عمار‘روحی آتشین و نبضی تپنده از کالبد علوی است که در سایه اخلاص و صداقت و ایمان‘ جایگاه ارجمندی را در میان مؤمنان و مردان راستین و پرصلابت و به یقیین رسیده مسلمان به خود اختصاص داد. هدف این تحقیق بررسی ادبی خطبه ها و اشعار زیبا و با ارزشی می باشد که از وی باقی مانده است . این اشعار ‘ اندک ‘ اما اصیل ‘ ساده و بی پیرایه اند. مضمون همه آنها دفاع از ولایت علوی و اسلام محمدی (ص) می باشد‘ اما از ساختاری مستحکم و استوار برخوردار است . اشعار و خطبه های رسای عمار‘ در بررسی ادبی‘ به دلیل اندک بودن و سادگی ‘ کمتر مورد توجه ناقدان شعر و ادبیات قرار گرفته است .
از میان شخصیت های فرهنگی عصر قاجاریه، میرزا اسحاق شمس المعالی نیریزی به جهات متعدد شاخص است. وی، به گواهی معاصران و آثارش، علاوه بر آشنایی با فقه و اصول و تفسیر و فلسفه و ریاضی و نجوم، خوش نویس و ادیبی توانا و شاعری ذواللسانین بوده است. اطلاعات درباره شرح حال او از دو طریق به دست می آید. یکی آثار به جا مانده از خود او و دیگر از منابع و تذکره های هم عصر او. این منابع، به ویژه از آن جهت که برخی از مولفان آنها، با شمس المعالی مجالست و موانست داشته اند، حایز اهمیت بسیار است. مهمترین آنها عبارت اند از : المدایح المعتمدیه از محمد علی بهار اصفهانی؛ گنج شایگان از میرزا طاهر اصفهانی متخلص به شعری؛ حیفه الشعرا از احمد دیوان بیگی شیرازی و تذکره مرآت الفصاحه از داور، شیخ مفید بن میرزا نبی شیرازی.
از او با القاب و عناوین بلندی یاد کرده اند. وی در گنج شایگان (503 - 504) چنین توصیف و تعریف شده است:
هو الحبر الهمام و البحر الزاخر الطمطام، اصل الحکمه و قانون الادب، شمس المعالی اسحاق شیرازی، حکیمی است فرزانه و هنرمند دانا و بی مانند، عارف به جوامع تفسیر و تاویل، واقف به بدایع اجمال و تفصیل، جامع مراتب زهد و علم و حاوی مراسم قدس و فضل ... هرسطری از افکار دلپذیرش شطری است از حقایق ژرف و هر حرفی از تحقیقات بی نظیرش طرفی است از معانی شگرف، دقیقه های معانیش در لباس حروف، چو در سیاهی شب، روشنی پروین است. به علم درست نویسی در تمام خطوط چنان ماهر و مربوط است که از نسخ و نستعلیق و ثلث و رقاع و ریحان و شکسته، آنچه از خامه اش می تراود و بر نامه می نگارد، بر روی صفحه مانند طره طرا برغره غرا مسلسل است و دلربا، و لطایف معانی در آن الفاظ و مبانی چون آب حیات است درظلمات، روشن و جانفزا...
واژه تاویل در قرآن هفده بار آمده و از نظر اصطلاحی ، تعاریف گوناگونی از آن ارائه شده است و از نظر ناصر خسرو و اسماعیلیه باز گرداندن سخن به اصل آن و رسیدن به معانی باطنی سخن است. ناصر خسرو پس از پذیرش آیین اسماعیلی ، به عنوان حجت جزیره خراسان ، در شعر و نثر خود به تاویل آیات و احادیث پرداخت. با مطالعه و بررسی جنبه های تاویلی در آثار ناصرخسرو در می یابیم که : 1- اندیشه تاویلی ناصر خسرو بر خودگرایی و انسان محوری استوار است و در بیشتر موارد آیات و احادیث و حتی جزئیات احکام فقهی را به مراتب دینی اسماعیلی تاویل می کند. 2- تاویل بر عهده اساس است و سپس جانشینان وی این وظیفه را عهده دار می شوند . 3- لازمه دسترسی به تاویل اسماعیلی ، فراگیری رموز آن نزد امامان وداعیان اسماعیلی است. 4- تاویلاتی که در کتب اسماعیلیان از جمله ناصرخسرو آمده در پاره ای موارد با توجیه و استدلال همراه است و بیشتر از پشتوانه استدلال برخوردار نیست و به نظر می رسد که گونه ای از تداعی معانی باشد.
"برجستگى اقبال لاهورى، در پىجویى دگرگونى(ذهنى-روانى)ملّتهاست.اقبال عمل اجتماعى را به عمل فیزیکى محدود نکرد.در سیر زندگى او دیده نشده است که براى استقلال سیاسى ملّت خود، به سلاح تکیه کند ولى تفکّر روشنگرانه او و ایجاد فرهنگ جدیدى مبتنى بر خودى و خود آگاهى و خودباورى در تشکیلات انجمناتّحاد اسلامتوانست راه جدیدى را پیش پاى مسلمانان مشرق زمین قرار دهد.
