مرثیه بر اشعاری اطلاق می شود که در ماتم گذشتگان سروده شده باشد. از لحاظ نوع ادبی، مرثیه را جزء اشعار غنایی به حساب می آورند. مرثیه ممکن است در هر قالبی سروده شده باشد؛ اما قالب قصیده پرکاربردترین قالب برای سرودن مرثیه است. خاقانی علاوه بر اینکه در سرودن مدح، هجو، حبسیه و هجو تبحّر فراوانی داشته، در سرودن مرثیه هم، توانایی خود را به اثبات رسانده است. مرثیه های خاقانی، اغلب در قالب قصیده و در بحر رمل سروده شده است. خاقانی به تناسب فرد متوفّی، برای هر کدام از مرثیه های خود، لحن و سبک خاصی بکار می برد. مرثیه هایی که در رثای رجال حکومتی و مذهبی است، عمدتاً، با ذکر مقدمه ای در ناپایداری جهان و بی وفایی روزگار شروع می شود. خاقانی بعضی از مراثی را با ذکر مقدمه ای در احوال ناگوار و داغدار خود آغاز می کند؛ این مورد، غالباً در اشعاری که شاعر در رثای همسر خود سروده، نمود پیدا می کند. شاعر در رثای فرزند خود با دعوت از همه به گریستن، آنها را به همدلی فرا می خواند. همچنین متناسب با شخص متوفّی از صفات و تشبیهات متناسب او استفاده می کند.
یکی از موضوعات دلپذیر و مؤثری که از آغاز شعر دَری تا امروز توجه ادب شناسان و شعردوستان را جلب کرده مرثیه سرایی است که از قدیمی ترین دوران در دیوان شاعران موجود بوده است و دراین میان، تفاوت فقط در نوع ابراز آن و شدت و ضعف بیان تأثرات قلبی است. خاقانی شروانی یکی از شاعرانی است که در این زمینه طبع آزمایی کرده و مهارت و استادی خود را به ثبوت رسانده است. دیوان خاقانی، که همچون دیگر انسان ها همواره در گذر حوادث و رویدادهای تلخ و شیرین بود، پر است از سوگ سروده هایی در ماتم عزیزان و خویشاوندان. مراثی خاقانی نمایانگر اوج عاطفه و قله احساس این شاعر نازکدل است و از پراحساس ترین و شاعرانه ترین آثار اوست. مرثیه های این شاعر داغ دیده و آزرده شروان، از سوز دل و آتش درون او حکایت می کند؛ سوزوگدازی که هرگونه حجابی را به آتش می کشد و با زبانی ساده و بی تکلف، غوغا و آشوب دلش را برملا می کند و شرط اساسی مرثیه، که همانا لطافت و رقت و دردانگیزی و شورآفرینی و قوّت تأثیر و دلنشینی است، در مراثی این شاعر در سر حد کمال احساس می شود. در این مقاله به بررسی مرثیه در دیوان خاقانی پرداخته شده است.
مرثیه یکی از انواع ادبی غنایی است که در آن، دو عنصرِ عاطفه و احساس، حضوری پررنگ دارد. بر این مبنا، از دیدگاه علم روان شناسی، ریشه مرثیه را باید در مسائل روانی و میل به جاودانگی انسان جست وجو کرد. به اعتقاد نویسندگان، پیشینة این نوع ادبی را باید در فرهنگ و ادب بومی ایران زمین، از جمله در تک بیت هایی جست وجو کرد که در سراسر مناطق لک نشین زاگرس به نام مور[1] و هوره[2] گلوخوانی می شود. پژوهشگران در این مقاله می کوشند پس از مرحله گردآوری اطلاعات، با استفاده از روش پژوهش توصیفی و اسنادی، به بررسی انواع مرثیه و واکاوی ادبی- روان شناختی مفهوم سوگ در فرهنگ قوم لک بپردازند. نتایج پژوهش نشان می دهد که خلأ شناخت ما از غنی ترین گنجینه های معنوی و روان شناختی فرهنگ و ادب بومی، باعث شده است تا در گذار از جامعه سنتی و ورود به دنیای مدرن، با پدیده «شکاف بین نسلی» مواجه شویم. از این رو توجه به فرهنگ و ادب بومی و پل زدن میان ارزش های جامعه دیروز و امروز، ضرورتی اجتناب ناپذیر است.