در خوانش رمان شطرنج با ماشین قیامت، شاهد دوگانگی ای هستیم که نه تنها در مضمون و تصاویر متن، بلکه در تصورات راوی و شخصیت های داستان نیز نمود یافته است. این داستان از یک سو با موضوع جنگ هشت ساله ایران نوشته شده و قاعدتاً باید دنباله رو آثاری باشد که با اندیشه ای دینی، شهادت را مرگی شامخ و قهرمانی و حاصل انتخاب انسان برای سعادت ابدی می پندارند و از سوی دیگر شاهد مفاهیم پوچگرایانه و جبرباوری هستیم که جنگ و اصولاً آفرینش را محصول سلطه قضا و قدر الهی می شمرد. این موضع نامتوازن در پیرامتن های رمان تشدید شده است. در نظریه ژرار ژنت، پیرامتن به تمام آن عناصری اطلاق می شود که پیرامون یک متن به وجود می آیند و در شکل دهی به معنای متن، نقش مؤثر دارند. پیرامتن های درونی رمان شطرنج با ماشین قیامت، یعنی نام رمان، طراحی روی جلد و سرنوشته ها، گویای جهتگیری جبراندیش و ضدجنگ داستان است؛ حال آنکه پیرامتن های بیرونی، مانند اظهارنظرهای نویسنده در مصاحبه ها، گزارش های خبرگزاری های وابسته به حاکمیت و عناصر تبلیغاتی انتشارات سوره مهر، این کتاب را در ردیف آثار ارزشی و معادباور دفاع مقدس معرفی کرده اند. بخشی از این دوگانگی به نحوه پایان بندی داستان مربوط می شود و بخشی نیز به فعالیت های خارج از متنِ نویسنده، مانند انتخاب بنگاه نشر سوره مهر که به چاپ کتاب های ایدئولوژیک شهرت دارد. به نظر می رسد دوگانگی مذکور، برخاسته از بصیرت دوگانه نویسنده در وجود طیف های متنوع خواننده و تلاش او برای جلب رضایت همه مخاطبان و تسهیل امر چاپ کتاب، صورت گرفته است.
شاعران و نویسندگان معاصرهر یک از زاویه ای خاص و با دغدغه های بعضاً متفاوت به طبیعت و حیات وحش نگریسته و درباب آن سخن رانده اند.طبیعت بکر و دست نخورده، محیط زیست، انسان، حیوانات و گیاهان از جمله مباحثی هستند که شاعران در لابه لای اشعار خود بدان پرداخته اند. از میان شاعران معاصر که به طبیعت نگاهی ویژه و البته دلسوزانه دارند؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، چهره ای شاخص و سرشناس در حوزه ی ادبیات و نقد ادبی است. نقد بوم گرا یا «اکوکریتیسیزم» که نظریه ای نوپا در مباحث نقد و نظریه ی ادبی است به بررسی رابطه ی دوسویه میان نویسنده یا شخصیت داستانی با طبیعت پرداخته و میزان تأثیر و تأثّر طبیعت و حیات وحش بر روح وروان شاعر را بررسی می کند. این مقاله با هدف واکاوی و تبیین نگاه شفیعی کدکنی به موضوعات طبیعت و محیط زیست از منظر نقد بوم گرا پرداخته و روشن می سازد که نه تنها بی توجهی انسان ها به طبیعت و حیات وحش؛ ذهن ، روح و روان شاعر را می آزارد و از آن گلایه مند است بلکه گاه شاعر چنان محو طبیعت می شود که خود و وجود ذاتی خود را در وجود طبیعت می داند و از زبان طبیعت به توصیف خویش می پردازد.