شعر محلی یکی از جلوه گاه های فرهنگیِ هر قومی است. دو بومی سرودة «یادِتِن» اثر صالح سنگبُر و «مارووزو» از فرامرز شکوری که مورد نخست به گویش فارسی بندرعباسی و دومی به گویش گیلکی آبکناری سروده شده اند، آینة تمام نمای فرهنگ عامّة دو قوم ساکن در بندرعباس و بندرانزلی هستند. هر دو سروده بازتاب رجعت حسرت بار شاعر به روزگار گذشته است. در این پژوهش، تلاش می شود مؤلفه های نگاه نوستالژیک این دو شاعر به عناصر فرهنگیِ جامعه ای که در آن زیسته اند، بررسی شود. به همین منظور، مفاهیم نوستالژیک این دو منظومه زیر دو عنوان کلیِ خاطرة فردی و جمعی مورد تحلیل و مقایسة تطبیقی قرار گرفته است. بررسی این مقاله نشان می دهد با وجود آن که هر دو شاعر در بهره گیری از مؤلفه های نوستالژی اشتراک دارند اما میزان، نحوه و اهداف کاربرد عناصر فرهنگ عامّه در دو منظومه تفاوت هایی دارد.
متون ادبی به عنوان آینة فرهنگ هر ملت موثق ترین منبعی هستند که ناخودآگاه، آداب و رسوم و باورهای هر قوم را در خود منعکس می کند. تاریخ بیهقییکی از آثار گرانسنگ زبان فارسی است که علاوه بر ویژگی های منحصربه فرد تاریخی خود یکی از منابع فرهنگی زبان فارسی است که بیانگر بعضی از آداب و رسوم زمان خود است. یکی از مواردی که در نگاه اول ذهن خواننده را به خود معطوف می دارد، حوادث و وقایع و مراسم... حکومت مسعود غزنوی است. در همین بخش است که بیهقی در ذکر مراسم سوگواری محمود، برخلاف آیین مرسوم آن روزگار و حتی دوره های پیشین، به استناد متون ادبی معاصر خودش ازجمله دیوانفرخی از سپید پوشی مسعود و درباریانش در سوگواری محمود غزنوی و خلیفه القادربالله سخن می گوید. رسمی که کاملاً با توصیفات سوگواری سایر متون ادب فارسی، حداقل تا روزگار نویسنده در تضاد است. در این پژوهش ابتدا به رنگ های سوگواری در ملل شرق و غرب و ایران قبل و بعد از اسلام پرداخته شده، سپس علت رنگ سپید پوشیدن مأمون در شهادت امام رضا (ع) و سلطان مسعود در مرگ محمود غزنوی و خلیفه بغداد بررسی شده است و به نظر می رسد که عمل مأمون بیشتر جنبه سیاسی و حکومتی و عمل سلطان مسعود تقلیدی از مأمون بوده است.