فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۴۷ مورد.
درآمدی بر ادب حماسی و پهلوانی کُردی با تکیه بر شاهنامه کُردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با کاوش چند سویه ، سعی در تعریف و تحدید منظومه هایی حماسی و پهلوانی را دارد که عموماً زیر نام شاهنامه کردی شناخته شده اند؛ منظومه هایی که ریشه در اسطوره دارند و در بر دارنده باورها و پنداشته های جمعی زاگرس نشینان از بن تاریخ تاکنون هستند. طرح تفاوت بن مایه های اسطوره ای در غرب و شرق ایران، محقّق را به کاوش در اندیشه و جهان بینی شاهنامة کردی واداشته است. نتیجة آن به دست آمدن یک طبقه بندی است که تا حدودی به اصالت سنجی قیاسی شاهنامه کردی در تناسب با شاهنامه فردوسی کمک می کند. سپس به ساختار وزنی و زبانی منظومه های کردی اشاره و سعی شده است با ارائه نمونه هایی به تبیین مفهوم زبان ادبی کردی-گورانی بپردازیم. بحث سرچشمه های روایت شاهنامه کردی منجر به ورود به بحث در فرهنگ و ادب شفاهی شده است. در این بخش به چگونگی ظهور دست نویس ها در میان شاهنامه خوانان و شیوه های اجرای نقل پرداخته ایم. در پایان به این نتیجه رسیده ایم که شاهنامة کردی متنی اصیل و متعلّق به حوزه فرهنگی زاگرس است که بر اثر قرار نگرفتن در گفتمان رسمی ادبی کشور و به تأثیر از تنوّع شدید فرق مذهبی پس از اسلام و آیین های به جامانده کهن ایرانی این سرزمین ، دست خوش دگرگونی و دگردیسی شده است
بومی گرایی و تاثیر آن بر ادبیات داستانی معاصر ایران (1357ـ1320)
حوزه های تخصصی:
"بومی گرایی واکنش روشنفکرانی بود که می خواستند مخاطبان خود را به اصالت ها و ریشه هایشان توجه دهند، بنابراین کشورهای فراوانی که در معرض استعمار قرار داشتند، به این موضوع توجه کردند و طبیعتا جریان های گوناگون روشنفکری در ایران نیز به آن بی توجه نماندند. در بررسی جریان های داستانی پیش از انقلاب، با جریان بومی گرایی مواجهیم، جریانی که معمولا منتقدان به آن توجه نکرده اند. در داستان های این جریان به نقد بیگانگان و دولت همراه با بیگانگان و توجه دادن مردم به ریشه های خود توجه شده است. در این مقاله ضمن نظری مختصر به شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و ادبی ایران در سال های 1320 تا 1357مولفه های موجود در داستان های این جریان برشمرده شده است. بیگانه ستیزی، توجه به هویت ایرانی اسلامی و تقابل این مولفه ها با موضوع مدرنیسم از عمده ترین مولفه های داستان های بومی گراست. بررسی ها نشان می دهد توجه به جریان بومی گرا در دهه 20 و 30 شمسی کمتر از دهه 40 به بعد است. سیاست های محمدرضا پهلوی در این دو دهه و نوع برخورد او با روشنفکران شرایطی را رقم می زند که در نهایت منجر به بی توجهی به این جریان در دهه های 20 و 30 می شود. تاثیرات جریان های روشنفکری بخصوص تفکرات آل احمد و شریعتی و تغییر شرایط کشور از سال 42 به بعد به این جریان در دهه های 40 و 50 رونق می بخشد.
