در آن بر عهده گرفته است؟ اسلام سیاسی از منظرهای گوناگونی موضوع بررسی واقع شده است؟ این مقاله، از دریچه تلاش روشنفکران برای بازگشت به قرآن، به مطالعه ساختار معنایی اسلام سیاسی همت گماشته است. مطالعه مذکور که حاصل مطالعه ای تجربی با روش های اولیه آماری است، تصویری از میزان استناد به آیات قرآن در دوره های مختلف حیات روشنفکری به دست می دهد و آنگاه با توجه به موضوعات محوری مورد توجه این روشنفکران، ساختار معنایی اسلام سیاسی و تطورات آن طی حیات سنت مذکور را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
نویسنده در ابتدا رابطه فقه و تحولهای اجتماعی را برمیشمرد و اجتهاد را عنصر پویاییبخش برای فقه میداند. به نظر وی، اجتهاد پویای شیعه به علت توجه به قالبهای ذهنی و تفاوت رویکردها نسبت به موضوعات، نتایج متفاوتی ارائه میدهد. وی سپس به لزوم استفاده از رویکرد جامعه مدنی، جامعه جهانی و ... در هنگام صدور فتوا در شرایط پس از استقرار حکومت اسلامی در جامعه اشاره میکند و میگوید در این دوران نمیتوان با چارچوبهای ذهنی گذشته به افتاء پرداخت.
تفکر اجتماعی متفکران مسلمان در دو سده اخیر عمدتاً برای پاسخگویی به نیازهای مسلمانان در عصر جدید به وجود آمده است. پیدایش علوم جدید و تحولات صنعتی در جوامع غربی و ظهور استعمار ازیک سو و از طرف دیگر نفوذ آرا و افکار مدرنیته در میان متفکران جوامع اسلامی، الگوبرداری یک سویه از تمدن غربی را در اندیشه و بیان برخی از آنان به همراه داشت. از طرف دیگر، متفکران مسلمانی بودند که می خواستند علل عقب ماندگی مسلمانان را کشف کنند و براساس آن سربلندی آغازین را به مسلمانان بازگردانند. آنها در تلاش بودند تا با ایده بازگشت به اسلام و گاه با وام گیری بسیاری از مفاهیم مدرن غربی نظیر فردگرایی، آزادی، برابری، شورا و دموکراسی و امتزاج آنها با اسلام بتوانند با ارائه قرائتی جدید از اسلام و بازسازی آن، پاسخی مناسب به مسائل پیش روی جامعه اسلامی بدهند یا در سطحی بالاتر دانش اجتماعی مناسب را تولید کنند. تفکر پیشرفت و سکولاریزم دو مسئله مهم آنها بود که تحقق آنها در خاورمیانه در چالش با دین و سنت های اجتماعی بود. در این مقاله با بررسی آرای محمد عابدالجابری در سه سطح موضوع، روش و نظریه با تأکید بر مفهوم عقل عربی ایده ایجاد تفکر اجتماعی مستقل و بومی را مورد بررسی قرار دادیم. در سطح موضوع مسئله، به مقولات آسیب شناختی بومی و پدیده ها و مفاهیم مورد توجه وی پرداختیم. و در سطح روش و نظریهْ محیط رشد و آموزش نظری، نظریات و متفکران مؤثر در اندیشه، و چارچوب های نظری مورد استفاده این متفکر را بررسی کردیم.