یعتبر ""تراسل الحواس"" واحدا من عناصر صور الخیال حیث تجلى بشکل خاص فی قصائد الشعراء المعاصرین أکثر مما مضى، ولعب دوراً جمالیاً أوسع فی أشعارهم. تسعی الکاتبتان فی هذه المقالة التطرق لدراسة کیفیة استعمال هذه الصورة البلاغیة فی قصائد الشاعرتین الإیرانیتین ""فروغ"" و""سیمین"" بناءً على کیفیة دمج الحواس الخمس وکذلک نسبة استخدامها، مستخدمتین المخططات البیانیة والأرقام التی تدل على تقییم هذا العنصر البلاغی فی قصائدهما حسب المنهج الوصفی. وقد توصلت الباحثتان إلی أن استخدام الشاعرتین لهذه الصورة الفنیة متشابه فی أوجه کثیرة من حیث کیفیة دمج الحواس وترکیبها وکذلک نسبة استخدام الحواس لدیهما غیر أن أن فروغ فرخزاد استعملت تراسل الحواس أکثر من سیمین بهبهانی.کما أن تراسل الحواس من النوع التجریدی الحسی أکثر استعمالاً لدى کل من الشاعرتین من تراسل الحواس الحسی الحسی. واستعملت کلتا الشاعرتین ترکیب حاستی البصر والسمع أکثر من التراکیب الأخرى.
غزل از قرن ششم حضور جدّی و چشمگیر در ادب فارسی می یابد. این نوع شعر، با آن که از کیفیّت زبانی و معنایی خاصّی برخوردار است که آن را از انواع دیگر شعر متمایز می سازد، نمی تواند خود را از تأثیر عناصر زبانی دوره های پیشین – که عمدتاً عناصر تصویرآفرین هستند دور نگه دارد. البته طرز نگرش شاعر و جغرافیای فرهنگی که وی در آن پرورش یافته است، نحوة استفاده از این عناصر را دچار دگرگونی می سازد. از میان عناصر گوناگون زبانی، می توان از عناصر دیوانی نیز سخن گفت. این عناصر سبب پدید آمدن تصاویر برجسته و درخور اعتنایی در غزل شده اند. عناصر مربوط به دربار وقتی در قصاید فارسی به کار گرفته می شوند، به ندرت می توانند از معنای ظاهری خود عدول کنند. معنای مجازی این عناصر بیشتر در غزل است که خود را نشان می دهد. گسترش صنایع ادبی در فضای غزل و تغییر کیفیت این صنایع نسبت به فضای قصیده، سبب می شود تا هر آن چه که به غنای زبان ادبی کمک می کند از جمله عناصر دیوانی از طرف شاعران با استقبال مواجه شود. با بررسی غزل فارسی، در دورة مورد مطالعه، به این نکته پی می بریم که عناصر مربوط به تمام دیوان ها، کمابیش، حیات خود را در این قالب شعری حفظ کرده اند. در این مقاله، از میان عناصر دیوانی، عناصر سپاهی (دیوان لشکر)، عناصر دیوان انشاء و عناصر دیوان استیفاء از منظر کارکردهای بلاغی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.