"
ادبیات محلی منطقه کرمان - پنج قصه عامیانه کرمانی
حوزه های تخصصی:
فرهنگ مردم در اشعار گیلکی محمدعلی افراشته
حوزه های تخصصی:
هویت بومی در شعر منوچهر آتشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت بومی در ادبیات کلاسیک فارسی چندان مورد توجه قرار نگرفته و شاعران کهن به انعکاس محیط اقلیمی و بوم زیست خود در شعرشان کمتر تمایل نشان داده اند. اما نیما در راستای نوآوری هایی که در جوانب مختلف شعر ایجاد نمود، بومی گرایی را نیز وارد حیطه ی شعر کرد و در این راه پیروانی نیز یافت در راس طرفداران این شیوه، منوچهر آتشی قرار دارد که آگاهانه، گرایش ویژه ای به ارائه ی نمادها، عناصر و تصاویر بومی و محلی نشان داده است. وی در راستای حس نوستالژیکی که از غم دوری از زادگاه و برخورد با مدرنیته و... دچارش شده است، رویکردی آگاهانه به هویت بومی دارد و اکثر بن مایه های شعری اش بر پایه ی اقلیم و محیط بومی«جنوب» استوار است. با توجه به اهمیت بررسی بحث هویت بعنوان اصلی بنیادین در حفظ وحدت یک جامعه یا ملّت، این مقاله می کوشد تا از یک طرف، دلایل توجه آتشی به هویت بومی را بازنماید و از طرف دیگر، به مصادیق و مولفه های هویت بومی حاضر در شعر وی بپردازد و چارچوبی گویا از این مفهوم ارائه دهد. بررسی ها نشان می دهد مهم ترین نمودهای هویت بومی در شعر آتشی عبارتند از: یادکرد نام آوران، کاربرد واژگان خاص بومی جنوب، ارائه تصویرهایی از محیط و ذکر نام اماکن، گیاهان و جانوران بومی و توجه به برخی آداب و باورهای منطقه جنوب کشور.
گونهشناسی بومیسرودهای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بومیسرود به اشعاری گفته می¬شودکه شاعران محلّی با استفاده از فرهنگ، وازگان و درونمایههایبومی منطقه خود آن را میسرایند. این ترانه¬ها در ادبیات شفاهی اهمیّت ویژهای دارند؛ زیرا ما را با مفاهیم و اندیشه¬های متعالی آنان آشنا می سازند. بومیسرودها در حوزهجغرافیای فرهنگی ایران بزرگ تنوع و گوناگونی فراوانی دارند. امیری، تبری، طالبا، نجما، کتولی، حقانی، سوتخوانی ، شرفشاهی، چهاردانه، کیلالی و لاکو؛واسونک، شربه، شروه، حاجیانی، فایزخوانی، شنبه¬ای، کلهفریاد، دوبیتی، چهاربیتی، سرحدی، سرصوت، فریاد، نوا، فراقی، عاشقانه، شعردلبر، شعرجاهلی، حقیقی، سهخشتی، گورانی، بیت، نوول، فهلویات، هوره، حیران، لاوک و چهار لنگی، بایاتی، عاشیقی، آغی، باغلاما، قوشما، لایلالار، جیغالی، سالاما، الفلام، قایتارما، دیل ودؤئمز، لیکو، شیر، زهیرک، کردی و سیتک، تنها بخشی از بومیسرودها هستند که ضروری است تا پیش از نابودی آنها شناخته و گونه¬شناسی شوند. در این مقاله پس از تبیین، پیشینه و تعریف بومیسرود، تاریخچه، ارزشها و ویژگیهای آن ارائه میشود، سپس بومیسرود¬های برجستهمناطق مختلف ایران از نظر حوزه جغرافیایی، وجه تسمیه، قالب، زیباییشناسی، محتوا و درون¬مایه بررسی و طبقهبندی میشوند.
ویژگی های اقلیمی و روستایی در داستان نویسی خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اقلیم گرایی در داستان نویسی معاصر ایران به طور جدّی از دهة هزار و سیصد و سی شمسی آغاز می شود و در دهه های چهل و پنجاه به اوج خود می رسد. داستان های اقلیمی غالباً بازتاب دهندة ویژگی ها و عناصر مشترکی چون فرهنگ، باورها، آداب و رسوم یک منطقه جغرافیایی اند. با توجّه به خاستگاه نویسندگان و ویژگی های اقلیمی بازتابیده در آثارشان، پنج حوزه یا شاخة داستان نویسی اقلیمی شمال، جنوب، غرب(کرمانشاه)، شرق(خراسان) و آذربایجان، در داستان نویسی معاصر ایران قابل تشخیص است. این مقاله پس از دادن تعریفی از داستان اقلیمی و برشمردن ویژگی های آن- که خود مستخرج از داستان های اقلیمی پنج حوزة مذکور و مشترک در میان همة آن هاست به معرّفی انتقادی داستان های اقلیمی و روستایی خراسان و برشمردن ویژگی های آن ها با ارائة شواهد و نمونه های متنی، می پردازد.
