فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۲٬۱۴۴ مورد.
بررسی وجوه مشترک آموزه های عرفانی مولوی و اوشو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آدمی از ابتدای خلقت تاکنون، به دنبالی راهی برای شناخت آفریدگار بوده است. ظهور و گسترش مکتب های مختلف عرفانی نشان دهنده این نیاز بشری است. ایران از دیرباز، مهد فرهنگ و عرفان بوده و ادبیات ما همواره از غنای کافی برای پاسخ گویی به این نیاز برخوردار بوده است، اما بازنگری آموزه های عرفانی و بیان آنها به نحوی که با زبان و درک انسان امروزی هماهنگ باشد، ضروری است.تعالیم مولانا منبع الهام اندیشمندان بسیاری در سراسر جهان بوده است و ردپای آموزه های او را می توان در بسیاری از جنبش های معنوی معاصر یافت.در این مقاله،کوشش شده است آموزه های عرفانی مولانا با دیدگاه های اشو مقایسه و وجوه مشترک آنها بررسی شود. حاصل این پژوهش این است که بسیاری از آموزه ها و تعالیم عرفانی اشو، به شکل سنتی، در عرفان اسلامی مولوی وجود دارد؛ تعالیمی که انسان امروزی را به سرچشمه زلال معنویت هدایت می کند و او را با اندیشه های متعالی عرفانی سیراب می سازد.
زبان حال ابلیس در بیتی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم با خواندن دقیقِ این بیتِ مشهور حافظ، این پرسش برای بیشتر خوانندگان یا شنوندگان پیش می آید که «منِ» گوینده بیت کیست که خود را فرشته ای فردوس نشین نامیده و آدم (ع) را مسبب هبوط خود در این دنیا دانسته است؟ شارحان و محققان هفت نظر مختلف در این باره مطرح کرده اند که از آن میان تفسیرِ بیت به زبان حال فرزندان آدم (نوعِ بشر) یا روح انسان معروف تر و پذیرفته تر است؛ اما با دقت در ساختارِ معناییِ مصراعِ اول که گوینده خود را «مَلَک» خوانده و منطقِ نحویِ بیت که گوینده مصراع نخست، اول شخصِ مفرد و فاعلِ مصراع دوم، سوم شخص مفرد است که باعثِ تنزّلِ «من/ گوینده» بیت شده است گمان دیگری به نظر می رسد و آن اینکه احتمالاً بیت از زبان ابلیس است و به ماجرای سجده نکردن او بر حضرت آدم (ع) و اخراج از بهشت و افتادنش در جهانِ فرودین اشاره دارد. با این تفسیرِ پیشنهادی، بیت حافظ نیز از شواهد ابلیس ستایی در ادب فارسی و از نمونه هایی است که به زبان حالِ شِکوه آلود این فرشته درباره قُرب و مقامِ نخستین و طرد و فراقِ او اشاره دارد.
معرفت از دیدگاه عین القضات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عین القضات معرفت را دانشی می داند که از سوی خداوند بر دل عارفان تقوی پیشه و در طوری ورای عقل افاضه می شود. با وجود این، عقل و علوم مکتسب توسط آن، برای آدمی و به عنوان مقدمه ای در قابلیت یافتن برای دریافت معرفت ضرورت دارند. از نظر وی ارتباط عقل با طور ورای عقل مانند ارتباط نفس و بدن است و از این رو عقلِ غیرعارفان که به طور ورای عقل متصل نیست، با خودبینی و خودرایی رو به فساد می رود، همچنان که بدن بدون نفس، فاسد می شود. با عقل است که علوم ظاهری کسب می شود، علومی که تنها در این دنیا مفید است. اما چشم باطنی موجب حصول معرفت می شود، معرفتی که خود، موجب سعادت اخروی انسان است. از نظر عین القضات معرفت به نفس، موجب سعادت می شود. معرفت نفس با حس و عقل، به دست نمی آید، بلکه به بصیرت احتیاج دارد، زیرا بصیرت وسیله کسب معرفت حقیقی، یعنی معرفت به خداوند است، که آن هم از طریقِ معرفت نفس به دست می آید. البته مقصود از معرفت نفس، معرفت دل است که حقیقت آدمی است.
خداوند در رویاهای عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویاهای عارفان آینه اندیشه ها، آراء و عقاید و به ویژه آرزوهای متعالی این گروه است. رویت خداوند یکی از این آرزوهاست که نمود فراوانی در تجارب روحانی نقل شده از عارفان دارد. در این دسته از رویاها، رویابین مدعی است که خداوند را دیده یا صدای او را شنیده است. از نظر روان شناسان، صورت موردمشاهده در رویا، یکی از جنبه های خیالی و نمادین ناخودآگاه رویابین است که از طریق رویا به بخش خودآگاه رسیده است. اما نظرگاه عارفان در تاویل این صورت فراواقعی چیز دیگری است. در این مقاله حکایت های مندرج در دو کتاب تذکرهالاولیای عطار (قرن ششم هجری) و نفحات الانس جامی (قرن نهم هجری) بررسی شده است. این صورت های نمادین که عارف به عنوان «خدا» از آن ها یاد کرده، منِ روحانی یا رب شخصی او است که هویتی یکسان با حق دارد و این تصویر رب شخصی در رویای هر کسی متفاوت با رب شخصی دیگری است.