رویکرد نسل جدید، اقبال لاهورى را در ادبیات سیاسى و فرهنگى روزگار ما، جاودانه کرد.
یادکرد اقبال از على(ع)، موضوع اصلى این مقاله است.این یاد کرد، خشک و بىروح نیست و به همین دلیل، نگاهى ماوراى جانبدارى و علاقه مقدّس مآبانه مذهبى را، مىتوان در نگرش اقبال مشاهده کرد.
یکى از درون مایههاى سخن اقبال لاهورى درباره على(ع)، آن است کهحیدرى بودنرا معادل گردانیدن آفتاب از خاور به باختر تصوّر کرده است و محور عالم را در حیات مىبیند، نه در مرگ.در نتیجه، راز درک و فهم على و نام و نشانش، دانایى به رمز حیات است نه باورمندى به مرگ:
هر که داناى رموز زندگى است
سرّ اسماى على داند که کیست"
دراین مقاله بعد از ترجمه اى تفسیرگونه به نثر و نظم از نگارنده، سابقه و سیر آیهء کریمه بسم الله الرحمن الرحیم در نزول آمده و اشاراتى دهگانه به عقائد محدثان و مفسران رفته است. سپس شرح و تفسیر با. و إسم و الله و معانی آنهادرکتابها و تفاسیر ادبى وکلامى شیعى و سنى، چون جامع البیان طبرى و التبیان شیخ طوسى، و مجمع البیان طبرسى والکشاف زمخشرى، والجامع لاحکام القرآن قرطبى و انوارالتنزیل قاضى بیضاوى و الکتاب سیبو یه و حاثیهء شیخ زاده بر انوار التنزیل و روح المعانى آلوسى آمده و ضمن جرح و تعدیل با هم مقایسه شده است. والله الموفق والمعین و علیه التکلان
آیه کریمة «فبشرعباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» مستمسک بیشتر اصحاب سخن و ارباب اندیشه است وبه اقتضاءات گونا گون و مناسبت های فراوان مورد استناد قرار می گیرد. از آنجا که بهترین راه رسیدن به حقایق قران تدبر در انست ‘ موضوع (قول احسن و اتباع از آن) درنتیجه علاوه بر آنکه تلقی جدید ومتفاوتی با آنچه مشهور است بدست آمده ارزش و اهمیت تدبر ونقش اعجاز آمیز آنرا بیشتر روشن می سازد.
حظی علی بن أبی طالب- کرم الله وجهه- باهتمام کثیر من الشعراء ‘ ومنهم الصاحب بن عباد الذی تحدث فی شعره عن علی منوها به و بفضائله. وترمی هذه الدراسة الی استخلاص ما اشتمل علیه شعر الصاحب بن عباد من ملامح لشخیة علی و الکشف عما کان لهذا الشخصیة من علو المنزلة و سمو المقام لذا جعلنا هذه الدراسة تنصب علی مسألتین ‘ الاولی : جوانب شخصیة علی فی شعر الصاحب ‘ و الثانیة : منزلة علی فی شعر الصاحب . و قد أفدنا فی هذه الدراسة من عدة مؤلفات‘ و بخاصة القدیمة منها‘ اذ انها تلقی الضوء علی شعر الصاحب ‘ و توشح کثیرا من معانیه و دلالاته
ابن هانى همچون بسیارى از شاعران بزرگ ضمن حفظ اشعار و اخبار عرب، از آیات قرآن کریم تأثیر پذیرفته و در اشعار خود بدانها، استناد نموده و حقانیت اهل البیت (ع) و مظلومیت آنان را یادآور شده است. گفتنى است او شاعرى بود دربارى و مداح خلیفه هایى چون المعزلدین الله و بسان دیگر شاعران، مدیحه بیشترین قسمت دیوان او را به خود اختصاص داده است. او از زاویه اى به مدیحه نگریسته است که شاید دیدگاه شاعران دیگر به مدیحه بدین گونه نباشد. او با توصیف جنگها و مدح ممدوحان خود، در حقیقت، مناقب و فضایل اهل البیت (ع) را به گونه اى شیوا، زیبا و دلنشین با ابیاتى پرمغز وگوش نوأز و به دور از ابهام و تعقید براى مخاطبان خود در هر عصر و زمان به تصویرکشیده است. در این مقاله سعى شده است ضمن بیان شمه اى از زندگینامه شاعر، دیدگاه ادیبان در مورد وى، اغراض شعرى او، آیات به کار رفته در اشعار او و اعتقاد قلبیش به اهل البیت (ع) به تصویرکشیده شود.