خطاب های انسانی و استعاره های مبتنی بر نام حیوانات در زبان گیلکی: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در استعاره های مبتنی بر نام حیوانات، ویژگی های مختلف انسان با کارکرد تحقیر یا تحبیب در ساخت های واژی- نحوی مختلف توصیف می شود. هدف این جستار، بررسی کاربرد نام حیوانات در خطاب قرار دادن انسان، هم برای تحقیر و هم تحبیب، در زبان گیلکی (گونه اشکورات) و در چارچوب رویکرد شناختی است. برای گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته به کار رفته است. صد نفر از گویش وران گیلکی اشکورات، فارغ از جنسیت و سن به روش خوشه ای چند مرحله ای، برای حجم نمونه انتخاب شدند. به سبب آنکه نمونه های تحقیق سواد کافی برای تکمیل پرسش نامه نداشتند، روش مصاحبه ساخت یافته به کار رفت. در این مصاحبه، پرسش هایی پیرامون کاربرد یا عدم کاربرد نام 58 حیوان به زبان گیلکی در خطاب قرار دادن انسان (زن یا مرد)، به گونه تحقیر یا تحبیب و وصف موقعیت با مثال مطرح شد. مقایسه نتایج این تحقیق با پژوهش هایی مشابه در زبان های دیگر، نشان دهنده شباهت ها و تفاوت هایی است. شباهت ها ناشی از انگیزه ای جهانی است که در قالب نظریه تجسد تبیین می شود. همچنین، آگاهی از بافت فیزیکی و فرهنگی را می توان از دلایل عمده کاربرد اختصاصی عبارت های استعاری در این زبان دانست.
واژه ها و گویش های یزدی
حوزه های تخصصی:
گرایشهای کلاسیک در نثر داستانی معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، به بررسی میزان و چگونگی تاثیر متون کهن فارسی بر نثر داستانی معاصر اختصاص دارد. بدین منظور، آثار داستانی هشت نویسنده معاصر مورد ارزیابی قرار گرفت . این هشت تن عبارتند از: جمالزاده، علوی، چوبک، دانشور، آلاحمد، گلستان، گلشیری، دولتآبادی . نتیجه ارزیابی آثار این نویسندگان، نشان میدهد که آنان از جهاتی مانند گزینش واژگانی، جملهبندی، کاربرد صنایع ادبی و .... به طور محسوس از متون کهن فارسی متاثر بودهاند.
حوزه های پنج گانة اقلیمی نویسی در ادبیات داستانی معاصر ایران
حوزه های تخصصی:
تقسیم بندی نویسندگان و آثارشان بر اساس جغرافیای مکانی و زادگاه آنان فقط زمانی پسندیده و درست است که ویژگی های مشترکی نیز آنها را به یکدیگر پیوند دهد، وگرنه نام گذاری سبک و مکتب بر آثار گروهی از نویسندگان با تکیة صرف بر تعلّق اقلیمی شان به یک منطقه، امری بی معنا خواهد بود و نویسنده اعتقادی به آن ندارد. داستان های اقلیمی، داستان هایی هستند دارای مشخّصه های مشترک و هماهنگ و در پیوند با یک اقلیم خاص و نیز متناسب با خاستگاه نویسندگان آنها و تأثیری که از آن محیط اقلیمی خاص پذیرفته اند. همین گونه تأثر ها از محیط اقلیمی و بازتاب آن در داستان هاست که سبب اشتراک میان آثار چند نویسندة هم اقلیم با یکدیگر و در عین حال تمایز با آثار دیگر نویسندگان اقلیمی سایر اقلیم ها می شود. در این مقاله، نویسنده پس از بیان سابقة مکتب بندی های متعدد در داستان نویسی معاصر ایران و نقد آنها، به ارائة یک تقسیم بندی تازه، دقیق و روشمند از داستان نویسی اقلیمی، بر اساس معیارهای مشخص و شناخته شده می پردازد و بر این اساس، پنج حوزه یا شاخة داستان نویسی اقلیمی شمال، جنوب، خراسان، غرب (کرمانشاه) و آذربایجان را در ادبیات داستانی معاصر ایران- از مشروطه تا انقلاب اسلامی- مشخص می کند.