پارادوکسهای صوفیانه
یادداشت های ادبی
گذری بر نقد غزالی
عرفان پیر هرات
تطبیق جهانبینی مولانا و فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان بینى نگر شکلّى انسان به هستى وخویش است که پاسخگوى سؤال های اساسى وی نیز هست؛این پرسش ها شامل جهان و چگونگی پدیدآمدن آن تا جایگاه موجودات و چگونگی هست شدن آنها و به ویژه نگاه به انسان و جایگاه او در هستی، تا تشریح جهان بعد از مرگ و در نهایت نگاه به پایان هستی است. فلوطین از اندیشمندان قرن دوم میلادی و از شاگردان افلاطون، با اندیشه خاص خود راه جدیدی در فلسفه گشود. مولانا جلال الدین بلخی، شاعر و عارف بزرگ فارسی زبان قرن هفتم هجری قمری نیز با عرفان عاشقانه خود نگاه خاصی به هستی داشته است. پرسش اصلی که این پژوهش در پی پاسخ به آن است، چگونگی نگاه این دو اندیشمند به هستی است. برای یافتن پاسخ با توجّه به روش تطبیقی، به تحلیل تطبیقی شاخصه های جهان نگری در آثار فلوطین و مولانا پرداخته ایم و با بررسیوتجزیهوتحلیل،ارتباطهاوشباهت هایو تفاوت ها بین جهان شناسی آنان مشخص گردیده است. نتیجه کلام آنکه هستی شناسی مولانا و فلوطین به هم نزدیک است؛ با این حال تفاوت هایی هم در این مورد دیده می شود.
شاعر غربت: تأملی در نوستالژی و نومیدی های شعر اخوان ثالث
حوزه های تخصصی:
منزلت پیر در میان عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از ابتدای پیدایش تصوف مدار طریقت بر پیر بوده است که در واقع راهنما و هدایت کننده سالکان به سوی حقیقت می باشد و در میان صوفیان از جایگاه والایی برخوردار است، تا جایی که برخی از آنان (صوفیان) برای وی مقام و مرتبه ای بالاتر از پیامبر قایل شده اند؛ چرا که معتقدند پیر، علم سرّ و درون دارد و پیامبر، علم وحی. پیر کسی است که در میان مردم و با مردم زندگی می کند، لکن دارای ویژگی هایی است که وی را از سایر افراد متمایز می سازد و آن گونه که صوفیه از وی یاد می کنند، گویا فرشته ای است که در لباس انسان درآمده است. سالک راه حق (مرید) باید هریک از مراحل طریقت (مقامات) را زیر نظر پیر طی کرده، هیچ اعتراضی بر کارها و رفتار وی نداشته باشد. در خصوص اینکه در هر دوره چه تعداد پیر وجود دارد، نظرات مختلفی وجود دارد. هر کدام از پیران به داشتن کرامت متصف اند. کرامت امر خارق العاده ای است که تنها به دست اولیا و مشایخ انجام می گیرد. از جمله این کرامات می توان به زنده کردن مردگان، راه رفتن بر روی آب، سخن گفتن با مردگان، به اطاعت واداشتن جانوران وحشی و ... یا غیره اشاره کرد.
تجلی عشق در انا الحق حلاج
حوزه های تخصصی:
سلاسل صوفیه از منظر صاحب رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از همان آغاز به دلایل مختلف، سیر و سلوک عرفانی با شیوه ها و روشهای گوناگون انجام پذیرفته است که این شیوه ها و سلیقه ها به عنوان طریقت یا سلسله، شناخته شده اند، صوفیان معتقدند که هر صوفی، باید بتواند از عهده اثبات سلسله خویش برآید؛ یعنی سلسله خود را بدون انقطاع به ائمه برساند، چون مدعی هستند که قطبیت ادامه امامت و یا حداقل نیابت خاص است. شیخ یوسفعلی بن حسین بهبهانی از بزرگان صوفیه قرن دوازدهم هجری است و طبق قول کاتب نسخه رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه، در زمان کتابت حیات داشته است. کتاب رشحات الغیبیه فی تحقیق طریق الصوفیه شیخ یوسفعلی بهبهانی که به صورت نسخه خطی است، شامل سلسله ای از مطالب صوفیانه در یک مقدمه و پانزده فصل و یک خاتمه است. از مهمترین فصلهای این کتاب «بیان ترتیب واخذ آداب طریقت وخرقه سلسله های مشایخ» است که در آن ضمن بیان ترتیب سلسله های مشایخ صوفیه، ترتیب رجوع و انتساب خرقه سلسله مشایخ صوفیه به حضرت امیرالمومنین (ع) بلا واسطه یا به یکی از ائمه طاهرین(ع) اولاد آن حضرت و از ایشان به حضرت رسول (ص) بیان می شود.. در این پژوهش ضمن بیان دیدگاه مؤلف کتاب رشحات الغیبیه درباره سلاسل صوفیه، شواهدی از امهات متون صوفیه درباره سلاسل صوفیه نیز بیان می شود و دیدگاه صاحب رشحات الغیبیه درباره نسبت صحبت و خرقه و انتساب سلسله های صوفیه، اعم از معروفیه وغیر معروفیه بیان شده و نام برخی از سلاسل که بدون ذکر نام و به عنوان سلسله دیگر بیان شده است نیز با تطبیق ترتیب اشخاص آن، با متون دیگر تصوف مشخص می شود.